eitaa logo
انجمن ادبی مَطلَع
838 دنبال‌کننده
584 عکس
181 ویدیو
10 فایل
﷽ 💠محفل ادبی مطلع | تاسیس ۱۴۰۰ 🔷 نشر اشعار ولایی 🔷 اعلان مراسمات هفتگی 🔷 رسانه شعر مشهد https://eitaa.com/joinchat/4073652327C9ee4eeaef2
مشاهده در ایتا
دانلود
چگونه صبر کنم این عمود؛ باز بیفتد تبر به جان تو ای سرو سرفراز بیفتد هنوز شاعرت ای «سرزمین حسن» نمرده است که دور، دست قشون زبان‌دراز بیفتد چقدر نام تو طبع مرا به ذوق می‌آرد چنان که چشم نوازنده‌ای به ساز بیفتد حرامیان همه بیزار از تواند و چه بهتر! خوشا به کعبه که از چشم بی‌نماز بیفتد به غارت تو طمع کرده‌اند و داد از آن روز که گنج، مفت به دست قمارباز بیفتد در این زمان صراحت، بدا به طبع روانی که در اسارت لفافه و مجاز بیفتد هزاربار بیفتم به خاک کاش و نبینم که پرچم تو زمانی از اهتزاز بیفتد میلاد حبیبی @anjoman_matla
والشمس ! که در ظلمت این راه ، چراغی والعصر ! که هر شام و سحرگاه چراغی واللیل ! که رفته است شب از خاطر شیراز با دست تو روشن شده هرگاه چراغی کوری که نشسته ست کنار حرم تو داده ست به دست من گمراه چراغی در دل پی عشقی ؟ نبرد راه به جایی با خود نبرد هر که در این چاه چراغی از مادر خود مادر من یاد گرفته است روشن بکند پیش تو هر ماه چراغی شعر رضوی در حرمت شاه کلید است آورده ام ای شاه به همراه چراغی در دست من این بار چراغی ست شکسته باید که ببخشی ... تو خودت شاه چراغی محمدحسین ملکیان @farazmalekianpoet
هدایت شده از yosefpoor.ir
نمی‌گذارد شیعه، به داغِ بر روی داغ که بی فروغ شود بارگاه شاهچراغ یوسف پور تسلیت @yosefpoor_ir
هدایت شده از مجتبی خرسندی
بسم الله الرحمن الرحیم برای... برای خاک، برای شرف، برای وطن برای خون شهیدی که ریخت پای وطن برای عزّت ایران، برای ایرانی که خطّ‌وخال نیفتد به جای‌جای وطن برای آن همه خونی که ریخت بر این خاک برای آن همه جانی که شد فدای وطن برای "گریه‌ی هرروز مادران شهید" برای "حسرت بابا"ی بچه‌های وطن برای "فرّخی"و"عشقی"و"نسیم شمال" برای بلبل مست غزل‌سرای وطن برای ترک، عرب، لر، بلوچ، گیلک، کرد برای هرکه دلش می‌تپد برای وطن برای هرکه وطن را رها نکرد و نرفت که گردوخاک نگیرد پر قبای وطن برای جمله‌ی "حبُّ الوَطَن مِنَ الایمان" چه بیش‌ازاین بنویسیم در ثنای وطن؟ برای این که بدانیم اوج خوش‌بختی‌ست که می‌شود ریه‌هامان پر از هوای وطن برای رقص جنون در میان آتش‌وخون برای رد شدن از خویش در اِزای وطن برای این که اگر خسته شد، زمین نخورد که شانه‌های من‌وما شود عصای وطن برای شاهرگ زیر تیغ رفته‌ی ما اگر که خون بشود ضامن بقای وطن برای این که اگر تن‌به‌تن کفن بشویم مباد بر تن ما جامه‌ی عزای وطن برای آن که می‌آید به یاری ایران برای آخر شیرین ماجرای وطن... @Mojtaba_khorsandi
چراغ لاله دمیده است از فزونی داغ شهید می‌رسد از کربلای شاهچراغ @shaneyshear @anjoman_matla
علیه‌السلام از خون شما دوام خواهیم گرفت یکرنگی و انسجام خواهیم گرفت امروز عزادار شماییم، ولی فرداست که انتقام خواهیم گرفت @alisalimian_poem @anjoman_matla
انجمن مطلع امروز ساعت 17:30 مشهد/عبادی 11 @anjoman_matla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
• هر یکشنبه میزبان شما عزیزان هستیم دقایق ابتدایی محفل، نقد و بررسی آثار و پس از آن خوانش شعر و ختم محفل نیز به روضه حضرات معصومین علیهم السلام است. @anjoman_matla
هدایت شده از علی مقدم
الفاظ "زن" و "زندگی" و "آزادی" هنگام نبود "امنیّت" بی معناست
هدایت شده از yosefpoor.ir
سلام ای مهربون آقای عالم دارم در میزنم، آغوش وا کن گرفتاره دلم...عین کبوتر منو تو صحن آزادی رها کن الهی سایه ی مهر تو ای ماه سر مرد و زن میهن بمونه چراغ شاچراغ و مشهد و قم الهی تا ابد روشن بمونه کجا واسه دلم بهتر ازاینجا ضریحت امن و اسمت هم امینه به تو تا گرمه پشت سرزمینم محاله روی ناامنی ببینه زیارتنامه رو از نو بخونیم امید سرزمین اینجاست مردم پناه شهر، صحن انقلابه امان اینجا امین اینجاست مردم سلام آوردن از شیراز آقا! شهیدای حرم شونه به شونه جوابش رو میگیرن دشمنامون به اون چادر که غرق خاک و خونه مسعود یوسف پور @yosefpoor_ir
هدایت شده از yosefpoor.ir
از تندباد فتنه ندارم غم سقوط ما پرچمیم و فتنه گران تار عنکبوت پهن است سفره ی دل خونم، گرفته اند ناشاعرانِ خسته قلم، روزه ی سکوت! ماییم و آرمان شهادت، شما و چه؟ ما زنده ایم در کنف حی لایموت دم میزنید تا که برافتد نظام ما خاموش کرده است که خورشید را به فوت؟ سبز است این دیار به خون شهید و باز چشم امید بسته کسان بر کویر لوت پایین گرفته ای سر خود را و می‌روی اینک بهوش باش که چاه است روبه روت! مسعود یوسف پور @yosefpoor_ir
چه جای غم که زمستان دم از بهار نزد اسیر جهل شد و سر به چشمه سار نزد چه جای غم که کلاغِ سیاه همسایه سری به سبزی این سرو پایدار نزد دلم برای لجن خوار برکه می سوزد که در مسیر غزل تن به آبشار نزد قلم، زبان به شکایت اگر که بگشاید گلایه می‌کند از آنکه حرف یار نزد به آفتاب قسم در سیاه چال افتد کسی که پرده ی اوهام را کنار نزد به جنگ و صلح سر از هر منافقی برداشت علی که تیغ به غیر از رضای یار نزد نمی‌شود که دم از سید شهیدان زد ولی از آن همه ظلم یزید جار نزد حسینی است کسی که مسیر عزت را صبور ماند و دمِ فتنه ها کنار زد @anjoman_matla