eitaa logo
خانواده امن
194 دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
3.4هزار ویدیو
9 فایل
با لمس آدرسهای زیر عضو کانالهای ما در تلگرام و ایتا شوید: تفسیر قرآن: @alquran_ir نهج البلاغه: @nahj_ir صحیفه سجادیه: @sahifeh_ir اخلاق، اوج نیاز @nyaz_ir عرفان، اوج ناز @nazz_ir خانواده امن در ایتا @amn_org بیداری در ایتا @bidary_ir مدیریت: @bidaryir
مشاهده در ایتا
دانلود
◽️◽️◽️ ◽️◽️ | امضای تو ◽️این شب‌ها، شب نوشتن دفتر تقدیر ماست؛ بناست در دفتر تقدیر من چه چیزی نوشته شود؟ ◽️ تا سال آینده هستم یا رفته‌ام؟ در مسیر توام یا دورافتاده از تو؟ در شمار سربازان تو در آمده‌ام یا همچنان سربارت مانده‌ام؟ یا این که زبانم لال... نه، نمی‌خواهم باور کنم در مقابلت ایستاده باشم! ◽️دفتر تقدیر من باید به امضای تو برسد. ◽️ می‌شود امضا که خواستی بکنی دفترم را نشانم بدهی؟! قدر این شب‌ها را کاش می‌دانستم و بیشتر التماس می‌کردم که اگر بناست چیزی در دفتر تقدیرم بنویسند شبیه تو شدن اوّلین سطر دفترم را مزیّن کند. ◽️اگر دفتر تقدیرم با این جمله آغاز شود و تو هم آن را نشانم بدهی دیگر میلی برای خواندن باقی سطرها ندارم. مدّت‌هاست که دیگر آرزویی جز شبیه تو شدن در دلم نیست. ◽️شبیه تو باشم دیگر چه فرقی می‌کند فقر را در دفتر تقدیرم نوشته باشند یا غنا را؟ شبیه تو از دنیا حتّی اگر کاهی هم نداشته باشد خودش را ثروتمندتر از کسی می‌بیند که کوهی از طلای سرخ دارد. ◽️کسی که شبیه توست دیگر نیازی ندارد به بیماری یا سلامت خویش فکر کند. شبیه تو که باشم در میان انبوهی از بیماری‌ها از سالم‌ترین آدم‌ها بیشتر احساس سلامتی می‌کنم پس چه فرقی می‌کند در دفتر تقدیرم بیماری نوشته باشند یا صحت؟ ◽️ شبیه تو باشم در میان مردم برایم هر اندازه جا باز شود باز هم فرقی نمی‌کند. مگر می‌شود شبیه تو بود و به جایگاه خویش در میان مردم اندیشید؟ ◽️مطرودترین آدم وقتی احساس می‌کند که شبیه توست در خویش دنیایی از عزّت می‌بیند. اصلاً عزّت چه معنایی دارد جز شبیه تو شدن؟ ◽️ هر چه قدر فکر می‌کنم چیزی را پیدا نمی‌کنم که به اندازۀ شبیه تو شدن چشم مرا در این دفتر تقدیر پر کند. ◽️اگر بناست شبیه تو باشم هر چه غیر از آن در دفتر تقدیرم نوشته می‌شود را با جان و دل می‌خرم و اگر بنا نیست شبیه تو بودن در دفتر تقدیرم ثبت ‌شود هیچ خوبی به چشمم نمی‌آید و هیچ بدی هم تنم را نمی‌لرزاند. ◽️شبیه تو نبودن یعنی سیاهی و بالاتر از سیاهی مگر رنگی هست؟ ◽️قلم سرنوشت را بردار و در اوّلین سطر دفتر تقدیرم بنویس: این بنده تا سال آینده شبیه حجّت خدا خواهد شد. بخیر ◽️ ◽️◽️◽️ @amn_org
🥀🥀🥀 🥀🥀 | امیدم به تو 🥀 «اللَّهُمَّ إِنِّي أَجِدُ سُبُلَ الْمَطالِبِ إِلَيْكَ مُشْرَعَةً وَ مَناهِلَ الرَّجَاءِ إِلَيْكَ مُتْرَعَةً» 🥀 ترجمه: خدایا من همه راه‌های طلب را به سوی تو باز و هموار می‌بینم و آبشخورهای امید به تو را سرشار می‌یابم 🥀 قصۀ واژه‌هایی که بوی ابوحمزه گرفتند 🥀خداوندا! خواسته ها همه در درگاه تو به مقصد میرسند و راه رسیدن به این مقصد همیشه باز است. 🥀برکه امید در پیشگاه تو، پیوسته پر از آب است و آن جا ناامیدی واژه‌ای بی معناست. کاش یکی از این انسان‌های ناامید به من می‌گفت که چگونه با وجود تو می‌شود ناامیدی را معنا کرد؟ 🥀🥀🥀 @amn_org
⚪️⚪️⚪️ ⚪️⚪️ | ای قریب المسافة ⚪️ «وَ أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَيْكَ قَرِيبُ الْمَسَافَةِ وَ أَنَّكَ لَا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِكَ إِلَّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمَالُ دُونَكَ» ⚪️ ترجمه: و به راستی کوچ کننده به درگاهت راهش نزدیک است و مسلماً تو از خلق خود پوشیده نیستی مگر آن که کردارشان میان آن‌ها و تو پرده‌ای افکنده باشد. ⚪️ قصۀ واژه‌هایی که بوی ابوحمزه گرفتند ⚪️به هر کس که بار سفر به سوی تو بسته می‌گویم: «از خود تا خدا راهی نیست مقصدی که تو به امید وصالش بار بسته‌ای در همین حوالی است.» ⚪️ تو با ما فاصله نداری که بخواهیم به سویت سفر کنیم. کارهای زشت ما حجاب میان ما و تو شده دیدن تو یک شرط دارد و آن هم دریدن حجاب گناه است. کاش همه بی‌حجاب می‌شدیم. ⚪️⚪️⚪️ @amn_org
🖤 | قرآن تو ⚪️ باز هم شب قدر و باز هم سؤال همیشگی من که تو امشب کجایی آقا! و باز هم به دنبال قرآنی هستم که امشب به سر می‌گیری. ⚪️ من قرآنت را برای خودم نمی‌خواهم فقط برای همان چند دقیقه‌ای می‌خواهم قرآن به سر می‌گیرم؛ قرآنت را به من بده خدا را به تو که قسم دادم زود قرآنت را پس می‌دهم آقا! ⚪️ قرآنت را که دادی،‌ جایی نرو. شب‌های قدر شلوغ است، می‌ترسم تو را گم کنم در میان جمعیت و امانتت بماند پیشم. ⚪️ من به اندازۀ کافی زیر دِین تو هستم، دیگر توانی باقی نمانده برایم که دِین بیشتری را تاب بیاورم. ⚪️ قرآنت را بده به من و بنشین در برابرم. وقتی خدا را قسم می‌دهم دوست دارم با انگشت اشاره‌ام تو را به خدا نشان بدهم و بگویم «بالحجّة بالحجّة». ⚪️ اگر هم اجازه‌ام بدهی دستم را روی شانه‌ات می‌گذارم و می‌گویم: ⚪️ «بالحجّة بالحجّة». ⚪️ بارها شده که خیال کرده‌ام اندازۀ مهربانی‌ات را فهمیده‌ام امّا کاری کرده‌ای که یقین کرده‌ام اندازۀ‌ مهربانی تو در ظرف فهم من نمی‌گنجد. پس می‌توان به یقین گفت تو مهربان‌تر از آنی که نگذاری سرم را روی شانه‌ات بگذارم و بگویم: ⚪️ «بالحجّة بالحجّة». ⚪️ و حتّی این قدر هم به خودم اجازه می‌دهم که با طرز نگاهم التماس کنم که بگذاری سرم را بگذارم روی سینه‌ات با تپش قلبت صدای خدا را بشنوم و فریاد بزنم: ⚪️ ‌«بالحجّة بالحجّة». ⚪️ حالا بگو کجایی تا بیایم قرآنت را به امانت بگیرم آقا! بخیر⚪️ ⚪️⚪️⚪️ @amn_org
▪️▪️▪️ ▪️▪️ | همه مقصد من ▪️ «قَدْ قَصَدْتُ إِلَيْكَ بِطَلِبَتِي وَ تَوَجَّهْتُ إِلَيْكَ بِحَاجَتِي وَ جَعَلْتُ بِكَ اسْتِغاثَتِي وَ بِدُعَائِكَ تَوَسُّلِي» ▪️ ترجمه: و همانا من قصد تو را کرده‌ام که نیازی به تو دارم و با حاجت خود رو به درگاه تو آورده‌ام و استغاثه‌ام را به درگاه تو قرار داده‌ام و دعای تو را دست آویز خود کرده‌ام. ▪️ قصۀ واژه‌هایی که بوی ابوحمزه گرفتند ▪️من نقطه مقصد خویش را معین کرده‌ام خدا، فقط خدا. با کوله باری از خواسته‌ها رو به تو آورده‌ام. فریاد می‌کشم و فریادرس می‌خواهم؛ اما می‌خواهم که تو تنها فریادرسم باشی. ▪️به دنبال وسیله‌ای می‌گشتم تا راه آمدن به سوی تو را نزدیک کند که جز دعا در پیشگاه تو وسیله‌ای نیافتم. ▪️▪️▪️ @amn_org
🟢🟢 🟢 «مَعْرِفَتِي يَا مَوْلايَ دَلِيلِي عَلَيْكَ وَ حُبِّي لَكَ شَفِيعِي إِلَيْكَ وَ أَنَا وَاثِقٌ مِنْ دَلِيلِي بِدَلَالَتِكَ وَ ساكِنُ مِنْ شَفِيعِي إِلى شَفَاعَتِكَ» 🟢 ترجمه: ای مولای من شناخت من راهنمای من به سوی توست و محبتی که به تو دارم، شفیع من است به درگاهت و من از راهنمایی کردن این دلیلم به سوی تو مطمئنم و از پذیرفتن شفیعم از جانب تو آسوده خاطرم. 🟢 قصۀ واژه‌هایی که بوی ابوحمزه گرفتند 🟢 خشت‌های خانه دلم را با گل معرفت خویش روی هم چیده‌ای و همین معرفت است که هر جا باشم خانه تو را نشانم می‌دهد. 🟢 من دوستت دارم با بند بند وجودم خودت هم می‌دانی و همین محبت است که واسطه اتصال من است به تو. 🟢 خدای عزیزم آن گونه که من تو را می‌شناسم یقین دارم مرا به سوی خویش راهبری می‌کنی و از محبتی که به تو دارم اطمینان دارم که مرا می‌پذیری اگر نمی‌خواستی راهم بدهی محبّتت را به دلم راه نمی‌دادی. 🟢🟢🟢 @amn_org
🍃🍃🍃 🍃🍃 🍃 «حُجَّتِي يَا اللهُ فِي جُرْأَتِي عَلَى مَسْأَلَتِكَ مَعَ إِثْيَانِي مَا تَكْرَهُ، جُودُكَ وَ كَرَمُكَ» 🍃 ترجمه: اگر جرأت می‌کنم از تو درخواست کنم با این که ناپسندها و ناخوشایندها به درگاهت آورده‌ام چه دفاعی از خودم دارم جز جود و کرم و تو؟ 🍃 قصۀ واژه‌هایی که بوی ابوحمزه گرفتند 🍃خدایا! آنچه تو ناخوش می‌داشتی و با خاطر رحمانی تو نمی‌ساخت انجام دادم و با این حال باز هم به سراغت آمده‌ام و از تو می‌خواهم که آنچه را خوش دارم عطایم کنی. 🍃حقیری بی‌مقدار، دست گدایی پیش بزرگی دراز کرده و امید دارد که آن بزرگ سخنش را به روی چشم بگذارد در حالی که خودش سخن آن بزرگ را زیر پا گذاشته. 🍃عجب جسارتی است این خواسته می‌دانم؛ اما جود و کرم توست که چنین جرأتی به من بخشیده. 🍃🍃🍃 @amn_org
❄️❄️❄️ ❄️❄️ ❄️ «وَ أَنَا يَا سَيِّدِي عَائِذٌ بِفَضْلِكَ هارِبٌ مِنْكَ إِلَيْكَ مُتَنَجِّزُ مَا وَعَدْتَ مِنَ الصَّفْحِ عَمَّنْ أَحْسَنَ بِكَ ظَنّاً» ❄️ ترجمه: و من ای آقایم به فضلت پناهنده گشته از تو به سوی خودت گریخته‌ام خواستارم آنچه را وعده کرده‌ای که چشم می‌پوشی بر گناه کسی که خوش گمان است به تو. ❄️ قصۀ واژه‌هایی که بوی ابوحمزه گرفتند ❄️قربانت شوم تو که تنها عدل نداری فضل هم داری و من هر جا که باشم به خانه فضل تو پناه می برم. ❄️می‌خواهم از تو فرار کنم اما هر چه میدوم و می‌گردم جایی را نمی یابم که در برابر غضبت، پناهم باشد و باز به دامان تو بازمی گردم و به ریسمان رحمت و مغفرت تو چنگ می‌زنم. ❄️من بنده فراری‌ام از تو به تو از غضبت به مغفرتت؛ از عقابت به کرمت و من گمانی جز این ندارم که تو بنده‌هایی را که از عدلت به فضلت پناه می آورند پناه می‌دهی و آنها را به عدالت خانه خویش باز نمی‌گردانی. ❄️گمان من همیشه همین بوده و می‌دانم از کسانی که به تو گمان خوش دارند، خواهی گذشت. ❄️❄️❄️ @amn_org
🔵🔵🔵 🔵🔵 🔵 «و ما أَنَا يا رَبِّ وَ ما خَطَرى؟ هَبْنِي بِفَضْلِكَ وَ تَصَدَّقْ عَلَيَّ بِعَفْوِكَ» 🔵 ترجمه: من چه ام پروردگارا؟ و چه اهمیتی دارم؟ مرا به فضل خویش ببخش و با عفو خود بر من نیکی کن و منت گذار. 🔵 قصۀ واژه‌هایی که بوی ابوحمزه گرفتند 🔵خدای عزیزم من که قدر و قیمتی ندارم اما تو دریای فضلی می‌شود مرا در این دریا غرق کنی؟ 🔵 من فقيرم و محتاج بخشش تو کشکول این فقیر بیچاره را با مرواریدهای عفو خویش پر کن و دست خالی برمگردان. 🔵🔵🔵 @amn_org
⚪️⚪️⚪️ ⚪️⚪️ ⚪️ «يَحْمِلُنِي وَ يُجَرِّثُنِي عَلَى مَعْصِيتِكَ حِلْمُكَ عَنِّى وَ يَدْعُونِي إِلى قِلَّةِ الْحَياءِ سِتْرَكَ عَلَى» ⚪️ ترجمه: همین خودداری تو در قبال من است که وادارم کرده و دلیر ساخته بر نافرمانی‌ات و همان پرده پوشی‌ات بر من مرا به بی‌شرمی فراخوانده. ⚪️ قصۀ واژه‌هایی که بوی ابوحمزه گرفتند ⚪️ خدای من جرأتی که من در مقابل تو دارم در برابر مخلوقاتت ندارم. زیرا آنها با کوچک ترین اشتباه نفس کشیدن را هم برایم حرام می‌کنند. ⚪️ اما حلم تو را که می‌بینم، جرأتم جان می‌گیرد. گناهانی را که پیش چشم تو مرتکب می‌شوم از بی مقدارترین مردم هم حیا می‌کنم اگر ببینند. ⚪️ اما از بس گناه کردم و پوشاندی گویا شرم و حیا از قاموس زندگی‌ام خط خورده. ⚪️⚪️⚪️ @amn_org
🌳🌳🌳 🌳🌳 🌳 «أَنْتَ الْجَوادُ الَّذِي لا يَضِيقُ عَفْوُكَ وَ لا يَنْقُصُ فَضْلُكَ وَ لا تَقِلُّ رَحْمَتُكَ» 🌳 ترجمه: و تویی بخشنده‌ای که تنگ نیاید عفوت و کاهش نیابد فضل و بخششت و کم نگردد مهر و رحمتت. 🌳 قصۀ واژه‌هایی که بوی ابوحمزه گرفتند 🌳 پرودگار من آنچه از شرح حالم برای تو گفتم جایگاه بنده‌ای را به تصویر می‌کشد که در هجوم سختی‌ها به تو پناه آورده و پس از بارها رانده شدن از دیگران به کرم تو امید بسته. 🌳تو خود به احسان و نعمت‌های خویش عادتم داده‌ای که اینگونه با آن انس گرفته‌ام اگر روزی از شراب طهور رحمت و کرم تو ننوشم می‌میرم. 🌳 من تو را بخشنده‌ای می‌دانم که هر چه می‌بخشی، گنج مغفرتت آب نمی‌رود و خزانه فضلت کم نمی‌آید و دریای رحمتت قطره‌ای نمی‌کاهد. 🌳🌳🌳 @amn_org
💎💎💎 💎💎 💎 «رَبِّ إِنَّ لَنا فِيكَ أَمَلًا طَوِيلًا كَثِيراً إِنَّ لَنا فِيكَ رَجَاءَ عَظِيماً عَصَيْنَاكَ وَ نَحْنُ نَرْجُو أَنْ تَسْتُرَ عَلَيْنَا» 💎 ترجمه: پروردگارا! به راستی ما را درباره تو آرزوهاست آرزوهایی دراز و دنباله‌دار به راستی ما به تو امیدی بسته‌ایم عظیم تو را نافرمانی کردیم ولی امیدواریم که تو بپوشانی بر ما. 💎 قصۀ واژه‌هایی که بوی ابوحمزه گرفتند 💎آرزوهای طول و دراز و فراوان ما پشت هم صف کشیده‌اند و در انتظار نگاه لطف تو به سر می‌برند. 💎ما امید بسته‌ایم به تو نه امیدهای کوچک اندازه امیدهای ما بیش از آن که با اندازه خودمان تناسب داشته باشد با عظمت تو سازگار است. 💎ما گناه کرده‌ایم؛ اما در حین گناه امید داشتیم که تو آن را از دیدگان مردم می‌پوشانی. 💎💎💎 @amn_org