#قصه_های_قرآنی #حضرت_یوسف(ع) دروغ بافى برادران، و پاسخ يعقوب به آن‏ها برادران يوسف پس از انداختن يوسف به چاه، به طرف كنعان بر می گشتند. براى اين كه پيش پدر رو سفيد شوند و به دروغى كه قصد داشتند به پدر بگويند رونقى دهند، پيراهن يوسف را به خون بزغاله يا آهويى آلوده كردند، تا آن را نزد پدر، شاهد قول خود بياورند كه گرگ يوسف را دريده است. اين پيراهن خون آلود هم دليل بر سخن ما است، شب شد. آنان با سرافكندگى و خجالت ظاهرى در حالى كه در ظاهر گريه می كردند و به سر می زدند به طرف پدر آمدند. تا پدر آنان را ديد و يوسف را نديد، فرمود: پس برادر شما چه شد؟ چرا به امانتى كه به شما سپرده بودم خيانت كرديد؟ آيا از همان چيزى كه می ترسيدم به سرم آمد؟. آن‏ها در جواب گفتند: اى پدر! ما يوسف را نزد اثاث خود گذاشتيم و براى مسابقه به محل دوردستى رفتيم، از بخت برگشته ما، گرگ او را در غياب ما دريده و خورد و كشته نيم خورده او را به جاى گذاشته بود. اين پيراهن خون آلود اوست كه آورده‏ ايم كه گواه گفتار ما است. گرچه شما گفته صد در صد صحيح ما را باور نمى‏كنيد وَ ما اَنتَ بِمُؤمِنٍ لَنا كُنّا صادِقينَ.(325) اين دروغ‏سازان با اين ترفند مرموز، به قدرى مهارت به خرج دادند كه هر كسى می بود باور می كرد، ولى از آن جا كه گفته‏ اند: دروغگو حافظه ندارد گويا اين‏ها عقل خود را از دست داده بودند و اصلا به فكرشان راه پيدا نكرد كه اگر گرگ كسى را بخورد، پيراهنش را هم می دَرد. از اين رو، وقتى يعقوب به پيراهن نگاه كرد، ديد آن پيراهن هيچ پارگى و بريدگى ندارد. فرمود: اين گرگ، عجب گرگ مهربانى بوده است، تاكنون چنين گرگى نديده‏ ام كه شخصى را بدرّد، ولى به پيراهن او كوچك‏ترين آسيبى نرساند. وقتى حضرت يعقوب عليه‏ السلام به پسرهاى خود اين را گفت، فكر آنان بى درنگ عوض شد و گفتند: اشتباه كرديم، دزدها او را كشتند. حضرت يعقوب عليه‏ السلام فرمود: چگونه می شود كه دزدها او را بكشند، ولى پيراهنش را بگذارند. آن‏ها پيراهن بيشتر احتياج دارند. (چرا اين دروغ‏هاى شاخدار را بر زبان جارى می سازيد؟). برادران سرافكنده و شرمنده شدند. ديگر جوابى نداشتند. مشتشان باز شد. حق همان بود كه يعقوب در جواب آنها فرمود: بَل سَوَّلَت لَكُم اَنفُسَكُم اَمراً؛ او را گرگ ندريد، و دزدها نكشتند، بلكه نفس‏هاى شما، اين كار را برايتان آراست. من صبر نيكو خواهم داشت، و در برابر آن چه می گوييد از خداوند يارى می طلبم.(326) يعنى: دندان روى جگر می گذارم، بدون جزع و فزع در كنج عزلت می نشينم، تا خداوند مرا از اين درد و غم بيرون آورد. 🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ  قرآن بپيونديد: 👉 @amozeshtajvidhefzquran👈

🔸آخر شب #سوره_واقعه_بخوانیم 🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅 🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ  قرآن بپيونديد: 👉 @amozeshtajvidhefzquran

💠شهیدی که بنا به وصیتش با غل و زنجیر دفن میشود.😔 🌷شهید غلامحسین خزاعی 🔹غلام عباس خزاعی برادر شهید مامور اجرای این وصیت شد. 🔗 او میگوید: زنجیرها معمولی بود تقریبا دو متر طول داشت ساعت ۹ شب زنجیرها را برداشتم و با چند نفر از دوستانش به ستاد معراج رفتیم. 🌷 شهدا را برای تشییع آماده کرده بودند. تابوت را آوردند وآن را باز کردند، با آرامش خوابیده بود. از دوستان خواهش کردم وصیت را اجرا کنند اما هیچ کدام قبول نکردند. صورت حسین را بوسیدم 😭زنجیر را زیر دست و پایش انداختم و با نخ کاموا حلقه را گره زدم باز هم صورت او را بوسیدم😘😭 به این ترتیب به وصیت عمل کردم. 🗞برادر شهید ادامه میدهد: یکی از دوستانش از شهرستان تماس گرفت وگفت حسین با استناد به #آیه_49_سوره_ابراهیم که میفرماید : «روز قیامت مجرمین را در حالی که دست و پایشان بسته است محشور میکنند» دوست داشت روز محشر با دست و پای بسته در زنجیر حاضر بشود تا لطف الهی شامل حالش بشود. 🕊🌷با یاد این شهید بزرگوار صلوات بفرستیم. 🍃🌷🍃🍃🌷🍃 کانال آموزش تخصصی تجویدو حفظ قرآن 👉 @amozeshtajvidhefzquran

بیایید در این شب برای هم دعای خیر کنیم ✨قلبی نورانی ✨تقدیری خیر و سراسر زیبا ✨ضمیری آرام ✨عاقبتی ختم بخیر ✨وهزاران دعای دیگر از خدا بخواهیم. #با_یاد_امام_رضا_ع 🌘شبتون بخیر و آرام 🍃🌸🍃🍃🌸🍃 کانال آموزش تخصصی تجویدو حفظ قرآن 👉 @amozeshtajvidhefzquran

⭐️ الهی 🍃🌷 یا حمید بحق محمد یا عالی بحق علی 🍃🌸یا فاطر بحق فاطمه یا محسن بحق الحسن ⭐️یا قدیم الاحسان بحق الحسین 🍃🌸🍃🍃🌸🍃 کانال آموزش تخصصی تجویدو حفظ قرآن 👉 @amozeshtajvidhefzquran

🍃🌸اگربعد از هر نماز صبح آیة الکرسی را بخوانی تا شب در امان خدا هستی. 🌟آیةالکرسی عظیم ترین آیهدر قران کریم است برای حفظ ایمان و مال وجان خودهر روز آیة الکرسی بخوان. 🍃🌸🍃🍃🌸🍃 کانال آموزش تخصصی تجویدو حفظ قرآن 👉 @amozeshtajvidhefzquran

📖 #سوره_یس 🎤باصدای قاری یوسف کالو 🔅🔅🔅🔅🔅🔅 🔸کانال آموزش تخصصی تجوید و حفظ  قرآن کریم 👉 @amozeshtajvidhefzquran