eitaa logo
آموزش تخصصی تجوید و حفظ و قرائت قرآن کریم
6.6هزار دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
7.9هزار ویدیو
436 فایل
✨﷽✨ 📖 رسول اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند : ✨حاملان وحافظان قرآن مشمول رحمت خاص خداوند هستند.✨ 📣ادمین و پشتیبانی کانال آموزش حفظ قرآن↩️ @meftah68 گروه حفظ ترتیبی https://eitaa.com/joinchat/3090940015C72c3166202
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽📚🕥 (ع) نامه يعقوب به يوسف، و معرفى يوسف خود را به برادران‏ حضرت يعقوب عليه‏السلام از فرزندانش كناره گرفت و در دنيايى از حزن و غم فرو رفت. آن قدر از فراقِ يوسف ناراحتى‏ها كشيده بود كه ديدگانش سفيد شده و نابينا گشت. نابينايى و فراق بنيامين، بر ناراحتى او افزود. با اين كه فرزندانش او را از آن همه ناراحتى نهى مى‏كردند و مى‏گفتند: سوگند به خدا تو پيوسته در ياد يوسف هستى، تا سخت ناتوان گردى يا جانت را از دست بدهى. حضرت يعقوب عليه‏السلام گفت: شكايت خود را فقط به خدا مى‏كنم، و مى‏دانم آن چه را كه شما نمى‏دانيد، مى‏دانم كه روزى خداوند اين رنج‏ها را رفع خواهد كرد. حضرت يعقوب عليه‏السلام از طريق الهام (و رؤياى يوسف در سابق) فهميده بود كه يوسفش زنده است، ولى نمى‏دانست در كجا و كى به يوسفش مى‏رسد! (365) از امام باقر عليه‏السلام روايت شده: يعقوب عليه‏السلام از خداوند خواست كه ملك الموت (عزرائيل) را پيش او بفرستد. دعايش مستجاب شد. عزرائيل نزد يعقوب آمد و عرض كرد: چه حاجتى دارى؟ يعقوب گفت: به من خبر بده آيا روح يوسف به وسيله تو قبض شد؟ عزرائيل گفت: نه. يعقوب درك كرد كه يوسف از دنيا نرفته است. حضرت يعقوب عليه‏السلام به فرزندان خود گفت: اى پسرانم! برويد از يوسف و برادرش (بنيامين) جستجو كنيد، از عنايت خداوند مأيوس نباشيد، زيرا جز مردم كافر كسى از لطف خداوند نااميد نمى‏شود.(366) فرزندان، دستور پدر را گوش كردند، و به خاطر غله آوردن و جستجوى برادر آماده حركت به سوى مصر شدند. مطابق حديث مفصلى كه از امام صادق عليه‏السلام نقل مى‏كنند، يعقوب عليه‏السلام براى عزيز مصر نامه‏اى نوشت و توسط فرزندان براى او فرستاد. در آن نامه چنين نوشت: از طرف يعقوب، اسرائيل الله بن اسحاق، ذبيح الله بن ابراهيم خليل الله، به عزيز مصر. اما بعد: ما از اهل بيتى هستيم كه مشمول بلاى خداوند شده‏ايم. جدم ابراهيم را با دست و پاى بسته به آتش افكندند تا سوخته شود. خداوند او را حفظ كرد و آتش را براى او سرد و ملايم نمود. به گردن پدرم اسحاق كارد گذاشته تا قربان‏(367) گردد. خداوند به جاى او فدا فرستاد. اما من پسرى داشتم كه نزدم بسيار عزيز بود. برادرانش او را به همراه خود به صحرا بردند. سپس پيراهن خون‏آلودش را برگرداندند و گفتند: او را گرگ خورد. از فراق او آن قدر گريه كرده‏ام كه چشمم را از دست داده‏ام. او برادر مادرى (به نام بنيامين) داشت، به او مأنوس بودم و به وسيله او دلم را تسلى مى‏دادم. او را برادرانش بردند و بر نگرداندند و گفتند: او دزدى كرده و تو (اى عزيز مصر) او را به خاطر دزدى نگه داشته‏اى! ما از اهل بيتى هستيم كه در ميان ما دزدى نيست. اينك غم و غصه‏ام زياد شده و كمرم از بار مصيبت خميده است. بر ما منت بگذار، او را آزاد كن. به ما احسان نما و از غله‏ها نيز به ما لطف فرما...(368) فرزندان يعقوب عليه‏السلام با داشتن اين نامه، به طرف مصر رهسپار شدند تا به مصر وارد شده و با اجازه قبلى به حضور عزيز مصر (يوسف) رسيده و نامه را به او دادند و گفتند: اى عزيز مصر! سختى قحطى ما و خانواده ما را آزار مى‏دهد. از روى تصدق، پيمانه ما را تمام بده. خداوند صدقه دهندگان را پاداش خواهد داد، و به ما لطف كن، برادرمان بنيامين را با ما بفرست تا به وطن برويم، اين نامه پدرمان يعقوب است كه براى شما در مورد آزادى او نوشته است. يوسف نامه را بوسيد و به چشم كشيد. بعد از قرائت نامه، سخت متأثر شد، و شروع به گريه كرد، به طورى كه پيراهنش از اشكش تر شد. سپس به برادران رو كرد و گفت: آيا مى‏دانيد كه شما با برادران يوسف چه كرديد؟ آن موقعى كه نادان بوديد! شما با چه نقشه‏اى يوسف را در عنفوان جوانى از خاندان يعقوب دور كرديد؟ در اين موقع كه برادران با شنيدن اين سخن، خود را جمع و جور كرده و كاملاً متوجه عزيز مصر بودند. و با دقت به او نگاه مى‏كردند (يوسف تبسم كرد. وقتى آن‏ها همانند مرواريد منظوم دندان‏هاى او را ديدند، يا يوسف تاج خود را برداشت) او را شناختند، گفتند: آيا تو همان يوسف هستى؟!. يوسف خود را معرفى كرد و فرمود: من يوسف هستم و اين (اشاره به بنيامين) برادرم است. خداوند به ما انعام فرمود: بدون شك، نتيجه پرهيزكارى و صبر اين است. خداوند پاداش نيكوكاران را ضايع نمى‏سازد. فَاءِنَّ اللهَ لا يُضيعُ اَجرَ المُحسِنينَ. اينك كه برادران، خود را از نظر سرمايه معنوى چنين تهيدست ديدند، با يك دنيا شرمندگى، به خطاى خود و عزت برادرشان يوسف عليه‏السلام اعتراف كردند و گفتند: به خدا سوگند، خداوند تو را برگزيد و ما به خطا رفته بوديم.(369) 🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ  قرآن بپيونديد: 👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈
﷽📚🕥 📖 (ع) 🦋 💠رفتن موسى به كوه طور براى گرفتن الواح تورات‏💠 💠موسى عليه‏السلام تا آن عصر، پيرو آيين ابراهيم عليه‏السلام بود، و همان را براى بنى اسرائيل تبليغ مى‏كرد. 🌺قوم موسى عليه‏السلام در انتظار برنامه‏هاى جديد و كتاب آسمانى جديد موسى عليه‏السلام بودند، تا به آن عمل كنند. موسى عليه‏السلام به آنها فرمود:: برادرم هارون را در ميان شما مى‏گذارم و براى سى روز از ميان شما غيبت مى‏كنم، و به كوه طور مى‏روم تا احكام شريعت و (الواح تورات) را براى شما بياورم. 💠از سوى ديگر جمعى از بنى اسرائيل با اصرار و تأكيد از موسى عليه‏السلام خواستند كه خدا را مشاهده كنند، و اگر او را مشاهده نكنند هرگز ايمان نخواهند آورد، موسى عليه‏السلام هرچه آن‏ها را نصيحت كرد، فايده نداشت، سرانجام موسى عليه‏السلام از ميان آن‏ها هفتاد نفر را برگزيد و همراه خود به ميعادگاه پروردگار (كوه طور) برد، موسى عليه‏السلام در كوه طور تقاضاى بنى اسرائيل را چنين به خدا عرض كرد: رَبّ اَرِنى انظُر اِلَيكَ؛ پروردگارا! خودت را به من نشان بده تا تو را ببينم. 🌺خداوند فرمود: هرگز مرا نخواهى ديد، ولى به كوه بنگر اگر در جاى خود ثابت ماند، مرا خواهى ديد. ناگاه موسى عليه‏السلام ديد تجلى خداوند باعث شد كه كوه نابود شود، و همسان زمين گردد، موسى عليه‏السلام از مشاهده اين صحنه هول‏انگيز، چنان وحشت‏زده شد كه مدهوش بر روى زمين افتاد. وقتى كه به هوش آمد، عرض كرد: پروردگارا! تو منزه هستى، من به سوى تو باز مى‏گردم، و توبه مى‏كنم، و من از نخستين مؤمنان هستم. (505) و در آيه 155 سوره اعراف چنين آمده: 💠موسى از قوم خود، هفتاد تن از مردان را براى ميعادگاه ما برگزيد وقتى كه آنها را به كوه طور برد و زمين لرزه آن‏ها را فرا گرفت و همه آن‏ها هلاك شدند.)) 🌺اين همان تجلى قدرت خدا بر كوه بود، چرا كه قوم موسى عليه‏السلام از موسى عليه‏السلام خواسته بودند از خدا بخواهد كه خود را نشان دهد، با اين كه خداوند ديدنى نيست، تجلى خدا بر كوه طور و هلاكت هفتاد نفر از قوم موسى عليه‏السلام و مدهوش شدن خود موسى عليه‏السلام، هم از معجزات آن‏ها بود كه چرا چنين تقاضايى كرده‏اند و هم نشان دادن قدرت الهى بود، تا آن‏ها با ديدن جلوه‏هاى قدرت الهى، با چشم باطن خدا را بنگرند. 💠موسى عليه‏السلام وقتى كه به هوش آمد و هلاكت نمايندگان بنى اسرائيل را ديد، عرض كرد: پروردگارا ! اگر تو مى‏خواستى مى‏توانستى آن‏ها و مرا پيش از اين هلاك كنى (يعنى من چگونه پاسخ قوم را بگويم كه بر نمايندگان آن‏ها چنين گذشت) آيا ما را به خاطر كار سفيهان از ما هلاك مى‏كنى(506) 🌺سپس با تضرع و زارى گفت: پروردگارا! مى‏دانيم كه اين آزمايش تو بود كه هر كه را بخواهى (و سزاوار بدانى) با آن گمراه مى‏كنى و هر كس را بخواهى (و شايسته بينى) هدايت مى‏نمايى. 💠بار الها! تو ولىّ و سرپرست ما هستى، ما را ببخش و مشمول رحمت خود قرار ده، تو بهترين آمرزندگان هستى.(507) 🌺سرانجام هلاك شدگان زنده شدند و به همراه موسى عليه‏السلام به سوى بنى اسرائيل بازگشتند و آن چه را ديده بودند براى آن‏ها بازگو كردند. موسى عليه‏السلام در همين سفر الواح تورات را از خداوند گرفت. 💠خداوند در كوه طور به موسى عليه‏السلام فرمود: اى موسى! من تو را با رسالت‏هاى خويش و سخن گفتنم (با تو) بر مردم بر گزيدم، پس آن چه را به تو داده‏ام محكم بگير و از شكرگزاران باش. 🌺 و براى مردم در الواح (تورات) از هر موضوعى اندرى نوشتيم، و از هر چيز بيانى كرديم، پس آن را با جديت بگير، و به قوم خود بگو به نيكوترين آن‏ها عمل كنند و آن‏ها كه به مخالفت بر مى‏خيزند كيفرشان دوزخ است و به زودى خانه فاسقان را به شما نشان خواهيم داد.(508) 💠به اين ترتيب موسى عليه‏السلام در ميعادگاه طور، شرايع و قوانين آيين خود را به صورت صفحه‏هايى از تورات، از درگاه الهى گرفت و به سوى قوم بازگشت تا آن‏ها را در پرتو اين كتاب آسمانى و قانون اساسى، هدايت كند و به سوى تكامل برساند 🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ  قرآن بپيونديد: 👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈.
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ص) 🦋برخورد شديد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با يهوديان عهدشكن‏🦋 🌱از ماجراهاى تكان‏دهنده‏اى كه قرآن در آيات متعدد از جمله آيه 56 و 59 سوره انفال، و آيه 78 تا 82 سوره مائده، از آن ياد كرده، ماجراى عهدشكنى همه طوايف يهود، و برخورد شديد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با آن‏ها است. خداوند در آيه 82 مائده مى‏فرمايد: به طور قطع دشمن‏ترين مردم نسبت به مؤمنان را يهود و مشركان خواهى يافت. 🌿توضيح اين كه: از فرازهاى حساس تاريخ پيامبر اسلام كه در آن عهد شكنى و خيانت و عدم وفاى يهود منعكس شده، و نشان دهنده لجاجت و نفاق يهوديان نسبت به مسلمين است، داستان عهدشكنى همه طوايف يهود با پيامبر اسلام در جنگ احزاب و... است. 🌻هنگامى كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به مدينه مهاجرت فرمود، در اطراف طوايف مختلفى از يهود سكونت داشتند، كه به طور كلى به سه طايفه منشعب مى‏شدند به نام‏هاى: 1 - طايفه بنى قينقاع. 2 - طايفه بنى النضير. 3 - طايفه بنى قريظه. 🌿پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نخست، همه اين طوايف را كه اوصاف پيغمبر اسلام، را در تورات خوانده و مى‏شناختند به اسلام دعوت كرد، ولى آن‏ها دعوت پيامبر را رد كردند؛ رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم با در نظر گرفتن شرايط زيست مسلمين و جنگ‏هاى آينده و دشمنان بسيار از هر سو، وجود اين طوايف زيانبار و خطرناك مى‏دانست، از اين رو با آن‏ها پيمان محكمى برقرار كرد، كه نه تنها در حوادث به دشمن كمك نكنند، بلكه به عكس در بحران‏ها به مسلمين كمك كنند. 🌱آن‏ها با اين كه پاى اين پيمان را امضاء كرده بودند، هنگامى كه وقت وفاى به پيمان فرا مى‏رسيد با كمال بى‏پروايى پيمان خود را مى‏شكستند و به دشمن مى‏پيوستند، عجيب اين كه در تاريخ سراغ نداريم كه حتى به عنوان نمونه، مثلاً دسته‏اى از طوايف يهوديان به عهد و پيمان خود وفا كنند. براى توضيح مطلب كافى است كه در اين جا به طور فشرده به بيان پيمان‏شكنى هر يك از طوايف سه گانه نامبرده بپردازيم: * ادامه در بخشهای بعدی 🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ  قرآن بپيونديد: 👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈