eitaa logo
این عماریون
384 دنبال‌کننده
230.4هزار عکس
62.3هزار ویدیو
1.4هزار فایل
کانال تحلیلی درباب مسائل سیاسی واجتماعی https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
مشاهده در ایتا
دانلود
به روایت از مادر : متولد ٢ اردیبهشت‌ سال ۶٩ ، نهمین و آخرین فرزندم بود. تولدش با میلاد حضرت محمد (ص)⚘ مصادف شد و از اونجایی که به ساحت آن حضرت ارادت قلبی داشتیم نامش را نهادیم. 🍃⚘🍃 من اخلاق داشت و اهل نبود. اگه کار فوری داشت و در اون حین من از او درخواستی داشتم که برام انجام بده هرگز « نه » نمی‌گفت. 😭😭 🍃⚘🍃 پسرم ، ولی در عین حال ، ‎و جوش و بود. اکثر اوقاتش رو با برادر بزرگترش رضا می‌گذروند. هیچ‌ وقت در برابر خواسته‌ هامون نه نمی‌گفت. 🍃⚘🍃 یک‌ روز گریه‌کنان به خانه برگشت. وقتی ماجرا را تعریف کرد متوجه شدیم که با دوستش بر سر این‌ که چه کسی مکبر نماز شود بحث کرده است. 🍃⚘🍃 با اینکه فرزند آخرم بود اما روحیه ی داشت. بسیار اهل بود که حتی طبق گفته ی همرزمانش در های نویی که براش گذاشته بودیم را به بقیه می‌ داد. 🍃⚘🍃 عکس احمد کاظمی از اصفهان را در کیف پولش گذاشته بود و در هم همراه خود برده بود و شاید یکی از دلایل علاقه‌ اش به اون ، اسمی بود. 😭 🍃⚘🍃
به روایت از مادر : متولد ٢ اردیبهشت‌ سال ۶٩ ، نهمین و آخرین فرزندم بود. تولدش با میلاد حضرت محمد (ص)⚘ مصادف شد و از اونجایی که به ساحت آن حضرت ارادت قلبی داشتیم نامش را نهادیم. 🍃⚘🍃 من اخلاق داشت و اهل نبود. اگه کار فوری داشت و در اون حین من از او درخواستی داشتم که برام انجام بده هرگز « نه » نمی‌گفت. 😭😭 🍃⚘🍃 پسرم ، ولی در عین حال ، ‎و جوش و بود. اکثر اوقاتش رو با برادر بزرگترش رضا می‌گذروند. هیچ‌ وقت در برابر خواسته‌ هامون نه نمی‌گفت. 🍃⚘🍃 یک‌ روز گریه‌کنان به خانه برگشت. وقتی ماجرا را تعریف کرد متوجه شدیم که با دوستش بر سر این‌ که چه کسی مکبر نماز شود بحث کرده است. 🍃⚘🍃 با اینکه فرزند آخرم بود اما روحیه ی داشت. بسیار اهل بود که حتی طبق گفته ی همرزمانش در های نویی که براش گذاشته بودیم را به بقیه می‌ داد. 🍃⚘🍃 عکس احمد کاظمی از اصفهان را در کیف پولش گذاشته بود و در هم همراه خود برده بود و شاید یکی از دلایل علاقه‌ اش به اون ، اسمی بود. 😭 🍃⚘🍃
به روایت از مادر : متولد ٢ اردیبهشت‌ سال ۶٩ ، نهمین و آخرین فرزندم بود. تولدش با میلاد حضرت محمد (ص)⚘ مصادف شد و از اونجایی که به ساحت آن حضرت ارادت قلبی داشتیم نامش را نهادیم. 🍃⚘🍃 من اخلاق داشت و اهل نبود. اگه کار فوری داشت و در اون حین من از او درخواستی داشتم که برام انجام بده هرگز « نه » نمی‌گفت. 😭😭 🍃⚘🍃 پسرم ، ولی در عین حال ، ‎و جوش و بود. اکثر اوقاتش رو با برادر بزرگترش رضا می‌گذروند. هیچ‌ وقت در برابر خواسته‌ هامون نه نمی‌گفت. 🍃⚘🍃 یک‌ روز گریه‌کنان به خانه برگشت. وقتی ماجرا را تعریف کرد متوجه شدیم که با دوستش بر سر این‌ که چه کسی مکبر نماز شود بحث کرده است. 🍃⚘🍃 با اینکه فرزند آخرم بود اما روحیه ی داشت. بسیار اهل بود که حتی طبق گفته ی همرزمانش در های نویی که براش گذاشته بودیم را به بقیه می‌ داد. 🍃⚘🍃 عکس احمد کاظمی از اصفهان را در کیف پولش گذاشته بود و در هم همراه خود برده بود و شاید یکی از دلایل علاقه‌ اش به اون ، اسمی بود. 😭 🍃⚘🍃
به روایت از مادر : متولد ٢ اردیبهشت‌ سال ۶٩ ، نهمین و آخرین فرزندم بود. تولدش با میلاد حضرت محمد (ص)⚘ مصادف شد و از اونجایی که به ساحت آن حضرت ارادت قلبی داشتیم نامش را نهادیم. 🍃⚘🍃 من اخلاق داشت و اهل نبود. اگه کار فوری داشت و در اون حین من از او درخواستی داشتم که برام انجام بده هرگز « نه » نمی‌گفت. 😭😭 🍃⚘🍃 پسرم ، ولی در عین حال ، ‎و جوش و بود. اکثر اوقاتش رو با برادر بزرگترش رضا می‌گذروند. هیچ‌ وقت در برابر خواسته‌ هامون نه نمی‌گفت. 🍃⚘🍃 یک‌ روز گریه‌کنان به خانه برگشت. وقتی ماجرا را تعریف کرد متوجه شدیم که با دوستش بر سر این‌ که چه کسی مکبر نماز شود بحث کرده است. 🍃⚘🍃 با اینکه فرزند آخرم بود اما روحیه ی داشت. بسیار اهل بود که حتی طبق گفته ی همرزمانش در های نویی که براش گذاشته بودیم را به بقیه می‌ داد. 🍃⚘🍃 عکس احمد کاظمی از اصفهان را در کیف پولش گذاشته بود و در هم همراه خود برده بود و شاید یکی از دلایل علاقه‌ اش به اون ، اسمی بود. 😭 🍃⚘🍃