#قصه_های_قرآن
#حضرت_صالح(ع)
شقی ترين پيشينيان و آيندگان
روزى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به حضرت على عليه السلام رو كرد و فرمود:
يا علىُّ اَشقَى الأَوَّلينَ عاقِرُ النّاقَةِ، و اشقَى الآخِرينَ مَن يَخضِبُ هذِهِ مِن هذا؛
اى على! شقی ترين و تيره بخت ترين فرد پيشينيان همان كسى بود كه ناقه صالح را كشت، و شقی ترين فرد از آيندگان كسى است كه محاسنت را به خون سرت رنگين می كند.(175)
يعنى همان ابن ملجم مرادى، بدبخت ترين آيندگان است.(176)
مطلب ديگر اين كه: گاهى حضرت زهرا عليه السلام يا امامان اهل بيت عليهم السلام وقتى كه سخت مظلوم واقع می شدند، به ياد مظلوميت حضرت صالح عليه السلام می افتادند، و تقاضاى عذاب براى دشمنان می كردند، همان گونه كه عذاب سخت الهى قوم ثمود را نابود كرد.
به عنوان نمونه وقتى كه پس از رحلت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم حضرت على عليه السلام را به اجبار از خانه بيرون كشيده و به سوى مسجد براى بيعت می بردند، حضرت زهرا عليه السلام از خانه خارج شد و فرياد زد: پسرعمويم را رها سازيد، وگرنه سوگند به خداوندى كه محمد صلى الله عليه و آله و سلم را به حق مبعوث كرد، موهايم را پريشان می كنم، و پيراهن رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را بر سر می نهم، و ناله را به سوى خدا می برم (و شما را نفرين می كنم)
فَما ناقَةُ صالِحٍ بِاَكرمِ علَى اللهِ مِن وُلدِى؛
ناقه صالح در پيشگاه خدا گرامی تر از فرزندانم نيست.(177)
يعنى همان گونه كه با كشتن ناقه صالح عليه السلام عذاب عمومى آمد، شما نيز اگر از حد بگذرانيد، نفرين می كنم كه عذاب عمومى بيايد، فرزندانم كمتر از ناقه صالح نيستند.
پايان داستانهاى زندگى حضرت صالح عليه السلام
🔷کانال آموزش حفظ وتجویدقرآن👇
@amozeshtajvidhefzquran
📚🕥📚
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_صالح(ع)
#قسمت_دوم
💎دور نمايى از زندگى قوم ثمود
قوم ثمود، امتى از عرب بودند كه پس از قوم عاد، به وجود آمدند و در سرزمين وادى القرى (بين مكه و شام) در شهر حِجر (كه هم اكنون بعضى از آثار آن شهر در ميان تخته سنگهاى عظيم ديده مىشود) مىزيستند، و از قبائل مختلف تشكيل شده بودند و همچون قوم عاد در بت پرستى، فساد، ظلم و طغيان غوطهور بودند، و در زندگيشان جز انحراف و گمراهى، چيز ديگرى ديده نميشد.
آنها در ظاهر داراى تمدن پيشرفته و شهرها و آبادىهاى محكم بودند، و از قطعههاى عظيم سنگهاى كوهى، ساختمان مىساختند، و براى حفظ خود پناهگاههاى استوارى ساخته بودند، و در شهر حِجر داراى امكانات وسيع مادى و تشكيلات پر زرق و برق بودند، از اين رو آنها را اصحاب حِجر مىنامند.
و به تعبير قرآن، آنها در كار زندگى دنيايشان آن قدر سخت كوش بودند كه براى خود، خانههاى امن و امانى در دل كوهها مىتراشيدند.(145)
اين مطلب نشانگر آن است كه آنها در يك منطقه كوهستانى مىزيستند، و داراى تمدن پيشرفته مادى بودند كه به آنها امكان مىداد تا در درون كوهها، خانههاى امن تهيه كنند، تا در برابر طوفانها و سيل و زلزله، در امان باشند. ولى به همان اندازه كه دل به دنيا بسته بودند، دل از امور معنى بريده بودند، و در لجنزار تباهىها و ستمها و آلودگىهاى معنوى، غوطه مىخوردند. حكومت ملوك الطوايفى، قبيلگى، ملى گرايى و تبعيضات نژادى، سرنوشت آنها را تعيين مىكرد. و بر همين اساس به فساد و تباهىها، دامن مىزدند، چنان كه قرآن در توصيف آنها مىگويد:
و كانَ فِى المدينَةِ تِسعَةُ رَهطٍ يُفسدُونَ فِى الاَرضِ و لا يُصلِحونَ؛
آنها (قوم ثمود) در آن شهر (حجر) نُه گروهك و قبيله بودند كه فساد در زمين مىكردند، و براى اصلاح خويش اقدام نمىنمودند.(146)
قوم ثمود، داراى هفتاد بت بودند، چندين بتكده داشتند، بتهاى بزرگ آنها عبارت بودند از: لات ، عزى، منوت (منات)، هبل و قيس.
اين بتها به خصوص، مورد احترام شديد قوم ثمود بودند، آنها را شب و روز مىپرستيدند، بتكدهها را به نام آنها نامگذارى كرده بودند، هيچكس حق نداشت كه آن بتكدهها را به عنوان مالكيت تصرف كند يا مرده خود را در آنها دفن نمايد، اگر كسى تخلف مىكرد، مىگفتند: متخلفين مورد لعن هُبل و منوت دو بت بزرگ قرار خواهند گرفت. (147)
خداوند بنده خالص خود به نام حضرت صالح عليهالسلام را كه از خاندان خود آنها بود، و داراى عقلى كامل، حلمى وسيع و اخلاقى نيك بود، به عنوان پيامبر خدا به سوى آنها فرستاد تا راه از چاره به آنها نشان دهد، و آنها را از زنجيرهاى ذلت، گمراهى، بت پرستى، تبعيضات، قبيلهگرايى و تباهىهاى ديگر برهاند.
...................................................
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تخصصی تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran👈
📚🕥📚
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_صالح(ع)
#قسمت_سوم
💎فرازهايى از دعوت منطقى و دلسوزانه حضرت صالح عليهالسلام
حضرت صالح عليهالسلام، در دعوت و راهنمايى مردم، از راههاى گوناگون وارد شده و به نصيحت آنها پرداخت، در اين جا نظر شما را به چند نمونه از برنامههاى تبليغى حضرت صالح عليهالسلام جلب مىكنيم:
اى قوم من! من براى شما فرستاده امينى هستم، پرهيزكار باشيد و از من پيروى كنيد، من در برابر اين دعوت، از شما اجر و پاداشى نمىخواهم، اجر من تنها از جانب پروردگار جهانيان است، آيا شما مىپنداريد هميشه در نهايت امنيّت در ميان نعمتهايى كه در دنيا وجود دارد، باقى مىمانيد؟ و در كنار اين باغها و چشمهها، زراعتها و نخلهايى كه ميوههايش شيرين و رسيده است جاودانه خواهيد ماند؟
شما از كوهها خانههايى مىتراشيد، و در آن به عيش و نوش مىپردازيد، اين امور شما را سرمست و غافل ساخته است، از زندان خودپرستى بيرون آييد، و به فضاى خداپرستى وارد شويد.
از اسرافكاران و دنياپرستان مرفه پيروى نكنيد، آنان كه به فساد و تباهى دامن مىزنند، و در فكر اصلاح نيستند.(148)
اى مردم! خداى يكتا و بى همتا را بپرستيد، كه جز او چيز ديگرى خداى شما نيست، همان خدايى كه شما را از زمين آفريد، و آبادانى آن را به شما واگذار نمود، از او آمرزش بطلبيد، سپس به سوى او بازگرديد، كه پروردگارم (به بندگان خود) نزديك، و اجابتكننده تقاضاى شما است.
قوم گفتند: اى صالح! تو پيش از اين مايه اميد ما بودى، آيا ما را از پرستش آنچه پدرانمان مىپرستيدند، نهى مىكنى؟ و ما در مورد آنچه ما را به سوى آن دعوت مىكنى، در شك و ترديد هستيم.
حضرت صالح عليهالسلام فرمود: اى قوم من! اگر من دليل آشكارى از پروردگارم داشته باشم، و رحمت او به سراغم آمده باشد آيا مىتوانم از ابلاغ رسالت او سرپيچى كنم؟ اگر من نافرمانى او كنم، چه كسى مىتواند مرا در برابر او يارى دهد، بنابراين سخنان شما، چيزى جز اطمينان به زيانكار بودن شما نمىافزايد.(149)
بنابراين به خود آييد، و درست فكر كنيد و بدانيد كه راه نجات و رستگارى شما در نفى معبودهاى باطل و آمدن زير پوشش پرستش معبود يكتا و بى همتا است.
اى مردم! چرا براى انجام بدى قبل از نيكى شتاب مىكنيد؟ و به جاى شتافتن به سوى رحمت الهى، به سوى عذاب خدا حركت مىنماييد؟ چرا از درگاه خداوند، تقاضاى عفو و آمرزش نمىكنيد؟ كه اگر چنين كنيد شايد مشمول رحمت الهى شويد، اين همه لجاجت و خيره سرى و غفلت براى چيست؟(150)
كوتاه سخن آن كه، تمام رسالت و دعوت اين پيامبر بزرگ در اين جمله خلاصه مىشد كه:
أنِ اعبدُوا اللهَ؛ خدا را بپرستيد.(151)
آرى بندگى خدا، زيربنا و عصاره همه تعليمات فرستادگان خدا است.
حضرت صالح عليهالسلام در دعوت قوم خود، نهايت محبت و دلسوزى را نمود و با تعبير مكرر اى قوم من! خواست تا حس خويشاوندى آنها را به سوى خود جلب كند، ولى آنها در برابر آن همه دلسوزىها، و منطق و راهنمايىهاى مهرانگيز صالح عليهالسلام، با طغيان و سركشى لجوجانه، دعوت صالح عليهالسلام را رد كردند، و بى شرمانه و گستاخانه در برابر او و دعوتهاى دلسوزانه او، ايستادند، و به كارشكنى و مخالفت شديد پرداختند.
مخالفت آنها عمومى بود و جز اندكى به آن حضرت ايمان نياوردند، مطابق بعضى از روايات اين گروه اندك، پس از ديدن معجزه پيدايش ناقه صالح، ايمان آوردند، نخست هفتاد نفر بودند، سپس مرتد شدند و تنها شش نفر از آنها باقى ماند، كه يكى از آنها هم در شك و ترديد به سر مىبرد و سرانجام به مخالفان پيوست.(152)
بعضى تعداد ايمان آورندگان به صالح عليهالسلام را كه از عذاب نجات يافتند، تا چهارهزار نفر نوشتهاند.(153)
...................................................
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تخصصی تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran👈
📚🕥📚
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_صالح(ع)
#قسمت_چهارم
عكس العمل شديد قوم ثمود، در برابر دعوت صالح عليهالسلام
حضرت صالح دهها سال، قوم ثمود را به سوى خدا و يكتاپرستى دعوت كرد، ولى قوم ثمود با برخوردهاى شديد و لجاجت سخت از پاسخ مثبت به صالح عليهالسلام امتناع ورزيدند، و با تهمتهاى ناجوانمردانه به آن حضرت، به كارشكنى پرداختند.
گفتند: آيا ما از بشرى از جنس خود پيروى كنيم؟ اگر چنين كنيم درگمراهى و جنون خواهيم بود، آيا در ميان ما تنها بر اين شخص (صالح) وحى نازل شده است؟ نه، او آدم بسيار دروغگوى و هوسبازى است.(154)
صالح عليهالسلام به اندرز دلسوزانه قوم پرداخت، و آنها را از عذاب سختى الهى هشدار داد، و اعلام كرد تا عذاب نيامده، خود را در پرتو ايمان نجات دهيد و از خواب غفلت بيدار شده و از طغيان وسركشى، دست بكشيد، چرا كه خميرمايه گمراهىها، غرور و سرمستى است. ولى سركشى و غرور آن قوم به جايى رسيد كه بروز حضرت صالح و اصحابش را به فال بد گرفتند و آنها را دروغگو خواندند و وجود آنها را مايه بدبختى خود دانستند، با اين كه سزاوار بود آن حضرت و اصحابش را مايه بركت و سعادت ابدى بدانند.
صالح عليهالسلام به آنها فرمود:
طائِرُكُم عِندَ اللهِ بَل اَنتُم قومٌ تُفتَنُونَ؛
فال بد و بخت و طالع شما در نزد خدا است، او است كه شما را (نه ما را) به خاطر اعمالتان گرفتار مصائب و بدبختى ساخته است.
و اين برنامه، در حقيقت آزمايش بزرگ الهى براى شما است، اينها هشدار و بيدارباش است، تا كسانى كه شايستگى و قابليت دارند، از خواب غفلت بيدار گردند، و با اصلاح مسير خود، به سوى تكامل و خداى بزرگ، راه يابند.(155)
برخورد شديد قوم ثمود به جايى رسيد كه به گروههاى نُه گانه تقسيم شدند، و با سازماندهى و برنامهريزى فسادانگيز خود، به كارشكنى پرداختند، و به همديگر گفتند: بياييد به خدا سوگند ياد كنيم كه بر صالح عليهالسلام و خانوادهاش شبيخون بزنيم و آنها را به قتل رسانيم، سپس به كسى كه مطالبه خون او را مىكند بگوييم ما از خانواده او خبر نداشتيم، و ما در ادعاى خود راستگو هستيم.(156)
...................................................
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تخصصی تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran👈
📚🕥📚
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_صالح(ع)
#قسمت_پنجم
خنثى شدن توطئه توطئهگران
در تاريخ آمده: در كنار شهر حجر كوهى بود كه غار و شكافى داشت، صالح عليهالسلام براى عبادت خدا به آن جا مىرفت، و گاه شبانه به آن جا مىرفت و به مناجات و شبزنده دارى مىپرداخت.
دشمنان توطئه گر كه آن حضرت را تهديد به قتل كرده بودند تصميم گرفتند به طور محرمانه، به آن كوه رفته و در پشت سنگهاى كوه پنهان شوند و در كمين حضرت صالح به سر برند، وقتى كه صالح به آن جا آمد، او را به قتل رسانند، و پس از شهادتش به خانه او حمله ور شده و شبانه كار اهل خانه را يكسره نمايند، سپس مخفيانه به خانههاى خود برگردند، و اگر كسى از اين حادثه پرسيد، اظهار بى اطلاعى نمايند.
ولى خداوند به طرز عجيبى توطئه آنها را خنثى كرد، آنها هنگامى كه در گوشهاى از كوه كمين كرده بودند، كوه ريزش كرد، و صخره بسيار بزرگى از بالاى كوه سرازير شد و آنها را در لحظهاى كوتاه، در هم كوبيد و نابود كرد.
خداوند در قرآن به اين مطلب اشاره كرده و مىفرمايد:
وَ ما مَكَرُوا مَكراً وَ مَكَرنا مَكراً وَ هم لا يَشعُرُونَ؛
آنها نقشه مهمى كشيدند و ما هم نقشه مهمى، در حالى كه آنها خبر نداشتند.(157)
...................................................
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تخصصی تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran👈
📚🕥📚
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_صالح (ع)
#قسمت_ششم
آخرين سخن صالح عليهالسلام با قومش و ماجراى ناقه
حضرت صالح عليهالسلام همچنان به دعوت خود ادامه مىداد، ولى روز به روز بر كارشكنى قوم مىافزود، صالح عليهالسلام كه در شانزده سالگى به پيامبرى رسيده بود و قوم را به سوى يكتاپرستى دعوت مىكرد، حدود صد سال در ميان آن قوم ماند و همچنان به راهنمايى آنها پرداخت، ولى - جز اندكى - نه تنها به او ايمان نياوردند، بلكه با انواع آزارها، روى در روى او قرار گرفتند.
تا اين كه: حضرت صالح عليهالسلام آخرين اقدام خود را براى نجات آنها نمود و به آنها چنين پيشنهاد كرد:
من در شانزده سالگى به سوى شما فرستاده شدم، اكنون 120 سال از عمرم گذشته است، پس از آن همه تلاش، اينك (براى اتمام حجت) پيشنهادى به شما درام، و آن اين كه: اگر بخواهيد من از خدايان شما (بتهاى شما) تقاضايى مىكنم، اگر خواسته مرا بر آوردند، از ميان شما مىروم (و ديگر كارى به شما ندارم) و شما نيز تقاضايى از خداى من بكنيد، تا خداى من به تقاضاى شما جواب دهد، در اين مدت طولانى هم من از دست شما به ستوه آمدهام و هم شما از من به ستوه آمدهايد [اكنون با اين پيشنهاد كار را يكسره و يك طرفه كنيم.]
قوم ثمود: پيشنهاد شما، منصفانه است.
بنا بر اين شد كه نخست، حضرت صالح عليهالسلام از بتهاى آنها تقاضا كند، روز و ساعت تعيين شده فرا رسيد، بتپرستان به بيرون شهر كنار بتها رفتند، و خوراكىها و نوشيدنىهاى خود را به عنوان تبرك كنار بتها نهادند، و سپس آن خوراكىها را خوردند و نوشيدند، سپس از درگاه بتها به دعا و التماس و راز و نياز پرداختند، حضرت صالح عليهالسلام در آن جا حاضر شده بود، آن گاه آنها به صالح عليهالسلام گفتند:
آن چه تقاضا دارى از بتها بخواه.
صالح عليهالسلام اشاره به بت بزرگ كرد و به حاضران گفت: نام اين بت چيست؟
گفتند: فلان!
صالح عليهالسلام به آن بت برگ خطاب كرد و گفت: تقاضاى مرا بر آور، ولى بت جوابى نداد. صالح به قوم گفت: پس چرا اين بت جواب مرا نمىدهد؟
گفتند: از بتِ ديگر، تقاضايت را بخواه.
صالح عليهالسلام، متوجه بت بزرگ شد، و تقاضاى خود را درخواست كرد، ولى جوابى نشنيد.
قوم ثمود به بتها رو كردند و گفتند: چرا جواب صالح عليهالسلام را نمىدهيد؟
سپس (قوم ثمود به عقيده خودشان براى جلب عواطف بتها) برهنه شدند و در ميان خاك زمين در برابر بتها غلطيدند، و خاك را بر سرشان مىريختند، و به بتهاى خود گفتند: اگر امروز به تقاضاى صالح جواب ندهيد، همه ما رسوا و مفتضح مىشويم. آن گاه صالح را خواستند و گفتند: اكنون تقاضاى خود را از بتها بخواه، صالح عليهالسلام تقاضاى خود را از آنها خواست، ولى جوابى نشنيد.
صالح عليهالسلام به قوم فرمود: ساعات اول روز، گذشت و خدايان شما، به تقاضاى من جواب ندادند، اكنون نوبت شما است كه تقاضاى خود را از من بخواهيد، تا از درگاه خداوند بخواهم و همين ساعت، تقاضاى شما را بر آورد.
هفتاد نفر از بزرگان قوم ثمود، سخن صالح عليهالسلام را پذيرفتند و گفتند:
اى صالح! ما تقاضاى خود را به تو مىگوييم، اگر پروردگار تو تقاضاى ما را بر آورد، تو را به پيامبرى مىپذيريم و از تو پيروى مىكنيم، و با همه مردم شهر با تو تبعيت مىنماييم.
صالح عليهالسلام: آن چه مىخواهيد تقاضا كنيد.
قوم ثمود: با ما به اين كوه (كه در اين جا پيداست) بيا.
حضرت صالح عليهالسلام با آن هفتاد نفر به بالاى آن كوه رفتند.
...................................................
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تخصصی تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran👈
📚🕥📚
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_صالح (ع)
#قسمت_هفتم
شتر عجيب، معجزه بزرگ حضرت صالح عليهالسلام
در قرآن هفت بار سخن از اين شتر با واژه ناقه (شتر ماده) آمده است، آفرينش و شيوه زندگى و اوصاف اين ناقه از عجائب خلقت است، كوتاه سخن آن كه: قوم ثمود با كمال گستاخى به صالح عليهالسلام گفتند: تو از افسونشدگان هستى و غفلت را از دست دادهاى، تو مانند ما بشر هستى، اگر راست مىگويى معجزه و نشانهاى بياور.(159)
و چنان كه گفته شد، حضرت صالح عليهالسلام به قوم سركش خود پيشنهاد كرد كه من داراى معجزه هستم و همين معجزه نشانه صدق و راستى من است، و به شما پيشنهاد مىكنم كه هر تقاضايى داريد از من بخواهيد تا من از خداى خود بخواهم و از آن تقاضا تحقق يابد.
نمايندگان قوم ثمود كه هفتاد نفر از برگزيدگان آنها بودند، صالح عليهالسلام را كنار كوهى بردند، و گفتند: تقاضاى ما اين است كه از خدا بخواه در كنار همين كوه، ناگهان شترى را كه بسيار بزرگ و سرخ پررنگ و داراى بچه ده ماه در رحم باشد، همين لحظه از دل كوه بيرون آيد.
صالح عليهالسلام تقاضاى آنها را پذيرفت و ناگاه حاضران ديدند كوه شكافته شد، و شترى عظيم از دل آن بيرون آمد، و داراى همه ويژگىهايى بود كه آنها مىخواستند.
بعضى نوشتهاند: اين ناقه از ميان همان سنگى كه قوم ثمود آن را تعظيم مىكردند، و در مقابلش قربانىها مىنمودند، به اذن خدا و شفاعت حضرت صالح عليهالسلام بيرون جهيد، هنگامى كه آن سنگ شكافته شد، صداى بسيار بلند و وحشت انگيزى كه نزديك بود عقلها را از سر خارج سازد برخاست، و كوه به لرزه در آمد، نخست سر شتر از ميان سنگ بيرون آمد و سپس به تدريج بقيه اعضاى او، تا اين كه تمام پيكر شتر خارج شد، و روى زمين ايستاد.
بت پرستان قوم ثمود كه انتظار آن را نداشتند تا به اين زودى معجزه صالح عليهالسلام آشكار گردد، شگفتزده گفتند: از خدا بخواه كه بچه شتر را نيز از رحمش بيرون آورد. حضرت صالح از خدا خواست، در همان لحظه بچه آن ناقه از رحم او جدا شد، و به دور مادرش گردش كرد.
به اين ترتيب، حضرت صالح عليهالسلام معجزه صدق پيامبرى خود را به طور كامل به آنها نشان داد.(160)
در اين هنگام آنها چارهاى جز اين نديدند كه ايمان بياورند، اظهار ايمان كردند و تصميم گرفتند تا نزد قوم خود رفته و معجزه حضرت صالح عليهالسلام را به آنها خبر دهند و آنان را به سوى ايمان دعوت كنند، ولى 64 نفر از آنها در مسير راه مرتد شدند، و يك نفر نيز در شك و ترديد افتاد، و در نتيجه تنها پنج نفر در ايمان خود پابرجا باقى ماندند.(161)
...................................................
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تخصصی تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran👈
📚🕥📚
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_صالح(ع)
#قسمت_هشتم
نجات صالح و مؤمنان
عذاب سخت الهى همه معاندان و كافران را در هم كوبيد و به خاكستر مبدل ساخت، چرا كه همراه صاعقه و زلزله و طاغيه (عذاب بسيار) بود، و هيچكس از آنها را باقى نگذاشت.
ولى حضرت صالح و افرادى كه به او ايمان آورده بودند، نجات يافتند.(172)ايمان آورندگان به حضرت صالح عليهالسلام اندك بودند، كه مطابق بعضى از تواريخ، آنها چهار هزار نفر بودند، كه پس از هلاكت قوم ثمود، از ديار بلازده وادى القرى به سوى حضرموت يَمن كوچ كردند، و در آن جا به زندگى خود ادامه دادند.
در بعضى از روايات آمده: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در سال نهم هجرت، هنگامى كه سپاه اسلام را به سوى سرزمين تبوك، براى دفع دشمن حركت مىداد، در مسير راه به سرزمين قوم ثمود رسيدند، سپاهيان خواستند در همان جا براى استراحت، توقفى كنند، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مانع آنها شد، فرمود: اينجا سرزمين قوم ثمود است كه عذاب الهى بر آنها فرود آمده است.(173)
...................................................
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تخصصی تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran👈
📚🕥📚
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_صالح (ع)
#قسمت_نهم
عذاب فراگير و همگانى چرا؟
با اين كه يك نفر ناقه صالح را پى كرد، و چند نفر با او همدست بودند تا شتر كشته شود، و عدهاى نيز پس از سقوط شتر، بر آن شتر ضربه زدند، ولى چرا همه آنها از كوچك و بزرگ، زن و مرد - جز صالح عليهالسلام و مؤمنان - به هلاكت رسيدند؟ و چرا خداوند در آيه 14 سوره شمس با تعبير فَعَقَرُوها؛ جمعى ناقه را پى كردند. كشتن ناقه را به جمع نسبت داده نه به يك فرد؟!
زيرا همه آنها به اين جنايت رضايت داشتند، و كسى كه به جنايتى راضى باشد، در آن شركت نموده است.
چنان كه اميرمؤمنان على عليهالسلام در فرازى از يكى از خطبه هايش مىفرمايد: ناقه صالح را تنها يك نفر به هلاكت رسانيد، ولى خداوند همه را مشمول عذاب ساخت، چرا كه همه آنها به اين امر رضايت دادند.(174)
...................................................
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تخصصی تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran👈
📚🕥📚
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_صالح(ع)
#قسمت_دهم
نجات صالح و مؤمنان
عذاب سخت الهى همه معاندان و كافران را در هم كوبيد و به خاكستر مبدل ساخت، چرا كه همراه صاعقه و زلزله و طاغيه (عذاب بسيار) بود، و هيچكس از آنها را باقى نگذاشت.
ولى حضرت صالح و افرادى كه به او ايمان آورده بودند، نجات يافتند.(172)ايمان آورندگان به حضرت صالح عليهالسلام اندك بودند، كه مطابق بعضى از تواريخ، آنها چهار هزار نفر بودند، كه پس از هلاكت قوم ثمود، از ديار بلازده وادى القرى به سوى حضرموت يَمن كوچ كردند، و در آن جا به زندگى خود ادامه دادند.
در بعضى از روايات آمده: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در سال نهم هجرت، هنگامى كه سپاه اسلام را به سوى سرزمين تبوك، براى دفع دشمن حركت مىداد، در مسير راه به سرزمين قوم ثمود رسيدند، سپاهيان خواستند در همان جا براى استراحت، توقفى كنند، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مانع آنها شد، فرمود: اينجا سرزمين قوم ثمود است كه عذاب الهى بر آنها فرود آمده است.(173)
...................................................
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تخصصی تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran👈
📚 🕥📚
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_صالح(ع)
#قسمت_یازدهم
عذاب فراگير و همگانى چرا؟
با اين كه يك نفر ناقه صالح را پى كرد، و چند نفر با او همدست بودند تا شتر كشته شود، و عدهاى نيز پس از سقوط شتر، بر آن شتر ضربه زدند، ولى چرا همه آنها از كوچك و بزرگ، زن و مرد - جز صالح عليهالسلام و مؤمنان - به هلاكت رسيدند؟ و چرا خداوند در آيه 14 سوره شمس با تعبير فَعَقَرُوها؛ جمعى ناقه را پى كردند. كشتن ناقه را به جمع نسبت داده نه به يك فرد؟!
زيرا همه آنها به اين جنايت رضايت داشتند، و كسى كه به جنايتى راضى باشد، در آن شركت نموده است.
چنان كه اميرمؤمنان على عليهالسلام در فرازى از يكى از خطبه هايش مىفرمايد: ناقه صالح را تنها يك نفر به هلاكت رسانيد، ولى خداوند همه را مشمول عذاب ساخت، چرا كه همه آنها به اين امر رضايت دادند.(174)
...................................................
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تخصصی تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran👈
📚🕥📚
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_صالح(ع)
#قسمت_یازدهم
شقىترين پيشينيان و آيندگان
روزى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به حضرت على عليهالسلام رو كرد و فرمود:
يا علىُّ اَشقَى الأَوَّلينَ عاقِرُ النّاقَةِ، و اشقَى الآخِرينَ مَن يَخضِبُ هذِهِ مِن هذا؛
اى على! شقىترين و تيره بختترين فرد پيشينيان همان كسى بود كه ناقه صالح را كشت، و شقىترين فرد از آيندگان كسى است كه محاسنت را به خون سرت رنگين مىكند.(175)
يعنى همان ابن ملجم مرادى، بدبختترين آيندگان است.(176)
مطلب ديگر اين كه: گاهى حضرت زهرا عليهاالسلام يا امامان اهل بيت عليهم السلام وقتى كه سخت مظلوم واقع مىشدند، به ياد مظلوميت حضرت صالح عليهالسلام مىافتادند، و تقاضاى عذاب براى دشمنان مىكردند، همان گونه كه عذاب سخت الهى قوم ثمود را نابود كرد.
به عنوان نمونه وقتى كه پس از رحلت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم حضرت على عليهالسلام را به اجبار از خانه بيرون كشيده و به سوى مسجد براى بيعت مىبردند، حضرت زهرا عليهاالسلام از خانه خارج شد و فرياد زد: پسرعمويم را رها سازيد، وگرنه سوگند به خداوندى كه محمد صلى الله عليه و آله و سلم را به حق مبعوث كرد، موهايم را پريشان مىكنم، و پيراهن رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را بر سر مىنهم، و ناله را به سوى خدا مىبرم (و شما را نفرين مىكنم)
فَما ناقَةُ صالِحٍ بِاَكرمِ علَى اللهِ مِن وُلدِى؛
ناقه صالح در پيشگاه خدا گرامىتر از فرزندانم نيست.(177)
يعنى همان گونه كه با كشتن ناقه صالح عليهالسلام عذاب عمومى آمد، شما نيز اگر از حد بگذرانيد، نفرين مىكنم كه عذاب عمومى بيايد، فرزندانم كمتر از ناقه صالح نيستند.
پايان داستانهاى زندگى حضرت صالح عليهالسلام
...................................................
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تخصصی تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran👈