eitaa logo
محتوای تربیت کودک
10.3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
3.3هزار ویدیو
92 فایل
معرفی کانالهای جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film فیلم سینمایی و سریال @film_sinamaee چیستان و معما @moaama_chistan داستان و رمان @dastan_o_roman شعر و سرود @sorood_sher مسئول تبادل و تبلیغ @dezfoool شرایط تبلیغ @tabligh_amoo گزارش فعالیت @amoomolla_news
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
49.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 فیلم سینمایی تنهاترین سردار 🇮🇷 در مورد امام حسن مجتبی 🇮🇷 قسمت چهارم ( آخر ) 🔮 @amoomolla
11.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای مهارت های زندگی 🇮🇷 قسمت ۴۰۶ : دوستی دو طرفه 🇮🇷 از هر دست بدی، از همان دست می گیری 🔮 @amoomolla 🇮🇷 🇮🇷
26.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای آرمن ۲ 🇮🇷 تخیلی ، هیجانی ، ماجراجویی 🇮🇷 قسمت ۱۷ : نیرنگ کاراکان 🔮 @amoomolla ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال بایگانی فیلم و کارتون ، در سروش 📲 sapp.ir/iran_kartoon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ داستان دختر شگفت انگیز ☀️ ☀️☀️☀️ قسمت هفتم ☀️☀️☀️ 🌸 جعفر به زهرا گفت : 🌹 فکر کنم این بچه ، یه بچه معمولی نیست 🌹 هم میتونه تنهایی بیاد خونه 🌹 هم میتونه کاری بکنه که دیگران ، 🌹 هیچی یادشون نباشه 🌸 زهرا گفت : چطور ؟! 🌸 جعفر گفت : 🌹 یادته صبح رفتیم بچه رو تحویل بدیم ؟! 🌹 وقتی برگشتیم چه اتفاقی افتاد ؟! 🌹 بچه رو تو خونه دیدیم 🌹 پلیس ، بچه رو نیاورده ، خودش اومده 🌹 دوباره که بچه رو فرستادم کلانتری 🌹 پلیسا ، بچه رو یادشون نبود 🌹 وقتی هم که برگشتم 🌹 شما فکر کردی ، من گذاشتمش پشت در ؛ 🌹 ولی بازم خودش به تنهایی اومده ؛ 🌹 برای سومین بار رفتم کلانتری ، 🌹 پلیسا ، نه منو یادشون بود نه بچه رو !!! 🌸 زهرا با تعجب به بچه نگاه کرد و گفت : 🇮🇷 یعنی این بچه ، استثنائیه ؟! 🌸 جعفر گفت : 🌹 نمی دونم ! شاید هم جادوگره یا آدم فضائیه 🌸 زهرا گفت : 🇮🇷 نه عزیزم اینجوری نگو 🇮🇷 این بچه ، شگفت انگیزه 🇮🇷 هر کی هست ، من دوستش دارم 🇮🇷 انگار خودش هم مارو دوست داره 🇮🇷 و حاضر نیست ما رو ترک کنه 🇮🇷 پس بذار پیش ما بمونه . 🇮🇷 بذار براش مادری کنم . 🌸 جعفر گفت : 🌹 پس پدر و مادرش چی ؟! 🌸 زهرا گفت : 🇮🇷 کدوم پدر و مادر ؟! 🇮🇷 پدر و مادرش اگه می خواستنش 🇮🇷 که دم در خونه ما نمیذاشتنش 🇮🇷 از کجا معلوم ، شاید هم پدر و مادر نداره 🌸 جعفر و زهرا ، تصمیم گرفتند 🌸 تا بچه را بزرگ کنند . 🌸 و از اینکه ، 🌸 احساس پدر و مادر شدن را تجربه کردند ، 🌸 خیلی خوشحال بودند . 🌸 و با هم قرار گذاشتند 🌸 تا از سر راهی و استثنایی بودن او ، 🌸 به کسی ، چیزی نگویند . ☀️ ادامه دارد ... ☀️ ✍ نویسنده : حامد طرفی 🔮 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
14.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون اتل متل یه جنگل 🇮🇷 این داستان : دایره بازی 🔮 @amoomolla 👈 ما رو به دوستان خود ، معرفی کنید .
23.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای شهر موشکی 🇮🇷 قسمت ۲۱ : رزمایش موشکی 🔮 @amoomolla 🇮🇷 بچه ها ! با هم این کانال و تبلیغ کنیم
پاسخ : امام زمان عجل الله فرجه 🕌 در ماه ربیع الاول ، 🕌 امام زمان ، به امامت رسید ؟!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ داستان دختر شگفت انگیز ☀️ ☀️☀️☀️ قسمت هشتم ☀️☀️☀️ 🌸 جعفر گفت : ☀️ راستی زهرا ، اسمشو چی بذاریم ؟! 🌸 زهرا گفت : 🇮🇷 آخه اینم سواله ؟! 🇮🇷 این بچه دختره 🇮🇷 و هر دختری باید هم نام حضرت زهرا باشه 🌸 جعفر گفت : ☀️ دوست دارم اسمش مرکب باشه ☀️ مثل نازنین زهرا ، فاطمه زهرا ، و... 🌸 جعفر ، قرآنی که همراه بچه بود را گرفت 🌸 و بعد از نیت و خواندن دعا ، 🌸 استخاره گرفت و قرآن را باز کرد 🌸 و این آیه برایش آمد : ☀️ فَوَجَدَ فِیها رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلانِ ☀️ هذا مِنْ شِیعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ 🌸 جعفر با دقت ، چند بار آیه را خواند 🌸 و کلمات شیعه و عدو را نیز ، 🌸 چند بار تکرار کرد . 🌸 سپس لبخندی زد و گفت : 🌸 فهمیدم ، پیدا کردم : ☀️ شیعه فاطمه ، اسمشو میذاریم شیعه فاطمه 🌸 زهرا فکر و گفت : 🇮🇷 شیعه فاطمه ، خیلی عالیه 🇮🇷 تکراری هم نیست 🇮🇷 ولی ... تا حالا ندیده بودم 🇮🇷 کسی این اسم رو برای بچه اش بذاره 🌸 جعفر گفت : ☀️ خب همینش خوبه عزیزم ☀️ هم اسم نو و باکلاسه ☀️ هم اینکه تکراری هم نیست . ☀️ هم اسم فاطمه هم توش هست . 🌸 زهرا گفت : 🇮🇷 تو نابغه ای ، تو بی نظیری شوهرکم 🇮🇷 من بهت افتخار می کنم . 🌸 جعفر ، سینه اش را بالا برد و با لبخند گفت : ☀️ خیلی چاکریم حاج خانم ، کوچک شماییم 🌸 بچه را به بهداشت بردند . 🌸 اما بهداشت ، برگه حضانت از آنها خواست . 🌸 ولی جعفر خواهش و التماس کرد 🌸 که بدون برگه حضانت ، معاینه اش کنند 🌸 مسئول بهداشت ، قبول کرد ، 🌸 که بدون برگه حضانت ، بچه را معاینه کند . 🌸 بچه ، کاملا سالم بود . 🌸 وزن و همه چیز او ، خوب و طبیعی بود . 🌸 سپس دکتر با واکسن ، وارد شد 🌸 شیعه فاطمه ، ناگهان گریه کرد 🌸 دکتر ، نزدیک شیعه فاطمه شد 🌸 می خواست به او واکسن بزند 🌸 ولی ناگهان ناپدید شد . 🌸 دکتر و جعفر و زهرا ، تعجب کردند . 🌸 اما دکتر ، پس از مدتی فراموش کرد . 🌸 جعفر و زهرا به دنبال او گشتند 🌸 ولی او را ، پیدا نکردند . 🌸 از دیگران در مورد شیعه فاطمه پرسیدند ، 🌸 ولی همه می گفتند : 🌟 شما که بدون بچه اومدید 🌟 ما بچه ای دست شما ندیدیم . 🌸 جعفر و زهرا ، لبشان را کج کردند 🌸 و با تعجب ، به هم نگاه کردند 🌸 سپس جعفر گفت : ☀️ بیا عزیزم من می دونم کجاست . ☀️ اون حتماً رفته خونه 🌸 به خونه که رسیدند 🌸 بچه را در حال خنده و بازی دیدند . ☀️ ادامه دارد ... ☀️ ✍ نویسنده : حامد طرفی 🔮 @amoomolla