eitaa logo
روزمرگی‌های یک طلبه
2.1هزار دنبال‌کننده
974 عکس
244 ویدیو
0 فایل
امیرعلی کیائی نژاد هستم🙋 یه طلبه‌ی دغدغه‌مند دهه‌هشتادی😇 اینجا قراره اولا با هم رشد کنیم🙌🏻 و دوما پاسخی پیدا کنیم برای سوالاتمون🫡 دغدغه‌م؛دغدغه‌ی نسل جدیده😉 کپی؟!👈🏻حلاله حلال❤ . در خدمتم: @amiraliiiii313 ناشناس: https://daigo.ir/secret/9653719913
مشاهده در ایتا
دانلود
روزمرگی‌های یک طلبه
#پست_جدید | 🎥 «چرا به جبهه‌ی مقاومت کمک می‌کنیم؟» _خودمون کم بدبختی داریم تو کشور؟😐 _آخه اصن اونا
همیشه جهادتبیین تولید محتوا نیست..! خیلی اوقات انتشار محتواست:) اگر خوشتون اومد و احساس کردید میتونه سوال کسی رو برطرف کنه، به اشتراک بزارید🌹🙏
روزمرگی‌های یک طلبه
#پست_جدید | 🎥 «چرا به جبهه‌ی مقاومت کمک می‌کنیم؟» _خودمون کم بدبختی داریم تو کشور؟😐 _آخه اصن اونا
170.8K
تنها دلیل کمک به جبهه‌ی مقاومت اینی بود که تو کلیپ گفتی؟!؟ به هیچ وجه! این تنها یک دلیل از صدها دلیل بود!
روزمرگی‌های یک طلبه
⭕️چرا غم و افسردگی بین دهه‌هشتادیا اینقدر فراگیر شده؟💔🤦‍♂ _بعضی اوقات حالم بد میشه و دلیلشو نمیفهمم
⭕️دلیل پنجم که امشب ساعت ۱۹ گذاشته میشه خیییلی مهمه⭕️ از دستش ندید! خودمم بهش مبتلا بودم و با کمک شیخ حلش کردم:)
910.5K
⭕️چرا غم و افسردگی بین دهه‌هشتادیا اینقدر فراگیر شده؟💔🤦‍♂ _زندگی برام کسل‌کننده شده!:( _دیگه خسته شدم.. _نمیدونم باید چیکار؟ دلیل پنجم: زندگی بر مبنای «هر چه پیش آید خوش آید!»
بریم جلسه حلقه صالحین پایگاه😊 موضوع جلسه امشب: امید، یکی از مقدمات پیروزی:) پ.ن: سعی میکنم آیات قرآن و روایات اهل‌بیت رو به صورت کاربردی و عملیاتی تو جلسات بیان کنم! مربیان گرامی تو جلسات یجوری صحبت کنید که بچه‌ها برای جلسه‌ی هفته‌ی بعد با اشتیاق بیان...
آقا از در اومدم تو بچه‌های دبستان سر جلسه بودن! یدفعه تا منو دیدن جلسه رو به هم ریختن گفتن امیرعلی این تویییییی😂🤦‍♂ این پرچمو جدید زدن تو پایگاه تا حالا ندیده بودن...
آقا این دو سه تا پارت آخر رو طلبه‌ها حتما بخونن👌👌 احتمالا به دردشون بخوره😊 ساعت ۲۲:۳۰
___________بِسم‌الله‌الرّحمٰن‌الرَّحِیم____________ شیخ شروع کرد از طلبگی گفتن: «بچه‌ها طلبگی سربازی امام زمانه🥰 توفیقشو به هر کسی نمیدن:) بدونید که باید انتخابتون کنن🍂 تا انتخاب نشید محال ممکنه بتونید تو این مسیر قدمی بردارید..! طلبگی خیلی شیرینه؛ به شرط اینکه با اعتقاد واردش بشین🍃 باید برای امام‌زمان تو این مسیر، جهادی کار کنید.. باید خستگی ناپذیر باشین🔥 باید خوب درس بخونید و خوب مطالعه کنید📚 و مطمئن باشین امام‌زمان هم خیییلی هواتونو داره»💚 امیرعلی پرسید: «حاج آقا درساش چی؟ سخته؟!» حاج‌آقا جواب داد: «هرررر رشته‌ای سختیای درسی خودشو داره!» امیرعلی انگار میخواست مطمئن بشه دوباره پرسید: «یعنی من از پَسِش بر میام؟» شیخ جواب داد: «صد در صد که از پَسِش بر میای..! اصلا نگران نباش» شیخ ادامه داد: «بچه‌ها! تو این مسیر خیلیا بهتون حرف میزنن؛ اما شما نگاهتون به لبخند امام‌زمان باشه🙂 اگر نگاهتون به لبخند آقا باشه محاله ممکنه کم بیارید و خسته بشید🙃 وقتی بخواید وارد این مسیر بشید خیلیا، رفیق و نارفیق، فامیل و غریبه و خلاصه هر کسی که فکرشو کنید، ممکنه بخوان شما رو از رأی‌تون منصرف کنن؛ ولی باز شما نگاهتون به لبخند امام‌زمان باشه🙂 دوست، دشمن، فامیل، غریبه همه رفتنی‌ان:) تو روزای سخت زندگیتون فقط امام‌زمانه که براتون میمونه و پای درددلاتون میشینه»🥲 حرفای شیخ کار خودشو کرده بود... امیرعلی عجیب تو فکر بود! خیییلی دوراهی سختی بود»»»»»»» نمیدونست باید چیکار کنه.!. اگه بره، خب سختیای خودشو داره! اگه نره، قیامت چجوری تو چشم امام‌زمانش نگاه کنه؟💔 چون واقعا احساس میکرد که شرایط رفتنو داره! ولی خب سختش بود..! چند روزی گذشت و امیرعلی دیگه خیییلی تو خودش بود:) سنی نداشت ولی خب یه چیزایی رو میفهمید... یه روز صبح زنگ زد به شیخ‌رضا! +حاج‌آقا سلام... _سلااام آقاامیرعلی! خوبی؟ +ممنونم! حاج آقا لطف میکنی پیگیری کنی یه استخاره از حاج آقا جاودان برام بگیری؟ _یکم سخته! برا ورود به حوزه میخوای؟ +آره! حقیقت خیلی دو دلم..! _با محمدمهدی و امیرمحمد(پسرعمه‌ها) صحبت کردی؟ شاید اونام بخوان! +نه حاجی خودتون زحمتشو بکشید بی‌زحمت! _چشم؛ کاری نداری؟ +قربون شما،خداحافظ! تلفن قطع شد و امیرعلی تو دلش به خدا گفت: «خدایا دیگه بقیه‌شو به تو سپردم! اگه تو خواستیم میام! اگر هم نه که هیچی...» چند روز بعد بچه‌ها با شیخ رفته بودن شاه‌عبدالعظیم زیارت💛 کلا هر از گاهی برنامه‌شون بود؛ میرفتن شاه‌عبدالعظیم و بعدشم یه شام مشتی و بستنی و بعدم خونه😁 تو راه برگشت شیخ گفت بچه‌ها یه خبری براتون دارم! +چه خبری حاج آقا؟ _حدس بزنید؟ +در مورد کاناله؟ _نه.. +پس چی؟ _در مورد استخارتونه😥 بچه‌ها مات و مبهوت بودنو هیچی نمیگفتن! _شیخ گفت خوب نیومده😑 +بچه‌ها: 🙁☹️🥺💔 _خیییییلی خوب اومده😍 +جدیییییی؟😀 _بله؛ جواب استخاره‌تون خیییلی خوب اومده... امیرعلی دیگه تو حال و هوای خودش نبود😇 چجوری پدر مادرشو راضی کنه؟ چجوری به خاله و دایی و... بگه؟ حالا عمه‌ها بچه‌های خودشونم داشتن میومدن! ولی خب دایی و خاله چی؟؟؟ خیلی کار سخت بود! اولین قدم راضی کردن پدر و مادر بود😶‍🌫 یه ترفند خیلی جالبی از شهید محمدرضا دهقان شیخ بهشون یاد داده بود؛ میخواست از اون استفاده کنه!) چون شیخ همکلاسی شهید دهقان بود🥰 خلاصه رفت سراغ قدم اول که صحبت با مادر باشه..😢 _____________ادامه دارد________________
عاشقانی که مدام از فرجت می‌گفتند عکسشان قاب شد و از تو نیامد خبری
سلام‌علیکم جمعه‌تون امام زمانی🌹