﷽📚🕥
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_ابراهیم(ع)
#قسمت_بیست_سوم
اهميت پوشش زن در سيره ابراهيم عليهالسلام
ابراهيم در مسير هجرت همراه ساره و لوط عليهالسلام عبور مىكردند، ابراهيم عليهالسلام براى حفظ ناموس خود ساره از نگاه چشمهاى گناهكار، صندوق ساخته بود و ساره را در ميان آن نهاده بود، هنگامى كه به مرز ايالت مصر رسيدند، حاكم مصر به نام عزاره در مرز ايالت مصر، مأموران گمركى گماشته بود، تا عوارض گمركى را از كاروانهايى كه وارد سرزمين مصر مىشوند، بگيرند. مأمور به بررسى اموال ابراهيم عليهالسلام پرداخت، تا اين كه چشمش به صندوق افتاد، به ابراهيم گفت: در صندوق را بگشا، تا محتوى آن را قيمت كرده و يك دهم قيمت آن را براى وصول، مشخص كنم.
ابراهيم: خيال كن اين صندوق پر از طلا و نقره است، يك درهم آن را حساب كن تا بپردازم، ولى آن را باز نمىكنم.
مأمور كه عصبانى شده بود، ابراهيم عليهالسلام را مجبور كرد تا درِ صندوق را باز كند.
سرانجام ابراهيم عليهالسلام به اجبار دژخيمان، در صندوق را گشود، مأمور وصول، ناگهان زن با جمالى را در ميان صندوق ديد و به ابراهيم گفت: اين زن با تو چه نسبتى دارد؟
ابراهيم: اين زن دختر خاله و همسر من است.
مأمور: چرا او را در ميان صندوق نهادهاى؟
ابراهيم: غيرتم نسبت به ناموسم چنين اقتضا كرد، تا چشم ناپاكى به او نيفتد.
مأمور: من اجازه حركت به تو نمىدهم تا به حاكم مصر خبر بدهم، تا او از ماجراى تو و اين زن آگاه شود.
مأمور براى حاكم مصر پيام فرستاد و ماجرا را به او گزارش داد، حاكم مصر دستور داد تا صندوق را نزد او ببرند.
مىخواستند تنها صندوق را ببرند، ابراهيم گفت: من هرگز از صندوق جدا نمىشوم مگر اين كه كشته شوم.
ماجرا را به حاكم گزارش دادند، حاكم دستور داد كه: صندوق را همراه ابراهيم نزد من بياوريد.
مأموران، ابراهيم را همراه صندوق و ساير اموالش نزد حاكم مصر بردند، حاكم مصر به ابراهيم گفت: در صندوق را باز كن.
ابراهيم: همسر و دختر خالهام در ميان صندوق است، حاضرم همه اموالم را بدهم، ولى در صندوق را باز نكنم.
حاكم از اين سخن ابراهيم، سخت ناراحت شد و ابراهيم را مجبور كرد كه در صندوق را بگشايد، ابراهيم آن را گشود.
حاكم با نگاه به ساره، دست به طرف او دراز كرد.
ابراهيم عليهالسلام از شدت غيرت به خدا متوجه شد و عرض كرد: خدايا دست حاكم را از دست درازى به سوى همسرم كوتاه كن.
بى درنگ دست حاكم در وسط راه خشك شد، حاكم به دست و پا افتاد و به ابراهيم گفت: آيا خداى تو چنين كرد؟
ابراهيم: آرى، خداى من غيرت را دوست دارد، و گناه را بد مىداند، او تو را از گناه بازداشت.
حاكم: از خدايت بخواه دستم خوب شود، در اين صورت ديگر دست درازى نمىكنم.
ابراهيم، از خدا خواست، دست او خوب شد، ولى بار ديگر به سوى ساره دست درازى كرد، باز با دعاى ابراهيم عليهالسلام دستش در وسط راه خشك گرديد، و اين موضوع سه بار تكرار شد، سرانجام حاكم با التماس از ابراهيم خواست كه از خدا بخواهد تا دست او خوب شود.
ابراهيم: اگر قصد تكرار ندارى، دعا مىكنم.
حاكم: با همين شرط دعا كن.
ابراهيم دعا كرد و دست حاكم خوب شد، وقتى كه حاكم اين معجزه و غيرت را از ابراهيم ديد، احترام شايانى به او كرد و گفت: تو در اين سرزمين آزاد هستى، هر جا مىخواهى، برو، ولى يك تقاضا از شما دارم و آن اين كه: كنيزى را به همسرت ببخشم تا او را خدمتگزارى كند.
ابراهيم تقاضاى حاكم را پذيرفت.
حاكم آن كنيز را كه نامش هاجر بود به ساره بخشيد و احترام و عذرخواهى شايانى از ابراهيم كرد و به آيين ابراهيم گرويد، و دستور داد عوارض گمركى را از او نگيرند.
به اين ترتيب غيرت و معجزه و و اخلاق ابراهيم موجب گرايش حاكم مصر به آيين ابراهيم گرديد، و او ابراهيم را با احترام بسيار، بدرقه كرد...(221)
┈••✾•🖤•✾••┈
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تخصصی تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran👈
﷽📚🕥
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_یوسف (ع)
#قسمت_بیست_سوم
جزا و نتيجه اعمال
در اين جا به دو نكته جالب درباره نتيجه اعمال اشاره مىكنيم:
1 - نامه نوشته شده يعقوب عليهالسلام براى عزيز مصر مشروع و بلامانع بود، ولى نظر به اين كه او پيامبر بود و مىبايست توكلش صد در صد به خدا باشد. ترك اَولى نمود و به عزيز مصر براى آزادى بنيامين متوسل شد. طبق روايتى از طرف خداوند، جبرئيل بر يعقوب نازل شد و گفت: خداوند مىفرمايد: چه كسى تو را به اين بلاها مبتلا كرد؟
يعقوب عرض كرد: خداوند مرا براى تاديب به اين رنجها مبتلا كرد.
جبرئيل گفت: خداوند مىفرمايد: آيا كسى غير از من قدرت دارد كه اين بلاها را از تو رفع كند؟
يعقوب عرض كرد: نه.
جبرئيل گفت: خداوند مىفرمايد: پس چرا شكايت خود را به غير من بردى و از ديگرى خواستى تا از تو رفع بلا كند؟!
حضرت يعقوب عليهالسلام، از درگاه خدا استغفار كرد و ناليد. از طرف خداوند به او خطاب شد:
آن چه از گرفتارىها كه مىبايست بر تو وارد شود، شد. اگر توجّه به من مىكردى با اينكه مقدر بود، اين رنجها را از تو بر مىگردانم. اى يعقوب! يوسف و برادرش را به تو بر مىگردانم، ثروت و قواى بدنى به تو خواهم داد. چشمهايت را بينا مىكنم، آن چه كردم به خاطر تاديب بود.(370)
از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نقل شده، فرمود: جبرئيل در اين موقع به نزد يعقوب نازل شد و گفت: خداوند سلام مىرساند و مىفرمايد: بشارت باد به تو، دل تو خشنود باشد. به عزت خودم سوگند، اگر يوسف و بنيامين مرده هم باشند، آنها را زنده خواهم كرد تا به وصال آنها برسيد. براى مستمندان، طعام تهيه كن، زيرا محبوبترين بندگان من تهيدستان هستند. آيا مىدانى كه چرا بينايى چشمت را گرفتم، و كمرت را خم كردم؟ زيرا شما گوسفندى ذبح كرديد، فقيرى كه روزه بود به سوى شما آمد، تقاضاى غذا كرد و او را ردّ كرديد.
گويند: از اين به بعد، هرگاه يعقوب عليهالسلام مىخواست غذا بخورد، به منادى امر مىكرد كه ندا كند هر كس ميل به غذا دارد بيايد با يعقوب غذا بخورد. هرگاه يعقوب روزه مىگرفت، هنگام افطار به منادى امر مىكرد كه ندا كند كسى كه روزه است بايد با يعقوب افطار كند.(371)
2 - پاداش عمل، كار خود را كرد و يوسف به چاه افتاده را آن همه عزت و شوكت بخشيد، اما برادران او كارشان به جايى رسيد كه با كمال شرمندگى به گناه و خطاى خود اعتراف كردند، و در برابر يوسف عليهالسلام چون بندهاى حلقه به گوش قرار گرفته، حتى با زبان عجز و تمنا، تقاضاى صدقه وَ تَصَدَّقْ عَلَينا نمودند. مكافات عمل اينك آنان را به اين صورت در آورده است، كسى كه جو بكارد، حاصل او گندم نيست، بلكه جُو است.
🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈
﷽📚🕥
#قصه_های_قرآنی📖
#حضرت_موسی(ع)
#قسمت_بیست_سوم🦋
💠آشوب سامرى منافق در غياب موسى عليهالسلام💠
🌿گفتيم حضرت موسى عليهالسلام اكنون كه از دست فرعونيان نجات يافته، مىخواهد براى ملت بنى اسرائيل، حكومت تشكيل دهد و هر حكومتى نياز به قانون دارد. او با گروهى از برجستگان بنى اسرائيل به كوه طور رفت، تا الواح تورات را از درگاه خدا بگيرد، تا همان كتاب آسمانى، قانون اساسى مردم گردد.
✨نخست طبق وعده خدا، به بنى اسرائيل فرمود: من سى روز از ميان شما غايب هستم، جانشين من برادرم هارون است. در پرتو راهنمايى او به زندگى ادامه دهيد تا من باز گردم.
🌻موسى عليهالسلام به كوه طور رفت و به مناجات و عبادت پرداخت سى شبانه روز به پايان رسيد، خداوند ده روز ديگر را به آن افزود و مجموع آن چهل روز گرديد.
🌿از آن جا كه در آغاز هر انقلابى، حوادثى انحرافى رخ مىدهد، و خود انقلاب كردهها، گاهى حزب و گروه خاصى را به دور خود جمع مىكنند، قوم موسى عليهالسلام نيز از اين انحراف مصون نماندند. موسى بن ظفر كه بعداً به نام سامرى معروف شد، از بنى اسرائيل بود (او همان كسى است كه در ماجراى درگيرى او با قبطى، موسى به كمك او شتافت و قبطى را كشت) سامر با اين كه سابقه انقلابى داشت، و از ياران موسى عليهالسلام بود، پس از پيروزى موسى عليهالسلام جزء منافقين گرديد، و در غياب موسى عليهالسلام، و از زمينهاى كه در ميان بنى اسرائيل وجود داشت سوءاستفاده كرده و از طلاهاى فرعونيان، كه جمع شده بود، با زيركى خاصى مجسمه گوسالهاى درست كرد، و مردم را به پرستش آن دعوت نمود.
🌻بر اثر وزد باد از سوراخهاى بدن اين مجسمه صدايى همچون صداى گوساله بيرون آمد و به اين ترتيب اكثريت قاطع جاهلان بنى اسرائيل، از راه توحيد خارج شده و گوسالهپرست شدند.
🌿هارون هر چه قوم را نصيحت كرد، و آنها را در گوسالهپرستى برحذر داشت، به سخنش اعتنا نكردند، حتى با جوسازىها و هياهوى خود نزديك بود او را بكشند.
🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈
﷽📚🕥
#قصه_های_قرآنی 📖
#حضرت_عیسی_(ع)
#قسمت_بیست_سوم
🦋بشارت عيسى عليهالسلام به آمدن پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم و مهدى عليهالسلام🦋
🌿روزى حضرت عيسى عليهالسلام از سرزمين اردن به طرف بيت المقدس مىرفت، در مسير راه به همراهان فرمود: در فلان جا الاغى همراه كرهاش مىچرخد، آن را به اين جا بياوريد. همراهان رفتند و الاغ را آوردند.
🌿عيسى عليهالسلام بر آن سوار شد و به شهر اورشليم وارد گرديد و در آن جا از چند نفر كه بيمارى سختى داشتند عيادت كرد و به اذن خدا به آنها شفا داد. سپس وارد بيت المقدس گرديد، در آن جا بعضى از آن حضرت پرسيدند: اى رسول خدا! به ما خبر بده كه پايان دنيا چگونه است و كى خواهد بود؟
🌿 عيسى عليهالسلام: به شما خبر مىدهم كه بعد از من پيامبرى خواهد آمد كه نام او احمد صلى الله عليه و آله و سلم است.
🌿يكى از فرزندان او (حضرت مهدى عليهالسلام) حجت خدا بر انسانها خواهد بود. او قيام مىكند و جهان را همانگونه كه پر از ظلم و جور شده، پر از عدل و داد مىنمايد و من در زمان او از آسمان فرود مىآيم و ظهور من، نشانه ظهور قيامت خواهد بود.
🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈