⁉️ معمای امام زمانی 🤔
🌹 نام پدر امام زمان ⁉️
👈 امام حسن عسکری علیه السلام
🌹 نام مادر امام زمان ⁉️
👈 نرجس
🌹 نام شمشیر امام زمان ⁉️
👈 سیف الله
🌹 تعداد یاران امام زمان ⁉️
👈 ۳۱۳ نفر
🌹 سن به امامت رسیدن امام زمان ⁉️
👈 ۵ سالگی
🔮 @amoomolla
#معما #چیستان #معمای_مذهبی
#عموملا #کودکانه #امام_زمان
#کانال_تربیت_دینی_کودک
🌹 شعر حدیثی کودکانه 🌹
🔮🔮 تزاوَرُوا تحـابـوا 🔮🔮
🌸 به دیدن یکدیگر بروید 🌸
🌸 تا همدیگر را دوست بدارید 🌸
🌷 امام رضا علیه السلام 🌷
📚 بحارالانواِر ، ج ۷۸ ، ص ۳۴۷
🇮🇷 بچه های بهاری
🇮🇷 آی غنچه ، آی قناری
🇮🇷 کینه و حسد و قهر
🇮🇷 باید برن از این شهر
🇮🇷 با پدر و مادرا
🇮🇷 خواهر و برادرا
🇮🇷 برای دید و بازدید
🇮🇷 خونه فامیل برید
🇮🇷 تا عشق و مهربانی
🇮🇷 دوستی و همزبانی
🇮🇷 بدون غم و غصه
🇮🇷 بین تون جاری باشه
🔮 @amoomolla
#حدیث_کوتاه #حفظ_حدیث
#شعرحدیثی #شعر #حدیث
#دید_و_بازدید #حسد #کینه
#صله_رحم #قهر #کودکانه
🇮🇷 کشور ما ایرانه
🇮🇷 همیشه قهرمانه
🇮🇷 پرچم ما سه رنگه
🇮🇷 سه رنگشم قشنگه
🇮🇷 سرخ و سفید و سبزه
🇮🇷 یه عالمه می ارزه
🇮🇷 سبزش سبز صداقت
🇮🇷 دنیای اَمن و راحت
🇮🇷 سفیدش مثل ابرا
🇮🇷 بزرگ و پاک و والا
🇮🇷 سرخش خون شهیده
🇮🇷 مثل حسین فهمیده
🇮🇷 اسم خدا میونش
🇮🇷 جونم بسته به جونش
🎼 @sorood_sher
📲 @amoomolla
#شعر #کودکانه #ایران #پرچم
هدایت شده از 📙 داستان و رمان 📗
📙 داستان سنجاب و خرگوش
📗 #کودکانه
🌟 در جنگل سرسبز و پر از درخت ،
🌟 سنجاب و خرگوش ،
🌟 بهترین دوستان هم بودند .
🌟 خرگوش به خاطر سریع دویدن
🌟 همیشه در مسابقات دو میدانی
🌟 پیروز میشد.
🌟 سنجاب، که کمی آهستهتر بود،
🌟 به این سرعت حسادت می کرد
🌟 و آرزو داشت مثل خرگوش ،
🌟 تند و سریع بدود .
🌟 به خاطر همین
🌟 یک روز تصمیم گرفت
🌟 با هر وسیلهای که میتواند،
🌟 سرعت خود را افزایش دهد.
🌟 او چرخهای کوچک درست کرد،
🌟 غذاهای پر انرژی خورد
🌟 و از بالهای مصنوعی استفاده کرد،
🌟 اما هیچیک از این وسایل نتوانستند
🌟 به او سرعت بیشتری بدهند.
🌟 در نهایت سنجاب کوچولو
🌟 خسته و نا امید شد
🌟 و در یکجا غمگین و افسرده نشست.
🌟 و با گریه آرزو کرد ؛
🌟 تا خرگوش سرعتش را از دست دهد
🌟 کبوتر که همه چیز را از بالا دید
🌟 نزد سنجاب آمد و با مهربانی گفت :
🕊 سنجاب جان ، هر حیوان ،
🕊 ویژگی های خاص خود را دارد .
🕊 یکی مثل من پرواز می کند
🕊 یکی مثل خرگوش ، سریع می دود
🕊 یکی هم مثل تو ،
🕊 پرشهای بلند می کنی
🕊 که حتی خرگوش ،
🕊 نمی تواند اینکار را بکند .
🌟 سنجاب با شنیدن این حرفها
🌟 فهمید که هر کس ،
🌟 تواناییهای خاص خود را دارد
🌟 و نیازی نیست
🌟 به دیگران حسادت بکند .
🌟 او با شادی پذیرفت
🌟 که ویژگیهای خاص خود را
🌟 دوست داشته باشد
🌟 و از آنها بهره ببرد .
📚 @dastan_o_roman
#داستان_کوتاه #سنجاب_و_خرگوش #حسادت
هدایت شده از 📙 داستان و رمان 📗
📗 داستان کوتاه نفر اول کلاس
📙 #کودکانه
💎 روزی روزگاری ، در یک مدرسه ای ،
💎 دختری به نام سارا درس می خواند .
💎 او همیشه دوست داشت
💎 تا نفر اول کلاس شود
💎 اما یک دختر دیگر به نام نازنین
💎 همیشه نمرات عالی می آورد
💎 و در درس ها موفق تر از او بود .
💎 به خاطر همین ،
💎 او همیشه نفر اول کلاس می شد
💎 سارا به خاطر نمرات بالای نازنین
💎 به او حسادت می کرد .
💎 یک روز ، تصمیم گرفت
💎 کاری نادرست انجام دهد .
💎 تا نازنین نتواند نمره خوبی بگیرد
💎 او دزدکی ، کیف نازنین را باز کرد
💎 و کتاب امتحان فردا را برداشت .
💎 و با خودش می گفت :
🪔 اگر نازنین نتواند درس بخواند ،
🪔 حتما نمره کمتری می گیرد
🪔 و من نفر اول کلاس می شوم .
💎 نازنین ، در خانه متوجه شد
💎 که کتابش نیست
💎 خیلی گریه کرد
💎 با تلفن همراه و کمک مادرش ،
💎 و سخت کوشی و تلاش زیاد خودش
💎 بدون کتاب درس خواند .
💎 و موفق شد
💎 نمره خوبی در امتحان بگیرد .
💎 زیرا ناامید نشد
💎 و از قبل برای امتحان آماده بود
💎 و در دفتر خود کلی تمرین کرده بود .
💎 سارا متوجه شد که نازنین ،
💎 همیشه با تلاش و پشتکار فراوان
💎 به موفقیت می رسد
💎 و او با رفتار نادرستش ،
💎 فقط دوستی خود را
💎 در معرض خطر قرار داده است.
💎 بلاخره متوجه شد
💎 که حسادت و دزدی ،
💎 کارهای بدی هستند
💎 و نمیتوانند به او کمک کنند.
💎 او تصمیم گرفت پیش نازنین
💎 به اشتباهات خود اعتراف کند
💎 و از او عذرخواهی نماید .
💎 نازنین کمی ناراحت شد
💎 اما سریع او را بخشید
💎 سارا هم یاد گرفت
💎 که برای رسیدن به موفقیت
💎 باید بیشتر تلاش کند
💎 و کارهای نادرست ،
💎 موجب دردسر و نارضایتی میشوند
💎 از آن روز به بعد، او با جدیت بیشتر
💎 به درسهایش پرداخت
💎 و با دوستانش به خوبی رفتار کرد.
💎 او فهمید که موفقیت واقعی
💎 با تلاش و صداقت به دست میآید،
💎 نه با حسادت و کارهای نادرست.
📚 @dastan_o_roman
#داستان_کوتاه #نفر_اول_کلاس #حسادت #تلاش