#یاد_باد_آن_روزگاران_یاد_باد
#تبریک_فرماندهی
تبریک سال 1366 سردار
حاج علی فضلی
فرمانده لشگر10 سیدالشهداء(ع) به رزمندگان
#گردان_تخریب
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#نوجوون_توپول_موپولی
#شهید_محمد_مهدی_دهقان
#عملیات_بیت_المقدس_4
#دربندیخان
شهادت 6 فروردین 67
✍️✍️✍️راوی: #جعفر_طهماسبی
این شهید هم چند روزی #گردان_تخریب اومد
من توی چند تا صبحگاه و رزم دیدمش
#خیلی_توپول_موپول بود
توی صبحگاه همیشه ته ستون میومد.
معمولا جا میموند
عرق میکرد و نفس نفس میزد
لباس خاکی هم اندازه اش نبود
وقتی پیرهن خاکی میپوشید دکمه هاش به زور بسته میشد
نتونست توی #تخریب دوام بیاره و از گردان رفت فکر کنم #گردان_حضرت_زینب سلام الله علیها.
صبح #عملیات_بیت_المقدس_4 داشتم میومدم لب اسکله لشگر10 که دیدم نفس زنان داره سربالایی #ارتفاع_شاخ_سورمر رو بالا میره.
لباسش خیس شده بود..به شدت عرق کرده بود. تا منو دید خیلی خوشحال شد..
سلام و علیک کردیم. خودش خنده اش گرفت.
بهش گفتم صبحگاه ها رو سخت میگرفتند برای اینکه اینجا به هن و هن نیفتی.
خیلی با محبت گفت: میرم بالا خدا بزرگه.
روبوسی کردیم و رفت.
دیگه همدیگه رو ندیدیم تا اینکه کنار مزار #شهید_ابوطالب_مبینی در گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها داشتم فاتحه میخوندم که یهو از لابلای #حجله_های_شهدا نگاهم به عکسش افتاد.
دیدم همون نوجوون #توپول_موپولی به #معراج رفته و ما مدعیان موندیم
یادش کنیم با صلوات
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌿🌹
#شب_نوزدهم_ماه_رمضان
#سردار_شهید_حاج_عبدالله_نوریان
#احیای_شب_قدر
✍️✍️✍️ :راوی #جعفر_طهماسبی
#شب_نوزدهم_ماه_رمضان قرار شد برای احیاء بریم دزفول . #شهید_نوریان علاقه خاصی به مردم دزفول داشت واین تیکه کلامش بود که #صفای_دل_مردم_دزفول ..
اون شب بعد از نماز مغرب و عشا زود شام خوردیم و با چند تا وانتی که داشتیم همه رفتیم دزفول…
رفتیم یکی از مسجد های قدیمی که چند تا پله هم میخورد و شبستان مسجد توی گودی قرار داشت
اونجا مراسم احیا و به سر گرفتن قران با حال خوبی برگزار شد..
ساعت 12 شب بود که مراسم تموم شد و ما به مقر" #الصابرین "کنار کرخه برگشتیم .
به مقر که اومدیم ساعت 1 نیمه شب بود و تا اذان صبح 3 ساعتی وقت بود..شهید نوریان اصرار داشت بچه ها تاسحر بیدار باشند تا #شب_قدر رو درک کنند.
پشنهاد داد که #دعای_جوش_کبیر بخونیم
به من نگاه کرد و گفت:
مرشد حالش رو داری
و من هم قدری مکث کردم و گفتم برادر عبدالله یه کاریش میکنیم با بلندگوی تبلیغات اعلام شد که برادرها برای مراسم به حسینیه بیایید. اون مقطع #گردان_تخریب لشگرسیدالشهداءعلیه السلام حدود صد تا نیرو بیشتر نداشت..عمده بچه ها اومدند و برادر عبدالله خودش رحل و مفاتیح رو جلوی من گذاشت و گفت بسم الله و خودش هم پشت سر من نشست
من هم شروع کردم ..سبحانک یا لا اله الا انت الغوث الغوث خلصنا من النار یارب….اللهم انی اسئلک بسمک یا الله یا رحمان و یا رحیم….بچه ها با گریه و اشک ؛ فقرات دعا رو با من همراهی میکردند..و شهید نوریان هم با گویش مخصوص خودش ذکر سبحانک یا لا اله الا انت رو میگفت…
هرچی در دعا جلو تر میرفتیم احساس میکردم تعداد همراهان دعا داره کمتر میشه
ازسی امین فراز دعا که گذشتیم کمتر از ده نفر با من سبحانک یا لا اله الا انت میگفتند…اما برادر عبدااله هنوزسفت وسخت جواب میداد..دعای جوشن کبیر رو ادامه دادم.فکر مبکنم دعا هنوز به نیمه نرسیده بود که دیدم در جواب دادن ذکر دعا انگار صدای شهید نوریان هم نمیاد،آب دهنم رو قورت دام تا یک لحظه استراحتی به حنجره خسته داده باشم که شنیدم صدای خور خور میاد اما روم نمیشد برگردم و پشت سرم رو نگاه کنم بازم دعا رو ادامه دادم و در موقع جواب دادن ذکر دعای جوشن برایم یقین شد که هیچکس غیر خودم بیدار نیست و همه خوابند …برگشتم پشت سرم رو نگاه کردم و دیدم اکثر بچه ها دراز به دراز توی حسینیه خوابیده اند و بعضی ها هم توی سجده صدای خورخورشون میاد…شهید نوریان هم توی سجده بود… با خودم گفتم حتما برادر عبدالله توی حال رفته و داره در سجده با خدا مناجات میکنه…اما صورتم رو که نزدیکش بردم دیدم نه ایشون اصلا مثل اینکه توی این دنیا نیست…من هم مفاتیح رو بستم و کنار بچه ها خوابیدم…اون شب یکی از شبهایی بود که خواب به من خیلی مزه کرد....وقتی از خواب بیدارشدم که شهید نوریان داشت در گوشم میگفت برادر…الصلاه..الصلاه…چشمام رو که باز کردم.. شهید نوریان گفت:مرشد دعا رو تا کجاش خوندی من وسطش خوابم برد … من هم به خنده گفتم برادر عبدالله خواب بودیم و مقدراتمون رو نوشتند
خدا بدادمون برسه…
🌿🌹🌹
🌿🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
#شهید_روز_طبیعت
#تخریبجی_شهید
#رضا_استاد
#شهادت : 13 فروردین 67
#شهر_بیاره_عراق
شهادت با #بمب_شیمیایی
✍️✍️✍️ راوی: #برادر_اسماعیلی_پور
رضا از بچه های با صفای #جنوب_شهر بود خودش میگفت بچه شا ه عبدالعظیم.
خیلی لوطی منش بود از همون ابتدای ورودم به #گردان_تخریب یه سری از بچه های شا ه عبد العظیم تا زه دوره آموزشی تخریبشون شروع شده بود اگر اشتباه نکرده باشم مربیشون برادر بزرگوار کوهی مقدم بود که این حقیر هم با ایشان همدوره شدم .توی مسیر رفتن به منطقه عملیاتی توی اتوبوس نشسته بودم که رضا اومد کنارم با همون گویش داش مشتیش.
بهم گفت چطوری بچه محل!
منم زدم زیر خنده
بهش گفتم بابا من بچه خانی آباد نو هستم تو بچه شهر ری .
خندیدوگفت: اره !!! خوب راهی نیست با موتور گازی یک لیتر بنزین راهه.
دیدم چیزی می خواد بگه
بهش گفتم رضا چه خبر؟ گفت یه سوالی دارم ؟
گفتم در خدمتم؟
پرسید به نظرت اگه من شهید بشم پدر مادرم چیکار میکنند؟
خیلی نگرانشون بود. منم به شوخی گفتم تو شهید بشو نگران اونا نباش.
دیدم جدی داره حرف میزنه بهش گفتم داغ و ناراحتی اونا زود گذره اما خوشحالی و شادی تو ابدیه،
خوب از اونجایی که بعد شهادت اخویم تجربه حال و هوای #خانواده_شهدا بعد شهادت عزیزانشونو داشتم کمی براش از اون حال و هوا گفتم دیدم خیلی آروم شد.
گذشت تا #روز_سیزدهم_فروردین_67 توی #منطقه_بیاره داشتیم با بچه ها جلوی مدرسه پتوهارو می تکوندیم و به شوخی #سیزده_بدر میکردیم . که یکدفعه هواپیماهای دشمن حمله کردند.
من و دوسه نفر از بچه ها ابتدا رفتیم تو کانالی که اون دورو برا بود رضا پایین تر از ما جلوی #چادر_تدارکات بود که دقیقا #بمب_شیمیایی کنارش خورد.
توی همون موقع یکی داد زد #شیمییاییه.
یکی هم داد زد بوی بادوم تلخ میاد(یکی از علامت های گاز شیمیایی استشمام بوی بادام تلخ بود).
!خلاصه ماسک و زدیم همراه بچه ها رفتیم رو ارتفاعات.
از اونجا معلوم بود که چند جای یگه رو هم زدند
فکر کنم آشپزخانه لشکر رو هم زده بودند
نزدیکای غروب اومدیم پایین که گفتند #رضا_استاد شهید شده.
یادش به خیر چه زود خدا طلبیدش.
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
#موقعیت_جغرافیایی
#عملیات_کربلای_8
تاریخ عملیات 18فروردین66
#لشگر_10_سیدالشهداء_علیه_السلام
#گردان_تخریب
#شلمچه
سمت راست ما #لشگر_25_کربلا و سمت چپ ما #لشگر_19_فجر عملیات میکرد .
چون محدوده عملیات گسترده نبود #معابر_یگانها_به_هم_نزدیک_بود و حجم بالایی از نفرات و امکانات باید از معابر عبور میکرد.
با شروع عملیات همه معابر باز شد اما گذشتن از آن و رسیدن به خاکریز دشمن به کندی صورت میگرفت و دشمن هم از جهت آتش رو منطقه برتری داشت.
مدام تیربارهای سنگین وسبک دشمن روی معابر کار میکرد وتلفات میگرفت.
به علت شلوغی منطقه و عملیات چند لشگر قدرتمند ، یک مقدار نا هماهنگی به چشم میخورد.
🍃🍂🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🍃🍂🌷🌷 @alvaresinchannel
16.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#گزارش_خبری
مرکز خوزستان از
سی و هشتمین سالگرد عملیات سیدالشهداء(ع)
در #یادمان_سیدالشهداء_علیه_السلام
13 اردیبهشت سال 1403
با سخنرانی سردار فضلی فرمانده لشگر10 سیدالشهداء(ع)
با حضور خانواده شهدا و رزمندگان و پیشکسوتان دفاع مقدس
✅ عملیات سیدالشهدا(ع) با حضور رزمندگان لشگر10 در نیمه شب 13 اردیبهشت سال 65 در منطقه فکه با حمله به دشمن بعثی انجام شد و در این عملیات بیش از 180 نفر به شهادت رسیدند و همه ساله در این تاریخ حماسه سازان آن دوران با حضور در محل شهادت شهدا یادشان را گرامی میدارند.
🔷 #گردان_تخریب در این عملیات 5 شهید تقدیم نمود.
@alvaresinchannel
22.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#راه_جمهور_ایران_عزیز 🇮🇷
#مرد_میدان
#جانباز_تخریبچی دکتر حاج علیرضا زاکانی
من از جبهه آمده ام
🔷من در #گردان_تخریب یاد گرفتم برای برداشتن موانع پیشاپیش شما حرکت کنم و نمایندگی تفکری را داشته باشم که #شهید_قاسم_اصغری در #عملیات_عاشورای_3 روی سیم خاردار خوابید
🔷من تازه از جبهه برگشته ام چون راوی چشمان همیشه سرخ #شهید_عبدالله_نوریان که با خواب غریبه بود باشم
#افتخار_ایرانی
#رزمنده_تهرانی
#حاج_علی_زاکانی
@alvaresinchannel
قبل از #عملیات_کربلای_یک #گردان_تخریب تقریبا نیروی کامل گرفته بود و دسته ها تشکیل شده بود و آموزش بچه ها هم در جریان بود.
عزاداری شب های چهارشنبه و دعای توسل رونق داشت
من و #شهید_مسعود_تابش خوننده های گردان بودیم وبین خودمون تقسیم کرده بودیم که چه کسی نوحه بخونه ،یا دعا و روضه بخونه.
خیلی هوای هم رو داشتیم و سعی نمیکردیم توی مداحی رقابت کنیم هر دو رفیق بودیم
یه شب من داشتم توی چادر نوحه میخوندم و یادم نمیاد که بلندگو بود.و شهید تابش میونداری میکرد و بچه ها خیلی پرشور سینه میزدند.
#شهید_مجید_برخورداری که توی عملیات #کربلای_یک شهید شد،قدش ازهمه بلندتر بود وهی وسط نوحه آه میکشید و سرصدا میکرد چند بار هم دستش خورد به فانوس وسط چادر
به #شهید_تابش اشاره کردم که مسعود کنترلش کن
تابش بهش تذکر داد اما اون گوش نکرد
داشت جلسه بهم میخورد
به مسعود گفتم کار خودمه
تو واحد بخون من میرم سر وقتش.
شهید تابش واحد رو شروع کرد و من در کنار #شهید_برخورداری قرارگرفتم وگفتم برادربگذار با هم سینه بزنیم،اون نازنین مودب و عزیز و دوست داشتنی قبول کرد.
خدایی مثل بارون ازچشمهاش اشک میومد
حقش شهادت بود
#جعفر_طهماسبی
🌹
🌹🌹
@alvaresinchannl
هدایت شده از خالدین
6.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاری که به دست شهید حمیدرضا دادو نشست
به روایت حجه الاسلام حاج مسعود تاج آبادی
#شهید_حمیدرضا_دادو #حجه_الاسلام_حاج_مسعود_تاج_آبادی #گردان_تخریب #لشگر_ده_سیدالشهدا
🔸 @khaledin_com 🔸
╰━━━🌹🌹━━━╯
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#روزگار_وصل_یاران_یاد_باد
🌹🔹 #شهید_محمد_حسین_بابالو
شهادت 3 مرداد 1367
#عملیات_دفاع_سراسری
جاده اهواز- خرمشهر
بعد از #عملیات_کربلای_8 در بهار سال 66 اومد #گردان_تخریب.
قبلا گردان رزمی بود.
زود خودش رو پیدا کرد و از نیروهای عملیاتی بود
فرمانده ما #شهید_سید_محمد نگاه ویژه ای بهش داشت.
تیر اندازیش حرف نداشت. حتی گلوله آرپی جی رو خیلی دقیق به هدف میزد.
توی رزم های شبانه کمک بچه ها میکرد.
یک شب در رزم شبانه از بالای #حسینیه_الوارثین اونقدر دقیق گلوله آرپی جی رو بین دو تا چادر بچه ها زد که من با همه ی وجودم بهش گفتم . دمت گرم
توی کارهای سخت همیشه پیش قدم بود.
شهید زعفری وقتی میخواست صداش کنه نمیتونست اسم فامیلش رو صدا کنه... یه خورده فکر میکرد و صداش میکرد.. برادر بیلولی
اون هم قهقه میخندید.
بعد از شهادت #شهید_داوود_ابراهیمی که خیلی با هم صمیمی بودند خیلی به هم ریخت.
هوای رفتن به سرش زده بود.
تا آخر سال 66 توی تخریب موند.
میگفت مثل اینکه ما اینجا شهید نمیشبم
سال 67 رفت #گردان_حضرت_علی_اکبر_علیه السلام
و شهیددقایق آخر جنگ شد
و سوم مرداد 67 در نبردی عاشورایی با لب تشنه به لقاءحق شتافت.
@alvaresinchel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#امیر_یشلاقی
یا
همون #امیر_یحیوی
#قلندر_تخریبچی_های_لشگر_10
اگر از همه ی بچه های تخریب ل 10 سووال کنی امیر یشلاقی کی بود
میگویند توی دلاوری نه نظیر داشت و نه رقیب
با حاج علیرضا زاکانی صحبت از دلاوری های امیر شد.
من به حاج علیرضا زاکانی گفتم #شهید_امیر و #شهید_حاج_قاسم_اصغری زوج عملیاتی بودند که روحیاتشون مثل همدیگه بود و توی یه قواره بودند.
اما برادر زاکانی گفت : شاید توی دلاوری و نترسی حاج قاسم مثل امیر بود اما توی درگیری با دشمن ، #قلدری_امیر_رو_نداشت امیر به جهت توانایی جسمی و هیبت خاصی که داشت در مصاف با دشمن مثل #موتور_محرک_بقییه_بچه_های_تخریب_بود
امیر دهها بار تا یک سانتی شهادت رفت اما...... نشد که نشد.
امیر به تنهایی خودش یک گردان بود.
هرکجا امیر بود فرمانده ما #شهید_حاج_عبدالله (شهید حاج عبدالله نوریان فرمانده تخریب و مهندسی لشگر10)خاطرش جمع بود که کار گیر نمیکنه.
امیر روحیات خاص خودش رو داشت. او توی #گردان_تخریب مستقیم با شهید حاج عبدالله نوریان کار میکرد. بارها از امیر شنیده بودم که گفت: حاج عبدالله من رو توی تورش انداخت و اسیر خودش کرد.
✍️✍️ #جعفر_طهماسبی
@alvaresinchannel
صبحانه دورهمی #گردان_تخریب
در دوشنبه های اول هر ماه قمری
(یادبود فرمانده دلاورمان حاج محسن دین شعاری)
دوشنبه 22 مرداد ماه، مطابق با #هفتم_ماه_صفر ساعت : 7 الی 8 صبح
شهادت کریم اهل بیت امام مجتبی(ع) (ویژه برادران) برگزار میگردد
مکان : گلزار شهدا، میدان شهدای تخریبچی، مزار سردار شهید حاج محسن دین شعاری قطعه 29
@alvaresinchannel