eitaa logo
بال‌های پرواز
132 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.8هزار ویدیو
42 فایل
اینجا یادمی‌گیریم چطور دوست باشیم و امربمعروف و نهی‌ازمنکر کنیم. #به_هم_ربط_داریم #تو_بگو_شاید_شد😊👌 #منوتونداریم اینجا در خدمت شما هستم‌ 👇 @shabahang02 کانال دیگرمون @hejabnevesht لینک ناشناسم https://gkite.ir/es/9440012
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دیمزن
دیروز مدرسه بچه ها هزینه سرویس سال آینده را اعلام کرده. قیمت ها نجومی است. به پسرکم می گویم باید با مترو برود مدرسه. مخالفت می کند. سفت و سخت و حتی آخرش هم به التماس می افتد. بچه ای نیست که مسیر را بلد نباشد یا از تنها رفتن جایی بترسد. اصلا همین پارسال هم با مترو می رفت مدرسه. چقدر پرس و جو می کنم تا بالاخره مشکل را از زیر زبانش بیرون می کشم. _ خانوم های بی حجاب زیاد شده اند. دوست ندارم پیشم می ایستن. پسرک دوازده ساله است و در آستانه بلوغ. در لحظه استیصال می گیردم. چه بگویم؟ بگویم: «عادت کن! چاره ای نیست؟» یعنی بخواهم که غیرت و حیای ذاتی اش را نسبت به نامحرم نادیده بگیرد و عادت کند به بی حجابی زنانی که به قول شهید آقایی پور تک تک شان ناموس شیعه اند؟ خارج که بودیم پسرجان هم از تعداد زیاد زنان بی حجاب اذیت و بیش تر متعجب بود. خیلی برایش حرف می زدم. از این می گفتم که این ها مسلمان نیستند و البته مسیحی های قدیم هم حجاب داشته اند ولی اینها خوبی های حجاب را نمی دانند و طفلکی هستند و اگر بدانند حتما خودشان حجاب می کنند. اما پسرجان آن موقع ها خردسال بود و همه چیز را راحت قبول می کرد. سر پسر نوجوان را که نمی شود با این حرف ها شیره مالید. به پسرکی بگویم: «عادت کن» که دائم کتاب شهدا می خواند و می بیند که طبق وصیت نامه خودشان رفته اند و جان شان را کف دستشان گذاشته اند و جنگیده اند تا دشمن حجاب از سر ناموس شیعه نکشد؟ چه بگویم که بی حجابی برایش عادی نباشد و حتی خواستنی و همزمان کار بد بی حجاب ها را از شخصیتشان جدا کند و از آن ها بدش نیاید؟‌ چه کنم وقتی که می گوید: «مامان بهشون بگم روسری شونو سر کنن؟ و من می گویم نه!» کل واجبی به نام ((امر به معروف)) را بی خیال نشود و در تمام زندگی اش برای انجام ندادنش توجیه نسازد. حالا اگر نخواهم پسرم درون این تضادهای وحشتناک بیفتد چه؟ بگویم بیا به هر سختی که شده سرویس بگیرمت. بعدش چه؟ مگر تا چند سال می تواند با سرویس برود و بیاید و از واقعیت جامعه دور باشد؟‌ راستش لال می شوم. می گویم: «فعلا شام رو بیارین. خدا بزرگه.» ! ؟🤪