#زنگ_خاطره
توی مترو بودم
جمعیت غالب، بدحجاب و کشف حجاب بود
یه آقایی هم پشت سر من اومد توی واگن خانما
همون دم در بهش تذکر دادم
ولی افاقه نکرد
پرروتر ازین حرفا بود
اومد بین خانما روبروی در، یه ساز هم روی دوشش بود که وقتی دیدم بیشتر ناراحت شدم
تازه برداشت شروع کرد به زدن و خوندن
جمعیت هم یه طوری بود که ترسیدم حالا تازه بیان وسط و قر و... دیدم جلوی سیل رو باید از قطره اول گرفت
دیدم اونا زیادن مستقیم بگم فایده نداره باید کاری کنم که اونا بخوان اعتراض کنن و بعدم جواب داشته باشم
گفتم خب کارم باید از جنس خودش باشه کار اونا صوته منم صوتی کار میکنم
آقاهه داشت میزد و میخوند همچنان
شروع کردم با صدای متوسطی، و با آرامش آیتالکرسی رو خوندم
نزدیک آقاهه بودم و صداش برای خودم که گم میشد بقیه هم توجهشون جلب شد ولی پیرو همون تفکری که میگن به کسی زل نزن که خجالت نکشه ساکت موندن نمیدونن همین زل زدن گاهی ابزار تذکر میشه😁
منتظر بودم اعتراض کنن تا بگم منم آزادم
ولی آقاهه رفت
و منم خداروشکر کردم
اون روز از شهید #صدرزاده کمک گرفتم
یه صلوات هدیه بهش🌹🌱
♥️@amershavim♥️