تحصیلاتش را از ابتدایی تا دبیرستان در بابل گذروند. در زمان تعطیلات تابستانی به شغل کارگری در ساختمان سازی و کارخانه ی آجر پزی مشغول بود.
🍃⚘🍃
همچنین به خاطر ساختار بدنی قدرتمند و عضلات ورزیده ،#شناگری ماهر بود و بخشی از برنامه ی هفتگی اش در تابستان به #شنا اختصاص داشت.
بسیار #خلاق و #مبتکر بود. وسائل کارگاهی و مصنوعات هم می ساخت مانند تخت خواب و میز و جای لباسی و کمد و ... در خانه ی خودش و بستگانش هنوز نگهداری میشود و خاطره اش رو جاودانه کرده.
🍃⚘🍃
از هنرهای دیگرش #گل سازی با خمیر و #همچنین موسیقی بود. ترومپت را خوب می نواخت و عضو #گروه موزیک شهر بود.
🍃⚘🍃
چون #تیرانداز ماهری بود با دست پر از شکار برمی گشت. #شکار ، اوایل با تیر و کمان و بعدها با تفنگ بادی انجام می شد.
🍃⚘🍃
از آنجایی که #تأمین هزینه ی زندگی یک خانواده ی پر عائله برای پدرش سخت بود و برای #شهید سلیمان که جوان غیرتمندی بود غیر قابل تحمل بود از ادامه ی تحصیل #منصرف شد.
🍃⚘🍃
درسال ۱۳۸۵# ازدواج کرد، همسر ایشان آموزگار هستند، تنها یادگارش یسناخانم سال ۱۳۹۰#متولد شدند.
ایشان در سال 1388#برای ادامه تحصیل راهی دانشگاه در #رشته #مهندسی معماری شد و جزء #دانشجویان #متعهد این دانشگاه بود.
🍃🌷🍃
به روایت از همسر #شهید :
سال85# با هم ازدواج کردیم. خواهرشون فرهنگی و همکارم بودند. و از این طریق با هم آشنا شدیم وقتی به خواستگاری ام آمد، روی مسئله #حجاب #تاکید داشتند.
🍃🌷🍃
همچنین به من گفتند من #سپاهی هستم و بخاطر#شرایط #کاری ام #ماموریتهای زیادی خواهم رفت. و از نظر #مالی #من و #این #لباس تنم...
🍃🌷🍃
دو سالی میشد که به طور مدام از رفتن به #سوریه و #عراق حرف میزد. حتی به من هم پیشنهاد داد که #همراهش بروم. اما من خیلی مخالف بودم. آن زمان چیز زیادی از این موضوع نمیدانستم.
🍃🌷🍃
اما مخالفتهای من هرگز باعث نشد #امیر از رفتن #منصرف #شود و بخاطر اینکه من نگران نباشم گفت قرار است بعنوان مستشار نظامی"آموزش نظامی" بروم.
🍃🌷🍃