eitaa logo
انجمن ادبی مَطلَع
838 دنبال‌کننده
584 عکس
181 ویدیو
10 فایل
﷽ 💠محفل ادبی مطلع | تاسیس ۱۴۰۰ 🔷 نشر اشعار ولایی 🔷 اعلان مراسمات هفتگی 🔷 رسانه شعر مشهد https://eitaa.com/joinchat/4073652327C9ee4eeaef2
مشاهده در ایتا
دانلود
🚩 پاسخ کوبنده ...آی دشمن‌! تا قیامت حاج قاسم زنده است مرگ سهم توست از آغاز؛ پایان را ببین صبر ما اندازه دارد، چشم وا کن بعداز این خشم جمهوری اسلامی ایران را ببین پیر ما فرمود دوران بزن در رو گذشت پاسخ کوبنده‌ی مردان دوران را ببین... @alisalimian_poem
هدایت شده از علی مقدم
5.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
باید چه شود دگر؟! که هشیار شوید بهر دلِ غمدیده کمی یار شوید دیدید چگونه کودکان را کشتند ای وجدان های خُفته! بیدار شوید @sheikh_ali_moghaddam
هدایت شده از علی مقدم
رباعی هایی مرتبط با فرازهایی از دعای برخیز کمی سحر ابوحمزه بخوان با ناله و چشم تر، ابوحمزه بخوان بنگر که طریقتِ حقیقت اینجاست عرفان خواهی اگر، ابوحمزه بخوان . اِلهی لا تُؤَدِّبْنی بِعُقوُبَتِکَ هرچند فریب خورده ام از شیطان هر چند که غرق گشته ام در عصیان یا رب! به عقوبتت مفرما ادبم با لطف مرا به راه خود برگردان . بِكَ عَرَفْتُكَ، وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِى عَلَيْكَ وَ دَعَوْتَنِي إلَيْكَ، وَ لَوْ لا أَنْتَ لَمْ أَدْرِ مَا أَنْتَ!  هرگز نشدی ز ما جدا، ای همه تو هستی همه جا، روم کجا؟ ای همه تو معلوم تر از تو نیست در هر دو جهان من با تو شناختم تو را، ای همه تو . الحمدلله الذی یَحلُمُ عَنّی حَتّی کَاَنّی لاذَنبَ لی هر چند گذشته ی تباهی دارم عاصی ام و نامه ی سیاهی دارم بخشید و کریمانه بغل کرد مرا انگار نه انگار گناهی دارم . وَأَنَّکَ لَاتَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِکَ إِلّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمالُ دُونَکَ؛ از غفلت خود همیشه حیران ماندیم از ظلمت خود سخت پریشان ماندیم حاشا که جمالِ تو شود پوشیده ماییم که در حجاب عصیان ماندیم . وَأَنَّکَ لَاتَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِکَ إِلّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمالُ دُونَکَ؛ آبادی دل، خرابِ چشمانم شد شوری گُنه، سراب چشمانم شد محجوب نبوده ای تو از من امّا اعمال بَدَم حجاب چشمانم شد .  إِذَا رَأَیْتُ مَوْلایَ ذُنُوبِی فَزِعْتُ وَ إِذَا رَأَیْتُ کَرَمَکَ طَمِعْتُ آید چو گناهکاری ام در نظرم می ترسم از آنچه خواهد آمد به سرم در بخششت امّا به طمع می افتم وقتی که کرامت تو را می نگرم .  فَلَوِ اطَّلَعَ اليَومَ عَلى ذَنبي غَيرُكَ ما فَعَلتُهُ از غفلت خود، ببین چه ها می کردم پوشاندی و من ولی جفا می کردم آن لحظه که مشغول گناهان بودم می دید اگر جز تو، حیا می‌ کردم . اَیْنَ سَِتْرُکَ الْجَمیلُ اَیْنَ عَفْوُکَ الْجَلیلُ اَیْنَ فَرَجُکَ الْقَریبُ اَیْنَ غِیاثُکَ السَّریعُ اَیْنَ رَحْمَتُکَ الْواسِعَهُ اَیْنَ عَطایاکَ الْفاضِلَهُ اَیْنَ مَواهِبُکَ الْهَنیئَهُ آن مهر و محبّت فراوانت کو؟! آن‌ موهبت بدون پایانت کو؟! من بد هستم قبول، اما یاربّ ستّاریت و رحمت و احسانت کو؟! . لَسْتُ أَتَّکِلُ فِی النَّجَاةِ مِنْ عِقَابِکَ عَلَى أَعْمَالِنَا بَلْ بِفَضْلِکَ عَلَیْنَا کشکول گدایی است در دستم و بس دل را به امید و رحمتت بستم و بس من تکیه نمی کنم به اعمال خودم دل گرم به فضل و بخششت هستم و بس . فَتَجاوَز یا رَبِّ عَنْ قَبِیحِ مَا عِنْدَنَا بِجَمِیلِ مَا عِنْدَکْ بر کرده ی ناصحیح، ستّاری کن هرچند شدم وقیح، ستّاری کن یارب ز گناهِ خلوتم می ترسم یا مَن سَتَرَ القَبیح! ستّاری کن @sheikh_ali_moghaddam
هدایت شده از علی مقدم
رباعی هایی مرتبط با فرازهایی از دعای  یَا رَبِّ إِنَّ لَنَا فِیكَ أَمَلاً طَوِیلاً كَثِیراً إِنَّ لَنَا فِیكَ رَجَاءً عَظِیماً عَصَیْنَاكَ وَ نَحْنُ نَرْجُو أَنْ تَسْتُرَ عَلَیْنَا وَ دَعَوْنَاكَ وَ نَحْنُ نَرْجُو أَنْ تَسْتَجِیبَ لَنَا پوشاندی و من خراب کردم یا ربّ خود را هدفِ عذاب کردم یا ربّ در حشر بیا و آبرو داری کن روی کرمت حساب کردم یا ربّ . أَنَا الْوَضِیعُ الَّذِی رَفَعْتَهُ  خط از طومار مومنینم مزنی ننگ ابدی را به جبینم مزنی پیش همه آبرو به من بخشیدی بالا بردی مرا، زمینم مزنی . أَنَا الَّذِی أَمْهَلْتَنِی فَمَا ارْعَوَیتُ، وَ سَتَرْتَ عَلَی فَمَا اسْتَحْییتُ مهلت دادی، دعا نکردم یا رب خود را ز گنه جدا نکردم یا رب از لطف و کرامتت، گناهانم را پوشاندی و من حیا نکردم یا رب . و من عقوبات المعاصی جنبتنی حتی کانک استحییتنی آری منم و گناه خرمن خرمن آلوده شدم اگر چه دامن دامن امّا ز عقاب باز دورم کردی انگار که تو حیا نمودی از من . فَمالي لا اَبْكي اَبْكي لِخُروُجِ نَفْسي اَبْكي لِظُلْمَةِ قَبْري اَبْكي لِضيقِ لَحَدي بر زشتی اعمال بدم می گریم بر وحشت راهِ ابدم می گریم قبر است تجلی همین قلبِ خراب بر تنگی قبر و لحدم می گریم . اَبْكي لِسُؤالِ مُنْكَر وَ نَكير اِياي اعمال بدم شده نوشته، چه کنم؟! هنگام درو کردن کشته، چه کنم؟! آنجا که دروغ گفتنی ممکن نیست در پاسخ آن دو تا فرشته چه کنم؟! . إِلَهِی إِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ أَوْلَی مِنْکَ بالعفو؟! هر گز نشود جدا، دل ما از تو رحمی نکنی به بنده؟! حاشا از تو رحمانی و رحمتت رسیده به همه بر بخششِ بنده کیست اولی از تو؟ . واغْفِرْ لي ما خَفِي عَلَي الاْدَمِيينَ مِنْ عَمَلي وَ اَدِمْ لي ما بِهِ سَتَرْتَني من بد بودم ولی تو احسان کردی هر بار به من لطف فراوان‌ کردی غفار! بیا و باز نادیده بگیر آن را که ز چشم خلق پنهان کردی . سیدی لاتعذبنی و انا ارجوک هر چند بدم ولی جوابم نکنی پیش همه سیدی! خرابم نکنی امّید ندارم به کسی غیر خودت من دل به تو بسته ام، عذابم نکنی . سَيِّدى اِنْ کُنْتَ لا تَغْفِرُ اِلاّ لاِوْلِيآئِكَ وَاَهْلِ طاعَتِكَ؛ فَاِلى مَنْ يَفْزَعُ الْمُذْنِبوُنَ؟! آن روز که‌ ماییم و هزاران چه کنیم از شرم به‌ پیش چشم‌ یاران‌ چه کنیم؟! غفرانت اگر فقط به خوبان برسد ما طائفه گناه کاران چه کنیم؟! @sheikh_ali_moghaddam
هدایت شده از هندوستان
افسوس که ایام شریف رمضان رفت سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفت افسوس که سی پاره این ماه مبارک از دست به یکبار چو اوراق خزان رفت ماه رمضان حافظ این گله بُد از گرگ فریاد که زود از سر این گله شبان رفت شد زیر و زبر چون صف مژگان، صف طاعت شیرازه جمعیت بیداردلان رفت بیقدری ما چون نشود فاش به عالم؟ ماهی که شب قدر در او بود نهان، رفت برخاست تمیز از بشر و سایر حیوان آن روز که این ماه مبارک ز میان رفت تا آتش جوع رمضان چهره برافروخت از نامه اعمال، سیاهی چو دخان رفت با قامت چون تیر درین معرکه آمد از بار گنه با قد مانند کمان رفت برداشت ز دوش همه کس بار گنه را چون باد، سبک آمد و چون کوه، گران رفت چون اشک غیوران به سراپرده مژگان دیر آمد و زود از نظر آن جان جهان رفت از رفتن یوسف نرود بر دل یعقوب آنها که به صائب ز وداع رمضان رفت  @SAEB_TABRIZ
هدایت شده از مَدرَس/ ۸
14.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔵شعرخوانی مسعود یوسف‌پور در دومین مرحلۀ «سرزمین شعر» قلـــــم به وصف غمــت باز ای گل یاسیــن! چنان گیاهِ «زبان در قفا» سرافکنده ست ‌‌┅═✧ مدرس هشت | کانال شعر ✧═┅ ♡ ‌ ‌ ❍ㅤ   ⎙ㅤ  ⌲ ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
هدایت شده از yosefpoor.ir
طریق حسن، هزار است و رهنورد یکی‌ست ابوتراب یکی، شاهِ کوچه‌گرد یکی‌ست به سفره نانی اگر دارد آسمان از توست که بی دم تو تموز و تنورِ سرد یکی‌ست بگو به ماه کجا می‌گریزد از مهرت به هرکجا برود چرخ لاجورد یکی‌ست تو با تمام یتیمانِ دهر هم‌سخنی در این سراچۀ نُه تو، زبان درد یکی‌ست چه در غدیر، چه گاه مباهله، چه تبوک پیمبر از تو فقط گفت، حرف مرد یکی‌ست ⬛ اگر که معرکه خیبر، اگر تل‌آویو است قسم به تیغ دودم، فاتح نبرد یکی‌ست! مسعود یوسف پور ‌‌┅═✧ مدرس هشت | کانال شعر ✧═┅ ♡ ‌ ‌ ❍ㅤ   ⎙ㅤ  ⌲ ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
هدایت شده از دل نخواهی
• باغ سحرخیزان • به سید شهیدان اهل قلم سید مرتضی آوینی . ♦️۲۰ فروردین سالروز شهادت سید مرتضی آوینی و روز هنر انقلاب اسلامی♦️ . کدامین صبح، گُلچین رد شد از باغِ سحرخیزان که بعد از آن فرو مُردند پی‌درپی شباویزان در آن صبحِ شهادت سبزپوشانی از آن بالا تمامِ وسعتِ چَزّابه را کردند گُلریزان شبی تفسیرِ آیاتِ شکفتن را به زیبایی روایت کرد چشمت با اشاراتی بر المیزان روایت می‌کُنی از کوه و مجنون‌های گُمنامش دلم را می‌بَری تا ارتفاعاتِ قَلاویزان در اوصافت فرودست و حقیرند استعاراتم دلم سیرست از تمثیلِ ققنوسان و شبدیزان و ماییم و فریبِ دامگاهِ رنگ‌رنگ اینجا هیاهوی فرنگ‌ست و هجومِ خیلِ چنگیزان بپرس این روزهای سرد، حالِ هم قطاران را بپرس آیا بر آن سجاده‌ها هستند شبخیزان؟ ببین همسنگرانت بی‌صدا در خویش می‌میرند از آن‌هایند جمعی همصدای فتنه انگیزان پس از تو زندگی‌مان خالی از فصلِ شقایق‌هاست که راهی نیست ما را بی تو در باغِ سحرخیزان اسیرِ جذبه‌ی خنیاگرانِ غرب این ماییم شبیهِ عنکبوتانی به تارِ خویش آویزان میانِ لحظه‌هایم دیگر از ”فتحی”،”روایت” نیست که مضمون‌های سُرخَم را دِرو کردند پاییزان . .
هدایت شده از کنگرهٔ آفتاب
[ بایسته‌های شعر مهدوی ] • استاد حسینی رکن‌آبادی 🔻موضوعات: • جایگاه شعر مهدوی و تبیین اجتماعی • مسیر چهارگانه شاعر ولایی • از قدم (حرکت) و قلم (معیّت) • تحلیل سروده‌های مهدوی امروز مشاهده از طریق آپارت کنگرۀ آفتاب: https://aparat.com/v/fhLGg ‌‌┅═✧کنگره شعر آفتاب | عضویت ✧═┅ ♡ ‌ ‌ ❍ㅤ   ⎙ㅤ  ⌲ ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
هدایت شده از ✅ محسن ناصحی
روز و شب آماده‌تر، هر روز محکم می‌شویم یک به یک داریم طهرانی مقدم می‌شویم از خروش غیرت مردان ایرانی بترس قاتل سردار! از خون سلیمانی بترس چشم وا کن ای سپاه فیل! ابابیل آمده جان‌پناه اصلاً نمی‌یابی! که سجیل آمده @hosseinieh_net
برای ایرانم _جانم میترسد از نام دلیران تو دشمن از مشهد و شیراز و کرمان تو دشمن از کوههای سر بلند و سرفرازت از دشت ها و از بیابان تو دشمن از رود کارون و خلیج تا ابد فارس از جنگل سر سبز گیلان تو دشمن از مردهای مرد بی نام و نشانت از نام روی هر خیابان تو دشمن از نسل قاسم ها و فخری زاده ، حتی میترسد از طفل دبستان تو دشمن از لاله های سرخ روی پرچم تو از راه گلزار شهیدان تو دشمن از اشک چشم مادران داغدیده می ترسد از بغض فراوان تو دشمن می ترسدازخشمت سکوتت ،غیرتت، از آرامش ماقبل طوفان تو دشمن ایران تو مهد مردم آزاده هستی کی دست بر میدارد از جان تو دشمن 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 آزادی ات آزادی ات را دوست دارم ای خانه من آبادی ات را دوست دارم