بجایےکہروزشمارمحرمبزنین
ࢪوزشمارۼدیربزنینتوچنلاتون!
حداقلتاشادےروزاروبشماریمو
تاخلافتامیرالمؤمنین،
نہتاسرِبریدھامامحسین...!
#سےوسہࢪوزتاعیدغدیࢪخم!
#همسفرانه🌷
📱\• آخــرین تماسش گفت:
🙂\• یه چیزی میگم قبــول میکنی؟!
😢\• گفتم: میخوای زن بگیــری؟!
😅\• خنــدید گفت: نــه !
🤝\• ازم قــول گرفت ، گفت:
🌷\• وقتی شهید شدم،
☝️\• برام گریه نکنی ها؛
💚\• برای حضرت زینب گریه کن...
#همسر_شهید_سیدامین_حسینی🌷🕊
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
| #تلنگرانه💡|
|دقت کردید ۅقتی شارژگۅشیـمون در حالت اخطارِچقدر سریع میزنیمش به شارژ ..؟!
الان هم زمان غیبت درحالت وضعیت قرمز قرار گرفته باید سریع
#تقوایمانراشارژکنیم🔋|
🌿🕊
هواےِ جهآن بےتو
خسخس میکند؛
تو را بہجانِ نفسهاےِ
بےکسآن ، زودتر برگرد.. :))
#اللهمعجللولیكالفرجبهحقعمهساداتـ 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امࢪ دیگہای باشه؟!
پاشو خودتو لووس نڪن ..😑😂
گاندو🇮🇷
هدایت شده از ⸤ دلنوشتھهاےمن ⸣
اندکیتفکر•°↯
#تلنگر
ـــــــــــــــ
شماییکهتوخیابوننامحرممیبینی
سرتروپایینمیندازی!
آفرینبھت!😁🖐🏻
ولیچجوریهکهبعضیاتونروتو
مجازیشباید📱❕
باخاکاندازازتوپیوینامحرمها
جمعتکرد؟؟!🙄
چوناونجامیشناسنتواینجامیگی
کسیمنو نمیشناسه؟!😶
یاشایدمنگاهاونبالاییروفراموش
کردیکههمچینکاریمیکنی؟!🙂🥀
﴿شماراچهشدهاستکهبرایخدا
عظمتووقارقائلنمی شوید؟﴾
مالکملاترجونلــِللهوقارا؟🚶🏻♂‼️
🔺طنز جبهه
😄😂خاطره ای زیبا و خنده دار ازجبهه و جنگ...😃😀
بین ما یکی بود که چهره ی سیاهی داشت ؛ اسمش عزیز بود؛
توی یه عملیات ترکش به پایش خورد و فرستادنش عقب
بعد از عملیات یهو یادش افتادیم و تصمیم گرفتیم بریم ملاقاتش
،با هزار مصیبت آدرس بیمارستانی که توش بستری بود رو پیدا کردیم و با چند تا کمپوت رفتیم سراغش.
پرستار گفت: توی اتاق 110 بستری شده؛
اما توی اتاق 110 سه تا مجروح بودند که دوتاشون غریبه و سومی هم سر تا پایش پانسمان شده و فقط چشمهایش پیدا بود.
دوستم گفت: اینجا که نیست ، بریم شاید اتاق بغلی باشه!
یهو مجروح باندپیچی شده شروع کرد به وول وول خوردن و سروصدا کردن!
گفتم: بچه ها این چرا اینجوری میکنه؟ نکنه موجیه؟!!!
یکی از بچه ها با دلسوزی گفت: بنده خدا حتما زیر تانک مونده که اینقدر درب و داغون شده!
پرستار از راه رسید و گفت: عزیز رو دیدین؟!!!
همگی گفتیم: نه! کجاست؟
:پرستار به مجروح باندپیچی شده اشاره کرد و گفت: مگه دنبال ایشون نمی گردین؟
همه با تعجب گفتیم: چی؟!!! عزیز اینه؟!
رفتیم کنار تختش ؛
عزیز بیچاره به پایش وزنه آویزان بود و دو دست و سر و کله و بدنش زیر باندهای سفید گم شده بود !
با صدای گرفته و غصه دار گفت: خاک توی سرتان! حالا دیگه منو نمی شناسین؟
یهو همه زدیم زیر خنده
گفتم: تو چرا اینجوری شدی؟ یک ترکش به پا خوردن که اینقدر دستک و دمبک نمی خواد !
عزیز سر تکان داد و گفت: ترکش خوردن پیشکش. بعدش چنان بلایی سرم اومد که ترکش خوردن پیش اون ناز کشیدنه !!
بچه ها خندیدند. 😄
اونقدر اصرار کردیم که عزیز ماجرای بعد از مجروحیتش رو تعریف کرد:
- وقتی ترکش به پایم خورد ، منو بردند عقب و توی یه سنگر کمی پانسمانم کردند و رفتند تا آمبولانس خبر کنند. توی همین گیر و دار یه سرباز موجی رو آوردند و انداختند توی سنگر. سرباز چند دقیقه ای با چشمان خون گرفته برّ و بر نگاهم کرد. راستش من هم حسابی ترسیده بودم و ماست هایم رو کیسه کردم. یهو سرباز موجی بلند شد و نعره زد: عراقی پَست فطرت می کشمت.ی چشمتان روز بد نبینه. حمله کرد بهم و تا جان داشت کتکم زد. به خدا جوری کتکم زد که تا عمر دارم فراموش نمی کنم. حالا من هر چه نعره می زدم و کمک می خواستم ، کسی نمی یومد. اونقدر منو زد تا خودش خسته شد و افتاد گوشه ی سنگر و از حال رفت. من هم فقط گریه می کردم...
بس که خندیده بودیم داشتیم از حال می رفتیم😂
دو تا مجروح دیگه هم روی تخت هایشان از خنده روده بُر شده بودند.😂
عزیز ناله کنان گفت: کوفت و زهر مار هرهر کنان!!! خنده داره؟ تازه بعدش رو بگم:
- یک ساعت بعد به جای آمبولانس یه وانت آوردند و من و سرباز موجی رو انداختند عقبش. تا رسیدن به اهواز یک گله گوسفند نذر کردم که دوباره قاطی نکنه ... 😂😂
رسیدیم بیمارستان اهواز. گوش تا گوش بیمارستان آدم وایستاده بود و شعار می دادند و صلوات می فرستادند. دوبارهی حال سرباز خراب شد. یهو نعره زد: آی مردم! این یه مزدور عراقیه ، دوستای منو کشته. و باز افتاد به جونم. این دفعه چند تا قلچماق دیگه هم اومدند کمکش و دیگه جای سالم توی بدنم نموند. یه لحظه گریه کنان فریاد زدم: بابا من ایرانی ام ! رحم کنین. یهو یه پیرمرد با لهجه ی عربی گفت: ای بی پدر! ایرانی هم بلدی؟ جوونا این منافق رو بیشتر بزنین. دیگه لَشَم رو نجات دادند و آوردند اینجا. حالا هم که حال و روزم رو می بینید!
صدای خنده مون بیمارستان رو برده بود روی هوا.😂
پرستار اومد و با اخم و تَخم گفت: چه خبره؟ اومدین عیادت یا هِرهِر کردن؟ وقت ملاقات تمومه ، برید بیرون
خواستیم از عزیز خدافظی کنیم که یهو یه نفر با لباس سفید پرید توی اتاق و نعره زد: عراقی مزدور! می کشمت!!!
عزیز ضجه زد: یا امام حسین! بچه ها خودشه ، جان مادرتون منو نجات بدین ...😂😂😂
(از کتاب" رفاقت به سبک تانک" 📚)
🤣|@Childrenofhajqasim1399
『●•📕•●』
•
•
یهپستےگذاشتهبودفیسبــوک"
کهنشـــوندهنــدهاینبـود"
کهانقدرآمادهشهادتشدهکهبعــد"
ازشهادتشفقــطمنتظرهیهچیــزهـ👌🏼؛
[ ملاقاٺباامامعصـــر(عج) ]
متنےکهپستکــردهبوداینبود✨👇🏻"
•{ لازماستخودمانرابراےملاقات
باحضرتمهدے(عج)آمادهکنیم }•
مگهنمیگےکه الگوته؟!
میبینےچهقــدرآمادهدیداره؟!
توهمهمیــنقدرآمادهدیداروظهورے؟!
•
•
#شهیداحمدمشلب
‹❤️🚗›
سرسفره عقد میخواست بہم چیزےبگہ
اما جمعیت زیاد بود خجالت میڪشید.
تو دستمال ڪاغذے نوشت داد بهم باز
ڪردم دیدم نوشتہ دعا کن شهید بشم.
راوے:همـســرشـہیــد🎈
شهیدعبدصالحزارع♥️
📕⇠ #عآشقآنہ_مذهبے•
آمال|amal
____________❣______________ #رمان_یادت_باشد #پارت_چهاردهم عکس سوال هایی که حمیدی پرسید و نیازی ند
_________❣__________________
#رمان_یادت_باشد
#پارت_پانزدهم
آخرین حدیث رو هم بگم.یک ساعت فکر کردن بهتر از هفتاد سال عبادته.»
بین صحبت هایمان چندین بار از حدیث و روایت استفاده کرده بود.هرچیزی که می گفت یا قال امام صادق علیه السلام بود یا قال امام باقر علیه السلام با گفتن این حدیث صحبت ما تمام شد و حمید زودتر از من اتاق را ترک کرد.
آن روز نمی دانستم مرام حمید است:«می آید،نیامده جواب می گیرد و بعد هم خیلی زود می رود.»
حالا همه آن چیزی که دنبالش بود را گرفته بود.من ماندم و رویاهایی که از بچگی با آنها زندگی کرده بودم و حس میکردم از این لحظه روزهای پر فراز و نشیبی باید در انتظار من باشد یک انتظار تازه که به حسی تمام نشدنی تبدیل خواهد شد.
تمام آن یک ساعت و نیمی که داشتیم صحبت می کردیم پدرم با این که پایش در رفته بود به دیوار تکیه میداد با ایما و اشاره منظورش را میرساند که یعنی کافیه! در چهرهاش به راحتی می شد استرس را دید میدانستم چقدر به من وابسته است و این لحظات او را مضطرب کرده وقتی حرص میخورد عادت داشت یا راه می رفت یا لبش را ور می چید وقتی از اتاق بیرون آمدم عمه گفت: «فرزند جان خوب فکراتوبکن ما هفته بعد برای گرفتن جواب تماس میگیریم» از روی خجالت نمی توانستم درباره اتفاقات آن روز و صحبتهایی که با حمید داشتن با پدر و مادرم حرفی بزند این طور مواقع حرفهایم را به بعد از برادرم علی میزنم در ماجراهای مختلفی که پیش میآمد مشاور خصوصی من بود با اینکه از نظر سنی یک سال از من کوچکتر است و نظرات خوب و منطقهای می دهد
به روایت همسر شهید حمید سیاهکلی مرادی
ادامه دارد...
کپی/اصکی❌
💝|@Childrenofhajqasim1399
#یکمبخندیم 😂
…………………………
این داستان چسبیدن اشیا به بدن بعد از تزریق واکسن کرونا رو کاملا تایید میکنم
یه نمونش خودم ، تخت خوابم میچسبه بهم و اصلا جدا نمیشه🙂😌
……………………………
احترام گذاشتن به عقاید تو ایران اینجوریه که اول میبینم زورمون به طرف میرسه یا نه، اگه نرسید بعدش به عقیدش احترام می ذاریم
😐✋🏻
……………………………
شاید باورتون نشه ولی دخترا بعضی وقتا دوتا مشکی رو با هم نميپوشن، چون مشکياشون بهم نمیاد
😂😐
……………………………
خدافظ خدافظ خدافظ خدافظ خدافظ خدافظ خدافظ خدافظ خدافظ خدافظ خدافظ خدافظ خدافظ خدافظ خدافظ خدافظ خدافظ خدافظ خدافظ خدافظ خدافظ خدافظ خدافظ خدافظ خدافظ خدافظ خدافظ خدافظ خدافظ خدافظ خدافظ خدافظ خدافظ خدافظ خدافظ خدافظ خدافظ خدافظ خدافظ خدافظ
دو دقیقه آخر مکالمه تلفنی ایرانیا
😐😂
……………………………
نمیدونم چرا همیشه مسائلی که به ما مربوط نمیشن، جذاب تر از مسائلیه که به ما مربوط میشن
😐😂
……………………………
اگه تو خیابون من و دیدید که حواسم جای دیگس بدونید که من شما رو زودتر دیدم..
😂
……………………………
|@Childrenofhajqasim1399 |
شمانوجوانانمیتوانیدبرترفنددشمن فائقبیاییدوازسختیهاوموانععبورکنید
واینکشوررابرسانیدبهآننقطهایکه مطلوبِآرمانهایِاسلامیو
انقلابِاسلامیاست.
واینانشاءاللهاتّفاقخواهدافتاد
بهکوریچشمِدشمن.
آسیدعلیخامنهای...
هرجاخداامتحانتکرد
ویکخوردهعقبرفتی
غصهنخور!...
اینامتحانلازمبودتابهناقصبودن
خودپیببری
یککمیتلاشکنیجبرانمیشود...
امتحانفضلخداست؛
وبرایِرشدنافعولازم!
#مرحومحاجاسماعیلدولابی
هدایت شده از 💠گالری شمیم رضوی💠
🔴 #حرم_آنلاین
🕌 حرم امام رضا
🔊 پخش زنده حرم امام رضا علیه السلام _ صحن گوهرشاد👇
https://heyatonline.ir/fa/haram/1/?eitaafly
🔊 پخش زنده حرم امام رضا علیه السلام _ گنبد مطهر👇
http://heyatonline.ir/fa/haram/5/?eitaafly
🔊 پخش زنده حرم امام رضا علیه السلام _ صحن انقلاب اسلامی👇
http://heyatonline.ir/fa/haram/13/?eitaafly
🔊 پخش زنده حرم امام رضا علیه السلام _ ضریح مطهر👇
http://heyatonline.ir/fa/haram/4/?eitaafly
🕌 کربلای معلی
🔊 پخش زنده کربلای معلی _ حرم امام حسین علیه السلام👇
https://heyatonline.ir/fa/haram/6/?eitaafly
🔊 پخش زنده کربلای معلی _ حرم حضرت عباس علیه السلام👇
https://heyatonline.ir/fa/haram/7/?eitaafly
🔊 کربلایی معلی _ بین الحرمین👇
https://heyatonline.ir/fa/haram/8/?eitaafly
🔊 کربلای معلی _ صحن حضرت عباس علیه السلام👇
https://heyatonline.ir/fa/haram/11/?eitaafly
🕌 نجف اشرف
🔊 نجف اشرف _ حرم حضرت علی علیه السلام👇
https://heyatonline.ir/fa/haram/16/?eitaafly
🕌 حرم حضرت عبدالعظیم حسنی
🔊 پخش زنده حرم حضرت عبدالعظیم حسنی👇
https://heyatonline.ir/fa/haram/15/?eitaafly
🎞 آرشیو برنامه های هیئت را در هیئت آنلاین مشاهده نمایید👇
https://heyatonline.ir/fa/archives
📢 کانال آرشیو در ایتا
https://eitaa.com/joinchat/3784441859Cfa68065d23
📱دانلود مستقیم نسخه اندروید نرمافزار تلفنهمراه #هیئت_آنلاین👇
http://cafebazaar.ir/app/ir.heyatonline.android
📽 پخش زنده مراسمهای مذهبی
💠 بازدید پخش زنده هیئات در سایت هیئت آنلاین رایگان می باشد
HeyatOnline.ir
HeyatOnline.com
••✾◆✾••♥️••✾◆✾••
🎬 @heyaat_onlain
join🔝🎥
رفیقبههیشکےتکیہنکن!
همہچےفانیہ،
تمومشدنیہ..🚶♂
بہکسےیاچیزےتکیہکنکہ
خودشبینیازباشہ!
آرھرفیق...
فقطخداسکہمیشهراحتبهشتکیہکرد🙃
فقطبہخداتکیہکن(:
الیساللهبکافعبدھ؟🚶♀
شماییکهتوخیابوننامحرممیبینی
سرتروپایینمیندازی!
آفرینبھت!😁🖐🏻
ولیچجوریهکهبعضیاتونروتو
مجازیشباید📱❕
باخاکاندازازتوپیوینامحرمها
جمعتکرد؟؟!🙄
چوناونجامیشناسنتواینجامیگی
کسیمنو نمیشناسه؟!😶
یاشایدمنگاهاونبالاییروفراموش
کردیکههمچینکاریمیکنی؟!🙂🥀
﴿شماراچهشدهاستکهبرایخدا
عظمتووقارقائلنمی شوید؟﴾
مالکملاترجونلــِللهوقارا؟🚶🏻♂‼️
#اندܭܨتفکر💚⃟🌿
گفتم:بهشتت؟😃
گفت:لبخندحسین'؏'☺️
گفتم:جهنمت؟🤨
گفت:دورے از حسین'؏'.🙃
گفتم:دنیایت؟🤩
گفت:خیمھ عزاے حسین'؏'.😍
گفتم:مرگت؟☹️
گفت:شهـادت.😌
گفتم:مدفنت؟😟
گفت:بےنشان.😁
گفتم:حرف آخرت؟🧐
گفت:یاحـسین''؏'' :)🙂❤️
❤|• #لبیکیاحسین♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#لبخندتو😍♥️
آتش بس این جنگ
و جدال است !
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
@Childrenofhajqasim1399
╚══🌸🕊═════════╝