eitaa logo
اَنار نیوز🎙
53 دنبال‌کننده
70 عکس
7 ویدیو
2 فایل
🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹🍃 برای ارتباط با خبرنگار، به آیدی زیر پیام دهید👇🍃 🆔️ @Amirhosseinss1381 در ضمن، هریک از شما می‌توانید خبرنگار باشید😉🍃 لینک ناشناس👇🍃 🆔️ https://harfeto.timefriend.net/17260745137291
مشاهده در ایتا
دانلود
خب سلام و برگ مجدد. امیدوارم حالِ دلتون خوب باشه. باز دوباره مزاحمتون شدم😅🍃 خیلی نمی‌خوام حرف بزنم. اومدم یه گزارش از گروه‌ها بدم و همچنین از یه سخن یا قانون جدید حرف بزنم☺️🍃 نکته‌ی اول اینکه بعد چهل و هشت ساعت گذشتن از اعلام مراحل اولیه و همچنین بیست و چهار ساعت گذشتن از مراحل دومیه‌ی استقبال نسبت به قبل خیلی بهتر شده؛ ولی خب همچنان نیازمند حضور گرمتان هستیم😁🍃 راستش با تصمیم هیئت اجرایی شرط "اول سرگروه انتخاب شدن" برداشته شد. اونم به دلیل اینکه شاید اعضا از سرگروه شدن می‌ترسن و جلو نمیان. مثلاً ترس قبول مسئولیت و وقت نداشتن و...❌🍃 قرار بر این شد اعضای گروه انتخاب بشن و بعد بین خودشون بحث و تبادل نظر صورت بگیره تا یه سرگروه انتخاب بشه. پس دیگه نگران سرگروه شدن نباشید و توی ژانری که علاقه دارید، عضو بشید و شروع کنید به نوشتن😉🍃 همچنین یه نگاه کلی به وضعیت گروه‌ها بندازیم👇 1⃣ژانر فانتزی، ماجراجویی، تاریخی. (هیچ عضوی ندارد❌) 2⃣ژانر مذهبی، خانوادگی، اجتماعی. (در حال حاضر 3 نفر عضو شده‌اند✅) 3⃣ژانر جنایی، معمایی، امنیتی. (سرگروه انتخاب شده✅) (در حال حاضر 2 نفر عضو شده‌اند✅) 4⃣ژانر طنز. (در حال حاضر 2 نفر عضو شده‌اند✅) بنابراین همچنان منتظر علاقه‌مندان هستیم تا عضو گروه‌ها بشن و خدای نکرده این گروه‌ها، با تعداد کم کارشون رو شروع نکنن🙂👇🍃 🆔 @Amirhosseinss1381 🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
🎙 ♨️مصاحبه با سرکار خانوم طاهره حکیمی(کاربر t.h)یکی از نویسندگان داستان را در ادامه می‌خوانید👇🍃 🔵1سلام و عرض ادب خدمت شما. امیدوارم حالتون خوب باشه. بفرمایید که اولین بار ایده‌ی داستان آرامش درون، طوفان برون از کجا اومد و توسط چه کسی مطرح شد و اینکه چقدر از اومدن این ایده به ذهن تا عملی کردنش زمان برد؟! 🔴سلام. دوست داشتم برای باغ انار داستان بنویسم و اولین بار این ایده از یکی از تمرینای تخیلی اقای یاد ب ذهنم رسید البته بخشیش...بعد برای ایده ی بیشتر از اقای یاد سوال کردم و ایشونم ایده هاشون رو با من به اشتراک گذاشتن. عملی کردنش از تابستون پارسال تا الان...! 🔵میشه یه خلاصه از داستان و شخصیت‌ها بدید و اینکه شخصیت‌ها ایجاد شدن یا از کسانی الهام گرفتید و بهش بال و پر دادید؟! 🔴خلاصه ی داستان ماجراجویی و همسفر بودن اعضای باغ اناره... بعلاوه ی حالا اتفاقایی ک براشون میفته. دیگ زیاد توضیح نمیدم چون ک داستان لو میره. شخصیتای داستان ک خودمونیم با ی سری شخصیت الهام گرفته از فیلم. 🔵نوشتن این داستان رو از کِی شروع کردید و اینکه مثل اینکه با یک نفر دیگه نگارشش رو انجام دادید. از نوشتن دونفره برامون بگید. از مزایا و سختی‌هاش و کمی هم از کسی که توی نوشتن بهتون کمک کرده بگید. 🔴از تابستون پارسال با اقای یاد همکاریمون شروع شد. اولین بار بود که با یه نفر دیگ می‌نوشتم و خب خوبیش این بود که دست تنها نبودم ی جاهایی و خیلی از ایده ها از ایشون بود و ی سری جاها چون راجب یه سری چیزا دوباره (ایموجی خنده) اطلاعات نداشتم توصیفاتش با ایشون بود. مثلا توصیف کشتی و عملکرد. و ایناش. از معایبش اینه ک ی وقتایی ک من وقت داشتم برای نوشتن ایشون وقت نداشت و وقتایی ک ایشون وقت داشت من نداشتم...بخاطر کارها و مشغله‌های شخصی. 🔵نظرتون رو در مورد اینجور داستانا که توسط اعضای باغ نوشته و بعد توی کانال باغ پخش میشن چیه؟! به نظرتون ایده‌ی خوبیه یا نه و چقدر به دیده شدن اعضا کمک می‌کنه؟! لطفاً نظرتون در مورد رو هم بگید. 🔴داستانای تخیلی داستان هایی هستن که از تخیل و وجود ادمی سرچشمه میگیرن و واقعی نیستن اما به رشد قلم نویسنده ها همینطور به توصیفاتشون خیلی کمک خواهد کرد به دیده شدنشون هم همینطور. درمورد طرح تحولم خیلی ایده ی خوبیه خیلی ها اموزش میبینن و خیلیا دست به قلم میشن. و این باعث رشد قلمشون و همینطور دیده شدنشون هم میشه چه بسا ادم‌هایی ک کلی ایده دارن ولی فرصت نوشتن براشون پیش نیومده. 🔵به طور کلی این داستان چند قسمته و اینکه تا الان چقدرش پخش شده و بازخوردهای مخاطبین چطور بوده؟! و اینکه آیا نگارشش تموم شده یا نه؟! 🔴شاید یه ۵۰ قسمتی بشه...شاید بازخوردش خوب بوده خداروشکر و بچها دوسش داشتن.‌ هنوز نه ولی تموم میشه ان‌شاءالله. 🔵از پوستر و تیزر این داستان برامون بگید. از ایده‌اش بگید که مال چه کسی بود و همچنین چند نفر توی ساخت این دو عنصر کمک حال شما بودن؟! خودتون سفارش اختصاصی دادید یا چگونگی تیزر و پوستر، بر عهده‌ی خود سازنده بود؟! 🔴ایدش مال خودمون بود و خودمونم درستش کردیم. البته ساخت پوستر و تیزر هردو به عهده ی اقای یاد بود و ایشون زحمتشو کشیدن. برای خوب بودن پوستر هم نظر خانوم رایا رو پرسیدیم. 🔵و به عنوان سوال آخر، اگر مایلید کمی از خودتون بگید. محصلید یا شاغل؟! رشته‌ی تحصیلیتون چیه و از کِی وارد باغ انار و عرصه‌ی نویسندگی شدید؟! همچنین کِی فهمیدید که قلمتون به درد نویسندگی می‌خوره؟! 🔴محصلم‌. رشته ی تجربی (ایموجی خنده) یه ۳ سالی هستش ک اومدم باغ انار ولی از خب دوسال پیش حضورم و پررنگ کردم. از همون سه سال پیش فهمیدم ک ب نویسندگی هم علاقه دارم برای همین زدم گوگل گروه نویسندگی و لینک باغ انار و بهم دادن. 🔵سپاس از وقتی که گذاشتید و براتون آرزوی سلامتی و موفقیت می‌کنم. 🔴خواهش میکنم. 💢مصاحبه‌گر: اَحَف🎤 🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
🎙 ✅ ♨️مصاحبه با جناب آقای محمد مهدی چراغعلی خانی(کاربر یاد)یکی از نویسندگان داستان را در ادامه می‌خوانید👇🍃 🔵سلام و عرض ادب خدمت شما. امیدوارم حالتون خوب باشه. بفرمایید که اولین بار ایده‌ی داستان آرامش درون، طوفان برون از کجا اومد و توسط چه کسی مطرح شد و اینکه چقدر از اومدن این ایده به ذهن تا عملی کردنش زمان برد؟! 🔴بسم‌الله الرحمن الرحیم و بهی نستعین انه خیر ناصر و معین. سلام و عرض خسته نباشید خدمت شما خبرنگار عزیز و محترم مردمی و کوشا. همچنین سلامی گرم دارم خدمت خوانندگان و بینندگان و شنوندگان و جوندگان خزندگان و پرندگان عزیز. با به سوالی که پرسیدید، ایده داستان مذکور توسط بنده مطرح شد. دیدم بعضی ها دارن با همکاری هم داستان می نویسن و از شخصیت های باغ انار برای خود شخصیت های باغ انار استفاده می کنن. یعنی از تولید به مصرف. به ذهنم رسید از کسی یا کسانی کمک بگیرم. از جایی که مدتی مسئول تخیلی نویس های باغ بودم، قلم خانم t.h رو دیده بودم به نظرم رسید ایشون می تونن همچین فعالیتی رو تقبل کنن. این شد که بهشون پیشنهاد دادم و قبول کردن. البته قرار بود افراد دیگه ای هم اضافه بشن ولی ماجراهایی پیش اومد و فقط من و ایشون باقی موندیم. ایده به این صورت بود که بنده یک داستان نیمه کاره داشتم. (که هنوزم نیمه کاره ست) و گفتم خوب میشه اگر مثل فیلم های تخیلی، بین داستان ها هم اتفاقات و شخصیت های مشترک داشته باشیم. این شد که قرار شد داستانی نوشته بشه که شخصیت اصلی داستان بنده درش حضور داشته باشه. داستانی که روایتی خیالی از ماجراجویی اعضای باغ انار رو به نمایش بذاره. این شد که بعد از کمی بالا و پایین کردن ماجرا، به نتیجه رسیدیم و شروع کردیم به نوشتن. 🔵میشه یه خلاصه از داستان و شخصیت‌ها بدید و اینکه شخصیت‌ها ایجاد شدن یا از کسانی الهام گرفتید و بهش بال و پر دادید؟! 🔴داستان اینطوری شروع میشه که کتاب استاد واقفی، برنده یک جایزه مهم شده و ایشون تصمیم می گیرن چند نفر از بچه های باغ رو با خودشون به مراسم اهدای جوایز ببرن. یکی از جایزه هاشون، یه سفر کوتاه با کشتی هست. ولی همه چیز خوب پیش نمیره و اتفاقات مختلفی براشون رقم می خوره. این کلیت داستانه که حالا خوانندگان باید بخونن تا اصل قضیه رو متوجه بشن. 🔵نوشتن این داستان رو از کِی شروع کردید و اینکه مثل اینکه با یک نفر دیگه نگارشش رو انجام دادید. از نوشتن دونفره برامون بگید. از مزایا و سختی‌هاش و کمی هم از کسی که توی نوشتن بهتون کمک کرده بگید. 🔴یادم نمیاد دقیقا از کی شروع شد. اول صحبت این بود که یک پارت من بنویسم و یک پارت خانم t.h . ولی بعد به این توافق رسیدیم که نوشتن با خانم t.h باشه و بنده تداخل داستانی رو روایت کنم. اکثریت کار رو خانم t.hبرای این داستان انجام داده و از نظرم این داستان بیشتر برای ایشونه تا بنده. نه اینکه بگم من هیچ کاری نکردم ها، ایشون خیلی بیشتر زحمت کشیدن. از معضلات کار مشترک هم نگم براتون. جر و بحث ها داشتیم سر اتفاقات داستان...ولی در نهایت توافق حاصل شد و نتیجه اینی هست که می بینید. 🔵نظرتون رو در مورد اینجور داستانا که توسط اعضای باغ نوشته و بعد توی کانال باغ پخش میشن چیه؟! به نظرتون ایده‌ی خوبیه یا نه و چقدر به دیده شدن اعضا کمک می‌کنه؟! لطفاً نظرتون در مورد رو هم بگید. 🔴پاسخ سوال اول: خوبه. بنویسید. خوش می گذره. سوال دوم: کمک می کنه. البته دیده شدن، از آثار نوشتنه و نباید هدف باشه. هدف فقط رضای خداست. سوال سوم: اگه کارشناسا تایید کنن، طرح خوبی به نظر می رسه. البته اگه مسئولین در اجراش مصمم باشن. 🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
🎙 ✅ 🔵به طور کلی این داستان چند قسمته و اینکه تا الان چقدرش پخش شده و بازخوردهای مخاطبین چطور بوده؟! و اینکه آیا نگارشش تموم شده یا نه؟! 🔴به نظرم دیگه دارید خیلی فضولی می کن... چیز. منظورم اینه که این داستان قسمت های زیادی داره و حدود چهل قسمتش نوشته شده. بازخورد مخاطبین عالی بوده و واقعا ممنونم از همه شون. این نشون میده افراد با سنین مختلف به چنین محتوا هایی دید مثبت دارن. و اینکه نه متاسفانه. نگارشش هنوز به اتمام نرسیده. و به این دلیله که خانم t.h نگارش رو خودشون انجام میدن و تو این مورد دست تنها هستن. من که ازشون ممنونم بابت تقبل همچین مسئولیت وقت گیری. 🔵از پوستر و تیزر این داستان برامون بگید. از ایده‌اش بگید که مال چه کسی بود و همچنین چند نفر توی ساخت این دو عنصر کمک حال شما بودن؟! خودتون سفارش اختصاصی دادید یا چگونگی تیزر و پوستر، بر عهده‌ی خود سازنده بود؟! 🔴ایده تیزر با خانم t.h بود. ولی ساخت هر دو رو خودم انجام دادم. بله! ما خودکفا هستیم! و بگم این اولین بار بود که پوستر می زدم و انصافا اصلا خوب نشد...تیزر هم همینطور. ولی خب نمی خواستم به کسی زحمت بدیم و ترجیح می دادم خود کفا باشیم. 🔵به عنوان سوال آخر، اگر مایلید کمی از خودتون بگید. محصلید یا شاغل؟! رشته‌ی تحصیلیتون چیه و از کِی وارد باغ انار و عرصه‌ی نویسندگی شدید؟! همچنین کِی فهمیدید که قلمتون به درد نویسندگی می‌خوره؟! 🔴باشه میگم. ولی به کسی نگیا... هاهاها. خب. والا ما محاغلیم. یعنی هم محصلیم هم شاغل. البته شغلش هنوز پول ازش در نیومده ولی خب. رشته م صنایع چوب و مبلمانه. کلا هرچی چوبیه به من مربوطه. غیر از MDF. با اون قهرم. والا یه بار مامانم نذاشت کتاب ترسناک بخونم (شبا خواب بد می دیدم) لج کردم گفتم خودم بنویسم. و شخصیت یاد، اونجا خلق شد. یاد اصلی. نه یاد انگشتر دار. بعد اومدم تو ایتا کانال زدم. استاد موسوی کانالمو پیدا کرده بودن و واسم لینک باغ انارو فرستادن. منم اومدم تو کلاساش شرکت کردم و به اذن خدا الان اینم که می بینید. البته چیز خاصی نیست. یادیست که به بادی بند است و اگر بوزد، می رود به جایی دور از دسترس... 🔵خیلی ممنون از وقتی که برای مصاحبه گذاشتید. براتون آرزوی موفقیت و سلامتی می‌کنم. 🔴منم همینطور. 💢مصاحبه‌گر: اَحَف🎤 🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وضعیت گروه‌های تا به این لحظه👇 1⃣ژانر فانتزی، ماجراجویی، تاریخی. (2 عضو دارد✅) 2⃣ژانر مذهبی، خانوادگی، اجتماعی. (5 عضو دارد✅) 3⃣ژانر جنایی، معمایی، امنیتی. (7 عضو دارد✅) 4⃣ژانر طنز. (3 عضو‌ دارد✅) ژانر شماره‌های 2 و 3 کارشان رو شروع کردند؛ ولی ژانر شماره‌های 1 و 4 به دلیل کمبود اعضا و همچنین مشخص نبودن سرگروه، لِنگ در هوا مانده‌اند🙄🍃 برای عضویت توی هریک از گروه‌ها، به آیدی زیر پیام بدید✅👇🍃 🆔 @Amirhosseinss1381 بچه‌ها منتظرتونن. ناامیدشون نکنید🥲🍃 🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وضعیت گروه‌های تا به این لحظه👇 1⃣ژانر فانتزی، ماجراجویی، تاریخی. (2 عضو دارد✅) 2⃣ژانر مذهبی، خانوادگی، اجتماعی. (7 عضو دارد✅) 3⃣ژانر جنایی، معمایی، امنیتی. (8 عضو دارد✅) 4⃣ژانر طنز. (4 عضو‌ دارد✅) برای عضویت توی هریک از گروه‌ها، به آیدی زیر پیام بدید✅👇🍃 🆔 @Amirhosseinss1381 مصاحبه با سرگروه‌ها، به زودی از کانال اَنار نیوز🌹 🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به نام خدای قلم🖊️ این پارت آموزشی را با یک سوال شروع می‌کنیم: رعایت علائم نگارشی در متن چه تاثیری دارد؟ برای پاسخ به این سوال باید بگویم: رعایت نکردن علائم نگارشی باعث تغییر لحن خوانش متن نویسنده می‌شود. این مهم است که خواننده چگونه متن را بخواند و خوانش آن چطور باشد؛ اگر لحن خوانش بد باشد، مخاطب متوجه‌ی مفهوم و حس آمیزی متن نخواهد شد و این بد شدن لحن خوانش از رعایت نکردن و استفاده‌ی به جای علائم نگارشی می‌باشد. ما چند نوع علامت نگارشی در نویسندگی داریم که در ادامه با آنها آشنا خواهیدشد: ۱_نقطه (.) ۲_نقطه ویرگول(؛) ۳_ویرگول(،) ۴_علامت سوال(؟) ۵_علامت تعجب(!) ۶_سه نقطه(...) ۱_نقطه(.): همیشه در پایان جمله می‌آید و جمله را خاتمه می‌دهد؛ دقت داشته باشید که نقطه بعد از فعل که در آخر جمله قرار دارد، گذاشته می‌شود. حالا برای مثال: - دانیال! ادکلن من رو ندیدی؟ - نه، فکر کنم مامان برش داشت؛ توی کشوی آخر یه نگاهی بنداز. به دیالوگ دوم، جمله‌ی آخر توجه کنید. جمله پایان یافته است و نقطه بعد از فعل آمده است. ۲_نقطه ویرگول(؛): علامت نگارشی نقطه ویرگول در زمانی استفاده می‌شود که نویسنده جمله‌ای در متن نوشته است و به فعل می‌رسد و می‌خواهد که دوباره در جملات بعدی درمورد همین متن بنویسد. او نمی‌داند که در این بین بعد از فعل جمله‌ی اول خود چه علامتی قرار داده شود که می‌گوییم گذاشتن نقطه ویرگول صحیح‌ترین کار می‌باشد. نقطه ویرگول علامت نگارشی‌ای است که به آن مکث سه تا پنج ثانیه‌ای هم می‌گویند. اما در اکثر مواقع از آن در قالب مکث سه ثانیه‌ای استفاده می‌شود. در بعضی از متن‌های خاص و استثنایی به پنج ثانیه تبدیل می‌شود. حالا برای مثال: - نه، فکر کنم مامان برش داشته؛ توی کشوی آخر رو نگاهی بنداز. به جمله‌ی بالا توجه کنید: اینجا بحث در رابطه با دیدن و پیدا شدن ادکلن می‌باشد. شخص نویسنده بعد از فعل(نوشته) نقطه ویرگول را قرار داده است؛ چرا که هم مکث سه ثانیه‌ای صورت گرفته است و هم جمله‌ی بعدی در رابطه با همان موضوع است. ۳_ویرگول(،): به آن مکث یک ثانیه‌ای می‌گویند. در متن برای بعضی کلماتی که یک نفس به مدت یک ثانیه بعد از آن صورت می‌گیرد استفاده می‌شود. و در جملاتی که چندین اسم یا آثار پشت هم می‌آیند در مابین اینها قرار داده می‌شود. حالا برای مثال: - نه، فکر کنم مامان برش داشته؛ در جمله‌ی بالا دیده می‌شود که بعد از کلمه‌ی(نه) یک مکث یک ثانیه‌ای یا همان ویرگول گذاشته شده است که شما هم در قالب یک خواننده با خواندن این متن این مکث‌ها را حس می‌کنید. ۴_علامت سوال(؟): در جملات پرسشی استفاده می‌شود. بعد از فعل در همچین جملاتی قرار داده می‌شود. حالا برای مثال: - ادکلن من رو ندیدی؟ جمله‌ای پرسشی به همراه علامت سوال در بعد از فعل. ۵_علامت تعجب(!): درست است که اسمش علامت تعجب است؛ اما به غیر از جملات متحیر و مهیج و تعجب‌آور، در جملات عاطفی و منادایی هم استفاده می‌شود. جملات عاطفی با (کاش)(چقدر)(چه) و... در حالتی که از روی آه، افسوس، حسرت، تشویق و لذت می‌آیند، استفاده می‌شود. مثال: کاش می‌توانستم به کودکی‌ام برگردم!(از روی آه و افسوس و همینطور حسرت) چقدر زیبا می‌شود گر که تو آیی!(از روی لذت و هیجان) یعنی چی؟!(متعجب) دانیال!(منادایی). ۶_ سه نقطه(...): فقط در دو حالت به کار می رود: دیالوگ های رمان یا فیلمنامه برای نشان دادن ترس و لرز و هق هق گریه. یا اینکه دیالوگ فردی باشد که در رمان یا فیلمنامه ی شما لکنت زبان دارد استفاده می شود. این علامت سه نقطه نام دارد یعنی نه کمتر نه بیشتر مثال: فردی که لکنت زبان دارد: من... نمی...دونس...س...تم که... فردی که گریه همراه با هق هقه دارد: آخه... چرا... باید... اینجوری...یی... بشه؟ فردی که ترس و لرز وجودش رو فرا گرفته: م...من...غل...ط...بکنم...ف...ف...کر... فرار... داشت...ه...باشم در حالت دوم فقط برای ادامه داشتن جمله و باز گذاشتن آن است برای مثال: و او در نامه نوشته بود: این عشق ادامه دارد... گردآورنده: 🍃 برداشته شده از گروه ژانر جنایی، معمایی، امنیتی✅ 🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
به نام خدای قلم (حریم‌کلمات): فاصله گذاری در علایم نگارشی فاصله گذاری در علائم: بازی بسیار جالبی در این قانون هست که می گوید: فاصله پیش از آن❌فاصله بعد از آن✅ یا به زبان محاوره ای خودمان می گوییم: فاصله قبلش نده، فاصله بعدش بده یعنی چه؟ مثال: دیروز را سخت گذراندم ؛ حالم خوش نبود.⭕️ دیروز را سخت گذراندم ؛حالم خوش نبود.⭕️ با توجه به جمله ای که اول توضیح گفتیم هر دوی این جمله غلط محسوب میشود. چرا؟ باید به ظاهر متن توجه شود این ظاهر نامرتب است و ما میگوییم فاصله پیش از آن نباید بدهیم در واقع فاصله بعد از آن. پس: دیروز را سخت گذراندم؛ حالم خوش نبود.✅ جمله ی صحیح این است. فاصله گذاری در کلمات و حالا فاصله گذاری در رابطه با فعل هایی که با می و نمی شروع می شوند. در این نوع فعل ها باید می و نمی با یک نیم فاصله از کلمه ی فعل جدا شود. برای مثال در کلمه ی نمی کرد بین نمی و کرد یک نیم فاصله باید قرار بگیرد و همینطور بقیه ی فعل هایی که این شکل هستند. گاهی در متن ها می بینیم که کلامی با (ها، ات، اش، ان و...) جمع یا اضافه می شوند که در واقع باید ما بین اینها هم یک نیم فاصله قرار بگیرد. مثال هایی که می توانید مشاهده کنید همانند کتا ها که باید بین کتاب و ها یک نیم فاصله قرار بگیرد و همینطور کلمه ی خانه ات یا خانه اش باید نیم فاصله در مابین انجام شود. گردآورنده: 🍃 برداشته شده از گروه ژانر جنایی، معمایی، امنیتی✅ 🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
💯 اَنار نیوز و به گوگل هم سرایت کرد. تکبیر...✊😎🍃 🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎙 ♨️مصاحبه با سرکار خانوم 𝓱𝓪𝓭𝓲𝓼♡ سرگروه ژانر جنایی، معمایی، امنیتی، یکی از گروه‌های را در ادامه می‌خوانید👇🍃 🔵سلام و برگ. امیدوارم حالتون خوب باشه. اول از همه بگید که نظرتون راجع به چیه و به نظرتون اون رونق و مشارکت رو نسبت به قبل به باغ انار برمی‌گردونه یا نه؟! 🔴سلام. بنظرم طرح خیلی خیلی خوبیه! و واقعا فکر بکری بود. این‌که بخوام بگم ایا باغ‌انار مثل قبل میشه یا نه رو الله‌اعلم ولی قطعا کمی از اون انحراف مسیر خارج میشه و بیشتر تو فضای نوشتن قرار میگیره و رسالت خودش رو ادا میکنه. 🔵چی شد که سرگروه شدید و تا الان چقدر از کار جلو رفته و آیا از این روند راضی هستید؟! 🔴اولش کمی حس استیصال داشتم که بخوام این مسئولیت و قبول کنم. نیمی از وجودم می‌گفت قبول نکنم و نیمی دیگر می‌گفت میتونم توش موفق باشم و اون درس‌ها و مطالبی که تو این مدتی که در باغ بودم رو یادگرفتم؛ با بقیه در اشتراک بزارم. پس دلم و زدم به دریا و سرگروه شدم. ماشاء‌الله هم تعداد اعضا حد نصابه هم اعضای فعال و دغدغه مندی هستن. روند گروه اینطوریه که هر دو روز یکبار حالا یک جلسه آموزش داریم و بعد تمدین مرتبط در گروه ارسال میشه و اعضا تا زمان معینی تمرینات و در گروه بارگذاری می‌کنن. خدارو شکر اعضا تمرینات رو سر فرصت ارسال می‌کنن و خیلی منظبت هستن. هم اینکه سعی کردیم بیشتر آموزشات رو درحین نقد روی متون اعضا پیدا کنیم اینطوری بیشتر براشون جا میافته که منظور چیه. انشاء‌الله که بتونیم یک داستان خوبی رو تحویل بدیم. یک نکته دیگه؛ فعلا داریم مقدمات چالش کتابخوانی رو توی گروه فراهم می‌کنیم که اصل دیگه نویسندگی که مطالعه کتابه هم انجام بشه. 🔵از سوابق کار گروهی‌تون بگید و اینکه مزایا و معایب کار گروهی چیه؟! هم به عنوان سرگروه، هم به عنوان عضو عادی گروه. 🔴حقیقتا یادم نمیاد. حداقلش اینه که توی نویسندگی گروهی، هرکدوم از اعضا یک انگیزه‌ای دارن برای به پایان رسوندن طرح. حالا اون صمیمیتی که تشکیل میشه به کنار. و یک مزیت دیگه‌ای که این طرح داره اینه که شاید توی گروه به اون بزرگی فرد نتونه به خوبی دیدی بشه اما تو گروه‌های چند نفره بیشتر میتونه اون استعداد نهفته خودش رو بیدار کنه و دیده بشه. البته اون صمیمیتی که بوجود میاد به کنار. 🔵اگه به کسانی که هنوز تردید دارن که توی این طرح شرکت کنن یا نه، چی می‌گید و چه‌جوری قانعشون می‌کنید؟! 🔴ترس رو کنار بزارن. گروهی نوشتن جه بسا آسونتر از نوشتن فردیه. وقتی گاهی وسط نوشتن گیر میکنید؛ همین که کسی یا کسانی باشن که اون گره رو باز کنن خودش خیلی حرفه. اینکه میتونید در کنار همدیگه ایراد نوشتنتون رو راحت پیدا کنید؛ خیلی باعث رشد و پیشرفت میشه. فوق اینکه قلم خوبی نداشته باشن؛ اینه که تو ایده پردازی میتونن کمک کنن و درکل این فرصت و از خودشون دریغ نکنن؛ شاید دیگه پیش نیاد. 🔵و در آخر اگر مایلید، کمی از خودتون بگید. محصلید یا شاغل. رشته‌ی تحصیلیتون چیه و از کِی وارد باغ انار و عرصه‌ی نویسندگی شدید؟! 🔴من دقیقا ۲۳ شهریور ۹۹ بود که یک پیام دعوت از یه اساتید باغ برام ارسال شد. برام جالب اومد و عضو گروه شدم، مثل الان اعضا اینقدر زیاد نبودن. کلا دو روز گذشته بود از تشکیل گروه. تازه عضوگیری شروع شده بود. چون تعداد کم بود و گروه هم پر از استاد و اعضا کم بودن. متنت و که میفرستادی خیلی دیده می‌شد. استاد ارمین، لطافت، ابراهیمی، حیدر جهان کهن و ...و کلی استاد دیگه که پشت سر هم عضو میشدن. اولین متنم و فرستادم و بازخورد خوبی گرفتم و اساتید حسی که تو متنم بود و تحسین کردن. منم تشویق شدم که وارد این عرصه بشم. دومین تمرینی که انجام دادم مربوط بود به یک مرد خشمگین را توصیف کنید. از اونجایی که اون موقع رمان زرد زیاد می‌خوندم. ری‌اکشن اعضا شد یا خدای باغ انار! دو سه هفته گذشت حوصلم سر رفت لف دادم(ایموجی خنده با شرم) یک ماه گذشت. دو ماه گذشت از لف دادنم. تو یکی از کانالای ایتا (نون و القلم) رمان تاریکخانه خانم شقایق آزره رو می‌خوندم. ایشون گفتن میخوان یه کلاس بزارن و هنرجو تربیت کنن منم خوشحال شدم و درخواست عضویت دادم. که یکهو دیدم بلههه. گروهشون زیر نظر باغ اناره. حس کردم خدا یه جوری به لطایف و الحیلی من و می‌خواست بکشونه تو این گروه. عضو شدم یکم موندیم استاد آزره گفتن فرصت نمیکنن ادامه بدن و ما بار و بندیلمون و بستیم و عضو گروه استاد ایرجی شدیم. یکم موندیم استاد ایرجی‌ام کم به گروه سر میزدن منم از اونجایی که تعریف استاد موسوی و شنیده بودم و شاگرداشون اکثرا به یه جایی رسیدن به لفظی سمپاد گروه ها بودن، منم درخواست عضویت تو اون گروه و دادم و رسیدم به اینجایی که هستم. 🔵خیلی ممنون از اینکه وقت گذاشتید. براتون آرزوی سلامتی و موفقیت می‌کنم. 🔴ممنون و همچنین. 💢مصاحبه‌گر: اَحَف🎤 🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از اَنار نیوز🎙
♨️ 💯 هیجان، رقابت، استرس😨 افتتاح اولین بازی گروهی💥 زیر نظر باغ انار🌹 رقابت کنندگان، کجای باغ نشسته‌اند؟!🤔 جزئیات این مسابقه‌ی نفس‌گیر، فردا ساعت 22⏰ در اَنار نیوز، منتظرمان باشید😎🍃 🆔 @ANAR_NEWSS 🎙 🆔 https://eitaa.com/joinchat/647496552Cd5b3f5e7ba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎙 ♨️مصاحبه با سرکار خانوم •𝑟𝑒𝑦ℎ𝑎𝑛• سرگروه ژانر مذهبی، خانوادگی، اجتماعی، یکی از گروه‌های را در ادامه می‌خوانید👇🍃 🟢سلام و برگ. امیدوارم حالتون خوب باشه. اول از همه بگید که نظرتون راجع به چیه و به نظرتون اون رونق و مشارکت رو نسبت به قبل به باغ انار برمی‌گردونه یا نه؟! 🟡به نام خدا. سلام و خداقوت خدمت شما و همه دست اندر کاران این طرح فوق‌العاده. امیدوارم حال شماهم خوب باشه. باید خدمتتون عرض کنم که اونچه رو که من از طرح تحول فهمیدم به معنای واقعی کلمه اگر به اون بها داده بشه هم مارو به رشد میرسونه و هم باعث مهارت ورزی میشه و این خودش یک چالشه که باعث میشه ما به مهارت برسیم. بله بنظر من طرح تحول مقدمه بسیار خوبی‌ست برای اینکه شور و اشتیاق رو کم کم به باغ برگردونه. 🟢چی شد که سرگروه شدید و تا الان چقدر از کار جلو رفته؟! 🟡راستش جناب مهندس که هم عضو اجرایی و هم ناظر هستن، در گروه ها پیشنهاد دادن در گروه کوچک ترین فرد هر کسی که هست سر گروه بشه تا بزرگان و اساتید گروه به سرگروه مشاوره که میدن باعث رشد هم بزرگواران و هم سرگروه بشه چون ضمن اینکه قلم قرار هست رشد کنه از ب‍ُعد فرهنگی و اجتماعی و... نیز رشد حاصل بشه و بعد اینکه همه عزیزان سنشون رو فرمودن معلوم شد من کوچولو ترین فرد اون جمع هستم و اینگونه گشت که سرگروه شدم. البته با موافقت تمام بزرگواران. تا الان خداروشکر پیشرفت خوبی داشتیم. بزرگواران خیلی زحمت میکشن تا یه کار فوق العاده در موعد مقرر ارائه بدیم. 🟢از سوابق کار گروهی‌تون بگید و اینکه مزایا و معایب کار گروهی چیه؟! هم به عنوان سرگروه، هم به عنوان عضو عادی گروه. 🟡بنده قبل از اینکه در طرح تحول شرکت کنم، در گروه محرم ۱۴۰۳ شرکت کردم و در کنار عزیزان کار بسیار جذابی رو شروع کردیم و خوشحالم از اینکه همراه دوستان هستم و حتما منتظر قسمت های بعدی داستان باشید. از مزایای کار گروهی بخوام بگم یکیش اینکه واقعا انسان رشد پیدا میکنه یعنی هم تواضع هم ادب هم انتقاد پذیری و... رو یاد میگیره. و یکی از معایب کار رو بخوام براتون بگم اینه که دیر و زود برنامه ها اتفاق می افته یعنی گاهی وقتا سر زمانی که کار باید ارسال بشه ارسال نمیشه و فکر میکنم گاها ازون دغدغه کاسته میشه و شور و اشتیاق خودش رو از دست میده. 🟢اگه به کسانی که هنوز تردید دارن که توی این طرح شرکت کنن یا نه، چی می‌گید و چه‌جوری قانعشون می‌کنید؟! 🟡من به عنوان یک فرد که دارم در این طرح شرکت میکنم چه به عنوان یک فرد عادی و چه سرگروه به این نتیجه رسیدم در طرح تحول با چالش هایی که داره برگزار میشه میتونیم به رشد و مهارت قابل توجهی دست پیدا کنیم. اگر میخوایم رشد کنیم باید دچار چالش بشیم و این طرح اون چالش رو ایجاد کرده و باعث رشد میشه و این رشد یعنی محک خوردن قلم ، خوب نوشتن و... 🟢در آخر اگر مایلید، کمی از خودتون بگید. محصلید یا شاغل. رشته‌ی تحصیلیتون چیه و از کِی وارد باغ انار و عرصه‌ی نویسندگی شدید؟! 🟡ریحانه هستم یک بذر کوچک در باغ. محصل هستم و در رشته معارف تحصیل میکنم. حدود دو یا سه سالی هست وارد باغ شدم اما زیر آبی بودم اما الان حدود یه ساله که اومدم روی آب و نویسندگی رو تا حدودی به صورت جدی از راهنمایی آغاز کردم. 🟢خیلی ممنون از اینکه وقت گذاشتید. براتون آرزوی موفقیت و سلامتی می‌کنم. 🟡خواهش میکنم ، همچنین. 💢مصاحبه‌گر: اَحَف🎤 🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴🔴 بسم‌الله الرحمن الرحیم جلسه دوم. خوب امروز قراره مبحث صحنه پردازی ایستا و پویا و توصیفات و ادامه بدیم. البته چون هدف گروه تدریس نیست در حد مجمل و سربسته بهش می‌پردازیم در حدی که تو قلمتون کمک کنه. 🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
اول ببینیم صحنه یعنی چیه؟ صحنه یعنی:‌ «زمان و مکانی که داستان در آن جریان پیدا می‌کند.» 🌸1_صحنه باید فضای تاریخی و زمان، روز یا شب، حتی نگرش و عقاید شخصیت ها و سلیقه هاشون را به خواننده منتقل کنه مثال اتاق یک فرد لباسش دکوراسیون منزلش همه و همه علایق و سلایق فرد را نشون میده مثلا ما وقتی میخوایم یک نفر مذهبی رو معرفی کنیم نمیگیم که پدر بزرگش که مذهبی بود با صدای از جا بلند شد میگیم پدربزرگ تسبیح داخل دستش را چرخاند ذکرش با شنیدن صدای اذان در گوشم گم شد. لب حوص رفت . آستیتن هایش را بالا داد و ... 🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
🌸2_صحنه خوب بدون تعریف کردن، نشان می‌دهد. وقتی نوبت به توضیح دادن می‌رسد از مدل « نشان بده و تعریف نکن» استفاده کنید که ارزش عمل کردن را بالاتر از توضیح دادن میداند. مثلا به جای اینکه بگین ترسیده بودم. از کلمه ترس استفاده نمی‌کنید و ویژگی‌های یک شخصیت ترسیده رو بیان می‌کنید. یک نویسنده خوب اجازه میده مخاطب، خودش به نتیجه برسه که الان شخصیت ترسیده✅ 🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
🌸3_در داستان بهتر است توصیف، غیر مستقیم باشد،‌ اطلاعات در طول داستان تقسیم شه و به ویژگی‌های اساسی و کارآمد صحنه و شخصیت اشاره شود. یعنی چی؟ یعنی شما وقتی قراره شخصیتتون وارد یه اتاق بشه نباید برگرده سرسری بدو ورود شروع کنه دیوارا فلانن. پنجره اونجاست و اجزای خونه رو در لحظه توصیف کنه باید توصیفات رو توی سیر داستان جا بده مثلا به متن زیر دقت کنید👇 مانوئل گارسیا از پله‌های دفتر میگوئل رتانا بالا رفت. چمدان‌اش را زمین گذاشت و در زد. جوابی نیامد. مانوئل که در راهرو ایستاده بود،‌ احساس کرد کسی توی اتاق هست. از پشت در احساس کرد. گفت: "رتانا" و گوش داد. جوابی نیامد. مانوئل اندیشید:"درسته اون‌جاست" گفت:"رتانا" و محکم در را زد. کسی از توی دفتر گفت:"کیه؟" مانوئل گفت:"منم مانولو" صدا پرسید:"چی می‌خوای؟" مانوئل گفت:"می‌خوام کار کنم." چیزی چند بار با صدا درون در چرخید و در باز شد. مانوئل چمدان به دست آمد تو . مرد کوتاهی پشت میز، ته اتاق نشسته بود. بالای سرش، به دیوار، کله‌گاو پر از کاهی، کار استادی از مادرید،‌ آویزان بود. روی دیوارها پر بود از عکس‌های قاب‌شده و اعلان‌های گاوبازی. مرد کوتاه‌قد نشسته بود و مانوئل را نگاه می‌کرد. گفت:"خیال می‌کردم کشتنت."» (ارنست همینگ‌وی/از پانیفتاده/ترجمه‌ی سیروس طاهباز) اینجا داستان از اصل ماجرا شروع شده و در جاهای مناسب به ویژگی‌های صحنه اشاره شده؛ جوری که بدون توقف محسوسِ زمان جاری داستان، اطلاعات لازم و مفیدی از صحنه به دست آوردیم؛ مثلا از کله‌گاو روی دیوار و از اعلان‌ها و عکس‌های مربوط به گاوبازی می‌فهمیم که کار «رتانا» به نوعی به گاوبازی مربوطه و «مانوئل»‌ احتمالا یک گاوباز گمنام و فقیره که برای کار اومده. 🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
🌸4_این جمله‌ها( صحنه پردازی)با هدفِ دادن اطلاعات داستانی نوشته‌ می‌شود. اما نباید اطلاعات قبلی را باز گویید. مثلا وقتی در یک توصیف به موج یا دریا، یا ساحل اشاره کرد و خواننده فهمید که این مکان نزدیک دریاست، دیگری نیازی به تکرار این اطلاعات ندارد. یعنی داستان‌نویس تنها به جزء یک کل اشاره می‌کند و آن مفهوم کلی در ذهن خواننده ایجاد می‌شود . مثلا وقتی در داستانی می‌خوانیم «وقتی معلم وارد شد،‌ دانش‌آموزان از جای خود بلند شدند ...» در واقع به مکان مدرسه اشاره کرده‌ایم. معلم و دانش‌آموز یک جزء مدرسه هستند و مدرسه مفهوم کلی درک شده است و نمی‌خواهد دوباره اشاره شود که اینجا مدرسه است وگرنه اضافه گویی میشه و هم مخاطب دلسرد میشه و حوصلش سر میره. سعی کنید توصیفات و به اندازه به کار ببرید، نه افراط نه تفریط.✋🏻 گردآورنده: خانوم 𝓱𝓪𝓭𝓲𝓼♡🍃 برداشته شده از گروه ژانر جنایی، معمایی، امنیتی✅ 🆔 @ANAR_NEWSS 🎙