🔴 تفسیر روایتی آیه23هود
زید شحام گوید: «امام صادق (علیه السلام) به ما فرمود «آیا میدانید#تسلیم چیست»؟
🔵 ما خاموش گشتیم. امام (علیه السلام) فرمود: «قسم به خداوند! که معنای تسلیمشدن، #خشوع و #تواضع در مقابل خداوند است و خداوند فرموده است: الَّذِینَ آمَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَ أَخْبَتُواْ إِلَی رَبِّهِمْ».
📚 الکافی، ج۱، ص۳۹۰/ بحار الأنوار، ج۲، ص۲۰۳/ بصایرالدرجات، ص۵۲۵/ العیاشی، ج۲، ص۱۴۳/ رجال الکشی، ص۳۳۹
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈
2.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#صلوات_خاصه_امام_رضا(ع)
#حاج_رضا_انصاریان
🌹زمان به وقت عاشقی🌹
به وقت
آقا علی بن موسی الرضا(ع)
🌷اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ🌷
....................................................
« صَديقُ كُلِّ امْرِء عَقْلُهُ وَ عَدُوُّهُ جَهْلُهُ »
دوست هر كس عقل او، و دشمنش جهل اوست.
امام رضا(ع)
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
دست خالی آمدم دستم به دامانت رضا
کن کرم بر سائلت جانم به قربانت رضا...
..............................................
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈
6.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 نماهنگ ویژه دعای فرج «الهی عظم البلا» با صدای دل نشین علی فانی
أللَّھُمَ عجِلْ لِوَلیِڪْ الْفَرَج
دعا برای ریشه کن شدن کرونا
...............................................
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈
﷽📚🕥
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_یوسف (ع)
#قسمت_بیست_دوم
نامه يعقوب به يوسف، و معرفى يوسف خود را به برادران
حضرت يعقوب عليهالسلام از فرزندانش كناره گرفت و در دنيايى از حزن و غم فرو رفت. آن قدر از فراقِ يوسف ناراحتىها كشيده بود كه ديدگانش سفيد شده و نابينا گشت. نابينايى و فراق بنيامين، بر ناراحتى او افزود. با اين كه فرزندانش او را از آن همه ناراحتى نهى مىكردند و مىگفتند: سوگند به خدا تو پيوسته در ياد يوسف هستى، تا سخت ناتوان گردى يا جانت را از دست بدهى.
حضرت يعقوب عليهالسلام گفت: شكايت خود را فقط به خدا مىكنم، و مىدانم آن چه را كه شما نمىدانيد، مىدانم كه روزى خداوند اين رنجها را رفع خواهد كرد.
حضرت يعقوب عليهالسلام از طريق الهام (و رؤياى يوسف در سابق) فهميده بود كه يوسفش زنده است، ولى نمىدانست در كجا و كى به يوسفش مىرسد! (365)
از امام باقر عليهالسلام روايت شده: يعقوب عليهالسلام از خداوند خواست كه ملك الموت (عزرائيل) را پيش او بفرستد. دعايش مستجاب شد. عزرائيل نزد يعقوب آمد و عرض كرد: چه حاجتى دارى؟
يعقوب گفت: به من خبر بده آيا روح يوسف به وسيله تو قبض شد؟
عزرائيل گفت: نه.
يعقوب درك كرد كه يوسف از دنيا نرفته است.
حضرت يعقوب عليهالسلام به فرزندان خود گفت: اى پسرانم! برويد از يوسف و برادرش (بنيامين) جستجو كنيد، از عنايت خداوند مأيوس نباشيد، زيرا جز مردم كافر كسى از لطف خداوند نااميد نمىشود.(366)
فرزندان، دستور پدر را گوش كردند، و به خاطر غله آوردن و جستجوى برادر آماده حركت به سوى مصر شدند.
مطابق حديث مفصلى كه از امام صادق عليهالسلام نقل مىكنند، يعقوب عليهالسلام براى عزيز مصر نامهاى نوشت و توسط فرزندان براى او فرستاد. در آن نامه چنين نوشت:
از طرف يعقوب، اسرائيل الله بن اسحاق، ذبيح الله بن ابراهيم خليل الله، به عزيز مصر.
اما بعد: ما از اهل بيتى هستيم كه مشمول بلاى خداوند شدهايم. جدم ابراهيم را با دست و پاى بسته به آتش افكندند تا سوخته شود. خداوند او را حفظ كرد و آتش را براى او سرد و ملايم نمود. به گردن پدرم اسحاق كارد گذاشته تا قربان(367) گردد. خداوند به جاى او فدا فرستاد. اما من پسرى داشتم كه نزدم بسيار عزيز بود. برادرانش او را به همراه خود به صحرا بردند. سپس پيراهن خونآلودش را برگرداندند و گفتند: او را گرگ خورد. از فراق او آن قدر گريه كردهام كه چشمم را از دست دادهام. او برادر مادرى (به نام بنيامين) داشت، به او مأنوس بودم و به وسيله او دلم را تسلى مىدادم. او را برادرانش بردند و بر نگرداندند و گفتند: او دزدى كرده و تو (اى عزيز مصر) او را به خاطر دزدى نگه داشتهاى! ما از اهل بيتى هستيم كه در ميان ما دزدى نيست. اينك غم و غصهام زياد شده و كمرم از بار مصيبت خميده است. بر ما منت بگذار، او را آزاد كن. به ما احسان نما و از غلهها نيز به ما لطف فرما...(368)
فرزندان يعقوب عليهالسلام با داشتن اين نامه، به طرف مصر رهسپار شدند تا به مصر وارد شده و با اجازه قبلى به حضور عزيز مصر (يوسف) رسيده و نامه را به او دادند و گفتند: اى عزيز مصر! سختى قحطى ما و خانواده ما را آزار مىدهد. از روى تصدق، پيمانه ما را تمام بده. خداوند صدقه دهندگان را پاداش خواهد داد، و به ما لطف كن، برادرمان بنيامين را با ما بفرست تا به وطن برويم، اين نامه پدرمان يعقوب است كه براى شما در مورد آزادى او نوشته است.
يوسف نامه را بوسيد و به چشم كشيد. بعد از قرائت نامه، سخت متأثر شد، و شروع به گريه كرد، به طورى كه پيراهنش از اشكش تر شد. سپس به برادران رو كرد و گفت: آيا مىدانيد كه شما با برادران يوسف چه كرديد؟ آن موقعى كه نادان بوديد! شما با چه نقشهاى يوسف را در عنفوان جوانى از خاندان يعقوب دور كرديد؟
در اين موقع كه برادران با شنيدن اين سخن، خود را جمع و جور كرده و كاملاً متوجه عزيز مصر بودند. و با دقت به او نگاه مىكردند (يوسف تبسم كرد. وقتى آنها همانند مرواريد منظوم دندانهاى او را ديدند، يا يوسف تاج خود را برداشت) او را شناختند، گفتند: آيا تو همان يوسف هستى؟!.
يوسف خود را معرفى كرد و فرمود: من يوسف هستم و اين (اشاره به بنيامين) برادرم است. خداوند به ما انعام فرمود: بدون شك، نتيجه پرهيزكارى و صبر اين است. خداوند پاداش نيكوكاران را ضايع نمىسازد. فَاءِنَّ اللهَ لا يُضيعُ اَجرَ المُحسِنينَ.
اينك كه برادران، خود را از نظر سرمايه معنوى چنين تهيدست ديدند، با يك دنيا شرمندگى، به خطاى خود و عزت برادرشان يوسف عليهالسلام اعتراف كردند و گفتند: به خدا سوگند، خداوند تو را برگزيد و ما به خطا رفته بوديم.(369)
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع
من و شور و نوا، شبهای جمعه
وَ قلبـــــی مبتلا، شبهای جمعه
قيامت میشود در صحن قلبـــم
به ياد کـــــــربلا، شبهای جمعه
#شب_جمعه_حرمت_قبلهگه_امت_شد
#شب_جمعست_هوایت_نکنم_میمیرم
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈