eitaa logo
آموزش تخصصی تجوید و حفظ و قرائت قرآن کریم
6هزار دنبال‌کننده
19.7هزار عکس
7.1هزار ویدیو
416 فایل
✨﷽✨ 📖 رسول اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند : ✨حاملان وحافظان قرآن مشمول رحمت خاص خداوند هستند.✨ 📣ادمین و پشتیبانی کانال آموزش حفظ قرآن↩️ @meftah68 گروه حفظ ترتیبی https://eitaa.com/joinchat/3090940015C72c3166202
مشاهده در ایتا
دانلود
استاد محمد صدیق منشاوی در سال ۱۲۹۹ه.ش. یعنی حدود ۱۰۰ سال پیش ، در شهر منشاه مصر در خانواده ای بسیار مذهبی پا به عرصه ی وجود گذارد .« پدرش شیخ صدیق منشاوی یکی از قاریان صوفی منش بود که هرگز در مسیر تلاوتش اجر و پاداشی طلب نکرد . از این رو فرزندش محمد را نیز با چنین علایقی پرورش داد تا جایی که تلاوت را تنها به جهت آنکه متعلق به این کتاب مقدس است برگزید . شیخ صدیق منشاوی را فردی در کمال خشوع و خضوع می خوانند گویند او چنان تقوی پیشه بود که هرگز در هیچ تلاوتی بر اجر و پاداش آن سخنی نگفت . تنها در محل حاضر می شد ، آنگاه با وقاری سرشار از خشیت الهی باز می گشت و این شیوه ای بود که در میان فرزندانش نیز نیک مشهود است ». محمد صدیق از آنجا که در شهر منشاه تولد یافت چون پدرش به منشاوی ملقب گردید . با تشویق و تعلیم پدر به آموزش معارف قرآنی و تعلیم قرائت های مختلف پرداخت ، چرا که پدرش نیز از قاریان مشهور عصر خود به شمار می آمد . مرحوم استاد منشاوی از همان ابتدا به حفظ کامل قرآن پرداخته و از ۹ سالگی به بعد در ماه مبارک رمضان شبهای قرائت قرآن برگزار می نمود . این امر تا سنین جوانی استاد ادامه داشت . این در حالی بود که پس از چندی با ورودش به رادیوی عربی مصر و پخش تلاوتهایش ، به شهرت او افزوده شد تا آنکه به عنوان یکی از اساتید و قاریان مشهور مصر معرفی شد . او قاری بزرگی است که در میان متأخران بی نظیر و در میان متقدّمین کم نظیر بوده است . او از مفاخر بزرگ جهان اسلام و مبتکر الحان گوناگون قرآنی به شمار می آید . سبک تلاوت ، صوت زیبا ، لحن گرم و حزین ، تلفظ صحیح و بیان قوی کلمات از مختصّات قرائت مرحوم منشاوی به شمار می آید که با چیرگی و مهارت کامل و تسلّطی فوق العاده شنونده را به آیات الهی متوجه می سازد . او چنان تسلّطی به قرائات سبعه و عشره و راویان قاری دارد که وی را به عنوان یکی از بهترین اساتید این فن در جهان اسلام مطرح نموده است ، تا آنجا که شهرتش را در جای جای جهان اسلام اذعان می دارند . مرحوم محمد صدیق منشاوی با تسلّطی کامل و سبکی خاص تمامی قرآن مجید را با قرائت ترتیل تلاوت کرده است و اکنون گنجینه ای از نوارهای تحقیق و ترتیل این استاد در آرشیو رادیو قرآن موجود می باشد . تلاوت های این استاد همه هفته از رادیو قرآن جمهوری اسلامی ایران پخش می گردد . استاد به واسطه زندگی کوتاهش به کشورهای محدودی مسافرت کرده است . از آن جمله به سوریه ، کویت و برخی از کشورهای شیخ نشین حاشیه خلیج فارس می توان اشاره کرد که در مساجد مختلف این کشورها به تلاوت قرآن کریم پرداخته است . سرانجام دست اجل از آستین تقدیر برون آمده ، این بار نیز گلی از بوستان معطر قرآن را گلچین نمود و استاد منشاوی در سن ۴۹ سالگی در سال ۱۳۴۸ ه.ش. در شهر قاهره جان به جان آفرین تسلیم کرد و بدین طریق گرد غم و اندوه را در بر جبین عاشقان کلام دوست نشانید ، هرچند که امروز پس از گذشت سال ها آوای ملکوتی او زینت بخش محافل و مجالس قرآنی و پرورش دهنده استعدادهای نهفته در این مسیر است. حاج سعودی محمّد صدّیق در سال ۱۹۵۳ مجلّه ی رادیو و تلویزیون، در یکی از شماره هایش از شیخ محمّد صدّیق المنشاوی نوشت که او اوّلین قاری ای بود که رادیو برای ضبط تلاوتش، تجهیزات فنّی خود را به مکان تلاوت او منتقل کرد... چه طور چنین اتفاقی افتاد؟ و چرا رادیو چنین کاری کرد؟ شهرت و زیبایی تلاوت او، زبانزد مردم مصر بود و زمانی که مسؤولان رادیو، از آن آگاه شدند، خواستند که به رادیو بیاید تا از او امتحانی گرفته شود و در صورت قبولی، به عنوان قاری رادیو به فعالیت بپردازد. ولی شیخ، این دعوت را نپذیرفت و گفت: نمی‏خواهم در رادیو قرائت کنم چرا که به شهرت آن احتیاجی ندارم و هرگز نمی‏پذیرم که از من امتحان بگیرند... این‏طور شد که برای مدیر رادیو چاره‏ ای نماند جز آن‏که تجهیزات رادیو را به محل تلاوت ایشان منتقل کند. و در عمل، در یکی از شب‏های ماه مبارک رمضان، زمانی که ایشان در روستایی از روستاهای مصر، برای خانواده ‏ای داغدار در حال تلاوت بود، گروهی از رادیو برای ضبط تلاوت شیخ به آن محل رفتند و در همان زمان، گروهی دیگر برای ضبط تلاوت پدر ایشان، شیخ الصدیق المنشاوی، به روستای العسیرات در استان سوهاج در خانه حاج احمد ابورحاب رفته بودند. و این برای اولین بار در تاریخ رادیو بود که رادیو، تجهیزات، کارکنان و مهندسان خود را برای ضبط تلاوت یکی از مقریان به جایی بفرستد. روحش شاد و یادش گرامی باد 🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ  قرآن بپيونديد:    👉 @amozeshtajvidhefzquran       👈
در این جلسه با زندگینامه استاد راغب مصطفی غلوش آشنا میشوید . ولادت: استاد راغب مصطفی غلوش قاری مسجد دسوقی در دسوق به روز ۵ جولای ۱۹۳۸ میلادی در روستای (برما) مرکز طنطا در استان غربی متولد شد …پدرش می خواست که وی را به تحصیل علوم ابتدائی بفرستد تا صاحب پست بزرگی شود ولی تدبیر امور به دست خالق متعال است در روستا مکتب های زیادی بودند و گرایش ورویکرد به آنها کاملا محسوس و ملموس بود و مردم در آنزمان از آنجا که کلمه (عالم ) جز به رجل دینی مخصوصا امام مسجد که خطبه نماز جمعه را می خواند اطلاق نمی شد به حفظ قرآن کریم توسط فرزندانشان همت می گماشتند تا آنها عالم شوند . بخاطر مصلحتی که فقط خداوند از آن آگاه است یکی از نزدیکان به پدر او حاج مصطفی غلوش راهنمائی می کند که فرزندش راغب را به یکی از اساتید حفظ بسپارد تا حفظ قرآن را به او بیاموزد و به خاطر اشتیاق وعِرق دینی شدیدی که در دل اهل روستا مانند حاج مصطفی وجود داشت او با این نظر موافقت کرد و راغب را گوشزد نمود که هر روز پس از درس به مکتب برود… و اما موهبت الهی خودش را نشان داد و کودک ۸ ساله موضوع گفتگوی اهل روستا مخصوصا اساتید حفظ و حفاظ شد به خاطر صدای زیبایش تاثیر به سزائی در شدت اهتمام استادمان به او و خیر خواهی ومراقبت دائمی از او داشت چرا که آثار خوبی را در چهره او می دید و آینده روشنی درمیان مشاهیر قاریان را از وی متوقع بود وهمین مسئله باعث شد که راغب تاقبل از ۱۰سالگی موفق به حفظ قرآن کریم گردد و بعد از حفظ کامل قرآن، نیکو دانستن احکام آن بدست شیخ عبدالغنی شرقاوی در روستای برما. درسن ۱۴ سالگی ذکر خیرش به روستاهای همجوار رسید و پیشرفت تا به شهر طنطا جایگاه عالمان هم رسید در رمضان سال ۱۹۵۳دعوت هائی پشت سر هم از روستاها و شهرهای نزدیک به روستا به او رسید در سن ۱۵ سالگی به روستای (محلة القصب) در استان کفر الشیخ دعوت شد این مهم در ابتداء کار سختی بود در میان فضائی که امواج رقابت در بین خبرگان کرسی تلاوت در این منطقه مخصوصا استان غربی موج می زند چگونه بدین جایگاه بلند نائل گردد. قاری جوان وجوانمرد و جسور به آنچه می دید و یا می شنید که رقابتها و مسابقاتی که آتش آنرا قاری یگانه استاد مصطفی اسماعیل بر افروخته بود به اوج خود می رسد اعتنائی نمیکرد بر او لازم بود که بدنبال عواملی بگردد که او را برای وقوف بر این سرزمین سخت کمک کند و نیز قواعدی استوار که از میان آنها بتواند به دعوتی که احیانا از طرف یکی از ایشان به او برمیخورد پاسخ گوید . او به درستی دریافت که بزرگواری و عظمت از جانب خود او سرنخواهد زد وهمانا بر طالب آن لازم است که با کوشش ومداومت به سویش سعی کند،بنابراین استادی استوار و متین در علوم قرآن را جستجو نمود تا علم تجوید و قرائت را از او فرا گیرد او متوجه قبله علوم قرآن شهر طنطا شد و به مؤسسه و آکادمی قرائات در مسجد احمدی ملحق شد و مرحوم استاد ابراهیم طبلیهی متولی امور او شد ، استاد راغب می گوید: ((…و من موفق شدم که در منطقه خودمان یک نمونه عالی از استاد مصطفی اسماعیل قرار بدهم من در صدد تقلید او بر آمدم و به شهر طنطا رفته و بدنبال عالم قرائاتی می گشتم تا اینکه یکی از معروفین مرا به مردی در مؤسسه احمدی راهنمایی کردکه نامش مرحوم شیخ ابراهیم طبلیهی بود که به من تجوید و احکام درست را آموخت و من در نزد او قرائت کردم و او مرا ترغیب کرد تا هر روز در مقام احمدی قرائت کنم ،مخصوصا ما بین اذن و اقامه عصر، بسیاری اطراف مرا پر می کردند و به لطف خداوند دردل بسیاری از مردم راه پیدا کردم بالاخص به جهت اینکه من از استاد مصطفی در اداء اعجاب بر انگیز و محبوبش در نزد مردم تقلید میکردم ، من به روستاهای استان غربی دعوت شده و در استانهای همجوار هم شناخته شدم از چیزهائی که مرا کاملا به خودم مطمئن می ساخت کوشش و مقاومت و حرص زیاد و شدید من بر قرآن کریم و تلاوت همراه با تعهد و تقوای نبود)) این زندگینامه ادامه دارد...... 🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ  قرآن بپيونديد:    👉 @amozeshtajvidhefzquran       👈
قاری جوان راغب مصطفی غلوش توانست در سن کوچکی و قبل از ۱۸ سالگی برای خود مجد و عظمتی بیافریند ،با اینکه حق دفاع از وطن بر عهده او قرار گرفت و برای سربازی و اداء خدمت خوانده شد چیزی که چاره و گریزی از آن نبود، در سال ۱۹۵۸م در حالیکه ۲۰سال داشت سربازی را شروع کرد و به مرکز آموزش اداره امنیت مرکزی فرستاده شد او میگوید : ((…وبا توجه به اینکه من به نیروهای امنیت مرکزی ملحق شده بودم دائما به مسجد امام حسین علیه السلام تردد میکردم و خبر میگرفتم تا اینکه اگر شده حتی یک آیه در بزرگترین و مشهورترین مساجد مصر و قاهره قرائت کنم و بر این امر حریص بودم که خود را به مسئولین مسجد عرضه کنم تا شاید برایم فرصتی پیش آید تا ده آیه ای قرائت کنم یا در این مسجد بزرگ اذان بگویم به شیخ مسجد حسینی شیخ حلمی عرفه معرفی شدم وآنچه مقدور بود از قرآن در نزدش خوانده و او بسیار از من خوشش آمد …و روزی به آنچه در درونم بود تصریح کرده و از او خواستم که بزرگواری کرده و به من برای اذان وقرائت یک عشر قبل از اقامه نماز اجازه دهد ، او به من گفت: راغب اگر شیخ طه فشنی تاخیر کرد فرصتی برای تو خواهد بود ، من از ته قلب از خداوند خواستم که شیخ طه فشنیتاخیر کند و گوئی که درهای آسمان بتمامی باز گشته بود و خداوند دعوت مرا اجابتفرمود و شیخ فشنی تاخیر کرد و موعد اذان نزدیک شد و شیخ حلمی به من گفت: آماده باشو به مسئول مسجد گفت: بگذار راغب اذان بگوید پس اجازه داد و مرا در کنار شیخ محمدغزالی (رحمه الله ) نگه داشت تا وقتی که با فرارسیدن وقت نماز عصر از درس فارغ گردد، شیخ مصطفی اسماعیل عبارتی را در آخر اذان اضافه می کرد و می گفت: ((…الصلاة والسلام علیک یا نبی الرحمة یا ناشرالهدی یا سیدی یا رسول الله )) من هم همچنانکه استاد مصطفی اذان می گفت اذان گفتم این در حالی بود که من لباس سربازی به تن داشتم که نظر مردم را به من جلب می کرد این موضوع در ماه رمضان اتفاق افتاد و صدا در حال روزه خوب و کشیده و زیبا می شود ومن ۱۰ آیه را خواندم و از سوره الحاقة هم شروع کردم و جو مسجد منقلب شد تا آنجا که من شبیه خیمه ای در وسط میدانی شدم و در قرائت فرو رفتم چرا که مردم با گفتن الله یفتح علیک، یبارک فیک، تانی الآیة، به من شجاعت می بخشیدند ومن آیات را بنا به خواست افراد موجود در مسجد بیش از یکبار خواندم وزمان تلاوت به بیش از نیم ساعت رسید ، من به پادگان برگشتم در حالیکه شادی ام وصفناشدنی و اعتماد به نفسم از اینکه مسجد پادگان را در طول مدت خدمتم به من واگذارکرده بودند زیاد شده بود به من برای خروج در هر زمانی اجازه می دادند و من به مسجدامام حسین علیه السلام زیاد رفت و آمد میکردم و به واسطه این مسجد شهرت پیدا کردم وبا این مسئله من خیلی خوشحال شدم چرا که در مسجدی قرائت می کردم که مرحوم شیخ محمودخلیل حصری در آن سوره می خواند و مرحوم شیخ طه فشنی در آن اذان می گفت و مرحومدانشمند بزرگوار استاد غزالی در آن درس می داد و خطبه می خواند این شرف عظیمی بودکه هر کس در سن من و هر حافظ قرآنی آنرا آرزو داشت )) این زندگینامه ادامه دارد...... 🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ  قرآن بپيونديد:    👉 @amozeshtajvidhefzquran       👈
گروهبان وقاری رادیو: از مدت سربازی ام ۲۰ روز مانده بود و من در صددگرفتن گواهی پایا ن خدمت بودم و قبل از ۲ یا ۳ ماه انتظار معلوم شدن نتیجه رانداشتم پس از گرفتن گواهی پایا ن خدمت به شهر خودم (برما) رفتم و با چیزی که انتظارنداشتم مواجه شدم اهل روستا استقبال غیر منتظره ای از من کردند و می گفتند: هزاربارک الله راغب مرا بغل کردند و نزدیک بود روی گردن قرارم داده و ببرند گفتم قضیه چیست ؟ گفتند: مگر این خبر را نشنیده ای؟ گفتم: کدام خبر؟ گفتند اسم و عکس تو باتیتر درشت در همه روزنامه ها درج شده که (گروهبان قاری) خدای را سپاس که به من صبرو تحملی داد تا این خبر سعید را تحمل کنم خبری که عقل و صبر نیاز داشت تا کسی درخوشحالی افراط نکند. سفر به دول مختلف دنیا: استاد راغب بیش از ۳۰ سال متوالی برای قرائت کتاب الله مجید به کشورهای جهان من جمله ایران سفر کرد و به این نکته ایمان داشت که این ماموریت و رسالت سنگینی است که به نحو شایسته باید آنرا اداء کرد … در سالهای اخیر ماندن در مصر را ترجیح می دهد تا میلیونها نفر از تلاوت قرآن بامدادی و روزهای جمعه و مناسبتهای مختلف او بهره مند شوند و نیز موقعیتی برای سفر دوستان او یعنی مشاهیرقاریان به دولتهای مختلف فراهم شود. ایام می گذرد و فضائل نیز همچنان با اومیگردد فضیلتی که او و گروهی از بزرگان عرصه قرآن از قرآن کریم بدست آورده اند. روحش شاد و یادش گرامی 🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ  قرآن بپيونديد:    👉 @amozeshtajvidhefzquran  👈
استاد شحّات محمد اَنور قارى مسجد امام رفاهى در روز ۱ ژوئیه ۱۹۵۰میلادى در روستاى کفر الوزیر که مرکزى دور افتاده در استان قهلیه است در یک خانواده کم جمعیّت متولد شد بیش از ۳ ماه از ولادت او نگذشته بود که پدرش وفات یافت و کودک خردسال نتوانست خوبى هاى پدرداشتن را بچشد، پدرى که او را در سن کودکى ترک کرده و در حاليکه طفل خردسال و یتیمى بود با امواج زندگى و گردش روزگار با همه شیرینى ها و تلخى هایش مواجه ساخت. و چون هیچ مهر وعطوفتى مانند مهرمادرى نیست، مادرش فرزند کوچک را به دامن گرفته و براى اقامت در منزل پدرش رهسپارشد تا با دائى هاى او زندگى کند چرا که دائى او وى را همچون پسر خود در برمى گرفت و بهترین امانت دار اوبود، او به یادگیرى و حفظ قرآن اقدام کرد و اینکه در خانه قرآن نشأت گرفت و رشد و نمو نمود تأثیر زیادى در تمام کردن حفظ قرآن کریم (در حاليکه ۸ ساله بود) داشت و بواسطه دائى اش استاد حلمى محمد مصطفى بارها به قرآن رجوع مى‌کرد ، وقتى به سن ۱۰ سالگى رسید دائى اش او را به یکى از روستاهاى مجاور (کفر المقام ) برد تا تجوید قرآن را به دست مرحوم استاد سید احمد فرارحى که سرپرستى او را مى کرد و رعایت واهتمام خاصى به او داشت فراگیرد چراکه استعدادى که او را شایسته مى ساخت تا یکى از مشهورترین قاریان مصر بلکه همه جهان باشد را در خود داشت. استاد شحّات خاطرات ایّام کودکى را به یاد مى آورد : ((در آن دوره من با حفظ کردن قرآن کریم سعادتى وصف ناشدنى یافتم مخصوصاً پس از اتمام حفظ قرآن و در اثناء یادگیرى تجوید آن، و بخاطراینکه صداى زیبائى داشتم واداءِ لحن من شبیه اداء قاریان بزرگ بود بر هم دوره اى هایم پیشى گرفته ودر میان آنان به استاد کوچک شناخته مى شدم واین موضوع ایشان را خوشنود مى ساخت، هم کلاسى هایم در مکتب به دنبال فرصت بودند که استاد مشغول کارى شود تا از من بخواهند که با تجوید، آیات قرآن را برایشان بخوانم و چنان مرا تشوق مى کردند که گوئى من قارى بزرگى هستم ، و یکبار استاد از دور صداى مرا شنید و ایستاد و به من گوش مى داد تااینکه از تلاوت فارغ شدم و از آن پس اهتمام بیشترى به من مى کرد و تمرکز بیشترى به من داشت چرا که آینده خوب و روشنى را از من متوقع بود به یاد مى آورم که در ضمن یادگیرى قرآن کریم براى همکلاسى هایم زیاد تلاوت می کردم روزى یکى از ایشان فکرى کرد، او یک قوطى کبریت تهیه کرد و جعبه آن را توسط یک نخ بلند به کِشُو آن متصل کرد،من یک قسمت را در مقابل دهانم مى گرفتم و می خواندم گوئى که میکرفون است و هر یک از دوستانم قسمت دیگر را به گوش مى چسباندند تا طنین صدا را از آن بشنوندکه زیبا و قوىّ مى‌شد … همه اینها راه و هدفم را در حالى که طفلِ خردسالى بودم مشخص کرد و باعث شد که من هر راه و هر وسیله اى را که بواسطه آن از قرآن کریم متمکّن مى گردیدم را جستجو کنم که از دستم نرود، بالاخص پس از آنکه جوانى شدم و بعد از وفات دائى ام که سرپرستى خانواده را به عهده داشت من باید به خود ومادر و پدر بزرگم تکیه مى کردم، هر گاه مى شنیدم یکى از بزرگان فوت کرده است و از یکى از مشاهیر قُرّاء براى احیاء مجلس عزاء دعوت به عمل آمده من در حالیکه طفل ۱۲ الى ۱۵ ساله اى بودم به مکان عزاء مى رفتم تا به قرآن گوش فرا دهم و از قارى چیزى یاد بگیرم و در فضاى آن مناسبت قرار بگیرم تا اینکه اگر به چنین مجلسى دعوت شدم مثل همین مشاهیر باشم استاد جوده ابو السعود و السعید عبدالصمد الزناتى و الشیخ جمدى الزامل کسانى بودند که با حضورشان آتش رقابت را درمنطقه شعله ور کردند، ولى حقیقت این است که استعداد این جوان مستعدّ ناگهان درخشید و در آن میان او را منحصر به فرد کرد و به مقامى انکار ناشدنى رسید و على رغم سنّ کمش مانند یک قارى بزرگ که تمامى سر انگشتان به او نشانه رفته است، درخشید و اینها همه قبل از ۲۰ سالگى بود. این زندگینامه ادامه دارد...... 🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ  قرآن بپيونديد:    👉 @amozeshtajvidhefzquran       👈