🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
#معبر_برگشت
#عملیات_عاشورای_3
بامداد 25 مرداد1364
منطقه عملیات فکه
✍️✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
4️⃣ #قسمت_چهارم
با کمک برادرها معبر رو باز کردیم و بچه های دسته آموزش نظامی رو عبور دادیم.
من یک لحظه یاد پرچم ها افتادم که باید ابتدا و انتهای معبر نصب میکردیم. از جام بلند شدم و دولا دولا بین دو #طناب_معبر دویدم ابتدای میدون مین و پرچم ها رو باز کردم و دو طرف معبر که مثل یک کوچه شده بود کوبیدم.
دشمن پی درپی منور میزد. مثل اینکه معبر رو دیده بود و با خمپاره معبر رو میکوبید.
منهم اومدم داخل شیار جانپناه گرفتم تا آتیش سبک بشه.
چند دقیقه نگذشته بود که دیدم از پشت سر صدای #نفربر_شنی دارد میاد. اول گقتم شاید بلدوذر یا لودر اومده برای جانپناه درست کردن.اما نزدیکتر که اومد در زیر نور منور دیدم یک #خشایار سبز رنگ داره به سرعت به سمت ما میاد. خیلی ترسیدم، گفتم دور خوردیم و دشمن اومده ما رو اسیر کنه.
یک شیخ روحانی هم اونجا با ما بود. سوال کرد برادر چی شده؟ گفتم: آشیخ به قول امام؛ مکتبی که شهادت داره اسارت نداره.
با تعجب پرسید میخوای چیکار کنی؟ یک #نارنجک از کمرم باز کردم بهش دادم و یک نارنجک هم خودم ضامنش رو آزاد کردم و منتظر عکس العمل خشایار شدیم.
خشایار چند متر مونده بود به شیار ایستاد و گرد و خاک زیادی هم کرد.
تو گرد و خاک دیدم یک دفعه درب روی کلاهک بازشد و یک نفر با زیر پیراهن پرید بیرون و پشت سرش هم با ناباوری دیدم #شهید_سید_محمد_زینال_الحسینی فرمانده تخریب پایین پرید.
ضامن نارنجک رو محکم کردم و دویدم سمت خشایار تا مسیر رو اشتباه نرن.
شهید سید محمد از دیدن من خیلی خوشحال شد و گفت چه خبر معبر کجاست، سلیمانی کو...
با هم به سمت معبر دویدیم و وارد معبرشدیم. دشمن با تیربار سنگین داخل معبر رو میزد.
من از ترسم که تیر نخورم خودم رو روی زمین میکشیدم اما دیدم #شهید_سید_محمد راست راست داخل معبر داره راه میره. دستش رو کشیدم و با التماس گفتم سید "تو رو به جدت مواظب باش" تیر میخوری، انگار نه انگار. چند قدم که رفتیم برخوردیم به بهرام بیاتی که هنوز توی میدون مین غرق خون افتاده بود و ناله میکرد.
تا سید رو دید گفت: آقا سید کمک کنید.
سید با عتاب رو به من کرد و گفت: خودم بقیه معبر رو میرم، تو اینو کول بگیر و ببر عقب...
سید چنان جذبه ای داشت که آدم جرات نمیکرد بگه نه.
بیاتی رو یک مقدار رو دوشم گرفتم و به سمت انتهای میدون کشیدم.
بدنش سنگین شده بود.
راننده خشایار هم اومد کمک و به سختی اونو بالای خشایار گذاشتیم تا به عقب بره.
باز خودم دویدم داخل معبر و به سمت بالای #تپه_رزمی رفتم. دیدم نیروها دارن میان که از معبر عبور کنند.
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
#معبر_برگشت
#عملیات_عاشورای_3
بامداد 25 مرداد1364
منطقه عملیات فکه
✍️✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
5️⃣ #قسمت_پنجم
ساعت حدود سه و نیم یا چهار صبح بود. بچه های گردانها عقب میومدند و شهدا و مجروحین و اسراء رو هم با خودشون عقب میاوردن. تقریبا همه نیروها عقب رفتند اما سید عقب نمی اومد. هرچی من و سلیمانی بهش التماس میکردیم سید گوشش بدهکار نبود. فکرکنم نگران بچه هایی بود که رفته بودن پل های روی #رودخانه_دویرج رو منهدم کنند.
بچه های گردانها عقب رفته بودند اما #بچه_های_تخریب مشغول انهدام سنگرها و تجهیزات دشمن و کار گذاشتن #تله_های_انفجاری بودند. هوا دیگه داشت روشن میشد که خبرآوردن که همه بچه های تخریب با اتمام ماموریتشان عقب اومدند.
شهید سید محمد هم رضایت داد و عقب اومد.
به خط خودمون که رسیدیم داشت نماز صبح قضا میشد.
نماز رو با لباسهای خونی و با تیمم و بدون اینکه پوتین از پا دربیاریم خوندیم.
بعد از نماز سوار تویوتا شدیم و به عقبه #تیپ_سیدالشهداء(ع) دردهکده #حضرت_رسول(ص) اومدیم.
دیدیم بقیه بچه ها هم اونجا هستند. یک راست رفتم سمت کلمن آب یخ و کلمن رو سرکشیدم. از خستگی روی زمین افتادم. هنوز خورشید بالا نیومده بود و سرو صدای "هندونه خربزه" بچه ها من رو از زمین بلند کرد و با همون دست خونی هندونه رو میزدم رو زمین و میشکافت و با خوردنش رفع تشنگی میکردم.
حالم که جا آومد یاد رفیقا افتادیم و سراغ یک به یک رو از هم میگرفتیم. کلمه"اونم رفت خوش به حالش"بین بچه های تخریب و سایر گردانها رد و بدل میشد. تو همون دقایق اولیه بعد از عملیات سر زبونها حماسه خوابیدن #شهید_حاج_قاسم_اصغری رو #سیم_خاردار بود. ما خبر نداشتیم. فقط به خودمون میبالیدیم که یک چنین رفیقی داریم. تو دهکده حضرت رسول بودیم (عقبه رزمندگان لشگرحضرت رسول(ص) و سیدالشهداء(ع) درعملیات والفجرمقدماتی) که اخبار ساعت 8 صبح اعلام کرد که #عملیات_عاشوری 3 دیشب در منطقه فکه توسط رزمندگان اسلام انجام شده و تعداد 35 نفر از دشمن اسیر گرفتن و بعد هم اعلام کرد که از این ساعت رای گیری برای انتخاب #چهارمین_رییس_جمهور هم آغاز شده .
ماشینها اومدن و رزمنده ها رو سوار کردن و به عقب بردند. مقر گردان ما #موقعیت_الصابرین در پل کرخه بود و ما ایستگاه صلواتی کرخه پیاده شدیم و رفتیم حموم و از حموم که بیرون اومدیم صندوقهای رای گیری رو آوردند تا رزمندگان رای بدهند.
ما هم با کارت پلاک رای دادیم. رای همه ما #آقای_خامنه_ای بود و مسولین رای گیری کارت پلاک جنگی ما رو سوراخ کردن.
@alvaresinchannel
#سلاماربابم
سلامارباب خوبم
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ..
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً
ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ ..
اَلسَّلامُ عَلَیالْحُسَیْن وَ عَلی عَلَیِ بْنالْحُسَین
وَ عَلی اَوْلادِالْحْسَیْن وَ عَلی اَصحابِالْحُسَین🏴
سلام امروز به نیابت #شهید محمد جهانخواه
#اللهمارزقناکربلابحقالحسین『ع』
@khademin_alborz
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از #شهیدابوالفضل خوشرفتار
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صبحتونشهدایی📿
@khademin_alborz
🔴یادمان والفجر۴ به روایت تصاویر
🔻یادمان شهدای والفجر۴، محل انجام عملیاتی به همین نام است که در نوار مرزی مریوان_دره شیلر و در نزدیکی پایانه مرزی باشماق واقع شده است.
#خبر
#راهیان_نور
#یادمان_شهدای_والفجر۴
🌐 باشگاه خبرنگاران راهیان نور کشور
جهاد رسانهای شهید رهبر
🆔 @Rahianenoor_press