#زندگینامه_قاریان_بزرگ_اسلام
#استادراغب_غلوش_قسمت_دوم
قاری جوان راغب مصطفی غلوش توانست در سن کوچکی و قبل از ۱۸ سالگی برای خود مجد و عظمتی بیافریند ،با اینکه حق دفاع از وطن بر عهده او قرار گرفت و برای سربازی و اداء خدمت خوانده شد چیزی که چاره و گریزی از آن نبود، در سال ۱۹۵۸م در حالیکه ۲۰سال داشت سربازی را شروع کرد و به مرکز آموزش اداره امنیت مرکزی فرستاده شد او میگوید :
((…وبا توجه به اینکه من به نیروهای امنیت مرکزی ملحق شده بودم دائما به مسجد امام حسین علیه السلام تردد میکردم و خبر میگرفتم تا اینکه اگر شده حتی یک آیه در بزرگترین و مشهورترین مساجد مصر و قاهره قرائت کنم و بر این امر حریص بودم که خود را به مسئولین مسجد عرضه کنم تا شاید برایم فرصتی پیش آید تا ده آیه ای قرائت کنم یا در این مسجد بزرگ اذان بگویم به شیخ مسجد حسینی شیخ حلمی عرفه معرفی شدم وآنچه مقدور بود از قرآن در نزدش خوانده و او بسیار از من خوشش آمد …و روزی به آنچه در درونم بود تصریح کرده و از او خواستم که بزرگواری کرده و به من برای اذان وقرائت یک عشر قبل از اقامه نماز اجازه دهد ، او به من گفت: راغب اگر شیخ طه فشنی تاخیر کرد فرصتی برای تو خواهد بود ، من از ته قلب از خداوند خواستم که شیخ طه فشنیتاخیر کند و گوئی که درهای آسمان بتمامی باز گشته بود و خداوند دعوت مرا اجابتفرمود و شیخ فشنی تاخیر کرد و موعد اذان نزدیک شد و شیخ حلمی به من گفت: آماده باشو به مسئول مسجد گفت: بگذار راغب اذان بگوید پس اجازه داد و مرا در کنار شیخ محمدغزالی (رحمه الله ) نگه داشت تا وقتی که با فرارسیدن وقت نماز عصر از درس فارغ گردد، شیخ مصطفی اسماعیل عبارتی را در آخر اذان اضافه می کرد و می گفت: ((…الصلاة والسلام علیک یا نبی الرحمة یا ناشرالهدی یا سیدی یا رسول الله )) من هم همچنانکه استاد مصطفی اذان می گفت اذان گفتم این در حالی بود که من لباس سربازی به تن داشتم که نظر مردم را به من جلب می کرد این موضوع در ماه رمضان اتفاق افتاد و صدا در حال روزه خوب و کشیده و زیبا می شود ومن ۱۰ آیه را خواندم و از سوره الحاقة هم شروع کردم و جو مسجد منقلب شد تا آنجا که من شبیه خیمه ای در وسط میدانی شدم و در قرائت فرو رفتم چرا که مردم با گفتن الله یفتح علیک، یبارک فیک، تانی الآیة، به من شجاعت می بخشیدند ومن آیات را بنا به خواست افراد موجود در مسجد بیش از یکبار خواندم وزمان تلاوت به بیش از نیم ساعت رسید ، من به پادگان برگشتم در حالیکه شادی ام وصفناشدنی و اعتماد به نفسم از اینکه مسجد پادگان را در طول مدت خدمتم به من واگذارکرده بودند زیاد شده بود به من برای خروج در هر زمانی اجازه می دادند و من به مسجدامام حسین علیه السلام زیاد رفت و آمد میکردم و به واسطه این مسجد شهرت پیدا کردم وبا این مسئله من خیلی خوشحال شدم چرا که در مسجدی قرائت می کردم که مرحوم شیخ محمودخلیل حصری در آن سوره می خواند و مرحوم شیخ طه فشنی در آن اذان می گفت و مرحومدانشمند بزرگوار استاد غزالی در آن درس می داد و خطبه می خواند این شرف عظیمی بودکه هر کس در سن من و هر حافظ قرآنی آنرا آرزو داشت ))
این زندگینامه ادامه دارد......
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈