#مصاحبه🎙
♨️مصاحبهی کوتاه با سرکار خانوم شفق صوفی، یکی از تولید کنندگان مجموعه کلیپ #تا_آخرین_نفس را در ادامه بخوانید👇🍃
🔷سلام و برگ و عرض ادب. امیدوارم حالتون خوب باشه. بفرمایید دقیقاً ایدهی ساخت کلیپ از کجا اومد و چه کسی اولین بار اون رو مطرح کرد؟!
🔶سلام و خدا قوت به شما. حقیقتا ایدهی کار گروهی از من بود و پارسال به فکرم رسید. خواستم همون موقع اجراش کنم ولی شرایطی پیش اومد که متاسفانه نشد. اما امسال الحمدلله با استقبال اعضای خوب باغ انار و باغ یاقوت، تونستیم این ایده رو عملی کنیم.
🔷چند نفر توی ساخت این کلیپها دخیل هستن و ممنون میشم یه مختصر توضیحی راجع به تولید صفر تا صدی کار بدید.
🔶نزدیک به 30 نفریم که الحمدلله در راه آقا خدمت میکنیم. در مورد کار، ما به کمک دوستان نویسندهی باغ، داستان ها رو مینویسیم و بعد به همراه گوینده ها و ادیتور ها، کار رو تبدیل به کلیپ میکنیم. بعضی از عزیزان هم هستن در زمینه نقد خیلی بهمون کمک کردن. حتی شده ما برمیگشتیم بعضی جاها رو درست میکردیم یا دوباره ضبط میکردیم.
🔷تا الان چند قسمت تولید شده و چند قسمت تولید خواهد شد و آیا در مناسبتهای خاصی پخش میشه یا نه؟! و اینکه نقش خودتون توی این کار چیه دقیقاً؟!
🔶تا الان الحمدلله دو قسمت پخش شد و سه یا چهار قسمت دیگه انشاءالله به مرور پخش خواهیم کرد. انشاءالله تا اربعین آخرین قسمت رو در اختیار بینندگان عزیز میذاریم. نمیدونم میشه گفت مناسبت یا نه، ولی این ماه بهترین ماهی بود که میتونستم همچین محتوایی رو تولید کنم. من اگه خدا و امام حسین(ع) قبول کنن ازم، تدوین صوت و کلیپ رو برعهده دارم و همچنین هماهنگی ها رو انجام میدم و اگه بقیهی همکاران نبودن، من شاید از عهدهی این کار بر نمیومدم.
🔷از کار گروهی و ساخت اینجور کلیپا برامون بگید. از مزایا و معایبش و همچنین چه تاثیری روی مخاطب داره؟!
🔶کار گروهی خیلی نکات رو بهم یاد داد. به نظرم همهی آدم ها لازمه که کار گروهی رو تجربه کنن. باعث کسب تجربه برای زندگی خودمون میشه. برای مثال، وقتی من امروز قول دادم کاری رو انجام بدم، تا لحظهای که تحویلش ندم احساس عذاب وجدان بهم دست میده و این باعث میشد که من مسئولیت پذیری رو یاد بگیرم و تقویتش کنم با این موضوع. اما چیزی که مهمه، محتوای کار گروهیه. انشاءالله بعد از اینکه آخرین قسمت رو به اجرا گذاشتیم، متوجه خواهید شد که چه تاثیری میتونن داشته باشن. این قسمت از سوالتون رو میسپارم به مخاطبان کلیپ.
🔷و در آخر اگه مایلید، کمی از خودتون بگید. مثلاً محصل هستید یا شاغل؟! رشتهی تحصیلیتون چیه و از کِی وارد باغ انار و عرصهی نویسندگی و حتی ساخت کلیپ شدید؟!
🔶من دانش آموز کنکوری هستم و انشاءالله زمستون امسال و تابستون سال بعد کنکور میدم. الحمدلله رشتهی تحصیلیم تجربی هست.
من اگه اشتباه نکنم تقریبا از پایه هفتم یا هشتم (تقریبا پنج یا چهار سال پیش) وارد باغ انار شدم و از همون موقع نویسندگی میکردم. اما درمورد ساخت کلیپ، تقریبا دو یا سه سال هست که به گویندگی علاقهمند شدم و از وقتی که برای گویندگی های خودم کلیپ میساختم، به این ساخت کلیپ هم علاقه پیدا کردم. هرچند متاسفانه حرفهای نیستم و ممکنه خیلی ایراد داشته باشم.
🔷سپاس از اینکه وقت گذاشتید و مصاحبه رو انجام دادید. خیلی ممنونم و براتون آرزوی سلامتی و موفقیت میکنم.
🔶خواهش میکنم سلامت باشید.
💢مصاحبهگر: اَحَف🎤
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
#مصاحبه🎙
♨️مصاحبه با سرکار خانوم طاهره حکیمی(کاربر t.h)یکی از نویسندگان داستان #آرامش_درون_طوفان_برون را در ادامه میخوانید👇🍃
🔵1سلام و عرض ادب خدمت شما. امیدوارم حالتون خوب باشه. بفرمایید که اولین بار ایدهی داستان آرامش درون، طوفان برون از کجا اومد و توسط چه کسی مطرح شد و اینکه چقدر از اومدن این ایده به ذهن تا عملی کردنش زمان برد؟!
🔴سلام. دوست داشتم برای باغ انار داستان بنویسم و اولین بار این ایده از یکی از تمرینای تخیلی اقای یاد ب ذهنم رسید البته بخشیش...بعد برای ایده ی بیشتر از اقای یاد سوال کردم و ایشونم ایده هاشون رو با من به اشتراک گذاشتن. عملی کردنش از تابستون پارسال تا الان...!
🔵میشه یه خلاصه از داستان و شخصیتها بدید و اینکه شخصیتها ایجاد شدن یا از کسانی الهام گرفتید و بهش بال و پر دادید؟!
🔴خلاصه ی داستان ماجراجویی و همسفر بودن اعضای باغ اناره... بعلاوه ی حالا اتفاقایی ک براشون میفته. دیگ زیاد توضیح نمیدم چون ک داستان لو میره. شخصیتای داستان ک خودمونیم با ی سری شخصیت الهام گرفته از فیلم.
🔵نوشتن این داستان رو از کِی شروع کردید و اینکه مثل اینکه با یک نفر دیگه نگارشش رو انجام دادید. از نوشتن دونفره برامون بگید. از مزایا و سختیهاش و کمی هم از کسی که توی نوشتن بهتون کمک کرده بگید.
🔴از تابستون پارسال با اقای یاد همکاریمون شروع شد. اولین بار بود که با یه نفر دیگ مینوشتم و خب خوبیش این بود که دست تنها نبودم ی جاهایی و خیلی از ایده ها از ایشون بود و ی سری جاها چون راجب یه سری چیزا دوباره (ایموجی خنده) اطلاعات نداشتم توصیفاتش با ایشون بود. مثلا توصیف کشتی و عملکرد. و ایناش. از معایبش اینه ک ی وقتایی ک من وقت داشتم برای نوشتن ایشون وقت نداشت و وقتایی ک ایشون وقت داشت من نداشتم...بخاطر کارها و مشغلههای شخصی.
🔵نظرتون رو در مورد اینجور داستانا که توسط اعضای باغ نوشته و بعد توی کانال باغ پخش میشن چیه؟! به نظرتون ایدهی خوبیه یا نه و چقدر به دیده شدن اعضا کمک میکنه؟! لطفاً نظرتون در مورد #طرح_تحول رو هم بگید.
🔴داستانای تخیلی داستان هایی هستن که از تخیل و وجود ادمی سرچشمه میگیرن و واقعی نیستن اما به رشد قلم نویسنده ها همینطور به توصیفاتشون خیلی کمک خواهد کرد به دیده شدنشون هم همینطور. درمورد طرح تحولم خیلی ایده ی خوبیه خیلی ها اموزش میبینن و خیلیا دست به قلم میشن. و این باعث رشد قلمشون و همینطور دیده شدنشون هم میشه چه بسا ادمهایی ک کلی ایده دارن ولی فرصت نوشتن براشون پیش نیومده.
🔵به طور کلی این داستان چند قسمته و اینکه تا الان چقدرش پخش شده و بازخوردهای مخاطبین چطور بوده؟! و اینکه آیا نگارشش تموم شده یا نه؟!
🔴شاید یه ۵۰ قسمتی بشه...شاید
بازخوردش خوب بوده خداروشکر و بچها دوسش داشتن. هنوز نه ولی تموم میشه انشاءالله.
🔵از پوستر و تیزر این داستان برامون بگید. از ایدهاش بگید که مال چه کسی بود و همچنین چند نفر توی ساخت این دو عنصر کمک حال شما بودن؟! خودتون سفارش اختصاصی دادید یا چگونگی تیزر و پوستر، بر عهدهی خود سازنده بود؟!
🔴ایدش مال خودمون بود و خودمونم درستش کردیم. البته ساخت پوستر و تیزر هردو به عهده ی اقای یاد بود و ایشون زحمتشو کشیدن. برای خوب بودن پوستر هم نظر خانوم رایا رو پرسیدیم.
🔵و به عنوان سوال آخر، اگر مایلید کمی از خودتون بگید. محصلید یا شاغل؟! رشتهی تحصیلیتون چیه و از کِی وارد باغ انار و عرصهی نویسندگی شدید؟! همچنین کِی فهمیدید که قلمتون به درد نویسندگی میخوره؟!
🔴محصلم. رشته ی تجربی (ایموجی خنده)
یه ۳ سالی هستش ک اومدم باغ انار ولی از خب دوسال پیش حضورم و پررنگ کردم. از همون سه سال پیش فهمیدم ک ب نویسندگی هم علاقه دارم برای همین زدم گوگل گروه نویسندگی و لینک باغ انار و بهم دادن.
🔵سپاس از وقتی که گذاشتید و براتون آرزوی سلامتی و موفقیت میکنم.
🔴خواهش میکنم.
💢مصاحبهگر: اَحَف🎤
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
#مصاحبه🎙
#قسمت1✅
♨️مصاحبه با جناب آقای محمد مهدی چراغعلی خانی(کاربر یاد)یکی از نویسندگان داستان #آرامش_درون_طوفان_برون را در ادامه میخوانید👇🍃
🔵سلام و عرض ادب خدمت شما. امیدوارم حالتون خوب باشه. بفرمایید که اولین بار ایدهی داستان آرامش درون، طوفان برون از کجا اومد و توسط چه کسی مطرح شد و اینکه چقدر از اومدن این ایده به ذهن تا عملی کردنش زمان برد؟!
🔴بسمالله الرحمن الرحیم و بهی نستعین انه خیر ناصر و معین. سلام و عرض خسته نباشید خدمت شما خبرنگار عزیز و محترم مردمی و کوشا. همچنین سلامی گرم دارم خدمت خوانندگان و بینندگان و شنوندگان و جوندگان خزندگان و پرندگان عزیز. با به سوالی که پرسیدید، ایده داستان مذکور توسط بنده مطرح شد. دیدم بعضی ها دارن با همکاری هم داستان می نویسن و از شخصیت های باغ انار برای خود شخصیت های باغ انار استفاده می کنن. یعنی از تولید به مصرف. به ذهنم رسید از کسی یا کسانی کمک بگیرم. از جایی که مدتی مسئول تخیلی نویس های باغ بودم، قلم خانم t.h رو دیده بودم به نظرم رسید ایشون می تونن همچین فعالیتی رو تقبل کنن. این شد که بهشون پیشنهاد دادم و قبول کردن. البته قرار بود افراد دیگه ای هم اضافه بشن ولی ماجراهایی پیش اومد و فقط من و ایشون باقی موندیم. ایده به این صورت بود که بنده یک داستان نیمه کاره داشتم. (که هنوزم نیمه کاره ست) و گفتم خوب میشه اگر مثل فیلم های تخیلی، بین داستان ها هم اتفاقات و شخصیت های مشترک داشته باشیم. این شد که قرار شد داستانی نوشته بشه که شخصیت اصلی داستان #گمشده_در_زمان3 بنده درش حضور داشته باشه. داستانی که روایتی خیالی از ماجراجویی اعضای باغ انار رو به نمایش بذاره. این شد که بعد از کمی بالا و پایین کردن ماجرا، به نتیجه رسیدیم و شروع کردیم به نوشتن.
🔵میشه یه خلاصه از داستان و شخصیتها بدید و اینکه شخصیتها ایجاد شدن یا از کسانی الهام گرفتید و بهش بال و پر دادید؟!
🔴داستان اینطوری شروع میشه که کتاب #واو استاد واقفی، برنده یک جایزه مهم شده و ایشون تصمیم می گیرن چند نفر از بچه های باغ رو با خودشون به مراسم اهدای جوایز ببرن. یکی از جایزه هاشون، یه سفر کوتاه با کشتی هست. ولی همه چیز خوب پیش نمیره و اتفاقات مختلفی براشون رقم می خوره. این کلیت داستانه که حالا خوانندگان باید بخونن تا اصل قضیه رو متوجه بشن.
🔵نوشتن این داستان رو از کِی شروع کردید و اینکه مثل اینکه با یک نفر دیگه نگارشش رو انجام دادید. از نوشتن دونفره برامون بگید. از مزایا و سختیهاش و کمی هم از کسی که توی نوشتن بهتون کمک کرده بگید.
🔴یادم نمیاد دقیقا از کی شروع شد. اول صحبت این بود که یک پارت من بنویسم و یک پارت خانم t.h . ولی بعد به این توافق رسیدیم که نوشتن با خانم t.h باشه و بنده تداخل داستانی رو روایت کنم. اکثریت کار رو خانم t.hبرای این داستان انجام داده و از نظرم این داستان بیشتر برای ایشونه تا بنده. نه اینکه بگم من هیچ کاری نکردم ها،
ایشون خیلی بیشتر زحمت کشیدن. از معضلات کار مشترک هم نگم براتون. جر و بحث ها داشتیم سر اتفاقات داستان...ولی در نهایت توافق حاصل شد و نتیجه اینی هست که می بینید.
🔵نظرتون رو در مورد اینجور داستانا که توسط اعضای باغ نوشته و بعد توی کانال باغ پخش میشن چیه؟! به نظرتون ایدهی خوبیه یا نه و چقدر به دیده شدن اعضا کمک میکنه؟! لطفاً نظرتون در مورد #طرح_تحول رو هم بگید.
🔴پاسخ سوال اول: خوبه. بنویسید. خوش می گذره. سوال دوم: کمک می کنه. البته دیده شدن، از آثار نوشتنه و نباید هدف باشه. هدف فقط رضای خداست. سوال سوم: اگه کارشناسا تایید کنن، طرح خوبی به نظر می رسه. البته اگه مسئولین در اجراش مصمم باشن.
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
#مصاحبه🎙
#قسمت2✅
🔵به طور کلی این داستان چند قسمته و اینکه تا الان چقدرش پخش شده و بازخوردهای مخاطبین چطور بوده؟! و اینکه آیا نگارشش تموم شده یا نه؟!
🔴به نظرم دیگه دارید خیلی فضولی می کن... چیز. منظورم اینه که این داستان قسمت های زیادی داره و حدود چهل قسمتش نوشته شده. بازخورد مخاطبین عالی بوده و واقعا ممنونم از همه شون. این نشون میده افراد با سنین مختلف به چنین محتوا هایی دید مثبت دارن. و اینکه نه متاسفانه. نگارشش هنوز به اتمام نرسیده. و به این دلیله که خانم t.h نگارش رو خودشون انجام میدن و تو این مورد دست تنها هستن. من که ازشون ممنونم بابت تقبل همچین مسئولیت وقت گیری.
🔵از پوستر و تیزر این داستان برامون بگید. از ایدهاش بگید که مال چه کسی بود و همچنین چند نفر توی ساخت این دو عنصر کمک حال شما بودن؟! خودتون سفارش اختصاصی دادید یا چگونگی تیزر و پوستر، بر عهدهی خود سازنده بود؟!
🔴ایده تیزر با خانم t.h بود. ولی ساخت هر دو رو خودم انجام دادم. بله! ما خودکفا هستیم! و بگم این اولین بار بود که پوستر می زدم و انصافا اصلا خوب نشد...تیزر هم همینطور. ولی خب نمی خواستم به کسی زحمت بدیم و ترجیح می دادم خود کفا باشیم.
🔵به عنوان سوال آخر، اگر مایلید کمی از خودتون بگید. محصلید یا شاغل؟! رشتهی تحصیلیتون چیه و از کِی وارد باغ انار و عرصهی نویسندگی شدید؟! همچنین کِی فهمیدید که قلمتون به درد نویسندگی میخوره؟!
🔴باشه میگم. ولی به کسی نگیا... هاهاها. خب. والا ما محاغلیم. یعنی هم محصلیم هم شاغل. البته شغلش هنوز پول ازش در نیومده ولی خب. رشته م صنایع چوب و مبلمانه. کلا هرچی چوبیه به من مربوطه. غیر از MDF. با اون قهرم. والا یه بار مامانم نذاشت کتاب ترسناک بخونم (شبا خواب بد می دیدم) لج کردم گفتم خودم بنویسم. و شخصیت یاد، اونجا خلق شد. یاد اصلی. نه یاد انگشتر دار. بعد اومدم تو ایتا کانال زدم. استاد موسوی کانالمو پیدا کرده بودن و واسم لینک باغ انارو فرستادن. منم اومدم تو کلاساش شرکت کردم و به اذن خدا الان اینم که می بینید. البته چیز خاصی نیست. یادیست که به بادی بند است و اگر بوزد، می رود به جایی دور از دسترس...
🔵خیلی ممنون از وقتی که برای مصاحبه گذاشتید. براتون آرزوی موفقیت و سلامتی میکنم.
🔴منم همینطور.
💢مصاحبهگر: اَحَف🎤
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
#مصاحبه🎙
♨️مصاحبه با سرکار خانوم 𝓱𝓪𝓭𝓲𝓼♡ سرگروه ژانر جنایی، معمایی، امنیتی، یکی از گروههای #طرح_تحول را در ادامه میخوانید👇🍃
🔵سلام و برگ. امیدوارم حالتون خوب باشه. اول از همه بگید که نظرتون راجع به #طرح_تحول چیه و به نظرتون اون رونق و مشارکت رو نسبت به قبل به باغ انار برمیگردونه یا نه؟!
🔴سلام. بنظرم طرح خیلی خیلی خوبیه! و واقعا فکر بکری بود. اینکه بخوام بگم ایا باغانار مثل قبل میشه یا نه رو اللهاعلم ولی قطعا کمی از اون انحراف مسیر خارج میشه و بیشتر تو فضای نوشتن قرار میگیره و رسالت خودش رو ادا میکنه.
🔵چی شد که سرگروه شدید و تا الان چقدر از کار جلو رفته و آیا از این روند راضی هستید؟!
🔴اولش کمی حس استیصال داشتم که بخوام این مسئولیت و قبول کنم. نیمی از وجودم میگفت قبول نکنم و نیمی دیگر میگفت میتونم توش موفق باشم و اون درسها و مطالبی که تو این مدتی که در باغ بودم رو یادگرفتم؛ با بقیه در اشتراک بزارم.
پس دلم و زدم به دریا و سرگروه شدم. ماشاءالله هم تعداد اعضا حد نصابه هم اعضای فعال و دغدغه مندی هستن. روند گروه اینطوریه که هر دو روز یکبار حالا یک جلسه آموزش داریم و بعد تمدین مرتبط در گروه ارسال میشه و اعضا تا زمان معینی تمرینات و در گروه بارگذاری میکنن. خدارو شکر اعضا تمرینات رو سر فرصت ارسال میکنن و خیلی منظبت هستن. هم اینکه سعی کردیم بیشتر آموزشات رو درحین نقد روی متون اعضا پیدا کنیم اینطوری بیشتر براشون جا میافته که منظور چیه. انشاءالله که بتونیم یک داستان خوبی رو تحویل بدیم. یک نکته دیگه؛ فعلا داریم مقدمات چالش کتابخوانی رو توی گروه فراهم میکنیم که اصل دیگه نویسندگی که مطالعه کتابه هم انجام بشه.
🔵از سوابق کار گروهیتون بگید و اینکه مزایا و معایب کار گروهی چیه؟! هم به عنوان سرگروه، هم به عنوان عضو عادی گروه.
🔴حقیقتا یادم نمیاد. حداقلش اینه که توی نویسندگی گروهی، هرکدوم از اعضا یک انگیزهای دارن برای به پایان رسوندن طرح. حالا اون صمیمیتی که تشکیل میشه به کنار.
و یک مزیت دیگهای که این طرح داره اینه که شاید توی گروه به اون بزرگی فرد نتونه به خوبی دیدی بشه اما تو گروههای چند نفره بیشتر میتونه اون استعداد نهفته خودش رو بیدار کنه و دیده بشه. البته اون صمیمیتی که بوجود میاد به کنار.
🔵اگه به کسانی که هنوز تردید دارن که توی این طرح شرکت کنن یا نه، چی میگید و چهجوری قانعشون میکنید؟!
🔴ترس رو کنار بزارن. گروهی نوشتن جه بسا آسونتر از نوشتن فردیه. وقتی گاهی وسط نوشتن گیر میکنید؛ همین که کسی یا کسانی باشن که اون گره رو باز کنن خودش خیلی حرفه. اینکه میتونید در کنار همدیگه ایراد نوشتنتون رو راحت پیدا کنید؛ خیلی باعث رشد و پیشرفت میشه. فوق اینکه قلم خوبی نداشته باشن؛ اینه که تو ایده پردازی میتونن کمک کنن و درکل این فرصت و از خودشون دریغ نکنن؛ شاید دیگه پیش نیاد.
🔵و در آخر اگر مایلید، کمی از خودتون بگید. محصلید یا شاغل. رشتهی تحصیلیتون چیه و از کِی وارد باغ انار و عرصهی نویسندگی شدید؟!
🔴من دقیقا ۲۳ شهریور ۹۹ بود که یک پیام دعوت از یه اساتید باغ برام ارسال شد. برام جالب اومد و عضو گروه شدم، مثل الان اعضا اینقدر زیاد نبودن. کلا دو روز گذشته بود از تشکیل گروه. تازه عضوگیری شروع شده بود. چون تعداد کم بود و گروه هم پر از استاد و اعضا کم بودن. متنت و که میفرستادی خیلی دیده میشد. استاد ارمین، لطافت، ابراهیمی، حیدر جهان کهن و ...و کلی استاد دیگه که پشت سر هم عضو میشدن. اولین متنم و فرستادم و بازخورد خوبی گرفتم و اساتید حسی که تو متنم بود و تحسین کردن. منم تشویق شدم که وارد این عرصه بشم. دومین تمرینی که انجام دادم مربوط بود به یک مرد خشمگین را توصیف کنید. از اونجایی که اون موقع رمان زرد زیاد میخوندم. ریاکشن اعضا شد یا خدای باغ انار! دو سه هفته گذشت حوصلم سر رفت لف دادم(ایموجی خنده با شرم) یک ماه گذشت. دو ماه گذشت از لف دادنم. تو یکی از کانالای ایتا (نون و القلم) رمان تاریکخانه خانم شقایق آزره رو میخوندم. ایشون گفتن میخوان یه کلاس بزارن و هنرجو تربیت کنن منم خوشحال شدم و درخواست عضویت دادم. که یکهو دیدم بلههه. گروهشون زیر نظر باغ اناره. حس کردم خدا یه جوری به لطایف و الحیلی من و میخواست بکشونه تو این گروه. عضو شدم یکم موندیم استاد آزره گفتن فرصت نمیکنن ادامه بدن و ما بار و بندیلمون و بستیم و عضو گروه استاد ایرجی شدیم. یکم موندیم استاد ایرجیام کم به گروه سر میزدن منم از اونجایی که تعریف استاد موسوی و شنیده بودم و شاگرداشون اکثرا به یه جایی رسیدن به لفظی سمپاد گروه ها بودن، منم درخواست عضویت تو اون گروه و دادم و رسیدم به اینجایی که هستم.
🔵خیلی ممنون از اینکه وقت گذاشتید. براتون آرزوی سلامتی و موفقیت میکنم.
🔴ممنون و همچنین.
💢مصاحبهگر: اَحَف🎤
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
#مصاحبه🎙
♨️مصاحبه با سرکار خانوم •𝑟𝑒𝑦ℎ𝑎𝑛• سرگروه ژانر مذهبی، خانوادگی، اجتماعی، یکی از گروههای #طرح_تحول را در ادامه میخوانید👇🍃
🟢سلام و برگ. امیدوارم حالتون خوب باشه. اول از همه بگید که نظرتون راجع به #طرح_تحول چیه و به نظرتون اون رونق و مشارکت رو نسبت به قبل به باغ انار برمیگردونه یا نه؟!
🟡به نام خدا. سلام و خداقوت خدمت شما و همه دست اندر کاران این طرح فوقالعاده. امیدوارم حال شماهم خوب باشه. باید خدمتتون عرض کنم که اونچه رو که من از طرح تحول فهمیدم به معنای واقعی کلمه اگر به اون بها داده بشه هم مارو به رشد میرسونه و هم باعث مهارت ورزی میشه و این خودش یک چالشه که باعث میشه ما به مهارت برسیم. بله بنظر من طرح تحول مقدمه بسیار خوبیست برای اینکه شور و اشتیاق رو کم کم به باغ برگردونه.
🟢چی شد که سرگروه شدید و تا الان چقدر از کار جلو رفته؟!
🟡راستش جناب مهندس که هم عضو اجرایی و هم ناظر هستن، در گروه ها پیشنهاد دادن در گروه کوچک ترین فرد هر کسی که هست سر گروه بشه تا بزرگان و اساتید گروه به سرگروه مشاوره که میدن باعث رشد هم بزرگواران و هم سرگروه بشه چون ضمن اینکه قلم قرار هست رشد کنه از بُعد فرهنگی و اجتماعی و... نیز رشد حاصل بشه و بعد اینکه همه عزیزان سنشون رو فرمودن معلوم شد من کوچولو ترین فرد اون جمع هستم و اینگونه گشت که سرگروه شدم. البته با موافقت تمام بزرگواران. تا الان خداروشکر پیشرفت خوبی داشتیم. بزرگواران خیلی زحمت میکشن تا یه کار فوق العاده در موعد مقرر ارائه بدیم.
🟢از سوابق کار گروهیتون بگید و اینکه مزایا و معایب کار گروهی چیه؟! هم به عنوان سرگروه، هم به عنوان عضو عادی گروه.
🟡بنده قبل از اینکه در طرح تحول شرکت کنم، در گروه محرم ۱۴۰۳ شرکت کردم و در کنار عزیزان کار بسیار جذابی رو شروع کردیم و خوشحالم از اینکه همراه دوستان هستم و حتما منتظر قسمت های بعدی داستان باشید. از مزایای کار گروهی بخوام بگم یکیش اینکه واقعا انسان رشد پیدا میکنه یعنی هم تواضع هم ادب هم انتقاد پذیری و... رو یاد میگیره. و یکی از معایب کار رو بخوام براتون بگم اینه که دیر و زود برنامه ها اتفاق می افته یعنی گاهی وقتا سر زمانی که کار باید ارسال بشه ارسال نمیشه و فکر میکنم گاها ازون دغدغه کاسته میشه و شور و اشتیاق خودش رو از دست میده.
🟢اگه به کسانی که هنوز تردید دارن که توی این طرح شرکت کنن یا نه، چی میگید و چهجوری قانعشون میکنید؟!
🟡من به عنوان یک فرد که دارم در این طرح شرکت میکنم چه به عنوان یک فرد عادی و چه سرگروه به این نتیجه رسیدم در طرح تحول با چالش هایی که داره برگزار میشه میتونیم به رشد و مهارت قابل توجهی دست پیدا کنیم. اگر میخوایم رشد کنیم باید دچار چالش بشیم و این طرح اون چالش رو ایجاد کرده و باعث رشد میشه و این رشد یعنی محک خوردن قلم ، خوب نوشتن و...
🟢در آخر اگر مایلید، کمی از خودتون بگید. محصلید یا شاغل. رشتهی تحصیلیتون چیه و از کِی وارد باغ انار و عرصهی نویسندگی شدید؟!
🟡ریحانه هستم یک بذر کوچک در باغ. محصل هستم و در رشته معارف تحصیل میکنم. حدود دو یا سه سالی هست وارد باغ شدم اما زیر آبی بودم اما الان حدود یه ساله که اومدم روی آب و نویسندگی رو تا حدودی به صورت جدی از راهنمایی آغاز کردم.
🟢خیلی ممنون از اینکه وقت گذاشتید. براتون آرزوی موفقیت و سلامتی میکنم.
🟡خواهش میکنم ، همچنین.
💢مصاحبهگر: اَحَف🎤
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
#مصاحبه🎙
♨️مصاحبه با سرکار خانوم سراب.میم، یکی از نویسندگان ژانر مذهبی، خانوادگی، اجتماعی مربوط به #طرح_تحول را در ادامه میخوانید👇🍃
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
#مصاحبه🎙
⚪️سلام و برگ. امیدوارم حالتون خوب باشه. اول از همه بگید که نظرتون راجع به #طرح_تحول چیه و به نظرتون اون رونق و مشارکت رو نسبت به قبل به باغ انار برمیگردونه یا نه؟!
⚫️سلام خدمت دوستان. ان شاءالله بهره کافی رو از ایام عزاداری اهلبیت برده باشید. به طور کلی طرح و برنامهای خوبیه. ولی همیشه یه طرح و برنامه خوب نمیتونه ما رو به مقصود برسونه اگه همکاری لازم رو با هم نداشته باشیم. امیدوارم کنار همدیگه بتونیم کارهای خوبی تولید کنیم. ان شاءالله بقیه دوستان بزرگوار هم بیان و یاری برسونن.
⚪️دربارهی داستان باند پرواز که قراره از اربعین حسینی پخش بشه، برامون بگید. از کِی شروع شد و تا الان چقدر از کار پیش رفته و آیا نگارشش تموم شده یا نه؟!
⚫️همون روزهای اولی که گروه ایجاد شد و دور هم جمع شدیم، ایده های خام ارائه شد و چون قرار بود اولین پخش داستان با گروه مذهبی، اجتماعی و خانوادگی باشه. سعی کردیم خیلی سریع به توافق برسیم و ایده و پیرنگ اولیه رو سرو سامان بدیم.
⚪️چهجوری این داستان نوشته شده؟! چند نفر توی این کار دخیل بودن و اینکه اگه میشه، خلاصهای از این داستان رو برامون بگید.
⚫️بعد از اینکه پیرنگ رو قطعی کردیم، قرار گروه بر این شد هر کس یه گوشه از کار رو دست بگیره و بنویسه و به خاطر اینکه قلم ها یک دست بشه، آخر کار یه نفر کار ویرایش و ویراست رو برعهده بگیره. ۷ نفر توی کار سهم داشتند و درباره خلاصه...داستان درباره پسری هست که بخاطر قولی که داده وارد یه سفر میشه که زندگیش رو تغییر میده.
⚪️نقش شما توی این داستان چیه و اینکه از تجربهها و مزایا و معایب کار و نوشتن داستان گروهی برامون بگید. اینکه در کل گروهی نویسی خوبه یا نه؟!
⚫️نقشی توی خود داستان نداشتم...ولی توی نوشتنش نقش داشتم. مرتب کردن پیرنگ و نوشتن یه بخش کوچیک از داستان به عهده من بود که امیدوارم هم دوستان همگروهی هم خوانندههای محترم راضی باشن. خب من قبلا هم تجربه گروهی نویسی داشتم. مزیت اصلیش اینه که میشه نقض های یکدیگر رو کامل کنیم. مثلا یکی ایدههای خوبی داره و دیگری پیرنگ ها و دیالوگهای خوبی مینویسه که شاید بقیه نتواند مثل اون بنویسند. عیبی هم که داره اینه گاهی ممکنه نظرمون با نظر گروه یکسان نشه و یکمی اختلاف پیش بیاد. ولی اختلافاتش هم بعدا خاطره میشه و از دلش یه داستان دیگه خارج میشه.
⚪️در آخر اگر مایلید، کمی از خودتون بگید. محصلید یا شاغل؟! رشتهی تحصیلیتون چیه و از کِی وارد باغ انار و عرصهی نویسندگی شدید؟!
⚫️در حال حاضر طلبه سطح ۲ حوزه علمیه خراسان هستم. کارشناسی علوم قرآن و حدیث خوندم. ۱۵ ساله بودم که نوشتن رو شروع کردم الان تقریبا ۱۱ ساله... و همون سال اول تأسیس باغ انار به این مجموعه پیوستم.
انجمن های دیگه هم عضو بودم ولی چون افکارم باهاشون درتضاد بود. نمیتونستم دووم بیارم و احساس تعلق خاصی به این انجمن نویسندگی دارم. وهیچ وقت فکر نکردم که گروه ترک کنم. و امیدوارم با یاری خدا، رمان های خوب و دل اهل بیت شاد کن از نویسندگان این گروه بخونم.
⚪️خیلی ممنون از اینکه وقتتون رو برای این مصاحبه گذاشتید.
💢مصاحبهگر: اَحَف✍
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
#مصاحبه🎙
🟣سلام و برگ. امیدوارم حالتون خوب باشه. اول از همه بگید که نظرتون راجع به #طرح_تحول چیه و به نظرتون اون رونق و مشارکت رو نسبت به قبل به باغ انار برمیگردونه یا نه؟!
🟠سلام و احترام متشکرم. بعد از این مدت رکودی که در باغ بود به نظرم تکون خوبی به فعالیت ها میده و باعث تولیدات داستانی بیشتری میشه. از قبل نمی دونم منظورتون دقیقا چه زمانی هست. اما ان شاالله فعالیت های طرح تحول پایدار باشه و داستان های خوبی نوشته بشه.
🟣دربارهی داستان باند پرواز برامون بگید. قصهی اصلی این داستان چی بود و چی رو میخواستید توی داستان نشون بدید؟!
🟠قصه ی اصلی، در مورد نوجوان پولدار و کم اعتقادی بود که تقریبا به اجبار خانواده و رودربایستی از معلمش در مسیر پیاده روی اربعین قرار می گیره و با اتفاقاتی که براش می افته، پاسخ بعضی شبهات و سوالات ذهنی اش رو در این مسیر می گیره. یکی از اهداف این داستان، نشون دادن حال و هوا، زیبایی های مشایه و ارادت مردم عراق به زوار امام حسین (ع) بود.
🟣چهجوری این داستان نوشته شد؟! چند نفر توی این کار دخیل بودن و چقدر زمان برد نوشتن این داستان؟!
🟠این داستان هفت نویسنده داشت.
مراحل داستان نویسی: در مرحله اول، پیرنگ اصلی داستان توسط یکی از اعضا نوشته شد. مرحله دوم، پیرنگ قسمت بندی شد. مرحله سوم، هر کدوم از اعضا هر تعداد قسمتی که تونستن بنویسن رو تقبل کردن و به این صورت متن اولیه داستان آماده شد. مرحله چهارم، ویرایش نهایی رو یکی از اعضا انجام میداد و باقی دوستان نظراتشون رو در مورد متن عنوان می کردن. و بعد از ویرایش چند باره، متن نهایی به همراه تزیینات هر قسمت آماده میشد. اولین پیشنهاد ها برای طرح اولیه ی داستان از هشت مرداد در گروه داده شد و کار ویرایش قسمت پایانی داستان تا همین امشب، یعنی ۱۸ شهریور ادامه داشت و روز پایانی نگارش داستان بود.
🟣بازخوردهای داستان چطور بود و آیا مطابق انتظار بود یا نه؟! و اینکه لطفاً از شیرینی و سختیهای کار و نوشتن گروهی هم برامون بگید و نقش شما توی آماده کردن این داستان چی بود و آیا رشدی صورت گرفت؟!
🟠حقیقتا به اول کار خیلی به فکر بازخورد ها نبودم و از اینکه در یک جمع بتونم با همفکری دیگران داستانی رو بنویسم برام خوشایند بود.
اما بعد از انتشار هم الحمدلله بازخورد هایی رو چه به صورت تعریف از کار، انتقاد و پیشنهاد دریافت کردیم. در بین بازخورد ها، بعضاً سوالات خوبی از روند داستان پرسیده میشد که ممکن بود از چشم نویسنده ها پنهان مونده باشه یا چون خودمون یک سری چیز ها برامون حل شده بود در متن نیاورده بودیم و سعی میشد در قسمت های بعدی به پاسخش اشاره بشه.
سوال جالبی هست. خیلی وقت ها که برای سریالی می دیدم که دو یا چند نویسنده داره، با خودم فکر می کردم این ها چه طور با هم کنار میان در نوشتن. اما این تجربه، آموزه های جالبی رو برام داشت. اینکه یک جاهایی از نظر خودت باید کوتاه بیای. یک جاهایی نظرت در کار اعمال میشه و احساس رضایت می کنی از نظرت و یک جاهایی هم فکر دیگران به کمک قلمت میاد و اون رو تکمیل می کنه. گاهی هم وقت نداری یک قسمت رو بنویسی یا ویرایش بزنی که در این صورت، افراد دیگه ای هستن که کار روی زمین نمونه. کلا به نظرم نویسندگی به صورت گروهی، محاسن بیشتری داره نسبت به معایبش. این نظر شخصی منه نه اینکه لزوما اتفاقی در گروه ما افتاده باشه. و اون نظر اینه که شاید خوب باشه، شخصی به عنوان سرگروه با تجربه، در بعضی جاها که اختلاف نظر پیش میاد، نظر نهایی رو بده که کسی ناراحت نشه. شاید کارگردان های فیلمنامه های دارای چند نویسنده هم همین مسئولیت رو داشته باشن!
نقش من: دو قسمت از متن اولیه داستان رو نوشتم و در ویرایش قسمت های دیگه هم تا جایی که تونستم کمک کردم.
در مورد رشد، نمی تونم کاملا رد کنم یا تایید کنم. اما بدیهیه هر چقدر بیشتر بنویسم رشد بیشتری صورت می گیره.
🟣در آخر اگر مایلید، کمی از خودتون بگید. محصلید یا شاغل؟! رشتهی تحصیلیتون چیه و از کِی وارد باغ انار و عرصهی نویسندگی شدید؟!
و اگه بخوایید توی یه جمله، #طرح_تحول رو به بقیه معرفی کنید، چی میگید؟!
🟠دانشجوی کارشناسی ارشد فلسفه و معلم هستم. تاریخ ورود به باغ انار رو نمی دونم اما اولین کلاسی که در باغ شرکت کردم، کلاس خانم صادقی(هیام)، کوچه انار، بود.
طرح تحول: تجربه ی هم نویسی با نویسنده های دیگه.
💢مصاحبهگر: احف🎤
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
#مصاحبه🎙
🔸سلام و عرض ادب. امیدوارم حالتون خوب باشه. قبل از هرچیز بگید که آیا این داستان بالاخره کامل نوشته شد و دیگه شاهد توقف پخشش نیستیم؟!
🔹سلام و برگ و همچنین. بله. خیالتون راحت. بالاخره نگارش کل داستان تموم شد و انشاءالله این بار دیگه تا آخرش داستان پخش و به اتمام میرسه.
🔸خب خداروشکر. دوبار تا الان وقفه افتاده توی داستان. میشه زمان این دو وقفه و همچنین دلیلش رو بگید؟!
🔹خب اولین بار داستان نوروز 1402 پخش شد و تا اردیبهشت هم ادامه داشت. اما به دلیل نگارش نصفه و نیمهی اون، از اواسط اردیبهشت بود دیگه قسمتی نداشتیم که پخش کنیم. این نداشتن تا زمستون ادامه داشت و اونجا تصمیم گرفتیم که ادامش رو بنویسیم و از نوروز 1403، دوباره از اول داستان رو پخش کنیم. این کارم انجام شد و تا شهادت رئیس جمهور هم پخش کردیم. ولی از اون شب به بعد دیگه قسمتی پخش نکردیم. چون هم عزای عمومی بود، هم استقبال اعضا خیلی کم شده بود و دیگه دل و دماغی نداشتیم. از طرفی هم قسمتای کمی در اختیار داشتیم و دیگه نخواستیم دوباره پخش کنیم و بعد بگیم باز قسمتامون تموم شد. واسه همین دیگه پخشش رو متوقف کردیم و تا همین یکی دو ماه پیش هم خبری از ادامش نبود.
🔸و دوباره نگارشش رو شروع کردید برای بار سوم. درسته؟!
🔹بله. از مرداد ماه بود که خودم تنهایی، سعی کردم ادامهاش رو بنویسم و هروقت که تموم شد، پخش مجددش رو شروع کنم. به خودم گفتم مرگ یه بار، شیون هم یه بار. باید این بارم تمومش کنم و این بارِ سنگین رو از روی دوشم بردارم که خب خداروشکر بالاخره موفق شدم.
🔸این یعنی الان نگارش داستان تموم شده و آمادهی پخشه. درسته؟! و اینکه نحوهی پخش چهجوریه؟! دوباره از اول یا ادامهی داستان؟! شبی چند قسمته و ممنون میشم توضیحاتی راجع به این قضایا بدید.
🔹بله. خداروشکر نگارش داستان امشب تموم شد و فقط کارای ویراستاری و تدوینش مونده که اونم انجام میشه. تا الان 87 قسمت پخش شده و از فرداشب ادامش پخش میشه. با این تفاوت که قبلاً به خاطر کمبود قسمت، شبی یه قسمت پخش میشد؛ ولی الان چون داستان حاضره و کنداکتور باغ هم از داستانای #طرح_تحول پر شده، از فرداشب شبی دو قسمت پخش خواهد شد. یعنی فرداشب قسمتهای 87 و 88 پخش میشه و همینجور هرشب دو قسمت ادامه پیدا میکنه تا به انتها برسه.
🔸کلاً این داستان چند قسمته و با این وضعیت، خلاصهای از داستان رو تا اونجایی که پخش شده بگید تا مخاطبین در جریان داستان قرار بگیرن.
🔹خب ببینید همینطور که گفتم، این داستان هنوز کامل تدوین نشده و مشخص نیست دقیقاً چند قسمته. ولی خب اگه حدودی بگم، شاید به 140 یا حتی 150 قسمت هم برسه که با توجه به دوقسمت دوقسمت پخش شدنش، شاید حدوداً یک ماه پخشش طول بکشه. خلاصهی این داستانم تا اینجا این بوده که عمران و یاد، اصلاً نمرده بودن و با ماجراهایی به باغ برمیگردن. البته یاد دچار فراموشی شده و همچنین به اتهام حمل مواد مخدر، تحت تعقیبه. اعضا تلاش میکنن که اول حافظهی یاد رو برگردونن. بعدشم مسببین اصلی اتفاقاتی که واسه عمران و یاد افتاد رو پیدا کنن و یک جورایی انتقام بگیرن. در کنارش اتفاقات فرعی مثل زایمان بانو شبنم، عاشق شدن رجینا به همجنس، سربازی احف و...هم پیگیری میشه.
🔸توی بازهی دوم پخش، قرعهکشی برای مخاطبین هم میذاشتید. آیا اون روند همچنان ادامه داره یا متوقف میشه؟!
🔹بله. قرعهکشی همچنان ادامه داره و پیگیری میشه و اعضا میتونن با خوندن داستان و دادن نظرات، انتقادات و پیشنهادات، هم ما رو کمک کنن، هم یه شانسی برای خودشون جمع کنن و توی قرعهکشیهای هفتگی و ماهانهی ما شرکت کنن. همچنین شانسهای اعضا از قبل سرجاشه و میتونن با نظر دادن، اونا رو افزایش بدن.
🔸ممنون از شما. اگر حرفی مونده، بفرمایید.
🔹حرفی نیست. امیدوارم اعضا از ادامهی داستان راضی باشن و بخونن و نظر بدن. همچنین مطمئن باشن که سوپرایزهایی در ادامهی داستان براشون داریم که شاید حتی فکرش رو هم نکنن. انشاءالله دوستان از شوخیهایی که باهاشون توی داستان شده هم ناراحت نشن و ما رو ببخشن. هم از این بابت و هم از اینکه بارها داستان متوقف شده و ما اونا رو منتظر گذاشتیم. موفق باشید و یا حق🌹
💢مصاحبه کننده و شونده: احف🎤
🆔 @ANAR_NEWS 🎙