eitaa logo
محتوای تربیت کودک
10.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
3.2هزار ویدیو
91 فایل
معرفی کانالهای جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film فیلم سینمایی و سریال @film_sinamaee چیستان و معما @moaama_chistan داستان و رمان @dastan_o_roman شعر و سرود @sorood_sher مسئول تبادل و تبلیغ @dezfoool شرایط تبلیغ @tabligh_amoo گزارش فعالیت @amoomolla_news
مشاهده در ایتا
دانلود
حضرتِ معصومه (س) از بچگی دیوونهٔ ضریح و صحن و کَفترام یه زائر کوچیکمُ غلامِ خواهرِ رضام با دستِ راست رو سینه ام با بغض و آهِ تو صِدام از تهِ دل آروم میگم حضرتِ معصومه سلام ببخش اگه دیر اومدم برای عرضِ احترام یکَم سَرَم شلوغ شده درگیرِ کارهای بابام راستی بابام حالِش بَده سلام رِسوند وگفت بیام سلامتی شو از شما خانومِ محترم بِخوام دُعا کنید پیشِ خدا انشاالله خوب شه زود بابام ریحانه آبجیمِ خانوم کوچیکترین تو خواهرام یه نقاشی کشیده بود از کربلا وُ از امام انداختمش تویِ ضریح می‌گفت که جایزه میخوام راستی میشه یه چیز بِگم یه حرفی مونده رو لَبام یه خواهشی دارم خانوم دلتنگِ مشهدُ الرِضام امام رضا گفته سه جا به یاریِ شما میام به وقتِ مرگ ، پُلِ صِراط ، حسابرسیِ زائرام میام و با حضورِ خود میشم براشون اِلتیام رؤیای مشهدُ الرضا شده خیال این شَبام دعا کُنید برای من ، منی که زائر شمام زیادی حرف زدم خانوم حرفم و میکُنم تمام شما رو دوست دارم زیاد به قدِ این دو تا چِشام فقط میگم که عاشقم همین و دیگه والسلام 🍃🍃🍃🍃 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا فَاطِمَةُ المعصومه اشْفَعِي لَنَا فِي الْجَنَّةِ شاعر : علیرضا قاسمی 🇮🇷 @amoomolla
✍ شعر حضرتِ معصومه (س) 🕌 از بچگی دیوونهٔ 🕌 ضریح و صحن و کَفترام 🕌 یه زائر کوچیکم و 🕌 غلامِ خواهرِ رضام 🕌 با دستِ راست رو سینه ام 🕌 با بغض و آهِ تو صِدام 🕌 از تهِ دل آروم میگم 🕌 حضرتِ معصومه سلام 🎼 @sorod_shr 🇮🇷 @amoomolla
📙 داستان کوتاه مسافر قم 📖 قسمت اول 🌟 امام کاظم علیه السلام ، 🌟 زنان و فرزندان زیادی داشتند . 🌟 حدود ۹ تا زن گرفتند 🌟 و تقریبا ۳۷ تا بچه داشتند . 🌟 دوتا از آن بچه ها ، 🌟 از زنی به نام نجمه خاتون بودند . 🌟 آن دو تا بچه ، 🌟 حضرت معصومه علیها السلام 🌟 و امام رضا علیه السلام هستند 🌟 نام حضرت معصومه ، فاطمه بود . 🌟 البته ، گاهی فاطمه کبرا نیز ، 🌟 به این دختر می گفتند . 🌟 چون امام کاظم علیه السلام ، 🌟 دو دختر دیگه هم داشتند 🌟 که از زنان دیگرش بودند 🌟 و نام آنها نیز ، فاطمه بود . 🌟 و چون حضرت معصومه ، 🌟 از همه آنها بزرگتر بودند 🌟 به ایشان ، فاطمه کبرا می گفتند . 🌟 برادر حضرت معصومه ، 🌟 امام رضا علیه السلام بودند . 🌟 به ایشان لقب معصومه را دادند . 🌟 حضرت معصومه هم دختر امام بود 🌟 هم خواهر امام بود 🌟 و هم عمه امام ... 🌟 ایشان ، 🌟 عمه امام جواد علیه السلام بودند 🌟 امام رضا علیه السلام ، 🌟 ۲۵ سال بزرگتر از خواهرشان بودند 🌟 چون امام رضا علیه السلام ، 🌟 سال ۱۴۸ هجری به دنیا آمدند 🌟 و حضرت معصومه سلام الله علیها ، 🌟 سال ۱۷۳ هجری به دنیا آمدند . 🌟 حضرت معصومه ، شش ساله بود 🌟 که پدرشان امام کاظم علیه السلام ، 🌟 به دستور هارون بدجنس ، 🌟 زندانی شدند . 🌟 حضرت معصومه ، 🌟 از همان شش سالگی ، 🌟 توسط امام رضا علیه السلام ، 🌟 تربیت شدند 🌟 امام کاظم ، بعد از مدتی آزاد شدند . 🌟 و دوباره 🌟 به دستور هارون زندانی شدند . 🌟 وقتی حضرت معصومه ده ساله شد 🌟 پدرشان در زندان شهید شدند . 🌟 در سال ۲۰۰ هجری قمری ، 🌟 حضرت معصومه ۲۷ ساله شده بود 🌟 مامون عباسی ، 🌟 که پادشاهی ظالم و بدجنس بود 🌟 امام رضا را به زور و اجبار ، 🌟 از حضرت معصومه جدا کرد . 🌟 و با نامه ها و پیام های تهدیدآمیز 🌟 امام رضا را به خراسان آورد . 🌟 به دروغ ، در نامه ها ، 🌟 برای امام می نوشت : 🔥 من دلم برات تنگ شده 🔥 تو پسر عموی منی ، تو عزیز منی 🔥 بیا تا خودت پادشاه بشی و... 🌟 اما این حاکم بدجنس ، 🌟 در دلش می خواست امام رضا را بکشد . 🌟 امام نیز برای حفظ جان شیعیان ، 🌟 از سر مجبوری ، 🌟 دعوت مامون بدجنس را پذیرفت . 🌟 و با کاروانی که مامون فرستاده بود 🌟 به خراسان و مشهد ، سفر نمود . 🌟 و خواهرش حضرت معصومه را ، 🌟 تک و تنها گذاشت . 🌟 حضرت معصومه ، 🌟 دلش برای برادرش تنگ شده بود . 🌟 هر شب ، به یاد او گریه می کرد . 🌟 اما مجبور بود صبر کند 🌟 تا خبری از امام رضا برسد . 🌟 یک سال گذشت 🌟 و هیچ خبری از امام رضا نشد . 🎼 @dastan_o_roman 🇮🇷 @amoomolla
📙 داستان کوتاه مسافر قم 📖 قسمت دوم 🌟 یک سال گذشت 🌟 و هیچ خبری از امام رضا نشد . 🌟 حضرت معصومه دیگر طاقت نیاورد . 🌟 بار سفرش را بست 🌟 و با چند نفر از برادرانش ، 🌟 با چند زن و پسر عموهایش ، 🌟 و با خدمتکارانش ، 🌟عازم سفر به ایران شد . 🌟 او به شوق دیدار بهترین برادر دنیا ، 🌟 به سمت خراسان راه افتاد . 🌟 شهر به شهر ، روستا به روستا ، 🌟 می رفتند و تبلیغ می کردند . 🌟 به مردم در مورد ولایت می گفت . 🌟 برای آنها از ارزش والای امامت ، 🌟 صحبت می کردند 🌟 از مظلومیت امام رضا علیه السلام 🌟 از مکر و حیله و بدجنسی مامون 🌟 از اتحاد و همدلی علیه دشمن 🌟 و... 🌟 جاسوسان و ماموران خبیث مامون ، 🌟 از آمدن کاروان حضرت معصومه ، 🌟 به ایران و خراسان با خبر شدند ‌ 🌟 و فوری با مامون خبر دادند . 🌟 تا اینکه کاروان به ساوه رسید . 🌟 به دستور مامون ، 🌟 به کاروان حمله کردند . 🌟 و بیشتر همراهان حضرت معصومه را 🌟 به شهادت رساندند . 🌟 خود حضرت معصومه نیز ، 🌟 به سختی بیمار شدند . 🌟 اما ترس از ندیدن برادرش ، 🌟 و ترس از حمله دوباره ماموران ، 🌟 او را بیمارتر می کرد . 🌟 در اینجا ، 🌟 او به یاد پدرش افتاد که می گفت : 🕌 ما در قم ، 🕌 شیعیان و طرفداران خیلی خوبی داریم . 🌟 به خاطر همین ، 🌟 حضرت معصومه از همراهانش پرسید : 🕌 از این مکان تا قم ، چقدر راه است ؟ 🌟 همراهانش گفتند : ده فرسخ 🌟 حضرت معصومه نیز ، 🌟 به همراهانش دستور داد 🌟 تا به طرف قم حرکت نمایند . 🌟 خبر آمدن حضرت معصومه ، 🌟 به مردم قم و پسران سعد رسید . 🌟 همگی با گل و شیرینی ، 🌟 به استقبال حضرت معصومه رفتند . 🌟 پیرمردی به نام موسی بن خزرج ، 🌟 به کاروان رسید 🌟 و خوش آمدگویی گرمی کرد . 🌟 سپس شتر حضرت را گرفت 🌟 و به خانه خودش برد . 🌟 و با کمال افتخار ، 🌟 از این بانو ، پذیرایی نمود . 🌟 اما بعد از ۱۷ روز ، 🌟 به خاطر دوری و دلتنگی از برادرش ، 🌟 و از دست دادن همراهانش ، 🌟 و غم و اندوه و گریه بسیار ، 🌟 در خانه ای به نام بیت النور ، 🌟 از دنیا رفتند . 🎼 @dastan_o_roman 🇮🇷 @amoomolla
✍ شعر کریمه شهر قم 🦢 کریمه ی شهرِ قُم 🦢 دُختِ امام هفتم 🦢 حضرتِ معصومه جان 🦢 اُمیدِ قلبِ مَردُم 🦢 نوری و زاده ی نور 🦢 خواهر نور هشتم 🦢 در علم و دین و عفت 🦢 فَراتر از تَجسُّم 🦢 آرامشِ دل هایی 🦢 فقط با یک تبسم 🦢 تو حرم تو خانوم 🦢 آروم میشه تَلاطُم 🦢 به ما یاد دادی بانو 🦢 کسی نمی شود گُم 🦢 اگر پای ولایت 🦢 بمونیم در راهِ خُم 🎼 @sorood_sher 🇮🇷 @amoomolla
🌹 اولین روز از ذی القعده 🌹 معصومه ، دنیا آمده 🌹 نجمه خاتون ، لبش خندون 🌹 امام رضا ، شاده شاده 🌹 یا معصومه تو دلبری 🌹 تو الگوی هر دختری 🌹 روز دختر ، نامیده شد 🌹 آن روز که دنیا آمدی 🌹 دختر خورشید هفتم 🌹 نگین انگشتر قم 🌹 پناه اهل دو عالم 🌹 قبله‌ ی حاجات مردم 🌹 به مدح تو بابای تو 🌹 نزدِ هوادارای تو 🌹 چنین گفته برای تو 🌹 بابای تو ، فدای تو 🎼 @sorood_sher 🇮🇷 @amoomolla
✍ شعر کریمه ی شهر قم 🦢 کریمه ی شهرِ قُم 🦢 دُختِ امام هفتم 🦢 حضرتِ معصومه جان 🦢 اُمیدِ قلبِ مَردُم 🦢 نوری و زاده ی نور 🦢 خواهر نور هشتم 🦢 در علم و دین و عفت 🦢 فَراتر از تَجسُّم 🦢 آرامشِ دل هایی 🦢 فقط با یک تبسم 🦢 تو حرم تو خانوم 🦢 آروم میشه تَلاطُم 🦢 به ما یاد دادی بانو 🦢 کسی نمی شود گُم 🦢 اگر پای ولایت 🦢 بمونیم در راهِ خُم 🎼 @sorood_sher 🇮🇷 @amoomolla
🌷 شعر کودکانه حضرت معصومه 🌷 🕌 تو شهر قم مهمونه 🕌 یه خانم نمونه 🕌 اسمش معصومه جونه 🕌 که خیلی مهربونه 🕌 دخت امام کاظم و 🕌 دخت نجمه خاتونه 🕌 برادر و امامش 🕌 رضای مهربونه 🕌 هر کی میاد شهر قم 🕌 انگار تو آسمونه 🕌 حرم و جمکرانش 🕌 مثل بهشت می‌ مونه 🕌 حضرت معصومه جان 🕌 یه دختره جووونه 🕌 در پاکی و نجابت 🕌 در عفّت هم نمونه 🎼 @sorood_sher 🇮🇷 @amoomolla
🧐 🤔 🧠 ۱۷۸. نام اصلی حضرت معصومه 🧠 سلام الله علیها ؟! ✅ پاسخ : فاطمه 🧠 @moaama_chistan 🇮🇷 @amoomolla
طرح درس به مناسبت وفات حضرت معصومه 👇👇👇👇
بانوی باران .mp3
4.4M
🎧 سرود زیبای بانوی باران 🎼 @sorood_sher 🇮🇷 @amoomolla
هدایت شده از 📙 داستان و رمان 📗
📙 داستان کوتاه مسافر قم 📖 قسمت اول 🌟 امام کاظم علیه السلام ، 🌟 زنان و فرزندان زیادی داشتند . 🌟 حدود ۹ تا زن گرفتند 🌟 و تقریبا ۳۷ تا بچه داشتند . 🌟 دوتا از آن بچه ها ، 🌟 از زنی به نام نجمه خاتون بودند . 🌟 آن دو تا بچه ، 🌟 حضرت معصومه علیها السلام 🌟 و امام رضا علیه السلام هستند 🌟 نام حضرت معصومه ، فاطمه بود . 🌟 البته ، گاهی فاطمه کبرا نیز ، 🌟 به این دختر می گفتند . 🌟 چون امام کاظم علیه السلام ، 🌟 دو دختر دیگه هم داشتند 🌟 که از زنان دیگرش بودند 🌟 و نام آنها نیز ، فاطمه بود . 🌟 و چون حضرت معصومه ، 🌟 از همه آنها بزرگتر بودند 🌟 به ایشان ، فاطمه کبرا می گفتند . 🌟 برادر حضرت معصومه ، 🌟 امام رضا علیه السلام بودند . 🌟 به ایشان لقب معصومه را دادند . 🌟 حضرت معصومه هم دختر امام بود 🌟 هم خواهر امام بود 🌟 و هم عمه امام ... 🌟 ایشان ، 🌟 عمه امام جواد علیه السلام بودند 🌟 امام رضا علیه السلام ، 🌟 ۲۵ سال بزرگتر از خواهرشان بودند 🌟 چون امام رضا علیه السلام ، 🌟 سال ۱۴۸ هجری به دنیا آمدند 🌟 و حضرت معصومه سلام الله علیها ، 🌟 سال ۱۷۳ هجری به دنیا آمدند . 🌟 حضرت معصومه ، شش ساله بود 🌟 که پدرشان امام کاظم علیه السلام ، 🌟 به دستور هارون بدجنس ، 🌟 زندانی شدند . 🌟 حضرت معصومه ، 🌟 از همان شش سالگی ، 🌟 توسط امام رضا علیه السلام ، 🌟 تربیت شدند 🌟 امام کاظم ، بعد از مدتی آزاد شدند . 🌟 و دوباره 🌟 به دستور هارون زندانی شدند . 🌟 وقتی حضرت معصومه ده ساله شد 🌟 پدرشان در زندان شهید شدند . 🌟 در سال ۲۰۰ هجری قمری ، 🌟 حضرت معصومه ۲۷ ساله شده بود 🌟 مامون عباسی ، 🌟 که پادشاهی ظالم و بدجنس بود 🌟 امام رضا را به زور و اجبار ، 🌟 از حضرت معصومه جدا کرد . 🌟 و با نامه ها و پیام های تهدیدآمیز 🌟 امام رضا را به خراسان آورد . 🌟 به دروغ ، در نامه ها ، 🌟 برای امام می نوشت : 🔥 من دلم برات تنگ شده 🔥 تو پسر عموی منی ، تو عزیز منی 🔥 بیا تا خودت پادشاه بشی و... 🌟 اما این حاکم بدجنس ، 🌟 در دلش می خواست امام رضا را بکشد . 🌟 امام نیز برای حفظ جان شیعیان ، 🌟 از سر مجبوری ، 🌟 دعوت مامون بدجنس را پذیرفت . 🌟 و با کاروانی که مامون فرستاده بود 🌟 به خراسان و مشهد ، سفر نمود . 🌟 و خواهرش حضرت معصومه را ، 🌟 تک و تنها گذاشت . 🌟 حضرت معصومه ، 🌟 دلش برای برادرش تنگ شده بود . 🌟 هر شب ، به یاد او گریه می کرد . 🌟 اما مجبور بود صبر کند 🌟 تا خبری از امام رضا برسد . 🌟 یک سال گذشت 🌟 و هیچ خبری از امام رضا نشد . 🎼 @dastan_o_roman 🇮🇷 @amoomolla
هدایت شده از 📙 داستان و رمان 📗
📙 داستان کوتاه مسافر قم 📖 قسمت دوم 🌟 یک سال گذشت 🌟 و هیچ خبری از امام رضا نشد . 🌟 حضرت معصومه دیگر طاقت نیاورد . 🌟 بار سفرش را بست 🌟 و با چند نفر از برادرانش ، 🌟 با چند زن و پسر عموهایش ، 🌟 و با خدمتکارانش ، 🌟عازم سفر به ایران شد . 🌟 او به شوق دیدار بهترین برادر دنیا ، 🌟 به سمت خراسان راه افتاد . 🌟 شهر به شهر ، روستا به روستا ، 🌟 می رفتند و تبلیغ می کردند . 🌟 به مردم در مورد ولایت می گفت . 🌟 برای آنها از ارزش والای امامت ، 🌟 صحبت می کردند 🌟 از مظلومیت امام رضا علیه السلام 🌟 از مکر و حیله و بدجنسی مامون 🌟 از اتحاد و همدلی علیه دشمن 🌟 و... 🌟 جاسوسان و ماموران خبیث مامون ، 🌟 از آمدن کاروان حضرت معصومه ، 🌟 به ایران و خراسان با خبر شدند ‌ 🌟 و فوری با مامون خبر دادند . 🌟 تا اینکه کاروان به ساوه رسید . 🌟 به دستور مامون ، 🌟 به کاروان حمله کردند . 🌟 و بیشتر همراهان حضرت معصومه را 🌟 به شهادت رساندند . 🌟 خود حضرت معصومه نیز ، 🌟 به سختی بیمار شدند . 🌟 اما ترس از ندیدن برادرش ، 🌟 و ترس از حمله دوباره ماموران ، 🌟 او را بیمارتر می کرد . 🌟 در اینجا ، 🌟 او به یاد پدرش افتاد که می گفت : 🕌 ما در قم ، 🕌 شیعیان و طرفداران خیلی خوبی داریم . 🌟 به خاطر همین ، 🌟 حضرت معصومه از همراهانش پرسید : 🕌 از این مکان تا قم ، چقدر راه است ؟ 🌟 همراهانش گفتند : ده فرسخ 🌟 حضرت معصومه نیز ، 🌟 به همراهانش دستور داد 🌟 تا به طرف قم حرکت نمایند . 🌟 خبر آمدن حضرت معصومه ، 🌟 به مردم قم و پسران سعد رسید . 🌟 همگی با گل و شیرینی ، 🌟 به استقبال حضرت معصومه رفتند . 🌟 پیرمردی به نام موسی بن خزرج ، 🌟 به کاروان رسید 🌟 و خوش آمدگویی گرمی کرد . 🌟 سپس شتر حضرت را گرفت 🌟 و به خانه خودش برد . 🌟 و با کمال افتخار ، 🌟 از این بانو ، پذیرایی نمود . 🌟 اما بعد از ۱۷ روز ، 🌟 به خاطر دوری و دلتنگی از برادرش ، 🌟 و از دست دادن همراهانش ، 🌟 و غم و اندوه و گریه بسیار ، 🌟 در خانه ای به نام بیت النور ، 🌟 از دنیا رفتند . 🎼 @dastan_o_roman 🇮🇷 @amoomolla
🎨 کاربرگ رنگ آمیزی و نقاشی 👌🏻 با موضوع حضرت معصومه 🇮🇷 @amoomolla
104.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فیلم سینمایی اُختُ الرضا 🎬 درام ، تاریخی 📼 بخش اول 🇮🇷 @amoomolla
104.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فیلم سینمایی اُختُ الرضا 🎬 درام ، تاریخی 📼 بخش دوم و آخر 🇮🇷 @amoomolla