هدایت شده از مسجد المنتظر (عج)
#رمان_بدون_تو_هرگز
#بخش_آخر
بي اختيار گريه مي کردم و با پدرم حرف مي زدم...
چهل روز نذر کردم اول به خدا و بعد به پدرم توسل کردم، 📿گفتم هر چه بادا باد. امرم رو
به خدا مي سپارم؛ اما هر چه مي گذشت محبت يان دايسون، بيشتر از قبل توي قلبم
شکل مي گرفت... ♥تا جايي که ترسيدم.😨
- خدايا! حالا اگر نظر شما و پدرم خلاف دلم باشه چي؟ 💔
روز چهلم از راه رسيد... تلفن رو برداشتم تا زنگ بزنم قم و بخوام برام استخاره کنن،
قبل از فشار دادن دکمه ها نشستم روي مبل و چشم هام رو بستم.
- خدايا! اگر نظر شما و پدرم خلاف دل منه، فقط از درگاهت قدرت و توانايي مي خوام
من، مطيع امر توئم و دکمه روي تلفن رو فشار دادم...
"همان گونه که بر پيامبران پيشين وحي فرستاديم بر تو نيز روحي را به فرمان خود،
وحي کرديم... تو پيش از اين نمي دانستي کتاب و ايمان چيست ولي ما آن را نوري
قرار داديم💡 که به وسيله آن را کسي از بندگان خويش را بخواهيم هدايت مي کنيم و تو
مسلما به سوي راه راست هدايت مي کني"
سوره شوري... آيہ52
و اين... پاسخ نذر ٤۰ روزه من بود. تلفن رو قطع کردم و از شدت شادي رفتم سجده...
خيلي خوشحال بودم که در محبتم اشتباه نکردم و خدا، انتخابم رو تاييد مي کنه؛ اما
در اوج شادي يهو دلم گرفت. گوشي توي دستم بود و مي خواستم زنگ بزنم ايران؛
ولي بغض، راه گلوم رو سد کرد و اشک بي اختيار از چشم هام پايين اومد. 😢وقتي مريم
عروس شد و با چشم هاي پر اشک گفت با اجازه پدرم... بله
هيچ صداي جواب و اجازه اي از طرف پدر نيومد، هر دومون گريه کرديم از داغ سکوت
پدر. 🙃💔از اون به بعد هر وقت شهيد گمنام مي آوردن و ما مي رفتيم بالاي سر تابوت ها
روي تک تک شون دست مي کشيدم و مي گفتم:
- بابا کي برمي گردي؟ توي عروسي، اين پدره که دست دخترش رو توي دست داماد
مي گذاره، تو که نيستي تا دستم رو بگيري! تو که نيستي تا من جواب تاييد رو از
زبونت بشنوم؛ حداقل قبل عروسيم برگرد؛ حتي يه تيکه استخون يا يه تيکه پلاک! 😭
هيچي نمي خوام... فقط برگرد... گوشي توي دستم... ساعت ها، فقط گريه مي کردم .
بالاخره زنگ زدم... بعد از سلام و احوال پرسي ماجراي خواستگاري يان دايسون رو
مطرح کردم؛ اما سکوت عميقي، پشت تلفن رو فرا گرفت... اول فکر کردم، تماس قطع
شده؛ اما وقتي بيشتر دقت کردم، حس کردم مادر داره خيلي آروم گريه مي کنه.
بالاخره سکوت رو شکست:
- زماني که علي شهيد شد و تو، تب سنگيني کردي من سپردمت به علي، همه چيزت
رو... تو هم سر قولت موندي و به عهدت وفا کردي
بغض دوباره راه گلوش رو بست
- حدود۱۰شب پيش علي اومد توي خوابم و همه چيز رو تعريف کرد، گفت به زينبم
بگو... من، تو رو بردم و دستتون رو توي دست هم ميذارم، توکل بر خدا... مبارکه
گريه امان هر دومون رو بريد
- زينبم نيازي به بحث و خواستگاري مجدد نيست، جواب همونه که پدرت گفت؛
مبارکه ان شاءالله.
ديگه نتونستم تلفن رو نگهدارم و بدون خداحافظي قطع کردم...📞 اشک مثل سيل از
چشمم پايين مي اومد... تمام پهناي صورتم اشک بود. همون شب با يان تماس گرفتم
و همه چيز رو براش تعريف کردم.. فکر کنم من اولين دختري بودم که موقع دادن
جواب مثبت، عروس و داماد هر دو گريه مي کردن. توي اولين فرصت، اومديم ايران،
پدر و مادرش حاضر نشدن توي عروسي ما شرکت کنن... مراسم ساده اي که ماه عسلش سفر ٤۰ روزه مشهد و يک هفته اي جنوب بود.💑 هيچ وقت به کسي نگفته
بودم؛ اما هميشه دلم مي خواست با مردي ازدواج کنم که از جنس پدرم باشه. توي
فکه تازه فهميدم چقدر زيبا داشت نديده رنگ پدرم رو به خودش مي گرفت.
نویسنده:بہ نقل از فرزند و همسر شہید سید علے حسینے 🌷
❌#پایان_رمانـــــ📚
𝓳𝓸𝓲𝓷↯🍃
https://eitaa.com/joinchat/2049507374Cc7ce24149c
آمال|amal
#رمان_بدون_تو_هرگز #بخش_آخر بي اختيار گريه مي کردم و با پدرم حرف مي زدم... چهل روز نذر کردم اول به
پارت ۴۸همون پارت اخر هست😊🌸
یک گوشه از رواقِ تو،جا داشتن بس است
مارا همین امام رضا داشتن بس است...!
#امامرضایدلم💛
#چهارشنبهامامرضایی
Γ🌱••
سر صبح بردن نام #حسین﴿؏﴾ بن علے
میچسبد !
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما. بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ،
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
هرصبحسـلامبھآقا !😍🖐🏻
•السلامعلیکیابقیہاللھفےارضھ؛°السلامعلیکیاحجةاللھفےارضھ؛
•السلامعلیکیاالحجةاللھالثانےعشر؛
°السلامعلیکیانوراللھفےالظلماتالارض؛•السلامعلیکیامولاییاصاحبالزمان؛
°السلامعلیکیافارسالحجاز؛
•السلامعلیکیاخلیفہالرحمنویا
°شریڪالقرآنویاامامالانسوالجان✋🏻
#صبحت_بخیر آقای من…!💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥انشاءالله فرج امضا میشه
بِنٮؕاݪحُسۜـِین:
کاشڪےبازمتوحرم
باڪفٺراٺبپرم
پیشٺوپربگیرم
ازٺخبربگیرم....💔
#دلتنگیروزانہ
#امامرضا
#فرزندان_حاج_قاسم⚘❥|°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅منتشر کردن به شرط ۲دعای فرج، دعا برای رهبرمون آزاد است
👇
در بالای گنبد پیامبر(ص) یک برجستگی وجود دارد جریان این برجستگی چیست؟
در رابطه با این برآمدگی دو نقل قول است که نقل قول اول از دیدگاه ما باطل و نقل قول دوم مورد قبول است. ما به نقل آنها می پردازیم و نتیجه گیری می نماییم:
۱- می گویند در سال ۱۳۴۴ هجری قمری، وهابیون قصد جسارت به گنبد مطهر حضرت رسول اکرم (ع) را نیز داشته اند و برای این منظورشان فردی از آنها جهت بمب گذاری و تخریب، به بالای گنبد می رود که به امر خدا ( یا صاعقه و یا هر حادثه دیگری) جسد نحس آن وهابی پست بربالای گنبد خشک می شود و هرچه می کنند تا آن جسد نحس را پایین بکشند نمی توانند. تا اینکه یکی از علمای شیعه حضرت رسول (ص) را در خواب می بیند و قضیه را برای ایشان تعریف و کسب تکلیف می کند که حضرت بدین مضمون می فرمایند که این درس عبرتیست برای دیگران. و بعدها با یک قابی آن جسد نحس را می پوشانند.
۲- از ابن جوزی نقل شده است که روزی قحطی شدید در مدینه به وجود آمد و مردم به نزد عایشه آمدند. وی گفت: به قبر پیامبر (ص) بنگرید. آنها دریچه ای از سقف قبر آنحضرت به سوی آسمان باز کردند به طوریکه بین قبر و آسمان هیچ سقف و پوششی نبود. در این حال رحمت الهی از آسمان نازل شد. بعدها بازکردن این دریچه جزو سنتهای مردم مدینه شد که تا زمان سمهودی در قرن نهم نیز ادامه داشت. ولی بعد از زمان او تنها جای آن باقی است.
حال با توجه به این دو نقل، کدامیک را می شود قبول کرد؟ آیا این برآمدگی نشان از دریچه ی رحمت الهیست یا محل عذاب و لعنت ابدی یک کافر وهابی؟!
باید گفت هرچند قول اول در هیچ جای معتبری نقل نشده است و هیچ مبنای معتبری ندارد ولی بنا بر هر دو قول، این وهابیت هستند که زیر سوال می روند و محکوم می شوند.
چراکه در داستان اول وهابیها به خاطر قصد جسارتی که بر قبر مطهر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله داشتند مورد لعنت و عذاب واقع شده اند و در داستان دوم مسئله شفاعت که خود وهابیها به آن ایراد گرفته اند( که نمی شود به فرد از دنیا رفته درخواست شفاعت داشت و شیعیان را به همین جهت کافر می دانند ) را برایشان اثبات می کند. چون نقل کننده داستان دوم از خود اهل تسنن هستند و ایشان نیز از عایشه نقل کرده است.
🌏 منبع:👉
#احادیث 👇
http://Eitaa.com/ahadith
♻️در #نشر حقایق سهیم باشید♻️
بخش جدید کانال
پروفایل با محتوای جنگ نرم✨
#جنگ_گرافی 🌿 #کپی_واجب
○━━⊰☆📱☆⊱━━○
@shakouri12
○━━⊰☆⚔☆⊱━━○
آمال|amal
✅منتشر کردن به شرط ۲دعای فرج، دعا برای رهبرمون آزاد است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وعده #ظهور از زبان حاج قاسم سلیمانی !
روزهایی می آید که شهدا حسرت آن را دارند..
🆘 @shakouri12
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#عفافگرایی
🎥سکوت یا اقدام؟!
❇️آیا در مقابل بیحجابیها، بیحیاییها، بیغیرتیها و بیعفتیهایی که در جامعه انجام میشود، #سکوت کنم؟!؟🤔
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱
📌جرقه هر چقدر هم که کوچک باشد، باز هم روشنایی خود را دارد.
@shakouri12