eitaa logo
عمار نیوز ... 📢
10.5هزار دنبال‌کننده
65.8هزار عکس
26.2هزار ویدیو
243 فایل
❌بصیرت ذاتی نیست ♨️اکتسابی است... پشت پرده اخبار و حوادث را از دید عمار بخوانید... . . . . . . . تبلیغات http://eitaa.com/joinchat/1871446027C496dce5861
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از آرایش متن و تگ
داستان که ناخواسته وندانسته وارد بازی کثیف هم خوابگاهی هایش میشه و طی به او ... 🔞 حالا او (مهسا) با بچه ای که تو شکمش داره برای گذران زندگی مجبور شده با ازدواج کنه!! اورا تا آخر داستان همراهی کنید...👇 ❤️ ❌از پارت حدودا 10 به بعد کاملا بدون سانسور خواهشا فقط بخوانند❌🔞 http://eitaa.com/joinchat/961478656C6f68d2ff42
🌟🌟🌟 ‍ 💯دختره بعد ازدواج تازه فهميده نمي تونه افكار مذهبي پسره رو تحمل كنه و حالا مي خواد طلاق بگيره 😍💋 "من طلاق مي خوام" سرش چنان به سمتم چرخيد كه صداي تيك رگاشو شنيدم. " چي گفتي؟" " من مي خوام اميرعلي...ديگه بريدم نمي تونم." " چي داري ميگي پرنيان؟" " من نمي تونم! از اين وضعيت بيزارم! از اين مسخره، از ارايش نكردن، از گيراي بيخود تو! از مسخره ات! من خسته شدم...مي خوام مثل قبل برم ، هرجور مي خوام بگردم." چشماش به خون نشست و گفت: " بگو مي خواي دوباره بري دنبال بي ؟ ما حرف زديم! تو قبول كردي با اين وضعيت ازدواج كنيم!" "اشتباه كردم." با عصبانيت فرياد زد: " مگه خاله بازيه؟ ما ازدواج كرديم پرنيان! شوخي گرفتي؟" عصبي فرساد زدم: " از خودت و اخلاق و قديميت خسته شدم! فكر كردم چون دوستت دارم ميشه تحمل كنم اشتباه كردم نمي تونم اره اصلا مي خوام برم ... با ضرب سيلي كه تو گوشم نشست برق از سرم پريد. " خفه شو...به خدا يك كلمه ديگه بگي مي كشمت! به ولاي علي مي كشمت!" http://eitaa.com/joinchat/3845586963C4195906290