#کاربرگ
#حیوان_گرسنه 🐕
💠امام حسن مجتبی(علیه السلام )در مکانی نشسته بود و غذا می خورد.
در این موقع،سگی جلو آمد و پیش روی حضرت ایستاد.
در این هنگام امام حسن(علیه السلام )یک لقمه غذا می خورد و یک لقمه هم به سگ می داد.
یکی از دوستان حضرت گفت:اجازه بدهید این سگ را از اینجا دور کنم.
امام حسن (علیه السلام )به او فرمود:نه!
هرگز این کار را نکن!
چون دوست ندارم درحالی که غذا می خورم جانداری به من نگاه کند و چیزی به او ندهم.
بگذار باشد،وقتی که سیر شد خودش
می رود.
ویژه میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام
@amorohani
#قصه_کودکانه
🌈قصه گردش لاك پشت ها🌈
🐢🎾يكي بود يكي نبود . خانم لاك پشت و آقا لاك پشت تصميم گرفتند كه همراه پسرشان به گردش بروند . آنها بيشه اي كه كمي دورتر از خانه اشان بود را انتخاب كردند .
🐢🎾وسايلشان را جمع كردند و به راه افتادند و بعد از يك هفته به آن بيشه قشنگ رسيدند .
سبدهايشان را باز كردند و سفره را چيدند ولي يكدفعه مامان لاك پشته با ناراحتي گفت : يادم رفت درقوطي بازكن را بياورم .
🐢🎾پدر لاك پشت به پسرش گفت : پسرم تو برگرد و آن را بياور .
پسرك اول قبول نكرد ، ولي پدر برايش توضيح داد كه ما بدون دربازكن نمي توانيم قوطي ها را باز كنيم و چيزي بخوريم و صبر مي كنيم تا تو برگردي . ما به تو قول مي دهيم.
🐢🎾پسرك با ناراحتي به راه افتاد
سه روزگذشت ، آنها خيلي گرسنه بود . ولي چون قول داده بودند ، باز هم انتظار كشيدند .
🐢🎾يك هفته گذشت ، مادر به پدر گفت : مي خواهي چيزي بخوريم ، او كه نخواهد فهميد .
پدر گفت : نه ما قول داده ايم و بايد صبر كنيم .
🐢🎾خلاصه سه هفته گذشت . مادر گفت : چرا دير كرده بايد تا حالا مي رسيد .
پدر گفت : آره حق با شماست ، بهتر است تا او برگردد ، لااقل ميوه اي بخوريم .
🐢🎾آنها ميوه اي بر داشتند اما قبل از اينكه بخورند صدايي به گوششان رسيد كه گفت : آهان ! مي دانستم تقلب مي كنيد .
اين صداي بچه لاك پشت بود كه از پشت بوته ها بيرون آمد .
🐢🎾و گفت : ديديد زير قولتان زديد ؟ چه خوب شد كه نرفتم !
🌼🍃🌸🌼🍃🌸
@amorohani
🌹🕊🥀🕊🥀🕊🌹
🌓 #باز_شب_شده 🌗
❤️ #دلم_بهانه_میگیرد ❤️
می گویند #دو_گروه از مردان هیچگاه به زندگی عادی بر نخواهند گشت :
آنانکه به میدان #جنگ رفته اند و آنان که #عاشق شده اند .
و تو ای #شهید ، ای بزرگ مرد #عاشق و ای مقربِ محبوبِ #خدا، دوست دارم همچون تو هیچگاه به #زندگی عادی برنگردم ، مثل تو عاشق #خدا باشم ، اما تعفن گناه روزگارم را تیره و تار ساخته .
در این روزها و شبهای غرق #نور، تو را به میهمانی دلم #دعوت می کنم تا به حُرمت حضورت ، برهوت #گناه از وجودم رخت بربندد .
در سحرگاهان که رحمت #خدا نازل می شود ، برایم دعا کن و من مطمئنم که دعای خوبان زود #مستجاب می شود .
به قول سهراب :
صدا کن مرا ، صدای تو خوب است ...
و آنوقت من مثل ایمانی از تابش استوا گرم ، تو را در سر آغاز یک باغ خواهم نشانید .
🌷 #شهید_عزیزم 🌷
🌷 #رفیق_تنهایی_هایم🌷
#امشبم را به نام تو #متبرک می کنم
🌹 #شهید_والامقام🌹
🌹 #حمید_رهایی🌹
🌗 #شبتون_شهدایی🌷
🌙🌗🌙🌗🌙🌗🌙
@amorohani
🌙🌗🌙🌗🌙🌗🌙
﷽ 💢قرار شبانه 💢
بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد
دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد
بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا
از پس پرده ی غیبت نظر دارد
🔔 بياد مولا به رسم هر شب 🔔
🌸✨بسم الله الرحمن الرحيم✨🌸
🌸اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ،✨
🌸 وَبَرِحَ الْخَفاءُ ،✨
🌸وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ،✨
🌸 وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ ✨
🌸وَضاقَتِ الاْرْضُ ، ✨
🌸وَمُنِعَتِ السَّماءُ ✨
🌸واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ،✨
🌸 وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ،✨
🌸 وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ✨
🌸اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد،✨ 🌸اُولِي الاْمْرِالَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا
طاعَتَهُمْ،✨
🌸 وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم✨
🌸فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريبا✨
🌸ً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛✨
🌸يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ ✨
🌸اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ ، ✨
🌸وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛✨
🌸يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛✨
🌸الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، ✨
🌸اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، ✨
🌸السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،✨
🌸 الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛✨
🌸يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ،✨
🌸بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ🌸
و برای سلامتی محبوب
🎀اَللّـهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِه في هذِهِ السَّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَة وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْنا حَتّى تُسْكِنَهُ اَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طویلا .🎀
🌺دعای منتظران درعصرغیبت🌺
اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسکَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى.
@amorohani
🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺
🍀 #السلام_علی_المهدی_عج 🍀
امروز #دوشنبه برابر است با :
✨ 5 خرداد 1399 ه.ش
✨ 2 شوال 1441 ه.ق
✨ 25 مِی 2020 میلادی
🌸 ذڪر روز 🌸
#یا_قاضی_الحاجات
ای برآورنده ی حاجت ها
🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺
#حدیث_روز
#امام_علی_عليه_السلام
اِعمَلْ لِكُلِّ يَومٍ بِما فيهِ تَرشُدُ
بايد براى هر روزى كارى كنى كه رشد و صلاح تو در آن است .
📙 ميزان الحكمه جلد ۸ ، صفحه ۱۲۸
@amorohani
غذای جسم و روان یک زن شادی و نشاط بچه اش هست این نشاط رو بر خودتون حرام نکنین که خونه رو مثل موزه تر و تمیز و منظم کنین و میز رنگین غذایی بچینید که یک کودک دلمرده و مادری خسته پدری اخمو دور این میز بنشینن و غذایی بخورن که دلچسب نیست.
یکی از علتهای افسردگی مادر بعد از زایمان اینه که مادر وقت نمی کنه از عشق مادری لذت ببره و سیراب بشه
لطفا بی خیال خونه و زندگی بچه رو در آغوش بگیرید و صدای عشق رو بشنوید
خونه رو هميشه ميشه تميز كرد، اما كودكي بچه ها برنميگرده، فقط حسرتش میمونه.
@amorohani
کسی که در کودکی تحقیر شود
عمرش صرف این می شود که
مدام به اضطراب های خود رسیدگی کند
کودکان را تحقیر و سرزنش نکنید
@amorohani
🌷تربیت فرزند در سخن امام کاظم (علیه السلام) «۲»🌷
✍شلوغي و پرتحرکي کودکان را تحمل کنيد
🔹برخى از کودکان بسيار پرتحرک و پرانرژي اند.
🔹چنين کودکاني به هر کارى دست مىزنند و چه بسا گاهي سبب آزار والدين مىشوند.
🔹برخى از والدين در برابر آن ها موضع مىگيرند، لب به سرزنش مىگشايند و آنان را نابهنجار به شمار مىآورند
🔹درحالى که تحرک و ناآرامى کودکان معمولا طبيعى است؛
✅بنابراين به جاست والدين با صبر و حوصله، خود را براى گذر از اين دوره حساس و چه بسا طاقت فرسا مهيا سازند.
⭐️امام کاظم(ع) فرمودند:
🌹سزاوار است فرزند در کودکى شلوغ و پرتحرک باشد تا در بزرگى صبور و بردبار شود و جز اين روا نيست.
📚 (مسند امام کاظم (ع)، ج 1، ص 481)
@amorohani
#بازی
جدولی در اختیار کودک قرار دهید و در ردیف های آن بدنه رنگی قایق و در ستون آن بادبان رنگی. از کودک بخواهید با توجه به ردیف و ستون قایق ها را کامل کند.
✔️ رده سنی: 4 تا 6 سالگی
@amorohani
#بازی
#تقویت_انگشتان_دست
روی مقوا نقاشی مورد نظر را بکشید و تکه های نی برش زده را روی نقاشی بچسبونید و از کودک بخواهید طناب را از داخل نی ها رد کند.
✔️ مناسب 3 تا 7 سال
@amorohani
#قصه_شب
قصه " #حدیث_کسا " با زبان کودکانه و شعر گونه
(مطالبی که داخل گیومه هست به حالت شعر خوانده میشه و بقیه مطالب به حالت قصه)
“یه روز حضرت زهرا (س)
مادر ما بچه ها
که خیلی مهربونه
تنها بود و نشسته بود تو خونه”
که یهوی دیدن تق و تق و تق در میزنن، حضرت زهرا (س) فرمودن:
“کیه کیه که پشت در، در میزنه
به خونه امام علی (ع) سر میزنه”
اون کسی که پشت در بود فرمود:
“منم منم پیامبر (ص)
که اومدم پشت در
سلام بر دخترم
فاطمه اطهرم”
حضرت زهرا (س) جواب سلام پدر رو دادن و گفتن بفرمایید تو، بچه ها پیامبر بابای حضرت زهرا بودن.
پیامبر فرمودن:
“ای دختر عزیزم
مریضم و مریضم
یدونه عبا میاری
که رو سرم بذاری”
حضرت زهرا هم رفتن و یدونه عبا که مثل پتو بود اوردن و روی پیامبر انداختن، بچه ها عبا یه پارچه بزرگه که عرب ها روی دوششون می انداختن، مثل همین چیزی که روحانی ها رو دوششون می اندازن.
بچه ها اگر گفتید اسم عباشون چی بود؟
کسا بود و کسا بود.
( بعد از یکی دو بار تکرار این بیت، به بچه ها بگید هر جای قصه پرسیدم “اسم عباشون چی بود” باید بپرید بالا و بگید “کسا بود و کسا بود”)
یه کمی گذشت که حضرت زهرا (س) دیدن دوباره تق و تق و تق در میزنن.
“کیه کیه که پشت در، در میزنه
به خونه امام علی سر میزنه”
“کی بود؟ امام حسن (ع)
سرور هر مرد و زن”
بچه ها امام حسن که پسر حضرت زهران اون موقع ها مثل شما کوچولو بودن.
ایشون فرمودن:
“سلام مامان خوبم
مامان مهربونم”
حضرت زهرا هم در جواب گفتن:
“سلام نور دو چشمم
سلام میوه قلبم”
امام حسن فرمودن:
“چه بوی خوبی میاد
بوی پیامبر میاد؟
این بویی که پیچیده توی خونه
شبیه بوی عطر
بابا بزرگ خوب و مهربونه”
بچه ها پیامبر، پدر بزرگ امام حسن بود، حضرت زهرا در جواب گفتن بله، پیامبر اینجان و بعد جای پیامبر و عبا رو نشون امام حسن دادن.
“اسم عباشون چی بود
کسا بود و کسا بود”
امام حسن رفتن پیش پیامبر گفتن:
“سلام ای مهربونم
بابا بزرگ خوبم
اجازه می دید منم زیر عباتون
بشینم و بمونم”
پیامبر هم اجازه دادن و امام حسنم رفتن زیر عبا
” اسم عباشون چی بود؟
کسا بود و کسا بود”
یکمی گذشت حضرت زهرا دیدن دوبار تق و تق و تق در میزنن.
حضرت فرمودن:
“کیه کیه که پشت در، در میزنه
به خونه امام علی سر میزنه”
“کی بود؟ امام حسین(ع)
عزیز و نور دو عین”
بچه ها امام حسین هم که پسر حضرت زهران اون موقع ها مثل شما کوچولو بودن.
ایشون فرمودن:
“سلام مامان خوبم
مامان مهربونم”
حضرت زهرا هم در جواب گفتن:
“سلام نور دو چشمم
سلام میوه قلبم”
امام حسین فرمودن:
“چه بوی خوبی میاد
بوی پیامبر میاد؟
این بویی که پیچیده توی خونه
شبیه بوی عطر
بابا بزرگ خوب و مهربونه”
حضرت زهرا در جواب گفتن بله، پیامبر اینجان و بعد جای پیامبر و عبا رو نشون امام حسین دادن.
“اسم عباشون چی بود
کسا بود و کسا بود”
امام حسین رفتن پیش پیامبر گفتن:
“سلام ای مهربونم
بابا بزرگ خوبم
اجازه می دید منم زیر عباتون
بشینم و بمونم”
پیامبر هم اجازه دادن و امام حسینم رفتن زیر عبا
” اسم عباشون چی بود؟
کسا بود و کسا بود”
یکمی گذشت حضرت زهرا دیدن دوبار تق و تق و تق در میزنن. حضرت فرمودن:
“کیه کیه که پشت در، در میزنه
به خونه امام علی سر میزنه”
“کی بود؟ امام علی(ع)
وصی بعد از نبی(ص)”
امام علی فرمودن:
“سلام حضرت زهرا
دختر رسول خدا”
حضرت زهرا هم در جواب گفتن:
“سلام امیر مومنین
سلام امام اولین”
بچه ها حضرت علی، همسر حضرت زهرا بودن، ایشون فرمودن:
“بوی خوش پیامبر
پر شده توی خونه
آیا رسول خدا
مهمون خونمونه؟”
حضرت زهرا فرمودن بله، و جای پیامبر و دو تا پسرای حضرت علی و عبا رو نشونشون دادن، بچه ها
“اسم عباشون چی بود
کسا بود و کسا بود”
حضرت علی رفتن پیش پیامبر و گفتن:
“سلام رسول خدا
اجازه می دید منم باشم با شما
بشینم زیر عبا”
پیامبر هم اجازه دادن و امام علی هم رفتن زیر عبا، تا الان کیا نشستن زیر عبا, چند نفر بودن؟
“اسم عباشون چی بود؟ کسا بود و کسا بود.”
“خب بچه ها به نظرتون
دیگه کی مونده بود
که بره بشینه زیر عبا
پیش پیامبر خدا
آفرین بانو حضرت زهرا”
حضرت زهرا رفتن پیش پیامبر و دوباره سلام کردن و گفتن:
“سلام رسول خدا
اجازه می دید منم باشم با شما
بشینم زیر عبا”
پیامبر فرمودن:
“سلام به تو دخترم
سلام پاره تنم
بیا تو هم بشین کنار ماها
تا که همه با هم بشیم
پنج تن آل عبا”
“بچه ها پنج تن آل عبا کیا بودن؟
پیامبر و امام علی
حضرت زهرا
امام حسن و
امام حسین”
“اسم عباشون چی بود؟
کسا بود و کسا بود”
بچه ها بعد پیامبر دو سر عبا رو گرفتن و دست راستشون رو به طرف آسمون بلند کردن و برای کسانی که زیر عبا بودن و همه کسانی که اون ها رو دوست دارن دعا کردن.
@amorohani
#شعر_کودکانه
#ارسالی
💠 شعر #امام_زمان ارواحنا فداه
🔹خدای خوب و مهربون
خالق زمین و آسمون
🔸داده به ما یه نعمتی
بزرگتر از این دنیامون
🔹اون داده توی این زمون
امامی خوب و مهربون
🔸امام این زمان ما
مهدی گرفته نام اون
🔹توخوبی ها بی نظیره
ولایت داره آقامون
🔸اون آخرین ذخیره هست
بقیت الله اسمشون
🔹اون گل باغ عسکریست
نرجس خاتون مادرشون
🔸او یادگار احمده
آخرین امام دینمون
🔹اگر بدونیم قدرشو
راضیه خدا از هممون
🔸بیایید با مهدی دوست بشیم
غریب نمونه آقامون
🔹حتی یه ذره دور نشیم
با بدی یا گناهمون
🔸باید با کار خوبمون
اون رو بیاریم پیشمون
🔹اون خیلی وقته منتظر
مونده بیاد تو این زمون
🔸تا دردها رو دوا کنه
تموم بشه غصه هامون
🔹ما میتونیم با دعامون
کمک کنیم به آقامون
🔸تا دوری ها تموم بشه
با ظهور اماممون
🔹رنج ها دیگه تموم میشه
بهشت میشه جهانمون..
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
سروده: ن. علی پور
@amorohani
〰〰〰〰〰〰〰
#شعر
🐓🐓🐓🐓🐓🐓🐓🐓🐓
يه خروس چاق و چله
نشسته روي پله
پراش چقدر قشنگه
قشنگ و رنگارنگه
قوقولي قوقوش ، قوقولي قوقوش بلنده
بالهاشو هي وا مي كنه مي بنده
يه تاج داره رو كله اش
ناخن داره رو پنچه اش
چشمهاي ريزي داره
ناخنهاي تيزي داره
خورشيد كه ميره تو خونه
خروسه دلش مي گيره
@amorohani
#قصه_کودکانه
#عنوان_قصه:پند با ارزش
یـکی بـود و یـکی نبود
غیر از خدا هیچکس نبود
روزی روزگاری در گوشه ای از این دنیای بزرگ، کبوتر دانایی در دشتی زندگی می کرد. یک روز کبوتر برای پیدا کردن آب و دانه پرواز کرد و از بالای آسمان در میان درختان مقداری دانه دید. اطراف را به دقت نگاه کرد و نزدیک دانه ها روی زمین نشست. هنوز چند تا دانه بیشتر نخورده بود که ناگهان یک دام از بالای درختان پایین افتاد و او را گرفتارکرد.
کمی بعد صیاد پیری با خوشحالی نزدیک آمد و او را گرفت. کبوتر دانا رو به صیاد کرد و با گریه گفت:
"به من رحم کن! اگر من را نکشی می توانم کمک زیادی به تو بکنم!"
صیاد قاه قاه خندید و گفت: "تو! تو چه کمکی می توانی به من بکنی؟"
کبوتر جواب داد:
"ای صیاد! تو که تا به حال حیوانات زیادی را گرفته ای از کشتن من که یک پرنده کوچک هستم چه به دست می آوری؟ راستش اگر من را آزاد کنی سه پند مفید به تو می گویم. یکی از پندها را وقتی در دست تو هستم می گویم، دومی را روی شاخه درخت، و سومی را در حال پرواز، قبول داری؟"
صیاد کمی سکوت کرد و بعد گفت:
"بسیار خوب! پند اولت را بگو!"
کبوتر با خوشحالی جواب داد:
"پند اول من این است که هرگز کاری که نشدنی و محال است را باور نکنی!"
صیاد از این پند چیزی نفهمید ولی به قول خودش وفا کرد و
او را آزاد کرد. کبوتر هم با خوشحالی پرواز کرد و رفت روی شاخه ای نشست و گفت:
"پند دوم من این است که هیچوقت افسوس گذشته را نخوری!"
صیاد از این پند خوشش آمد و لبخندی زد. کبوتر هم ادامه داد:
"آیا می دانی در شکم من مروارید درشتی هست و اگر تو مرا می کشتی می توانستی با فروش آن تا آخر عمر با خوشی زندگی کنی؟"
صیاد با شنیدن این موضوع غمگین شد و با پشیمانی دو دستی بر سر خودش کوبید. بعد از مدتی با ناراحتی رو به کبوتر کرد و پرسید:
"بسیار خوب! حالا پند سومت چیست؟"
کبوتر لبخندزنان از روی شاخه درخت پرید و درحال پرواز جواب داد:
"پند سوم من این است که هرگز به کسی که دو پند ارزشمند را فراموش می کند پند دیگری نده!"
صیاد نادان فریادزنان گفت:
"این دیگر چه پندی است؟ قرار بود سه تا پند بدهی! این که پند نشد!"
چند روزی گذشت تا اینکه یک روز صیاد دوست دانایی را دید و تعریف کرد که چطور یک کبوتر او را فریب داده است. دوست صیاد در جواب او گفت:
"او تو را فریب نداده و اتفاقا پند سوم از دو تای اول هم بهتر بوده است. تو چطور قبول کردی که در بدن یک کبوتر مروارید به آن درشتی باشد؟ مگر به تو پند نداد که هرگز کار نشدنی را باور نکنی؟ تو چطور باور کردی که در شکم کبوتر یک مروارید باشد؟"
صیاد در فکر فرو رفت و دوستش ادامه داد:
"حالا فرض کنیم که در شکم او مرواریدی هم باشد مگر به تو پند نداد که افسوس گذشته را نخوری، پس چرا از آزاد کردن کبوتر پشیمان شدی؟ در واقع چون تو پندهای او را نفهمیدی، پند سوم را طوری گفته که تو را در فکر فرو ببرد و پند ها را به یادت بیاورد."
صیاد با شرمندگی رو به دوستش کرد و گفت:
"عجب کبوتر دانایی! من دیگر هیچوقت پندهای او را فراموش نمی کنم."
🌼🍃🌸🌼🍃🌸
@amorohani
🌹🌷🥀🕊🥀🌷🌹
🌓 #باز_شب_شده 🌗
❤️ #دلم_بهانه_میگیرد ❤️
در این هوای مسموم سر درگمی ، #اندیشیدن به تو ، #آرامش بخش ترین حِس دنیاست .
من تو را از #پشت بی منت ترین #خاطره_ها به #میهمانی دلم دعوت می کنم .
و تو ای امن ترین #حضور ، در این شبها و روزهای #ضیافت_الهی ، تنها #میهمان خوان #افطارم باش و برای #دل بیمارم اَمَن یُجیب بخوان و من نیز در رحل #قنوتم برای مثل تو شدن #دعا می کنم .
#امشب_حیران_توام
🌷 #شهید_عزیزم 🌷
🌷 #رفیق_تنهایی_هایم🌷
#امشبم را به نام تو #متبرک می کنم
🌹 #شهید_والامقام🌹
🌹 #وحید_زمانی نیا🌹
🌗 #شبتون_شهدایی🌷
🌙🌗🌙🌗🌙🌗🌙
@amorohani
🌙🌗🌙🌗🌙🌗🌙