49.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 فیلم سینمایی تنهاترین سردار
🇮🇷 در مورد امام حسن مجتبی
🇮🇷 قسمت چهارم ( آخر )
🔮 @amoomolla
#فیلم_سینمایی #فیلم_ایرانی #سینمایی #سریال #کارتون #انیمیشن #پویانمایی
11.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای مهارت های زندگی
🇮🇷 قسمت ۴۰۶ : دوستی دو طرفه
🇮🇷 از هر دست بدی، از همان دست می گیری
🔮 @amoomolla
🇮🇷 #کارتون #انیمیشن #فیلم #سینمایی
🇮🇷 #پویانمایی #مهارتهای_زندگی
26.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای آرمن ۲
🇮🇷 تخیلی ، هیجانی ، ماجراجویی
🇮🇷 قسمت ۱۷ : نیرنگ کاراکان
🔮 @amoomolla
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال بایگانی فیلم و کارتون ، در سروش
📲 sapp.ir/iran_kartoon
☀️ داستان دختر شگفت انگیز ☀️
☀️☀️☀️ قسمت هفتم ☀️☀️☀️
🌸 جعفر به زهرا گفت :
🌹 فکر کنم این بچه ، یه بچه معمولی نیست
🌹 هم میتونه تنهایی بیاد خونه
🌹 هم میتونه کاری بکنه که دیگران ،
🌹 هیچی یادشون نباشه
🌸 زهرا گفت : چطور ؟!
🌸 جعفر گفت :
🌹 یادته صبح رفتیم بچه رو تحویل بدیم ؟!
🌹 وقتی برگشتیم چه اتفاقی افتاد ؟!
🌹 بچه رو تو خونه دیدیم
🌹 پلیس ، بچه رو نیاورده ، خودش اومده
🌹 دوباره که بچه رو فرستادم کلانتری
🌹 پلیسا ، بچه رو یادشون نبود
🌹 وقتی هم که برگشتم
🌹 شما فکر کردی ، من گذاشتمش پشت در ؛
🌹 ولی بازم خودش به تنهایی اومده ؛
🌹 برای سومین بار رفتم کلانتری ،
🌹 پلیسا ، نه منو یادشون بود نه بچه رو !!!
🌸 زهرا با تعجب به بچه نگاه کرد و گفت :
🇮🇷 یعنی این بچه ، استثنائیه ؟!
🌸 جعفر گفت :
🌹 نمی دونم ! شاید هم جادوگره یا آدم فضائیه
🌸 زهرا گفت :
🇮🇷 نه عزیزم اینجوری نگو
🇮🇷 این بچه ، شگفت انگیزه
🇮🇷 هر کی هست ، من دوستش دارم
🇮🇷 انگار خودش هم مارو دوست داره
🇮🇷 و حاضر نیست ما رو ترک کنه
🇮🇷 پس بذار پیش ما بمونه .
🇮🇷 بذار براش مادری کنم .
🌸 جعفر گفت :
🌹 پس پدر و مادرش چی ؟!
🌸 زهرا گفت :
🇮🇷 کدوم پدر و مادر ؟!
🇮🇷 پدر و مادرش اگه می خواستنش
🇮🇷 که دم در خونه ما نمیذاشتنش
🇮🇷 از کجا معلوم ، شاید هم پدر و مادر نداره
🌸 جعفر و زهرا ، تصمیم گرفتند
🌸 تا بچه را بزرگ کنند .
🌸 و از اینکه ،
🌸 احساس پدر و مادر شدن را تجربه کردند ،
🌸 خیلی خوشحال بودند .
🌸 و با هم قرار گذاشتند
🌸 تا از سر راهی و استثنایی بودن او ،
🌸 به کسی ، چیزی نگویند .
☀️ ادامه دارد ... ☀️
✍ نویسنده : حامد طرفی
🔮 @amoomolla
14.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون اتل متل یه جنگل
🇮🇷 این داستان : دایره بازی
🔮 @amoomolla
👈 ما رو به دوستان خود ، معرفی کنید .
23.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای شهر موشکی
🇮🇷 قسمت ۲۱ : رزمایش موشکی
🔮 @amoomolla
🇮🇷 بچه ها ! با هم این کانال و تبلیغ کنیم
پاسخ : امام زمان عجل الله فرجه
🕌 در ماه ربیع الاول ،
🕌 امام زمان ، به امامت رسید ؟!
☀️ داستان دختر شگفت انگیز ☀️
☀️☀️☀️ قسمت هشتم ☀️☀️☀️
🌸 جعفر گفت :
☀️ راستی زهرا ، اسمشو چی بذاریم ؟!
🌸 زهرا گفت :
🇮🇷 آخه اینم سواله ؟!
🇮🇷 این بچه دختره
🇮🇷 و هر دختری باید هم نام حضرت زهرا باشه
🌸 جعفر گفت :
☀️ دوست دارم اسمش مرکب باشه
☀️ مثل نازنین زهرا ، فاطمه زهرا ، و...
🌸 جعفر ، قرآنی که همراه بچه بود را گرفت
🌸 و بعد از نیت و خواندن دعا ،
🌸 استخاره گرفت و قرآن را باز کرد
🌸 و این آیه برایش آمد :
☀️ فَوَجَدَ فِیها رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلانِ
☀️ هذا مِنْ شِیعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ
🌸 جعفر با دقت ، چند بار آیه را خواند
🌸 و کلمات شیعه و عدو را نیز ،
🌸 چند بار تکرار کرد .
🌸 سپس لبخندی زد و گفت :
🌸 فهمیدم ، پیدا کردم :
☀️ شیعه فاطمه ، اسمشو میذاریم شیعه فاطمه
🌸 زهرا فکر و گفت :
🇮🇷 شیعه فاطمه ، خیلی عالیه
🇮🇷 تکراری هم نیست
🇮🇷 ولی ... تا حالا ندیده بودم
🇮🇷 کسی این اسم رو برای بچه اش بذاره
🌸 جعفر گفت :
☀️ خب همینش خوبه عزیزم
☀️ هم اسم نو و باکلاسه
☀️ هم اینکه تکراری هم نیست .
☀️ هم اسم فاطمه هم توش هست .
🌸 زهرا گفت :
🇮🇷 تو نابغه ای ، تو بی نظیری شوهرکم
🇮🇷 من بهت افتخار می کنم .
🌸 جعفر ، سینه اش را بالا برد و با لبخند گفت :
☀️ خیلی چاکریم حاج خانم ، کوچک شماییم
🌸 بچه را به بهداشت بردند .
🌸 اما بهداشت ، برگه حضانت از آنها خواست .
🌸 ولی جعفر خواهش و التماس کرد
🌸 که بدون برگه حضانت ، معاینه اش کنند
🌸 مسئول بهداشت ، قبول کرد ،
🌸 که بدون برگه حضانت ، بچه را معاینه کند .
🌸 بچه ، کاملا سالم بود .
🌸 وزن و همه چیز او ، خوب و طبیعی بود .
🌸 سپس دکتر با واکسن ، وارد شد
🌸 شیعه فاطمه ، ناگهان گریه کرد
🌸 دکتر ، نزدیک شیعه فاطمه شد
🌸 می خواست به او واکسن بزند
🌸 ولی ناگهان ناپدید شد .
🌸 دکتر و جعفر و زهرا ، تعجب کردند .
🌸 اما دکتر ، پس از مدتی فراموش کرد .
🌸 جعفر و زهرا به دنبال او گشتند
🌸 ولی او را ، پیدا نکردند .
🌸 از دیگران در مورد شیعه فاطمه پرسیدند ،
🌸 ولی همه می گفتند :
🌟 شما که بدون بچه اومدید
🌟 ما بچه ای دست شما ندیدیم .
🌸 جعفر و زهرا ، لبشان را کج کردند
🌸 و با تعجب ، به هم نگاه کردند
🌸 سپس جعفر گفت :
☀️ بیا عزیزم من می دونم کجاست .
☀️ اون حتماً رفته خونه
🌸 به خونه که رسیدند
🌸 بچه را در حال خنده و بازی دیدند .
☀️ ادامه دارد ... ☀️
✍ نویسنده : حامد طرفی
🔮 @amoomolla