سه شنبه ها آخر شب در تاریکی دعای توسل را زمزمه میکرد. دعای کمیل و ندبه اش هم به راه بود.
روزهای جمعه دعای ندبه را گوش می داد و صبحانه را آماده میکرد. به مستحبات به اندازه ی واجبات اهمیت می داد.
🍃⚘🍃
ماموریت که می رفت ما می رفتیم « درق » و وقتی که بر میگشت قبل از این که ما برگردیم همه ی لباس ها را می شست و اتو میکرد و میگفت: شما همین که #دوری ما را تحمل میکنید کافیه دیگه زحمت این کارها با شما نباشه.
🍃⚘🍃
به بحث #صله ی رحم هم خیلی #اهمیت می داد و هفته ای یک بار حتی برای ١۰ دقیقه به منزل اقوام سر می زدیم. میگفتم بهش که زنگ بزن. میگفت : نه ، شاید بخواند جایی برند و از راه بمونند و یا تدارک پذیرایی ببینند.
🍃⚘🍃
میریم اگه بودند یک چایی می خوریم و اگه نبودند بر میگردیم. خیلی #ساده زیست بود. #مرتب ترین لباسها را می پوشید و برای من هم میخرید.
🍃⚘🍃
برادر شوهرم می خواست به سوریه اعزام بشه همسرم به من گفت که آمادگی داشته باش شاید من هم برم اما هنوز با ما موافقت نشده. روحیه اش را می شناختم.
🍃⚘🍃
در همان مراسم و میان جمع گفتم : « هیچ طلبی از آقا « محمد » ندارم و مهریه ام را حلال می کنم. » بعد از آن که خانواده ی همسرم رفتند ، بعضی از اقوام می گفتند چرا مهریه ی بالا مانند دیگران نخواستی ؟
🍃⚘🍃
پسر کوچکم « امیرعلی » دو ساله بود که پدرش به #شهادت رسید و امسال که باید به کلاس اول ابتدایی برود به گونه ای رشد یافته که خودش را با هیچکدام از بچه های فامیل و دوستانش مقایسه نمی کند. 😭
🍃⚘🍃
نبود پدر برای فرزندانم خیلی سخته و هر شب گریه می کنه اما در این سال ها سعی کردم از #پدرش یک قهرمان بسازم. 😭
🍃⚘🍃
#کمک کردن به دیگران را دوست داره ، این واقعیت که باید #دستگیری ، #فداکاری و کمک کند تا #قهرمان باشد در پسر کوچکم نهادینه شده.😭
🍃⚘🍃
#ساده زیستی ، #کمک کردن به دیگران ، #حساس بودن نسبت به غیبت و #خمس دادن از #ویژگی های بارز همسرم بود.
🍃⚘🍃
من به محمد میگفتم ما که چیزی #اضافه نداریم که #خمس بدهیم اما محمد حتی #حبوبات داخل کابینت آشپزخانه را هم حساب میکرد و #خمس مالش را پرداخت میکرد. 😭😭
🍃⚘🍃
در همان مراسم و میان جمع گفتم : « هیچ طلبی از آقا « محمد » ندارم و مهریه ام را حلال می کنم. » بعد از آن که خانواده ی همسرم رفتند ، بعضی از اقوام می گفتند چرا مهریه ی بالا مانند دیگران نخواستی ؟
🍃⚘🍃
پسر کوچکم « امیرعلی » دو ساله بود که پدرش به #شهادت رسید و امسال که باید به کلاس اول ابتدایی برود به گونه ای رشد یافته که خودش را با هیچکدام از بچه های فامیل و دوستانش مقایسه نمی کند. 😭
🍃⚘🍃
نبود پدر برای فرزندانم خیلی سخته و هر شب گریه می کنه اما در این سال ها سعی کردم از #پدرش یک قهرمان بسازم. 😭
🍃⚘🍃
#کمک کردن به دیگران را دوست داره ، این واقعیت که باید #دستگیری ، #فداکاری و کمک کند تا #قهرمان باشد در پسر کوچکم نهادینه شده.😭
🍃⚘🍃
#ساده زیستی ، #کمک کردن به دیگران ، #حساس بودن نسبت به غیبت و #خمس دادن از #ویژگی های بارز همسرم بود.
🍃⚘🍃
من به محمد میگفتم ما که چیزی #اضافه نداریم که #خمس بدهیم اما محمد حتی #حبوبات داخل کابینت آشپزخانه را هم حساب میکرد و #خمس مالش را پرداخت میکرد. 😭😭
🍃⚘🍃