قسمت راهرو مانند ورودی مسجد ایستاده بودم که مردم اونجا کفش در میارن
هر کی وارد میشد میگفتم : خانم ببخشید میشه خواهش کنم اینو بخونید؟ معمولا قبول میکردن بعضیا هم میگفتن عینک ندارم ووو
خیلی بامزه بود
یکی عکس میگرفت
یکی آرزو میکرد
یکی تعجب میکرد
یکی رد میشد میگفت گرممه (انتظامات هم میگفت حرف نزن😒 نمیتونستم خیلی توضیح بدم دیگه از دستشون میخواستم برم تو کوچه جلو آفتاب! البته آخرش اونا خودشونم بردن منتشر کنن)
یکیشون گفت گرممه، چی هست اصلا؟ گفتم وصیتنامه سیدالشهدا علیه السلامه خودتون میدونید اصرار نمیکنم موند خوند رفت داخل
خانومای بدحجاب جالب بودن بعد از خوندنش فکرشون خیلی درگیر میشد
کاملا از چهرهشون پیدا بود
بچه چقد کم بود!
نمیخوام نفوس بد بزنم ولی یواش یواش داریم مسجدیا منقرض میشیم!
راهش اینه هر کی مسجد میره دو نفرم دعوت کنه با خودش ببره
از اسنپیه هم نگذشتم
وقتی رسیدیم گفتم داداش ببخشید میدونم هوا گرمه شاید مسافرم داشته باشید الان میخواید برید برسونید
وصیتنامه رو گذاشتم روی صندلی جلو با چند تا شکلات گفتم ولی خواهش میکنم اگه میتونید تا ما پیاده میشیم ازین وصیتنامه امام حسین علیه السلام یه عکس بگیرید شب که میرید خونه با خانواده بخونیدش
بنده خدا هم کلی تشکر کرد هم استقبال کرد ...
آها
آخه هر کی وصیتنامه رو میخوند قبل ازینکه بره یه شکلات هدیه میدادم میگفتم هدیه باشه از طرف امام حسین علیه السلام
برای روایتگری شهدا برنامه دارم
پناه بر خدا...
♥️@amershavim♥️
ولی یه اتفاقی افتاد که توی نماز وصیتامو به خدا کردم 😂
گفتم تمومه برنمیگردم
ولی خب شهادت که نقل و نبات نیست به همه بدن ...
فقط فهمیدم پای امربهمعروف و نهیازمنکر موندن، اونم توی شرایط عاشورا فقط کار اونا بوده که انجامش دادن
خدا روزی ما هم بکنه توی این مسیر عاقبتمون ختم به شهادت بشه
فقط دیگه نتونستم کسی رو به آموزش دیدن دعوت کنم
جز یه مشاور بود کارتشو بهم داد اونو میتونم اگه ایتا داشته باشه برم پیویش...
یکی از طرف کمیته امداد دم در صندوق گذاشته بود هر کی رد میشد میگفت خواهر کمک به فقرا فراموش نشه
به ما هم گفت
منم گفتم ممنون شما هم امربهمعروف ونهیازمنکر فراموش نشه 😁😁😁
♥️@amershavim♥️
یه خانومه اومد شماره گرفت
پرسید اسمت چیه؟ گفتم دهنوی گفت دهنوی زیاد دارم تو گوشیم
گفتم منو بنویس دهنوی امربهمعروف، با هیچکس اشتباه نمیگیری 😄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادی کنیم از اون عضو محترم کانالمون که برای احیای فریضتین اینجوری زندگی میکنن ☺️☝️
شاید بعضی از اعضا ندونن
اونا کتاب گزیده استفتائات امربهمعروف و نهیازمنکر هست
تعداد بالا سفارش دادن و همیشه همراهشونه تا هر جا صلاح دیدن هدیه بدن
خداروشکر 😇
♥️@amershavim♥️
فک کن خوابیدی
توی خوابت یه آقای خوش قامتم مهربونی میبینی که شما میفهمی ایشون امام حسین علیه السلام هستن
بهت یه سفارشی میکنن
چقد دلت میخواد انجامش بدی؟
چه حسی داری؟
میتونی بیخیالش بشی؟
چرا؟
چون امام حسین علیه السلام رو دوست داری
پس برات چه فرقی داره که حتما ببینیشون
امام حسین علیه السلام مهمتره؟ یا من؟
اگه من مهم باشم
باید حتما ببینمشون
باید حتما سفارشی بهم تاکید کنن
چه خبره؟
منتظر چی هستیم؟
اگه امام حسین علیه السلام مهم باشن که دیگه نباید منتظر باشیم توی خواب و بیداری استغفرالله ایشون بیان خدمت ما
بلکه با تمام وجود مشتاقانه میگردیم کلام ایشون رو پیدا کنیم کند و کاو میکنیم به در و دیوار میزنیم تا یه جایی یه کلامی پیدا کنیم ببینیم آقا چی خواستن؟
خب
اگه تکلیفمون رو روشن کردیم
بسم الله
این همه حدیث از امام حسین علیه السلام
چیکار میکنیم؟ توجه یا... ؟
الان فک کنید آقا اینو با شما بودن
هممون همین فکرو بکنیم
سزاوار نیست که مومن گناهکاری را ببیند
و او را از گناه باز ندارد
کنز العمّال ج ۳ ص۸۵ ح ۵۶۱۴
♥️@amershavim♥️
هدایت شده از KHAMENEI.IR
17.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 روایت رهبر انقلاب از ماجرای شهادت حضرت علی اصغر(علیهالسلام)
☝ هر روز یک ماجرا از کربلا در بیانات رهبر انقلاب
🏴 #بعثت_خون
💻 Farsi.Khamenei.ir
بالهای پرواز
📹 روایت رهبر انقلاب از ماجرای شهادت حضرت علی اصغر(علیهالسلام) ☝ هر روز یک ماجرا از کربلا در بیانات
احسان تازه ۱۰ روزش شده بود. پدر و مادرش میخواستن برن دکتر.
قرار شد من و مامان اول با هم برگردیم خونه و احسان هم با خودمون بیاریم
تا مادر و خواهر عروسمون چند ساعت بعد، و داداشم و عروسمون هم بعد از دکتر بیان خونه
اون اولین بار توی زندگی احسان بود که به خونهشون وارد شد.
اونطوری که دلم میخواست اوضاع خوب نبود
چون برق قطع شده بود و در نتیجه آب هم بالا نمیومد
احسان تازه بیدار شده بود و گریه میکرد. شیر میخواست. شیرخشک بود
ولی دریغ از یه کم آب !
با بغض و ناراحتی از شنیدن صدای گریه برادر زادهی ۱۰ روزهم به مامانم گفتم من میرم آب بخرم. بغلش کرده بود تا آرومش کنه سرشو تکون داد گفت زود برگرد.
چادرمو که در نیاورده بودم دوباره پوشیدم و دوباره از جلوی آسانسوری که بخاطر نبودن برق کار نمیکرد رد شدم و ۴ طبقه رو پایین رفتم.
رسیدم به خیابون. حسان نیمهی تیر دنیا اومد و اون روز ۲۴ تیر سال ۹۷ بود ساعت ۲ و نیم بعد از ظهر . هوا واقعا گرم بود. و مغازهها هم بسته! هول و هراسون تا ته خیابون رفتم.
بالاخره یه سوپری باز بود و دو تا بطری بزرگ آب معدنی خریدم و با سرعت برگشتم
ولی خدا میدونه هر چی گرمتر میشد بیشتر گریهم میگرفت
تازه یه ذره اندازه سر سوزنی فهمیدم حضرت زینب چی کشیدن ...
یه نوزاد کوچولوی ۶ ماهه که فقط دیدن تکون خوردن دستای کوچولوش، یا شنیدن صدای ظریفش میتونه تا مدتها لحظههای آدمو بسازه جای کیو توی این دنیا تنگ کرده بود؟ جز اینه که میخواستن بعد از حسین علیه السلام امامی نباشه؟
#شباهنگ
#خاطرات_نگاهی
#ماجراهای_منو_مامان
♥️@amershavim♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✖️جواب استاد عالی به کسی که بی حجاب میاد هیئت..
👌حفظ حرمت مجلس امام حسین (ع)
👌حضورملائک
#شبهات_محرم
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
هدایت شده از محمد مهدی فاطمی صدر
وحدت که بر دعوت اصالت پیدا کند، جذب که جای رشد را بگیرد، هدف تنها آوردن آدمها زیر خیمهی هیأت میشود و نه بالیدنشان...