eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
893 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
689 ویدیو
66 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از j ta
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌿🌹🌹🌹 🌿🌹🌹 🌿🌹 ✍✍✍ راوی: روز 19 ماه رمضون سال 64 بود که با (فرمانده گردان تخریب لشگرده سیدالشهداءعلیه السلام) از جنوب حرکت کردیم برای سرزدن به که در و "ارتفاعات لری" مشغول پاکسازی میدان های مین بودند. مریوان که رسیدیم ، قبل از رفتن به خط خبر دادند بچه ها برای احیاء اومدند پادگان . رفتیم پادگان شهید عبادت مریوان . پادگان وضع خوبی نداشت و ماشین های آمبولانس در حرکت بودند رفتیم سمت ساختمانی که بچه های تخریب مستقر بودند هنوز ماشین متوقف نشده بود که رو دیدیم. ازرضا وضعیت رو پرسیدیم. اون گفت نیم ساعت قبل هواپیماهای دشمن پادگان رو بمباران کردند. لباس های رضا خونی بود و از ظاهرش برمی اومد که برای کمک رسانی رفته. داخل ساختمون شد و من کنجکاو شدم و با رضا رفتیم سمت محل بمباران. راکت هواپیما خیلی زمین رو گود کرده بود و رضا با دست بالای درخت ها رو نشون میداد که قسمت هایی از بدنهای شهدا پرتاب شده بود. رضا میگفت چند باری هست ظرف این چند روز هواپیماها برای بمباران اومدند... شهید نوریان گفت اگر اینجوری خواسته باشه هواپیماها بیان و بمبارون کنند تلفات بالا میره وتصمیم گرفت بچه ها مجددا به خط مقدم برگردند. چون بیست_و_یکم_ماه_رمضون بود از شهید نوریان خواستیم که احیاء در پادگان باشیم وفردا صبح حرکت کنیم وایشان هم قبول کرد. حدود ساعت 11 شب بود که رفتیم طبقه چهارم یکی از ساختمونهای پادگان برای مراسم احیاء. ابتدا قرار شد روحانی صحبت کنه و بعد من بخونم و مجددا ایشون قرآن سر بگیره. روحانی که اهل مازندرون بود شروع به صحبت کرد و من و کنار هم نشسته بودیم و رضا من رو به حرف میگرفت و باز داشت شرح بمباران دیروز رو میداد که شیخ به ما دوتا تذکر داد که صحبت نکنید .یادمه اون شب مثل اینکه شیخ موقع افطار زیاد خورده بود و وقت صحبت کردن سکسکه میکرد و من و رضا موقع سکسکه اش میخندیدیم .صحبت های شیخ طولانی هم شد و بعد وارد روضه شد و چراغ ها رو خاموش کردند و من شروع کردم به خوندن. با شروع کردم . توی جبهه سنت بود که وقت خوندن این دعا همه به سجده میرفتند. همه در حال سجده و مشغول گریه بودن که صدای شلیک پدافندهای پادگان بلند شد و هنوز به ذکر آخر دعا نرسیده بودیم که من دیدم هیچکس داخل ساختمون نیست و صدای شیرجه هواپیما اومد و با شهید صمدیان نفهمیدیم چهار طبقه ساختمون رو چه طوری پایین اومدیم. وقتی پایین رسیدیم همه روی زمین دراز کشیده بودند و صدای رگبار پدافندها قطع نمیشدوحدود 20 دقیقه ای گذشت و هواپیماها بدون اینکه بمباران کنند منطقه رو ترک کردند. با شهید رضا رفتیم سراغ شیخ که ادامه احیاء رو در ساختمون برگزار کنیم که شیخ با عتاب به ما گفت: نه.حفظ جون واجبه. برادرها به ساختمون های خودشون برند و خدا همینجوری قبول میکنه. اون شب ما برگشتیم به ساختمون خودمون و با جمع بچه های تخریب و درکنار فرمانده مون قرآن به سرگرفتیم . 🌿🌹 🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌿🌹 ✍✍✍ :راوی قرار شد برای احیاء بریم دزفول . علاقه خاصی به مردم دزفول داشت واین تیکه کلامش بود که .. اون شب بعد از نماز مغرب و عشا زود شام خوردیم و با چند تا وانتی که داشتیم همه رفتیم دزفول… رفتیم یکی از مسجد های قدیمی که چند تا پله هم میخورد و شبستان مسجد توی گودی قرار داشت اونجا مراسم احیا و به سر گرفتن قران با حال خوبی برگزار شد.. ساعت 12 شب بود که مراسم تموم شد و ما به مقر" "کنار کرخه برگشتیم . به مقر که اومدیم ساعت 1 نیمه شب بود و تا اذان صبح 3 ساعتی وقت بود..شهید نوریان اصرار داشت بچه ها تاسحر بیدار باشند تا رو درک کنند. پشنهاد داد که بخونیم به من نگاه کرد و گفت: مرشد حالش رو داری و من هم قدری مکث کردم و گفتم برادر عبدالله یه کاریش میکنیم با بلندگوی تبلیغات اعلام شد که برادرها برای مراسم به حسینیه بیایید. اون مقطع لشگرسیدالشهداءعلیه السلام حدود صد تا نیرو بیشتر نداشت..عمده بچه ها اومدند و برادر عبدالله خودش رحل و مفاتیح رو جلوی من گذاشت و گفت بسم الله و خودش هم پشت سر من نشست من هم شروع کردم ..سبحانک یا لا اله الا انت الغوث الغوث خلصنا من النار یارب….اللهم انی اسئلک بسمک یا الله یا رحمان و یا رحیم….بچه ها با گریه و اشک ؛ فقرات دعا رو با من همراهی میکردند..و شهید نوریان هم با گویش مخصوص خودش ذکر سبحانک یا لا اله الا انت رو میگفت… هرچی در دعا جلو تر میرفتیم احساس میکردم تعداد همراهان دعا داره کمتر میشه ازسی امین فراز دعا که گذشتیم کمتر از ده نفر با من سبحانک یا لا اله الا انت میگفتند…اما برادر عبدااله هنوزسفت وسخت جواب میداد..دعای جوشن کبیر رو ادامه دادم.فکر مبکنم دعا هنوز به نیمه نرسیده بود که دیدم در جواب دادن ذکر دعا انگار صدای شهید نوریان هم نمیاد،آب دهنم رو قورت دام تا یک لحظه استراحتی به حنجره خسته داده باشم که شنیدم صدای خور خور میاد اما روم نمیشد برگردم و پشت سرم رو نگاه کنم بازم دعا رو ادامه دادم و در موقع جواب دادن ذکر دعای جوشن برایم یقین شد که هیچکس غیر خودم بیدار نیست و همه خوابند …برگشتم پشت سرم رو نگاه کردم و دیدم اکثر بچه ها دراز به دراز توی حسینیه خوابیده اند و بعضی ها هم توی سجده صدای خورخورشون میاد…شهید نوریان هم توی سجده بود… با خودم گفتم حتما برادر عبدالله توی حال رفته و داره در سجده با خدا مناجات میکنه…اما صورتم رو که نزدیکش بردم دیدم نه ایشون اصلا مثل اینکه توی این دنیا نیست…من هم مفاتیح رو بستم و کنار بچه ها خوابیدم…اون شب یکی از شبهایی بود که خواب به من خیلی مزه کرد....وقتی از خواب بیدارشدم که شهید نوریان داشت در گوشم میگفت برادر…الصلاه..الصلاه…چشمام رو که باز کردم.. شهید نوریان گفت:مرشد دعا رو تا کجاش خوندی من وسطش خوابم برد … من هم به خنده گفتم برادر عبدالله خواب بودیم و مقدراتمون رو نوشتند خدا بدادمون برسه… 🌿🌹🌹 🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
🌹🔸🌹🔸🌹🔸🌹🔸🌹🔸🌹🔸 🌹 🌹 ▪️#احیاء_سحر_بیست_و_یکم ▪️#شب_شهادت_اول_مظلوم_عالم ▪️#شهید_محراب ساعت 24 🔸#گلزار_شهدای_بهشت_زهراء_سلام_الله_علیها #ایستگاه_صلواتی_قطعه_29 مقابل مزار سردار تخریب ♦️#شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی مداح: حاج جعفر طهماسبی 🍁🌹 قابل توجه زائران شهدا... به علت استقبال ده ها هزار نفری از مراسمات در گلزار سعی کنید قبل از ساعت ده شب در پارکینگ ها استقرار یابید. 🍂🍃 @alvares
🔸♦️🔸♦️🔸♦️🔸♦️🔸♦️🔸♦️🔸♦️ 🔸♦️ 🔸🍂 محفل #یاد_یاران #رزمندگان_و_پیشکسوتان_لشکر_ده_حضرت_سیدالشهدا_علیه_السلام آخرین جمعه ماه مبارک رمضان (مصادف با روز قدس)برگزار میگردد همه ی رزمندگان لشگر10 به این افطاری دعوت شده اند 🔹زمان : جمعه ۱۰ خرداد از ساعت ۳۰/ ۱۸ 🔻 شهر ری میدان نماز بلوار امام حسین ع سپاه سیدالشهداء استان تهران تذکر: این برنامه فقط برای برادران است . @alvaresinchannel
قابل توجه همسنگران عزیز
به جهت شرکت در گردهمایی سالانه رزمندگان لشگر10 هیات الوارثین در روز جمعه 10 خرداد برگزار نمیگردد
🔻هيئت محبان المرتضي(ع)🔻 🔹جلسه هفتگي طبق سنوات گذشته در جوار شهدا و امام راحل(ره) یکشنبه ١٢ خرداد يك ساعت قبل از افطار 🔹(بيست و هفتم ماه رمضان) مداح : حاج جعفر طهماسبي 🔹بهشت زهرا(س) قطعه ٢٩ ايستگاه صلواتي انتظار محل استقرار اتوبوسها ساعت ١٨ همانروز :١_مقابل حسینیه موج الحسین(ع) ٢_مقابل حسینیه حجت(عج) بازار دوم نازی آباد ☑️ @hajhoseinsazvar
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 🔸🔸 #قرار_یکشنبه_ها ♦️ #هیات_محبان_المرتضی #شهید_داوود_عابدی آن چنان از نظر سیما و چهره به #شهید_ابراهیم_هادی شباهت داشت که وقتی وارد مجلس ختم این شهید شد او را با ابراهیم اشتباه گرفتند. و با تعجب گفتند: مثل اینکه ابراهیم زنده شده. دوستان شهید ابراهیم هادی تایید می کنند که شهید داوود عابدی اخلاق و رفتارش هم همانند معشوق شهیدش بوده است. شهید داوود صدای صدای رسایی داشت و بسیار زیبا روضه می خواند. شاید بتوان به جرات گفت #اولین_هیات_رزمندگانی که تاسیس شد موسسش شهید آقا داوود عابدی بود. اون سال 61 #هیات_محبان_المرتضی رو به همراهی حاج محمود ژولیده در جبهه راه اندازی کرد و این هیات تا امروز در #قرار_یکشنبه _ها ادامه دارد. #هیات_محبان_المرتضی_در قرار یکشنبه ها در روز یکشنبه 12 خرداد 98 در مقابل ایستگاه صلواتی #قطعه_29 گلزار شهدای بهشت زهرا یکساعت قبل از افطار برگزار میشه و شهدا میزبان این هفته هیات هستند. 🌹🍃 #شهید_داوود_عابدی در اسفند ماه سال 63 در عملیات بدر شربت شهادت را نوشید و رهسپار دیدار حضرت حق شد. 🍃🍃 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 🌹 ♦️ #دو_یار_قدیمی ♦️ #دو_رزمنده #نغمه خوانان حسینی(ع) 🔸 مداح اهل بیت(ع) #شهید_داوود_عابدی #سردار_جانباز_حاج_محمود_ژولیده @alvaresinchannel
🍃🍂🌹🍃🍂🌹🍃🍂🌹🍃🍂🌹 🌹 ✍️✍️✍️ راوی: قبل از بود که رفتیم مرخصی. چند روز اول مرخصی هم به رسم قبل از رفتن به خونه رفتیم به خانواده های شهدای گردان سرزدیم. چند روزی تهران موندیم و بعد دست جمعی برگشتیم. با و و و چند تای دیگه از بچه ها توی یه کوپه شش نفره بودیم. یکی دوساعت به غروب مونده بود که قطار به سمت اندیمشک حرکت کرد. قطار برای نماز مغرب و عشا در ایستگاه راه آهن قم توقف کرد و پایین اومدیم و نماز خوندیم و بعد از نماز هم صندلی های قطار که کشویی بود به هم وصل کردیم و زیپ ساک هاباز شد و هرکی دست پخت منزل رو وسط سفره گذاشت. واقعا سفره هفت رنگ بود. یکی خاگینه آورده بود یکی تخم مرغ آب پز و سیب زمینی یکی کوکو سبزی و شامی و اون هایی هم که با کلاس بودند الویه آورده بودند. همه جوون و نوجوون بودند و بخور!!!! غذای 20 نفر رو شیش نفر میخورند. واقعا چه لذتی داشت.. بچه ها به کوپه های کناریشون هم غذا تعارف میکردند و سرو صدایی بود موقع غذا خوردن. شام رو که خوردیم دعوا سر این بود که حالا چه جوری بخوابیم. به علت اینکه جا تنگ بود بعضی ها ایثار میکردند و روی نرده هایی که برای ساک ها توی قطار بود میخوابیدند. هنوز چشم هامون گرم نشده بود که صدای صلوات ازچند تا کوپه اونطرف تر به گوشمون رسید و بعد هم صدای زیبای مداحی که روح انسان رو نوازش میداد. شهید زینال حسینی بلند شد نشست و بعد هم پوتین هاش رو پوشید و رفت دنبال صدا. چند لحظه ای نگذشت که درب کوپه رو باز کرد. ازش پرسیدم آقا سید چه خبر... کیه داره میخونه؟؟؟؟ آشناست؟؟؟؟ گفت آره... محمود آقای ژولیده داره میخونه... با آقا سید رفتیم که فیضی ببریم.. درب کوپه شون باز بود و یه تعداد دیگه از بچه ها هم اومده بودند وتوی راه روی قطار نشسته بودند. محمود ژولیده با اون صدای بمش همه رو سحر کرده بود وبعد از محمود هم یکی دیگه خوند که سوز صداش محشر بود. میخوند. روزهای آخر بود برای سنگ تموم گذاشت. حدود نیم ساعت طول کشید وصدای ضجه وناله بلند بود. خلاصه اون شب برای خودش شبی بود و در خاطره ما ماند. یادم نمیاد چند شنبه بود و شاید هم بود و قرار .. خیلی از بچه های اون جمع با صفا در به معشوق رسیدند. که پرچمدارش بود پا برجاست و حاج محمود ژولیده بعد از شهید داوود تا به امروز علم رو زمین نگذاشته. روح همه شهدا شاد باشه و انشاءالله دعاگوی ما باشند. 🍃🍃 @alvaresinchannel
همایش سالانه یاد یاران به سنت همه ساله در آخرین جمعه ماه رمضان با حضور رزمندگان لشگر ده سیدالشهداء علیه السلام در ستاد سپاه استان تهران واقع در شهرری برگزار شد. تصاویر این مراسم 👇👇👇👇