eitaa logo
انجمن راویان فتح البرز
287 دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
4هزار ویدیو
324 فایل
فعال در عرصه روایتگری و راهیان نور ارتباط با ادمین @saleh425
مشاهده در ایتا
دانلود
ماشاءالله لاحول و لاقوه الا بالله العلی العظیم @Afsaran_ir
🔴فعالیت عمرانی در یادمان شهدای مرصاد 🔻با نزدیک شدن به اربعین حسینی، یادمان شهدای مرصاد که بر سر راه زائرین کربلا واقع شده؛ شاهد فعالیت عمرانی در جهت آماده سازی برای میزبانی از زائرین کربلا است. 🌐 باشگاه خبرنگاران راهیان نور کشور جهاد رسانه‌ای شهید رهبر 🆔 @Rahianenoor_press
「🔰مفتخریم‌به‌خدمت」 🔸 تکمیل ساخت و جانمایی گنبد مزار شهدای غواص گمنام _يادمان اروند _مرداد ماه ۱۴۰۲. | 🌊| یادمان شهدای عملیات والفجر۸
بچـه هاے خادم الشــهداء اینجا دور هم هستن... کلے خاطــره اینجاستـ.... 👇👇👇 🔰 کانال https://eitaa.com/khademin_alborz اگـِ دلتنـگـِ راهیـان نور هستے بیـا اینجـا پاتوق لباس خاکیا مسجدیا،راهیان نوریا 👇 🔰کانال https://eitaa.com/khademin_alborz
از گردان اسرای عراقی که در جنگ ایران و عراق از ایران دفاع کردند چه می‌دانید؟ 🔹اسماعیل دقایقی هنگامی که فرماندهی«تیپ ۹ بدر» را پذیرفت، با تلاشی شبانه‌روزی، تمامی قدرت و امکانات خود را وقف انجام وظیفه الهی کرد و با توکل به خدا و پشتکار و جدیت در مدت کوتاهی موفق شد یگان رزم منسجم و قدرتمندی را پایه‌گذاری کند. وی گردان «احرار» را از میان اسیران عراقی تشکیل داد. آنها به رغم آنکه اسیر بودند، با علاقه و اشتیاق در این گردان با ارتشی که خودشان سال‌ها در آن ارتش بودند، می‌جنگیدند و بسیاری از آنها هم به شهادت رسیدند. @AkhbareFori
🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷 🔷🔷🔷 🔷 گرامی باد 17 مرداد به یاد روزنامه کیهان معلم ✅تخریبچی شهید علی اکبر طحانی در 11 فروردین ماه سال 1367 در منطقه عمومی حلبچه با گاز شیمیایی دشمن به شهادت رسید. قبل از او برادرش علیرضا در شهر فاو به شهادت رسیده بود @alvaresinchannel
🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷 🔷🔷🔷 🔷 گرامی باد 17 مرداد به یاد روزنامه کیهان معلم ✅اون اهل شهریار بود و معلم آموزش و پرورش. متاهل هم بود. دوتا فرزند داشت روزنامه هم بود همیشه یه ساک کوچولو دنبالش بود که توش یه دفترچه چهل برگ کاهی و یک عدد دوربین ۱۳۵ میلمتری بود که روش برچسب موسسه کیهان خورده بود. عکس هم که میگرفت سیاه سفید بود هرکجا میرفتیم آخر روز مینشست و خاطراتش رو مینوشت. مثل خیلی تند و خرچنگ قورباغه مینوشت که حتی بعد از نوشتن، خط خودش رو به سختی میخوند. سال ۶۷ داشت تحویل میشد و ما داشتیم ازمنطقه وارد عراق میشدیم که کنار آبشاری ساکش رو باز کرد و دفترچه کاهیش رو درآورد و شروع کرد تند تند نوشتن. “الان وارد بیاره عراق شدیم و کنار آبشاری توقف کردیم تا هم ناهار بخوریم و هم دعای سال تحویل رو بخونیم”. گفتم برادر بگذار غروب مینوسی. گفت معلوم نیست تا غروب باشیم.. آخه توی مسیر که میومدیم وارد خاک عراق بشیم یه چوپان با گوسفنداش وارد کنار جاده شده بودن و روی مین های رفته بودند وتکه های بدنشون در اطراف جاده پراکنده بود . منظره عجیبی بود و عجیب به هم ریخت. چند روز به مونده بود که دیدم اخم هاش توهمه.. گفتم برادر چی شده. مگه کشتی هات غرق شده. با عصبانیت گفت : دوربینم توی ساک نیست. گفتم شاید اشتباهی جابجا شده. گفت: برای بیت المال بود از این عصبانیم که در نگهداریش سهل انگاری کردم. گفتم انشاءالله پیدا میشه. مواظب دفترچه ات باش. روز ۱۱فروردین ۶۷ یه تعداد برای مین گذاری مقابل دشمن وارد شدند. و ایشون هم همراهشون بود. اونجا هم دنبال خبر و گزارش بود و خیلی از مسائلی که برای ما عادی بود و از کنارش بی توجه رد میشدیم اون به دقت بررسی میکرد. دشمن از صبح علی الطلوع آتش سنگینی برای پس گرفتن مواضعش از ما میریخت و همه رو کلافه کرده بود به طوریکه جرات خارج شدن از سنگر رو نداشتیم. احتمال تلفات بالا بود و فرمانده هان تصمیم گرفتند بچه های تخریب عقب بیان ودر یک فرصت دیگه ماموریتشون رو انجام بدهند. تازه به مقر عقبه اومده بودند. وقت ظهر بود که هواپیماهای دشمن سر و کله شون پیدا شد. برای بمباران عقبه واحد ها و گردان ها اومده بودند که یه هم نصیب چادرهای لشگر۱۰سیدالشهداء(ع) شد و و. شهید دوم خانواده طحانی پرکشید. بعد از شهادت علی اکبر نه دوربین پیدا شد و نه دفترچه ها چهل برگ که گزارش ها و خاطراتش رو نوشته بود @alvaresinchannel