eitaa logo
خانواده امن
211 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
2.4هزار ویدیو
3 فایل
با لمس آدرسهای زیر عضو کانالهای ما در تلگرام و ایتا شوید: تفسیر قرآن: @alquran_ir نهج البلاغه: @nahj_ir صحیفه سجادیه: @sahifeh_ir اخلاق، اوج نیاز @nyaz_ir عرفان، اوج ناز @nazz_ir خانواده امن در ایتا @amn_org بیداری در ایتا @bidary_ir مدیریت: @bidaryir
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀روز شهادت مادر، نشسته‌ای در گوشه‌ای از این عالم، سفرۀ دلت را برای خدا پهن کرده‌ای و داری از قصۀ مادری می‌گویی و در این سرما، قطره قطره اشک می‌ریزی. 🥀فرشته‌ها نشسته‌اند پای روضه‌خوانی‌ات، آه غمگنانه می‌کشند و اهل زمین را به شنیدن روضه‌ات فرا می‌خوانند. 🥀جز تو غریب کیست که قطب عالم امکانی و غریبانه برای مادر گریه می‌کنی؟ 🥀روزی را به انتظار می‌ایستم که بیایی و انتقام مادر را بگیری و مجلس روضۀ مادر را در وسعت یک جهان بر پا کنی. 🥀شبت بخیر منتقم زهرا! بخیر🥀 @amn_org
🥀در خیالم نشسته‌ام در مجلس روضۀ مادر که در خانه‌ای به پا شده که یادآباد توست. با هر زمزمه از نام مادر، بوی دود و آتش در خانه می‌پیچد. 🥀در میان همهمه‌های ناله و گریه، می‌شنوم اهالی خانه نام تو را صدا می‌زنند و تو را به مجلس خویش دعوت می‌کنند. گویی کسی توان آرام کردن آنها را ندارد جز تو. 🥀تو می‌آیی و به فریادشان می‌رسی و نمی‌گذاری زیر بار اندوه مادر جان بدهند و من تماشا می‌کنم و به خودم نهیب می‌زنم که چرا این قدر عاشق نیستم که برای حفظ جانم تو بیایی و به فریادم برسی. 🥀ناامید نیستم آقا! به لطف تو یک روز می‌رسد که در اوج عاشقی با روضۀ مادر رو به موت شوم و تو بیایی و با دستی که روی قلبم می‌گذاری، مرا به دنیا برگردانی‌. 🥀شبت بخیر آرام‌بخش دل‌ها! بخیر 🥀 @amn_org
🟢 خانه‌هایی که اهالی‌اش از تو یاد می‌کنند، تو را صدا می‌زنند، به دنبال تو می‌گردند، برای تو نفس می‌کشند و زندگی را بر مدار دل تو می‌گردانند، بهشت‌های روی زمین هستند. 🟢 هر مهمانی پا به این خانه‌ها بگذارد، حس می‌کند که وارد بهشت شده. میزبان مهمانان این خانه‌ها فقط صاحب‌خانه‌ها نیستند، بی‌شک فرشته‌ها خادمان درگاه این خانه‌ها هستند. 🟢 نور بهشت تو چنان بر این خانه‌ها می‌تابد که ظلمت در دل شب هم راهی به این خانه‌ها ندارد. 🟢 ذکر این خانه‌ها نقل مجلس فرشته‌هاست. فرشته‌ها برای رفت و آمد به این خانه‌ها بی‌تاب‌اند. هر فرشته‌ای که توفیق فرود در این بهشت را می‌یابد، مایۀ غبطۀ دیگر فرشته‌ها می‌شود. 🟢 خانه‌های بهشتی، راز آرام زیستن در دنیای شلوغ و پرهیاهو هستند. آقا! می‌شود یکی از خانه‌های بهشتی روی زمین را نشانم بدهی؟ 🟢 شبت بخیر بهشتی‌ترین! بخیر🟢 @amn_org
14030918 سوریه.mp3
10.68M
🔸🔸و اما ... 🔸سخنان حاج آقا دربارۀ تحولات اخیر سوریه 🔸حتما گوش کنید و منتشر کنید. @amn_org
🔸باورم نمی‌شود در خانه‌ای یاد تو باشد و دغدغۀ اهالی خانه به دست آوردن دل تو باشد و چشمانشان منتظر تو باشد و تو سری به آن خانه نزنی. مگر می‌شود دلی در گرو محبت تو باشد و نگاه مهربان تو به صاحب آن دوخته نشود؟ 🔸خانه‌هایی که به یاد تو آبادند، در و دیوارشان با آدم‌ها حرف می‌زنند. هر چه زینت دنیایی هم که در این خانه‌ها باشد، چشم‌ها را جلبِ خود نمی‌کند. در این خانه‌ها این فقط نور توست که چشم‌ها را به خود خیره می‌کند. 🔸در هر شهری یک خانه هم که به نور تو روشن باشد، برای روشنایی شهر کافی است. امروز شهرهای ما چقدر محتاج این خانه‌هاست. 🔸شبت بخیر نور آسمان و زمین! بخیر 🔸 @amn_org
🍀درست است که می‌گویند وقتی زهیر می‌خواست اجازۀ میدان بگیرد،‌ دستش را گذاشت روی شانۀ حسین؟ چه اذن میدان گرفتن عاشقانه‌ای! 🍀کاش می‌دانستم در فاصلۀ کوتاه پیوستن زهیر به لشکر حسین ، چه رخ داده که زهیر این قدر احساس نزدیکی به حسین می‌کند؟! 🍀چقدر دوست دارم برای چند لحظه هم که شده زهیر را ببینم و از غوغایی که در دلش به پا شد بپرسم و دوست دارم از او بپرسم چگونه دلش را راضی کرد که دستش را از روی شانۀ حسین بردارد؟! 🍀 به گمانم جز عطش کشته شدن در راه حسین، هیچ چیز نمی‌توانست او را از اربابش جدا کند. 🍀آقا! دلم می‌خواهد زهیر تو باشم و وقتی خواستم اذن میدان بگیرم، دستم را بگذارم روی شانه‌ات. 🍀می‌خواهم برای تو بمیرم. مرا خرج خودت کن. می‌خواهم زهیر تو باشم. مرا قبول کن. 🍀شبت بخیر ارباب! 🍀 @amn_org
🔻خانه وقتی یادآباد تو می‌شود، دیگر با هر باد و طوفانی به هم نمی‌ریزد. طوفان برای این خانه، حکم نسیمی را دارد که بر برگ درخت می‌وزد و آن را به رقص درمی‌آورد. 🔻خانه‌هایی که نام‌آباد تو هستند، در برابر سیل‌ها مقاوم‌تر از کوه هستند. سیل‌ها برایشان فواره‌ای دل‌انگیز است که زیر می‌ایستند و لبخند بر لب می‌نشانند. 🔻خانه وقتی عشق‌آباد تو شد، با زلزله‌ها فرو نمی‌ریزند. زلزله‌ها برایش حکم دستی را دارند که گهواره را تکان می‌دهد و آنها در میان این تکان‌های مهربان آرام می‌گیرند. 🔻خانه‌ای که امرآباد توست، با نعره‌های تحکم آمیز از جا کنده نمی‌شود. نعره‌های دشمنان تو برای اهالی این خانه،‌ حکم وِز وِز مگس را دارد. خوش به حال خانه‌هایی که با تو آبادند! 🔻شبت بخیر آبادی دنیای ما! بخیر🔻 @amn_org
🟡 یک شب مهمان شدن در خانه‌ای که عشق‌آباد توست، طعم همۀ مهمانی‌های دنیا را از کام انسان می‌برد. اهالی خانه‌ای که بوی تو را می‌دهد،‌ با «آرامش» از انسان پذیرایی می‌کنند؛ چیزی که جز در این خانه‌ها جای دیگری پیدا نمی‌شود. 🟡 در این خانه‌ها آدم وقتی کنار صاحب‌خانه می‌نشیند، احساس می‌کند دلش تو را می‌خواهد. شعاع عشقی که از تو در دل صاحب‌خانه است، چنان بر دل مهمان می‌تابد که اگر کمی قابل باشد، عاقل می‌رود و عاشق برمی‌گردد. 🟡 مهمان چنین خانه‌ای شدن توفیق می‌خواهد. توفیق را خدا جز از راه تو، از کجا به انسان می‌دهد؟ حالا که توفیق مهمان شدن در خانۀ تو را نیافته‌ام، می‌شود التماس کنم توفیقم بدهی تا شبی مهمان خانه‌ای باشم که عشق‌آباد توست؟ 🟡 شبت بخیر مالک زمین، صاحب زمان! بخیر🟡 @amn_org
🟣 وقتی مهمان خانه‌ای می‌شوم که دغدغه‌های اهالی‌اش بر مدار دل تو می‌چرخد، روی گرفته و گشاده‌شان هر دو برایم دل‌نشین است. 🟣 من از چهرۀ در هم فرورفتۀ آنها می‌فهمم اتفاقی افتاده که دل تو غمگین شده و اهالی خانه به غم تو غمگین‌اند. این چهره‌های گرفته برای من از هزار لبخند شیرین‌تر است. غمی که بوی تو را می‌دهد، چنان خانه را معطر می‌کند که یک گلستان در برابرش بی‌عطر و بو می‌شود. 🟣 لبخندهای اهالی این خانه نشان از شادی دل تو دارد. این لبخندها بی‌اختیار مرا مست می‌کند. شادی را با این لبخندها می‌شود معنا کرد. شادیِ چشیدنی در این لحظه‌ها چنان ملموس و عمیق است که اگر همۀ دنیا را در یک لحظه به آدم ببخشند، نمی‌شود حتی ذره‌ای از آن شادی را حس کرد. 🟣 چه توفیق است مهمان چنین خانه‌ای شدن! کاش زودتر روزی‌ام می‌شد! 🟣 شبت بخیر صاحب خانه‌های عشق! بخیر 🟣 @amn_org
🍃از خیال خانه‌ای که عشق‌آباد توست بیرون نمی‌روم. به در و دیوار خانه که نگاه می‌کنم، بی‌اختیار یاد تو می‌افتم. با صاحب‌خانه که حرف می‌زنم، صدای تو را می‌شنوم. روبروی او که می‌نشینم و به چشمانش خیره می‌شوم،‌ نگاه تو در نظرم می‌آید. او را که صدا می‌زنم،‌ انگار که دارم تو را صدا می‌زنم. 🍃من در وجب به وجب خانه، تو را احساس می‌کنم. خودت بگو‍! اصلا می‌شود از خیال این خانه بیرون آمد؟ زندگی بیرون از این خانه‌ها، ریاضت سختی است. 🍃من در خیالم در این خانه می‌مانم؛ اما اگر روزی توفیقی نصیبم شد که در دنیای واقعیت پا به چنین خانه‌ای بگذارم، حاضرم خادم اهالی آن شوم؛ اما دیگر پایم را از آن خانه بیرون نگذارم. 🍃خدمت در این خانه، برتر از هزار ریاست بیرون از آن است. مرا از دیدار اهالی چنین خانه‌ای محروم نکن آقا! 🍃شبت بخیر یادت یاد خدا! بخیر🍃 @amn_org
◽️هنوز در خیالم مهمان خانه‌ای هستم که عشق‌آباد توست. در خیالم گشتم به دنبال این که کِی و چقدر به فکر وسعت آن خانه بوده‌ام. دیدم، با این که خانه‌ای که در خیالم مهمان آن هستم، به چشم مردم دنیا کوچک است؛ اما حتی برای لحظه‌ای و به اندازۀ ذره‌ای به کوچکی‌اش فکر نکردم. ◽️آقا! عشق تو معنای وسعت و تنگنا را عوض می‌کند. خانه‌ای که عشق‌آباد توست، حتی اگر به ظاهر کوچک‌ترین خانۀ شهر باشد، به اندازۀ خود بهشت وسعت دارد. این را تنها ذهن‌هایی می‌فهمند که اندازه‌ها را با خط‌کش عشق تو بسنجند. ◽️چنین ذهن‌هایی برای وسعت بخشیدن به خانه‌هایشان،‌ به بهشت‌تر شدن خانه می‌اندیشند. بهشت‌تر شدن خانه، راهی جز انتشار بیشتر عشق تو در آن دارد؟ ندارد. ◽️شبت بخیر راز وسعت خانه‌ها! بخیر ◽️ @amn_org
◽️در خانه‌ای که یادآباد توست، یاد دنیا و غصه‌هایش بی‌معناست. مگر می‌شود کسی به یاد تو خانه‌اش را آباد کند و غصۀ دنیا حتی تا پشت در خانه‌اش راه پیدا کند؟ ◽️یاد تو و یاد دنیا در یک خانه جمع نمی‌شود. پس اگر یاد تو در خانه‌ای هست،‌ بی‌شک جای یاد دنیا نیست. ◽️حرف و حدیثی که در خانۀ یادآباد تو میان اهالی خانه جریان دارد، همه بر محور تو می‌چرخد. نه ذهن‌ها ظرفیتی برای انباشت یاد دنیا دارند و نه دل‌ها میلی به حرف زدن دربارۀ دنیا و نه زبان‌ها فرصتی برای گفتگو دربارۀ دنیا. ◽️اهالی این خانه، از دنیا رهیده‌اند و طعم زندگی را چشیده‌اند. تو شده‌ای دنیای آنها و آخرتشان. دیگر نه دنیای دیگری می‌خواهند و نه آخرت دیگری. خوش به حالشان! ◽️شبت بخیر دنیا و آخرت عاشقان! بخیر◽️ ◽️◽️◽️ @amn_org
🔸دنیا برای مؤمن قفس است در این تردیدی نیست. فراخی دنیا به چشم مؤمن نمی‌آید. اگر غیر از این باشد عجیب است؛ اما مؤمن، زیرک است. مگر کسی شک دارد؟ او زیرکی را از خدا دارد؛ زیرا مسیر نگاهش را نور خدا روشن می‌کند. 🔸این زیرکی، خودش را وقتی نشان می‌دهد که مؤمن دلش را به تو می‌سپارد و آن را با یاد تو آباد می‌کند و خانه‌اش را می‌کند عشق‌آباد تو، آن وقت خانه‌اش می‌شود وسیع‌ترین نقطۀ عالم. 🔸حالا اگر کسی به این مؤمن عاشق بگوید دنیا قفس است، از او خواهد پرسید که کدام دنیا را می‌گویی؟ دنیایی که ظرف تن توست یا دنیایی که بهشت برین خداست؟ دنیایی که ظرف تن توست، تنگ‌ترین جای عالم و دنیایی که بهشت برین خداست، وسیع‌ترین نقطۀ‌ هستی است. 🔸آقا! تو دنیا و آخرت مؤمن عاشق هستی. مگر می‌شود دنیای چنین کسی قفس باشد؟! 🔸یک روز تو دنیا و آخرت من هم خواهی شد. من به همین امید زنده‌ام. شبت بخیر امید زندگی‌ام! بخیر 🔸 🔸🔸🔸 @amn_org
♦️دلم را نمی‌توانم از خانه‌ای که به عشقِ تو آباد است بکَنم و به خانۀ خودم برگردم. هر چه از خوشی‌های زندگی می‌خواهم در این خانه موج می‌زند. آرامش می‌خواهم هست، همدلی و همزبانی فراوان، تعاون بر نیکی و تقوا همیشه،‌ لبخندهای حقیقی هر چه دلت بخواهد، گریه‌هایی که از شادی بهجت‌آفرین‌ترند و ... . ♦️من به دنیا آمده‌ام تا به چیزی برسم که در این خانه‌ها همیشه پیدا می‌شود. پایم را از این خانه‌ها که بیرون می‌گذارم، وحشت وجودم را می‌گیرد. احساس می‌کنم از بلندی سقوط کرده‌ام. خودم را معلق میان زمین و آسمان می‌بینم. ♦️با این که در خیالم دارم در این خانه‌ها زندگی می‌کنم؛‌ اما من به این خانه‌ها وابسته شده‌ام آقا! کاش یکی از این خانه‌ها را نشانم می‌دادی! می‌خواهم به اهالی‌اش التماس کنم مرا به غلامی قبول کنند. ♦️شبت بخیر ارباب! بخیر ♦️ @amn_org
🍁تنها کسی که می‌تواند مرا از خانه‌ای که یادآباد توست بیرون ببرد تویی! کشش حال و هوای این خانه‌ها به وجود توست، نورشان از نور نام تو و عطرشان از شمیم یاد توست. پس جز تو چه کسی می‌تواند مرا از این خانه بکَند؟ 🍁من خو گرفته‌ام به در و دیوار این خانه‌ها. اگر مرا از این خانه‌ها بیرون ببرند و در جایی نفس بکشم که عطر نام تو در آن نپیچیده، نفس‌ها حکم سوهان جانم را پیدا می‌کنند و با هر نفسی احساس مرگ خواهم کرد. 🍁آقای مهربانم! مرا مثل اهالی این خانه‌ها لبریز از عشق خودت کن تا نفس کشیدنم در هر جا که باشم، بانی انتشار عطر تو شود. آن وقت دیگر فرقی نمی‌کند کجا باشم وقتی جانم معطر به یاد تو شود! 🍁شبت بخیر ذکر خدا! بخیر 🍁 @amn_org
💐 می‌خواهم در خیالم خانۀ خودم را بکنم همان خانه‌ای که عشق‌آباد توست. شاید این خیال خوش، آرام آرام بانی شد تا خانه‌ام در واقعیت عشق‌آباد تو بشود. خدا را چه دیدی! 💐 پس حالا خانه‌ام شده عشق‌آباد تو! در این خانه هر چه فکر و خیال دارم، حول و حوالی تو می‌چرخد. دنبال این هستم که بدانم تو از چه خوشت می‌آید، من نیز همان را دوست بدارم. دست و پا می‌زنم تا بفهمم تو از چه بدت می‌آید، تا بغض آن را در سینه بپرورانم. 💐 خطی را اشارۀ ابروانت نشان می‌دهند، پی می‌گیرم تا ببینم کجا را نشانه گرفته‌ای، همۀ وجودم را خرج همان جا می‌کنم. نگاه می‌کنم میان ابروانت را همین که گرهی افتاد به آنجا می‌فهمم که خشمگین شده‌ای. 💐 آنچه که تو را به خشم آورده پیدا می‌کنم تا اگر در من بود، همان لحظه از خودم دور کنم و اگر در جای دیگری بود، ریشه‌اش را کور کنم. 💐 در خانۀ‌ من جز خشم و خشنودی تو، دغدغۀ دیگری نیست. چه زیباست خانۀ خیالی‌ام! 💐 شبت بخیر فکر و خیال همیشگی‌ام! بخیر 💐 @amn_org
🍉 دورهمی خانه‌های یادآباد تو،‌ بر مدار نام تو می‌چرخد. از تو می‌گویند و عظمت ماورائی‌ات، از تو و مقامی که پیش خدا داری. 🍉 از فراقت می‌گویند و داغی که بر دلشان گذاشته، از انتظارشان می‌گویند و چشم‌هایی که سال‌هاست به مغربِ زمین دوخته شده تا خورشید به عشق تو از آن جا طلوع کند. 🍉 از جمعه‌هایی حرف می‌زنند که به امید آمدن تو آغاز شد و با امتداد داغ هجرانت تمام شد؛ جمعه‌هایی که آماده بودند در رکابت باشند و بجنگند و جان بدهند؛ اما شمشیرهایشان در غلاف ماند و نگاهشان خشکید و تو نیامدی. می‌گویند و اشک می‌ریزند و تو را صدا می‌زنند. 🍉 کاش روزی برسد که محور دورهمی‌های هر خانه‌ای نام تو باشد و یاد تو. 🍉 شبت بخیر مدار زمین و آسمان! بخیر 🍉 @amn_org
🌸 همسایۀ خانۀ خیالی‌ام،‌ از دنیا خسته و دلش افسرده شده بود. دیشب آمده بود پیشم برای درد دل. با لبخندی که نشان از شادی عمیقی داشت از خستگی و افسردگی‌اش می‌گفت. 🌸 حرفش که تمام شد گفتم: نه از لحنت و نه از رخسارت نشانه‌ای از خستگی و افسردگی پیدا نیست. پس چطور می‌گویی که به آخر خط رسیده‌ای؟ 🌸 لبخندش عمیق‌تر شد و تعجب من بیشتر. او گفت: لبخندی که روی لبم می‌بینی، حاصل نفس کشیدن در خانۀ‌ توست. از این جا که بیرون می‌روم، نفسم می‌گیرد و لحنم پر از غم می‌شود و دلم لبریز از غصه. کاش خانۀ‌ من هم حال و هوای خانۀ‌ تو را داشت! 🌸 می‌گفت گاهی که خیلی دلم می‌گیرد و احساس پوچی می‌کنم، می‌آیم در حیاط خانه‌ام رو به خانۀ تو می‌نشینم و بو می‌کشم، امید در رگ‌هایم جریان می‌یابد و باز هم باز می‌گردم به زندگی. 🌸 آقا! کاش در واقعیت زندگی این قدر عاشقت بودم که می‌توانستم افسرده‌ها و به آخر خط رسیده‌ها را به زندگی برگردانم. مرا ببخش به خاطر این همه عاشق نبودنم. 🌸 شبت بخیر درمان همۀ دردهای بشر! بخیر🌸 @amn_org
🌺 در خیالم خانه‌ام شده عشق‌آباد تو. هر کسی از کنار خانه‌ام رد می‌شود، بی‌آن‌که دست خودش باشد، چند لحظه‌ای می‌ایستد و بو می‌کشد و گاهی این چند لحظه، چند ساعت می‌شود آقا! 🌺 از وقتی خانه‌ام شده عشق‌آباد تو عطرت چنان در فضا پیچیده که اهالی محله همه مست شده‌اند از آن. هر کسی پا به محله‌مان می‌گذارد و این عطر را استشمام می‌کند، قدم قدم نزدیک می‌شود تا سرچشمۀ عطر در فضا پیچیده را پیدا کند. 🌺 گاهی در مقابل خانه‌ام جای سوزن انداختن نیست. مردم می‌آیند و می‌ایستند و دل‌شان نمی‌آید که بروند. 🌺 همسایه‌ها هیچ کدام‌شان شاکی نیستند از این ازدحام‌ها. آنها خوشحال‌اند که روز و شب از عطر تو بهره دارند و به شکرانۀ آن، تحمل می‌کنند شلوغی در خانه‌ام را. چقدر خوب است که می‌شود این خیال‌ها را روزی محقق کرد! 🌺 شبت بخیر خوش‌ترین خیال من! بخیر🌺 @amn_org
🟡 از خانۀ خیالی‌ام بیرون آمدم و رفتم به گل‌فروشی محلۀ خیالی‌ام. داشتم گل‌ها را یکی یکی نگاه می‌کردم که ناگهان نگاهم خورد به گل‌فروش که خیره شده بود به من. 🟡 پرسیدم: چیزی شده؟ گفت: می‌خواستی چه بشود؟ گفتم: چه شده؟ گفت: همین که پایت را گذاشتی در مغازه‌ام، مشتری‌ها گل‌هایی را که برداشته بودند، برگرداندند سرجایشان. پرسیدم: چرا؟ گفت مشتری‌ها می‌گویند گل‌هایت دیگر برایمان نه رنگ دارد و نه بو. گفتم: ربطش به من؟ گفت: وقتی که آمدی، بویی از تو در این جا پیچید که دیگر هیچ گلی در برابرش هیچ بویی نداشت. گفتم: مرا ببخش، همین حالا می‌روم. دستم را گرفت و گفت: التماس می‌کنم نرو. عمری گل‌فروشم و تا به حال بویی این چنین مست کننده استشمام نکرده‌ام. این عطر، عطر زندگی است. می‌خواهم زندگی را استشمام کنم، پس پیشم بمان! 🟡 آقا! یک روز از عالم خیالم بیرون خواهم آمد و در واقعیت عطر تو را منتشر خواهم کرد. دعا کن آن روز دیر و دور نباشد. 🟡 شبت بخیر گل‌خوشبوی خدا! بخیر 🟡 @amn_org
🟣 درِ خانۀ خیالی‌ام همیشه به روی مردم باز است. فقیر می‌آید، پایش را در حیاط خانه‌ام می‌گذارد، چند لحظه‌ای نفس می‌کشد و احساس ثروتمندی می‌کند و می‌رود. 🟣 ذلیل می‌آید، سر آستینش را می‌کشد روی در و دیوار خانه‌ام،‌ احساس عزت می‌کند و می‌رود. 🟣 مریض می‌آید، کمی بو می‌کشد و بیماری‌اش را فراموش می‌کند و می‌رود. 🟣 افسرده می‌آید، چند قدمی راه می‌رود و احساس نشاط می‌کند و می‌رود. 🟣تنها و از همه جا رانده می‌آید، چند لحظه‌ای می‌نشیند و احساس تنهایی را بدرود می‌گوید و می‌رود. 🟣 هر کسی با هر چه آزارش می‌دهد می‌آید و راضی می‌شود و می‌رود. این خاصیت عشق توست آقا! که در هر کجا منتشر شود، خشنودی و رضا انتشار می‌دهد. 🟣 ممنونم که می‌گذاری در این خانۀ خیالی زندگی کنم! 🟣 شبت بخیر چارۀ درد همه! بخیر 🟣 @amn_org
🌹نفس کشیدن در خانۀ خیالی من که رنگ و عطر و بوی تو را دارد، آدم را شاعر می‌کند و شعرفهم. ما هر روز در خانه‌مان صبحِ شعر، ظهرِ شعر، عصرِ شعر و شبِ شعر داریم. 🌹اهالی خانه همه شاعر شده‌اند به عشق تو. اصلا مهمانی اگر به خانه‌مان بیاید، حتی شعر خواندن هم که بلد نباشد، شاعر قهاری می‌شود و از خانه‌مان می‌رود. 🌹غزل‌های حافظ برای اهالی خانه، روضه‌های مکشوف فراق است. تا به حال حتی نشده بتوانیم یکی از این غزل‌ها را به انتها برسانیم. مگر هق هق گریه اجازه می‌دهد؟ 🌹مثلا دیشب این غزل را در خانۀ‌ خیالی‌ام خواندم و به بیت سومش نرسیدم: دیر است که دلدار پیامی نفرستاد ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد صد نامه فرستادم و آن شاهِ سواران پیکی نَدوانید و سلامی نفرستاد 🌹چقدر دل‌کِش و طرب‌انگیز فضای شاعرانۀ خانه‌ام! 🌹شبت بخیر حضرت دلدار! بخیر🌹 @amn_org
🟢 شنیدم کسی می‌گفت اگر همین حالا امامَت بی‌خبر درِ خانه‌ات را بزند، آیا مهیای پذیرایی از او هستی؟ چقدر باید پشت در بماند تا تو خانه را مهیای آمدنش کنی؟ از هر کسی پرسید، جز سکوت جوابی نشنید. 🟢 آقا! من درِ خانۀ خیالی‌ام همیشه باز است و منتظرم هر لحظه که اراده کردی، قدم بگذاری روی چشمانم. من از حیاط تا توی خانه‌ام گلدان چیده‌ام. هر روز به گلدان‌ها آب می‌دهم و سرزنده نگهشان می‌دارم برای استقبال از تو. 🟢 پاییز و زمستان که می‌شود، می‌نشینم و با گلدان‌ها حرف می‌زنم، نازشان را می‌کشم و التماس‌شان می‌کنم که سرحال بمانند تا وقتی که تو بیایی. گل‌های زیادی در انتظارتان سر حال ماندند،‌ اما عمرشان به دنیا نبود و خشکیدند. 🟢 خشکیدۀ همۀ گل‌ها را نگه داشته‌ام برای لحظۀ آمدنت. وقتی که آمدی به خانه‌ام، گلبرگ‌های منتظرِ خشکیده را روی سرت می‌پاشم. 🟢 شبت بخیر گل سرسبد هستی! بخیر🟢 @amn_org
🌳من در خانۀ خیالی‌ام همیشه آمادۀ آمدنت هستم. حتی قربانی لحظۀ استقبالت را هم به درخت سیبی بسته‌ام که در باغچه‌ام چشم به انتظار تو قد کشیده. ساعت‌ها کنار باغچه نشسته‌ام و با درخت سیب منتظر حرف زده‌ام. 🌳خودت می‌دانی که تا به حال چند قربانی را آورده‌ام و بسته‌ام و پیر شده‌اند و فروخته‌ام و یکی جوان‌ترش را خریده‌ام. 🌳 کسی اگر باور نکند تو باور می‌کنی که چه با هیجان می‌تپید قلب قربانی‌ها از انتظار فدا شدن به پای تو. قربانی‌هایی را که پیر می‌شدند وقتی از خانه بیرون می‌بردم،‌ از نگاهشان التماس را می‌فهمیدم. 🌳 التماس که ما را نگه دار و توفیق فدا شدن را از ما نگیر. هیچ نوازشی و هیچ سخنی دلشان را آرام نمی‌کرد. آنها فقط فدا شدن برای تو را می‌خواستند. 🌳 در خانۀ خیالی من همه زبان هم را می‌فهمند؛ حتی در و دیوار. این جا واقعا خانۀ زندگی است. 🌳 شبت بخیر حضرت زندگی! بخیر🌳 @amn_org
🔸در خانۀ خیالی من اگر چه صبح‌های جمعه دعای ندبه خوانده می‌شود، اما آنچه هیچ گاه در این خانه قطع نمی‌شود صدای ندبه است. اهالی خانۀ خیالی‌ام همیشه در حال ندبه‌اند، ندبه در فراق تو، ندبۀ التماس به خدا برای آمدنت، ندبۀ التماس برای تو تا یک بار هم که شده فرصت دیدار بدهی. 🔸ما نمی‌خواهیم همسایه‌ها را آزار بدهیم. برای همین هم صدای ندبه‌مان را کوتاه می‌کنیم تا از دیوارهای خانه بیرون نرود؛ اما آتش فروزان هجران که دست خودمان نیست. 🔸اهالی محلۀ ما تابستان و زمستان گرمای این آتش را حس می‌کنند؛ اما کسی از آنها شاکی نیست و همه راضی هستند؛ چون فهمیده‌اند که بدون این آتش، زندگی در این محله طاقت‌فرساست. 🔸ما در خانۀ خیالی‌مان با صدای ندبه و گرمای ندبه زندگی می‌کنیم و زندگی می‌بخشیم. 🔸شبت بخیر صاحب‌ ندبه‌ها! بخیر 🔸 @amn_org
🇮🇷گفته بودم که در خانۀ خیالی‌ام همه زبان هم را می‌فهمند؛ حتی در این خانه می‌شود با در و دیوار هم حرف زد. زندگی به معنای حقیقی در خانۀ خیالی جاری است. 🇮🇷در حیاط خانۀ خیالی‌ام کنار باغچه نشسته‌ام و دارم با درخت سیب حرف می‌زنم. چقدر معرفت دارد این درخت سیب. نام تو را که بر زبان می‌آورد تنه‌اش می‌لرزد و شاخه‌هایش تکان می‌خورد. معلوم است که هم گرفتار عظمت توست و هم بیچارۀ عشقت. 🇮🇷درخت سیب می‌گوید خدا او و همۀ درختان این عالم را به عشق شما از زمین می‌رویاند و می‌گوید به خاطر شماست که درخت‌ها میوه‌ها می‌دهند. 🇮🇷درخت سیب هق هق گریه می‌کند و می‌گوید اگر مردم می‌دانستند که میوه‌ها در هستی و طراوت و گوارایی‌شان مدیون تو هستند، هر کدام از میوه‌ها برایشان نشانی از حقیقت تو پیدا می‌کرد، آن وقت میوه خوردن خودش می‌شد سیر و سلوک به سوی تو. 🇮🇷دیدی گفتم عجب معرفتی دارد این درخت سیب! 🇮🇷شبت بخیر بهانۀ خلقت! بخیر🇮🇷 @amn_org
🔹دست به جارو شده بودم و داشتم حیاط خانۀ خیالی‌ام را جارو می‌زدم. تمام شد و گوشه‌ای نشستم. چشم به در دوختم و منتظر که شاید صدای در زدنت را بشنوم. 🔹وقت جارو زدن صدای تک تک غبارها را می‌شنوم که به التماس به خدا می‌گویند توفیقشان دهد که روزی غبار راه تو بشوند. غبارها در هر لحظه خدا را هزار بار شکر می‌کنند که غبار خانۀ عاشق تو شده‌اند. 🔹من وقتی خاکروبه‌ها را که جمع می‌کنم، با تضرع و زاری می‌گویند که آنها را از خانه بیرون نریزم. برای همین است که من همیشه خاکروبه‌ها را در باغچه خالی می‌کنم. 🔹در خانۀ خیالی‌ام ذره‌های غبار هم عاشق تواند. این غبارها راه نفس را نمی‌گیرند. باور کن که تنفس این غبارها راه نفس عاشق‌ها را باز می‌کند. 🔹تو به قدری عزیزکردۀ خدایی که حتی غبار با نشستن روی کفشت، احترام پیدا می‌کند. 🔹شبت بخیر عزیز خدا! بخیر🔹 @amn_org
❄️در زمستان برف که می‌بارد، روی پشت بام خانۀ خیالی من برف نمی‌نشیند. اهالی خانه، صبح تا شب در فراق تو آه می‌کشند. ❄️داغی که فراق تو بر بال این آه‌ها نشانده، وقتی که به سقف می‌رسند، چنان حرارتی به سقف می‌دهند که خورشید در تابستان نمی‌تواند این گونه سقف خانه‌ام را گرم کند. ❄️آقا! اهالی خانۀ خیالی‌ام با هر بازدمی، آه می‌کشند در فراق روی تو. آه کشیدن ما همان نفس کشیدن ماست. ما به آه‌هایی که از عمق سینه برای تو می‌کشیم، دل بسته‌ایم. این آه‌ها عبادت علی الدوام اهل خانه است. ❄️برای تک تک این آه‌ها قصد قربت می‌کنیم. دائم الوضو بودن ما برای این است که هر نفَس در حال عبادتیم. چقدر عبادت آه کشیدن برای تو به دل می‌نشیند و به روح جلا می‌دهد. ❄️شبت بخیر جلای دل‌ها! بخیر❄️ ❄️❄️❄️ @amn_org
◽️در خانۀ خیالی ما اختلاف نیست. هر چه هست الفت است و دوستی. زن و شوهر در این خانه می‌میرند برای هم. هر کدام دیگری را کمک می‌کند برای بیشتر دوست داشتن تو. ◽️آنها یقین دارند که روح عبادت دوست داشتن توست و روح ازدواج هم پیدا کردن همراهی برای سفر به سوی تو. ◽️اگر یک روز احساس کنند که در مسیر آمدن به سوی تو توقفی شکل گرفته،‌ سقف خانه روی سرشان خراب می‌شود. ◽️زن و شوهر این خانۀ خیالی، از هم دل نمی‌کَنند. آنها هر چقدر بیشتر به تو نزدیک می‌شوند،‌ بیشتر عاشقِ هم می‌شوند. ◽️ آنها بوی تو را از یکدیگر استشمام می‌کنند و از نفَس هم گرمای نفَس تو را احساس می‌کنند. پس چرا نباید عشق‌شان به هم همیشه رو به اوج باشد؟ ◽️در این خانۀ خیالی «همسری» با «هم‌سفر» شدن به سوی تو معنا می‌شود. گمان نمی‌کنم در غیر از سیر به سوی تو بشود معنای همسری را فهمید. ◽️شبت بخیر مقصد سفرهای الهی! بخیر◽️ @amn_org
🌹بچه‌ها در خانۀ خیالی من از همان کودکی یاد می‌گیرند که زیر سقف آسمانی زندگی می‌کنند که به عشق تو بنا شده و روی زمینی راه می‌روند که به محبت تو پهن شده. آنها می‌فهمند که آسمان روی سر زمین خراب نمی‌شود و زمین اهلش را نمی‌بلعد چون تو داری زیر آسمان زندگی می‌کنی و روی زمین راه می‌روی. 🌹بچه‌ها فطرتشان پاک است و گوش‌شان شنواتر و چشم‌شان بیناتر از ما. با هر قدمی که روی زمین راه می‌روند، صدای زمین را می‌شنوند که تو را صدا می‌زند و هر بار که به آسمان نگاه می‌کنند، نام تو را می‌بینند که روی سینۀ آسمان حک شده. 🌹آنها یاد گرفته‌اند که اگر تو نباشی، زمین اهلش را یک جا در خود فرو می‌برد. برای همین است که بچه‌ها هیچ گاه نمی‌توانند تو را فراموش کنند و لحظه‌ای خیال دنیای بدون تو دلشان را می‌لرزاند. 🌹خانۀ خیالی من، عشق آبادی است که بچه‌ها را بر پایۀ ولایت تو تربیت می‌کند. من خیالم برای تربیت بچه‌ها در این خانه راحت است. 🌹شبت بخیر لنگر زمین و آسمان! بخیر 🌹 @amn_org