eitaa logo
این عماریون
377 دنبال‌کننده
235.9هزار عکس
63.8هزار ویدیو
1.4هزار فایل
کانال تحلیلی درباب مسائل سیاسی واجتماعی https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
مشاهده در ایتا
دانلود
قسم به خون شهیدان چنین نخواهد ماند 🌴🌷💔🌷🌴https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
حضرت زینب(س)شهیدرضا اسماعیلی🍃⚘🍃 جوان افغانستانی متولد1371/7/26که با تشکیل فاطمیون به صف مدافعان حرم حضرت زینب (س)⚘ پیوست و در بهمن ماه سال 1392 به رسید. او یک جوان افغانستانی ساکن مشهد بود. یک جوان ورزشکار و نائب‌قهرمان وزن 55کیلوگرم پرورش اندام استان خراسان رضوی بود.  در نبرد با تکفیری‌ها نمونه نداشت. در نبرد آزادسازی شهرک شیعه‌نشین زمانیه، بسیار شجاعانه جنگید و بعد هم اسیر دست پیروان یزید شد. هنوز ساعتی از رضا اسماعیلی نگذشته بود که در شبکه‌های مجازی تصاویر او پخش شد. سر بریده‌ رضا بر دستان آن‌ها می‌چرخید. دوستانش عملیات را ادامه دادند و شهرک آزاد شد و رضا به دست آمد، اما سربریده‌اش نه. اسماعیلی در بهمن ماه 92 به شهادت رسید.🍃⚘🍃
با مادر اسماعیلی: فکر می‌کنید چرا راه شهدا را انتخاب کرد؟ در خانواده ما موروثی است؛ من 30 ساله بود که در عملیات آزادسازی خرمشهر شهید شد🍃⚘🍃، دوتا خاله هم دارم که هر کدام یک تقدیم کشورکرده‌اند. هم همان راه را رفت پدر رضا مهاجر بود؟ بله همسرم ، با اینکه اهل افغانستان بود اما در همین مشهد به دنیا آمده بود، هردو فرزند من هم همینجا به دنیا آمدند، رضا بچه اولم بود که 26 مهر 71 به دنیا آمد. خیلی هم پرشروشور بود، حتی دیپلمش را نگرفت، اینکه در اینترنت نوشته‌اند دانشجوی دانشگاه فردوسی مشهد بوده درست نیست. اینکه نوشته اند سنی بوده، درست نیست رضا شیعه بود. خودتان اهل کجا هستید؟ اهل شهرستان شیروان. از کی مطرح کرد که می‌خواهد مدافع حرم بشود؟ تقریبا 4 سال پیش بود ، اوائل سال 92، آن موقع هنوز بحث حرم اینقدر مطرح نبود، هم جزو اولین گروه اعزامی فاطمیون به سوریه بود. آن موقع اولین گروه، 22 نفر بودند که دور هم جمع شدند به فرماندهی شهید علیرضا توسلی‌زاده که به ابوحامد معروف بود، تیپ فاطمیون را تشکیل دادند.رضا و دامادم جواد خاوری آن موقع عضو همین گروه شدند.
با مادر اسماعیلی: فکر می‌کنید چرا راه شهدا را انتخاب کرد؟ در خانواده ما موروثی است؛ من 30 ساله بود که در عملیات آزادسازی خرمشهر شهید شد🍃⚘🍃، دوتا خاله هم دارم که هر کدام یک تقدیم کشورکرده‌اند. هم همان راه را رفت پدر رضا مهاجر بود؟ بله همسرم ، با اینکه اهل افغانستان بود اما در همین مشهد به دنیا آمده بود، هردو فرزند من هم همینجا به دنیا آمدند، رضا بچه اولم بود که 26 مهر 71 به دنیا آمد. خیلی هم پرشروشور بود، حتی دیپلمش را نگرفت، اینکه در اینترنت نوشته‌اند دانشجوی دانشگاه فردوسی مشهد بوده درست نیست. اینکه نوشته اند سنی بوده، درست نیست رضا شیعه بود. خودتان اهل کجا هستید؟ اهل شهرستان شیروان. از کی مطرح کرد که می‌خواهد مدافع حرم بشود؟ تقریبا 4 سال پیش بود ، اوائل سال 92، آن موقع هنوز بحث حرم اینقدر مطرح نبود، هم جزو اولین گروه اعزامی فاطمیون به سوریه بود. آن موقع اولین گروه، 22 نفر بودند که دور هم جمع شدند به فرماندهی شهید علیرضا توسلی‌زاده که به ابوحامد معروف بود، تیپ فاطمیون را تشکیل دادند.رضا و دامادم جواد خاوری آن موقع عضو همین گروه شدند.
چند ساله بود که رفت؟ اولین بار که اعزام شد 19 ساله ‌بود. وقتی شد 21 ساله بود. با رفتنش مخالفت نکردید؟ نه...دیدم میلش به رفتن است، دلش آنجاست... فقط یک بار برگشتم گفتم نمی‌شود نروی؟گفت مادر تو خودت شهیدی🍃⚘🍃، چطور چنین چیزی از من می‌خواهی؟ همانجا دهانم بسته شد... دیگر چیزی نگفتم. چند بار اعزام شد؟ خیلی...حسابش دستم نیست...هر دفعه که می‌رفت، بسته به مدت ماموریتش 45 تا 50 روز می‌ماند بعد برمی‌گشت ایران. 15 روز خانه بود بعد دوباره اعزام می‌شد. اصلا از حرف می زد؟ زیاد... عکس‌هایش را قاب کرده بود زده بود روی دیوار می گفت، اگر من شدم همه می‌گویند چه خوش‌تیپی... می‌گفت وقتی من بروم شهید بشوم، تو افتخار می‌کنی که مادر رضا اسماعیلی هستی...🍃⚘🍃 حتی یادم است یک بار که مرخصی آمده بود، یکی از همرزمانش که خیلی خیلی با هم نزدیک بودند- غلامرضا محمدی- درسوریه شد، الان هم است، خبر ایشان در اینترنت پخش شد و آقا رضا هم دید و خیلی ناراحت شد، انگار که از رفیقش جا مانده باشد، تنها مانده باشد، همان موقع بود که گفت من هم این دفعه بروم می‌شوم.🍃⚘🍃
چند ساله بود که رفت؟ اولین بار که اعزام شد 19 ساله ‌بود. وقتی شد 21 ساله بود. با رفتنش مخالفت نکردید؟ نه...دیدم میلش به رفتن است، دلش آنجاست... فقط یک بار برگشتم گفتم نمی‌شود نروی؟گفت مادر تو خودت شهیدی🍃⚘🍃، چطور چنین چیزی از من می‌خواهی؟ همانجا دهانم بسته شد... دیگر چیزی نگفتم. چند بار اعزام شد؟ خیلی...حسابش دستم نیست...هر دفعه که می‌رفت، بسته به مدت ماموریتش 45 تا 50 روز می‌ماند بعد برمی‌گشت ایران. 15 روز خانه بود بعد دوباره اعزام می‌شد. اصلا از حرف می زد؟ زیاد... عکس‌هایش را قاب کرده بود زده بود روی دیوار می گفت، اگر من شدم همه می‌گویند چه خوش‌تیپی... می‌گفت وقتی من بروم شهید بشوم، تو افتخار می‌کنی که مادر رضا اسماعیلی هستی...🍃⚘🍃 حتی یادم است یک بار که مرخصی آمده بود، یکی از همرزمانش که خیلی خیلی با هم نزدیک بودند- غلامرضا محمدی- درسوریه شد، الان هم است، خبر ایشان در اینترنت پخش شد و آقا رضا هم دید و خیلی ناراحت شد، انگار که از رفیقش جا مانده باشد، تنها مانده باشد، همان موقع بود که گفت من هم این دفعه بروم می‌شوم.🍃⚘🍃
شما چیزی نگفتید؟ اتفاقا آن موقع تازه فهمیده بودیم دارد پدر می‌شود، خیلی ها به او گفتند که تو اگر رسالتی هم داشتی ، وظیفه‌ای هم داشتی تا حالا انجام دادی، دیگر سوریه نرو...داری پدرمی‌شوی. اما طاقت نیاورد... انگار جوری شده بود که دیگر اصلا نمی توانست اینجا دوام بیاورد. در آن چند روزی هم که به مرخصی برمی‌گشت مدام دلش هوای سوریه را داشت. می‌دانستید درسوریه چه مسئولیتی دارد؟ فرمانده اطلاعات عملیات فاطمیون بود. با او در تماس بودید؟ خیلی زیاد..چون همیشه بیسیم دستش بود، مدام با ما تماس می‌گرفت. هروقت می‌خواست ماموریت طولانی برود به ما می‌گفت که مثلا یک هفته در دسترس نیستم نگران نشوید. اما این دفعه آخری که شد، ما چند روز از اوبی‌خبر بودیم و چون نگفته بود ماموریت می‌رود خیلی نگران شدیم. چرا نگفته بود؟ رضا اصلا در ماموریت نبود که شد،بعد از رضا ، دوستانش به ما گفتند که او به دنبال یکی از نیروهای جوانی که تازه به سوریه اعزام شده‌بود رفته بود و هر دو داعشی ها شده بودند.🍃⚘🍃
شما چیزی نگفتید؟ اتفاقا آن موقع تازه فهمیده بودیم دارد پدر می‌شود، خیلی ها به او گفتند که تو اگر رسالتی هم داشتی ، وظیفه‌ای هم داشتی تا حالا انجام دادی، دیگر سوریه نرو...داری پدرمی‌شوی. اما طاقت نیاورد... انگار جوری شده بود که دیگر اصلا نمی توانست اینجا دوام بیاورد. در آن چند روزی هم که به مرخصی برمی‌گشت مدام دلش هوای سوریه را داشت. می‌دانستید درسوریه چه مسئولیتی دارد؟ فرمانده اطلاعات عملیات فاطمیون بود. با او در تماس بودید؟ خیلی زیاد..چون همیشه بیسیم دستش بود، مدام با ما تماس می‌گرفت. هروقت می‌خواست ماموریت طولانی برود به ما می‌گفت که مثلا یک هفته در دسترس نیستم نگران نشوید. اما این دفعه آخری که شد، ما چند روز از اوبی‌خبر بودیم و چون نگفته بود ماموریت می‌رود خیلی نگران شدیم. چرا نگفته بود؟ رضا اصلا در ماموریت نبود که شد،بعد از رضا ، دوستانش به ما گفتند که او به دنبال یکی از نیروهای جوانی که تازه به سوریه اعزام شده‌بود رفته بود و هر دو داعشی ها شده بودند.🍃⚘🍃
در کدام منطقه؟ بیشتر توضیح می‌دهید؟ تا جایی که به من گفته‌اند ، رضا در شهرک زمانیه شهید شده، این شهرک یکی از شهرهای شیعه نشین سوریه است. در این منطقه شب‌ها تکفیری ها پیشروی می‌کردند ،به همین دلیل شیعه‌ها تمام چراغ‌ها را خاموش می‌کردند تا هیچ نوری نباشد . بعد در یکی از همین شب‌ها که تاریکی مطلق بوده، مجتبی واعظی یکی از نیروهای جوانی که تازه به سوریه اعزام شده بوده و حالا هم است، برای رساندن یک پیام از خیبر 8 به خیبر 9 اعزام می‌شود، اما چون فاصله شان ازمنطقه دشمن خیلی کم بوده، به خاطر تاریکی هوا از خیبر 9 رد می‌شود، این صحنه را می‌بیند و خودش دنبالش می‌رود تا او را برگرداند.🍃⚘🍃 هرچقدر هم که دوستانش می‌گویند نرو خطرناک است، تو هم می‌شوی گوش نمی کند. بعد انگار هر دو وارد منطقه داعشی ها می‌شوند. تا جایی که مهمات داشته از خودش دفاع‌ می‌کند، بعد که مهماتش تمام می‌شوند می‌شود.🍃⚘🍃انگار داعشی ها از روی عمد رضا را روشن می‌گذارند که دوستانش صدایش را بشنوند و بترسند،😔
بعد اول واعظی را شکنجه و شهید می‌کنند😔🍃⚘🍃 و بعد می‌آیند سراغ رضا. فقط چون فهمیده بودند که فرمانده اطلاعات عملیات فاطمیون است، چند بار از او می‌پرسند که برای چه اینجا آمدی؟ رضا هم می‌گوید: به‌خاطر زینب (س)..⚘آنها هم می‌گویند، اگر به مقدساتی که به آنها معتقدی پشت بکنی ، ما تو را آزاد می‌کنیم‌. اما می‌گوید من به‌خاطر زینب(س)⚘ آمده‌ام را هم بدهم؛ محال است به پشت کنم. بعد هم داعشی ها، درحالی که رضا مدام علی⚘، زینب⚘ می‌گفته او را می‌کنند... می‌کنند😔🍃⚘🍃. رضا که صدای او را می‌شنوند ،‌طاقت نمی‌آورند، یک گروه تشکیل می‌دهند و می‌روند شهرک زمانیه  را پس می‌گیرند، رضا را هم پیدا می‌کنند اما انگار داعشی ها که فهمیده بودند او است، سرش را بعنوان جایزه موقع عقب نشینی با خودشان برده بودند...بعدها عکس سر را منتشر کردند.😔 مدافعان حرم آن اول فقط و فقط به اهل بیت⚘ رفتند، بعد هم که پایشان به سوریه رسید و حال و هوای آنجا و و حضرت زینب(س)⚘ را دیدند، ماندگار شدند...دراصل هدفشان را آنجا پیدا کردند.