به روایت از آقای شهرام ترابی یکی دیگر از دوستان #شهید: «دغدغههای #امید فقط مختص به #شغلش نمیشد. چهار سال پیش، وقتی لاهیجان بودم و به #امید زنگ زدم او گفت که وضع تالاب سوستان خراب و پر از زباله است.
#من و #مبینا آمدهایم و #دو تایی داریم اینجا را #تمیز میکنیم. من هم سریع با سه نفر از دوستانم تماس گرفتم تا به آنها کمک کنیم.
🍃🌷🍃
بعد از #فوت #همسرش خیلی #تلاش کرد تا #خودش را #سر پا کند.😔 #امید تنها نبود و #سرنوشت #مبینا به دستان او گره خورده بود. به خاطر مبینا هم که شده بود، #سر پا شد.😭
🍃🌷🍃
زندگی را تازه شروع کرده بود که این بلا سرش آمد😭
🍃🌷🍃
می خواهم از قاتل بپرسم جواب این بچه را چه خواهی داد؟ مبینایی که #امید زندگیاش را گرفتی. فقط ضربه را پشت سر هم بر بدن #امید زدی چون عصبانی بودی😭
🍃🌷🍃
چون با #درخواست #معافیت مخالفت شده بود. #هزاران نفر در #گرما و #سرما برای این کشور #خدمت کردهاند؛ این همه #خشونت به خاطر #معافیت؟ یک #بچه #بیپدر شد.»😭
🍃🌷🍃
اما نمی دانم چرا ، چه حسی بود که نمی توانستم خودم را کنترل کنم و مدام گریه میکردم، اصلا انگار اختیار اشکهایم را نداشتم . هر کاری می کرد که من را آرام کند من #بی قرارتر می شدم.😭😭
🍃🌷🍃
در بین صحبتهاش #مدام #تأکید میکرد که #مراقب #مبینا باشم و رفت؛ 😭دل من انگار که همه #مصیبتهای عالم بر سرش آمده، نمیدانم چرا اینقدر #غمگین بودم.😭
🍃🌷🍃
چند روز بعد از #مأموریتش با تماسهای تلفنی که با هم داشتیم و از حرفهای #برادر شوهرم #عبدالکریم که #مدافع حرم بود من متوجه شدم که #مسلم برای #دفاع از #حرم رفته #سوریه.😭
🍃🌷🍃
#مهر سال ۹۴# بود که با من تماس گرفت و بعد از حال و احوال گفت : تا یک هفته– ده روز دیگر نمیتوانم زنگ بزنم منتظر تماسم نباش.😭😭
🍃🌷🍃
دو روز بعد ۲۳#مهر #عصر #پنجشنبه من اصلاً منتظر تماسش نبودم داشتم با برادرم تلفنی صحبت میکردم که دیدم پشت خطم #مسلم هست، خیلی با هم صحبت کردیم و بیشتر #نگران #مبینا بود که نکنه بچه #بهانه #پدر را بگیرد که هم من و هم خودش اذیت بشیم.
😭😭
🍃🌷🍃
هر وقت #مسلم #مأموریت میرفت نمیگذاشتم که با #مبینا #تلفنی #صحبت کند، چون بعد از اینکه #مبینا #صدای #پدرش را میشنید #بهانههایش #بیشتر
می شد.😭😭
🍃🌷🍃
اما آن روز تا گفت گوشی را بده به #دخترم، #مبینا را صدا کردم و گوشی را به او دادم و بعد از اینکه با #مبینا صحبت کرد گوشی را خودم گرفتم.😭
🍃🌷🍃
گفت: سلام به پدر و مادرت برسان و #مواظب #خودت باش و خداحافظی کرد. فردای آن روز #مسلم #زخمی شده بود😭. هرچند هیچوقت تصور نمیکردم روزی #مسلم من نیز به #شهادت برسه.😭😭
🍃🌷🍃