در سفرنامهی شاردن آمده است که در عصر صفوی: «مردم تبریز مخصوصاً از نمایش رقص گرگ خیلی خوششان میآید. کسان گرگهایی را که برای رقصیدن تربیت کردهاند، از راههای بسیار دور به تبریز میآورند و میفروشند.» همینطور در کتاب سفیر زیبا از این رقص یاد شده است: «این گرگها طوری تربیت میشدند که همه آنها در مقابل مردی بودند که رامکننده و راهنمای آنها بودند. با اشاره به رقص، نینوازان آهنگی را آغاز کردند و آنگاه رقص گرگها آغاز شدند. آن حیوانات وحشی، هماهنگ با آهنگ دست و پای خود را تکان میدادند و زوزههای وحشتناک میکشیدند و جمعیت نیز میخواهند از فرط ترس و خواهان از سر شادی به شدت جیغ و میکردند.»
در گذشته، در یکی از مناطق ایران، بهویژه در جوامع عشایری و خانوادههای خانوادهای، که در میان طایفه یا خانواده به قتل میانجامید، عرفی سنتی برای پایان دادن به انتقام بهکار گرفته میشد که به آن «خونبس» میگفت. مقتول درمیآورد. این پیوند خویشاوندی نقش نوعی «پیمان صلح» را ایفا میکرد و در بسیاری از موارد، تنها راه بازگشت آرامش و توقف چرخههای انتقام به شمار میرفت. در سالهای قانونی بعدی، با ارائه راهکارهای قانونی برای حل اختلافات، این آیینها در بیشتر مناطق کشور کمرنگشده و اختلافات قانونیها از طریق پیگیری میشوند.
در کرمانشاه، در ایام قدیم، رسمی به نام «کشیدن خورشید در خمسهی مسترقه» یا «پنجهی دزدیده» بود که در پنج روز انتهایی سال اجرا میشد. مردم با خمیر، یک دیرهی بزرگ روی دیوار میکشیدند و میان آن، یک نقطه قرار میدادند که نمادی از خورشید بود. در باوری، در گذشته، خمیری درست میکردند، دست خود را در آن فرو میبردند و سپس، پنجهای خود را در و دیوار خانه، یا روی سیاه چادر و پیشانی گاوها میزدند. گفته میشود آرد این خمیر معمولاً جو بوده و این آیین، با باروری طبیعت، برای نعمتی فراوان و خوشبختی در سال پیش رو انجام میشود. در کرمانشاه، این پنج روز، با نامهای «پنجه تار» یا «تارپنجه» هم شناخته میشود.