eitaa logo
انجمن راویان فتح البرز
275 دنبال‌کننده
6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
269 فایل
فعال در عرصه روایتگری و راهیان نور ارتباط با ادمین @saleh425
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. شنیدین میگن اصفهانیا خسیسن... 😢 اینو ببینید 👆👆👆 . ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
✊ سخنان قاطع امام در ۱۴ آبان ۱۳۵۹: «من منتظرم که این از بین برود. و [هشدار] می‌دهم به پاسداران، قوای انتظامی و فرماندهان قوای انتظامی که باید این حصر شکسته بشود؛ مسامحه نشود.» 💢این دستور با تعلل‌های روی زمین ماند. از زمان اشغال خرمشهر و سایر مناطق، یک سال زمان سپری می‌شد و در طول این مدت عملیات چشمگیری برای بازپس‌گیری مناطق صورت نگرفت. اولین عملیات بازپس‌گیری مناطق اشغالی با نام با هدف شکستن حصر آبادان در تاریخ پنجم مهرماه ۱۳۶۰ انجام شد. این عملیات اولین همکاری ارتش و سپاه در جنگ بود و در آن شرق رودخانه کارون از حضور دشمن با موفقیت پاکسازی شد. 📅 به مناسبت شکست حصر آبادان ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas 📡 کانال "دفاع مقدس"
📷سمت راست: حمیدرضا لطیفی آزاد جانباز تخریبچی لشگر ۱۰ سیدالشهدا(ع) و ۲۷ محمد رسول الله(ص) که آبانماه ۱۴۰۱ در حین خدمت در مطب دندانپزشکی دچار عارضه قلبی شد و غریبانه پرکشید. او تابستان ۶۲ پا به جبهه گذاشت و تا پایان جنگ، سنگر دفاع را ترک نکرد. وی بارها تا مرز شهادت پیش رفت ولی تقدیر این بود که بماند و در سنگر علم به مردم دیار خود خدمت نماید. دکتر لطفی آزاد اهل خیر و دستگیری از محرومین بود و مردم پیشوا ورامین همواره از او به نیکی یاد می کنند. خدایش بیامرزد و با هم‌رزمان شهیدش محشور نماید🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.. 🌸🍂 در کوی نیکنامان ما را گذر ندادند گر تو نمیپسندی تغییر ده قضا را.. 🌿 📽من زمانیکه میخواستم بیام اینجا فقط برای تفریح بود ...!! 🥀💔 📌به وقت اعزام دانش آموزی 📸 روایت تصویری همراه با ❣کمیته خادمین شهدا 🌱 @khademin_alborz ┄┅•═༅𖣔✾‌ 💌 ✾𖣔༅═•‏┅┄ .
آبان ۱۳۶۲ -- شهادت جواد افراسیابی چهارمین شهید از یک خانواده، که علمدار جبهه ها نام گرفت و از فرماندهان جنگ بود. خانواده افراسیابی، پنج برادر شهید و دو جانباز سرفراز تقدیم اسلام نمود 🎞👆شهید جواد افراسیابی در کنار شهید والامقام ابراهیم هادی
mehr: 💠 خاطره ای از 🌷اسیری که شهید شد‼️ 🔹نزدیک ارتفاعات بودیم.با رضا گودینی و جواد افراسیابی و بقیه به سرعت می دویدم. ▫️یکدفعه یک جیپ عراقی از پشت تپه خارج شد و به سمت ما آمد!فرصت تصمیم گیری نداشتیم.به سمت جیپ شلیک کردیم. ▪️لحظاتی بعد بالای سر جنازه های عراقی رفتیم.دو افسر عراقی کشته شده بودند.یکی از آنها هم تیر خورده بود. 🔺اما هنوز زنده بود.خواستم با شلیک گلوله ای او را بزنم.اما ابراهیم هادی مانع شد.با تعجب گفت: چه می کنی؟! ─ بعد ادامه داد او الان اسیر است. ماحق کشتن او را نداریم. ▪️بعد هم کار عجیبی کرد! شنیده بودم ابراهیم قهرمان کشتی بوده و بدنش خیلی قوی است اما نمی دانستم تا این حد! سرباز عراقی را روی دوش خود قرار داد. بعد به همراه هم از کوهستان عبور کردیم. 🔹در راه زخم های او را بست. اسیر عراقی موقع نماز صبح با ما نماز جماعت خواند. ▫️بعد شروع به صحبت کرد: من ابوجعفر بی سیم چی قرارگاه لشگر چهارم عراق، شیعه و ساکن کربلا هستم و ... 🔹صبح به گیلان غرب رسیدیم. چند روزی ابوجعفر پیش ما بود. ابراهیم مانند یک دوست با او برخورد می کرد. ▫️با ما هم غذا بود و ... بعد هم او را بردند. فراموش نمی کنم. ابوجعفر گریه می کرد.می گفت: خواهش می کنم مرا نبرید! می خواهم بمانم و کنار شما با بعثی ها بجنگم! مدتی بعد از فرماندهی سپاه آمدند و از ابراهیم تشکر کردند. اطلاعاتی که این اسیر عراقی به آنها داده بود بسیار با ارزشمند و مهم بود. ▪️سال بعد خبر رسید که بچه ها ابوجعفر را در تیپ بدر دیده اند. او همراه تعدادی دیگر از اسرا به جبهه آمده بود تا با بعثی ها بجنگند! بعد از عملیات به سمت مقر تیپ بدر رفتیم. گفتم: اگر شد ابوجعفر را به گروه خودمان بیاوریم. قبل از ورود به مقر عکس شهدا را به روی دیوار نگاه می کردیم. ▫️دقایقی بعد قبل از اینکه وارد ساختمان شویم برگشتیم! در میان تصاویر شهدای آخرین عملیات ، ابوجعفر را دیدم. 🌷او هم به جرگه شهدای گمنام پیوسته است. تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است
🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ 🌼 🌼 🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... (داریوش)رضاساکی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید✋ شماهم‌دعوتیت⬇️ ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
26.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رهبر انقلاب کدام یک از مسئولان را لعنت کردند؟ در قسمت 84 برنامه حافظه تاریخی ایرانی، به تبارشناسی تاریخی یکی از جملات اخیر رهبر انقلاب پرداخته ایم. + معرفی چند کتاب برای آگاهی از جریان شناسی سیاسی پس از انقلاب 🔹برای پایین آوردن حجم فیلم کیفیت آن کم شده اما اگر خواستید فیلم را با کیفیت اصلی ببینید از اینجا اقدام کنید. 🔹برای تهیه کتبی هم که در این قسمت معرفی شده از اینجا و اینجا اقدام کنید. 🔻برای مشاهده قسمت های قبلی برنامه نیز از اینجا عضو کانال شوید.
38.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽فیلم/ 🔷چرا راهیان نور رفتیم؟ حوزه ۲۲۶۱بسیج دانش آموزی حضرت معصومه(س)ناحیه مقاومت بسیج امام سجاد علیه‌السلام 🌐 @basijalborz_irankochak
۲۳ آبان‌ماه ۱۳۵۹ در چنین روزی ارتش بعثی صدام در دشت خوزستان به هجوم برد و آن را بطور کامل به محاصره خود درآورد. ماشین جنگی عراق که تا نزدیکی های پادگان حمیدیه پیش رفت، هدفش تصرف منطقه استراتژیک بود. دوران جنگ تحمیلی
🔻 نبرد نابرابر در دهلاویه دهلاویه ، روستای کوچکی است در استان خوزستان و در منطقه دشت آزادگان. این روستا در شهرستان سوسنگرد ( 12 کیلومتری غرب سوسنگرد و 15 کیلومتری جنوب شرق بستان ) و در کنار جاده اصلی سوسنگرد – بستان قرار دارد. تا قبل از سال های دفاع مقدس ، دهلاویه روستای کوچک و گمنامی بود ، اما امروز ، مقتل یکی از به یادماندنی ترین اسطوره های دفاع مقدس ، دکتر مصطفی چمران است که مسافران و زائران زیادی را به سوی خود می کشاند. دهلاویه همچنین شاهد حضور بزرگمردان دیگری همچون علی تجلایی ، ایرج رستمی ، جواد داغری و ده ها شهید رزمنده دیگر بود که با شهادت شان از اسلام عزیر و ازاین مرز و بوم دفاع کردند. در ابتدای جنگ تحمیلی ، علی تجلایی با 50 رزمنده تبریزی به دهلاویه رفت تا از جبهه سوسنگرد دفاع کند. او در یکی از یادداشت هایش درباره مقاومت در دهلاویه نوشته است : ( در هجوم دشمن به محور دهلاویه ، ده ها تانک و نفربر و بیش از 4000 نیروی پیاده شرکت داشتند. با من تماس گرفتند که عقب نشینی کنم ، در جواب گفتم تا آخرین نفر خواهم ایستاد. دشمن در چند روز اول جنگ ، نتوانست از سمت جاده بستان – سوسنگرد پیشروی کند و ناچار به پیشروی از سمت شمال منطقه ( تپه های الله اکبر ) شد . در آن چند روز ، روستاهای دو سمت جاده بستان – سوسنگرد ، از حمله دشمن در امان ماندند. اما با تصرف بستان ، دشمن حمله خود را از امتداد این جاده سازماندهی کرد و پیش آمد. با کشیده شدن آتش جنگ به سمت پل سابله ، دهلاویه خالی از سکنه شد و اهالی روستا به شهرها و روستاهای دورتر رفتند. گزارش ها حاکی بود که در دهلاویه ، نیروهای عراقی خانه های مردم را به غارت برده اند. صبح روز 23 آبان بود که قوای دشمن ، با کمک 40 دستگاه تانک ، پیش آمدند. نیروهای خودی در دهلاویه تا ساعت 18 مقاومت کردند. وقتی تاریکی شب فرا رسید ، توان مدافعان و مهمات آن ها کاهش یافته بود و بسیاری هم شهید شده بودند. مدافعان برای کمک به سوسنگرد ، از دهلاویه عقب نشینی کردند و با به جا گذاشتن ده ها شهید ، به سوسنگرد رفتند و دهلاویه به دست دشمن افتاد. عملیات آزادسازی دهلاویه ، از بامداد 26 خرداد 1360 آغاز شد و در همان ساعات اولیه روستای مخروبه دهلاویه آزاد شد و نیروهای خودی تا یک کیلومتری غرب روستا پیش رفتند. دشمن دوبار دست به ضد حمله زد و نیروهای خودی مجبور به عقب نشینی شدند. متن گزارش ایرج رستمی ( فرمانده عملیات ) در روز 27 خرداد چنین بود : ( دهلاویه مظلوم است. امروز 27 خرداد ، در حدود 300 متری شرق دهلاویه مستقر شدیم. دیروز ساعت 4:30 بامداد حمله کردیم. دشمن را تا یک کیلومتر عقب راندیم. حرکت خودروها در یک کیلومتری غرب دهلاویه به سمت آنجا را دیدیم. برادران خمپاره انداز بسیجی ، مواضع دشمن را در این روستا زیر آتش گرفتند و تعدادی از سنگرهای دشمن منهدم شد ) . 29 خرداد ، دشمن با پشتیبانی آتش توپخانه به دهلاویه حمله آورد. نیروهای رستمی ، خسته بودند و تعدادشان نسبت به دشمن کم بود. دامنه حمله هر لحظه بیشتر می شد ، دستور عقب نشینی بسمت شرق روستا صادر شد. رزمندگان که هر متر از زمین را با زحمت پس گرفته بودند ، عقب نشینی برایشان تلخ بود. طبق دستور ، به شرق رفتند ، اما هیچ جان پناهی نبود ، توپخانه خودی به کمک شان آمد ، لابه لای سنگرها و دیوار خرابه ها ، کار به جنگ تن به تن کشید. دود غلیظ ، منطقه را برداشته بود. ساعت 2:30 بامداد سی ام خرداد1360 بود و فقط 40 گلوله مانده بود. رستمی ، آر.پی.جی برداشت و یک تانک را نشانه گرفت و بعد جستی زد و به خاکریز جلویی رفت تا از حال بقیه افرادش مطلع شود.دید همه شهید شدند. گلوله خمپاره نزدیک او به زمین خورد.ترکش به سرش اصابت کرد.با دستمال ، سر او را بستند تا جلوی خونریزی را بگیرند ، اما فایده نداشت. او پر کشید و به آرزویش رسید و به درجه رفیع شهادت نایل گردید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | 🌷 اسم شهید... 🎙 راوی: حاج داوود احمدپور * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
🌷 شهید ایرج رستمی؛ یار با وفای شهید چمران که تا آخرین نفس در کنار او ایستاد ..... ا🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱 رهبر انقلاب:👇 🚩 معروف بود در دوران جنگ میگفتند فلانی میزند، روشن است؛ یعنی بزودی شهید خواهد شد. این نورانیتِ حضور بسیجی بود؛ این را من خودم مشاهده کردم؛ نه یک بار و دو بار. یک سرگرد ارتشی که بعد ما فهمیدیم ایشان اهل آشخانه است - سرگرد رستمی - به میل خود، به صورت بسیجی آمده بود در مجموعه‌ی ، آنجا فعالیت میکرد 🔰 بنده مکرراً او را میدیدم؛ می‌آمد، میرفت. یک شبی با مرحوم چمران نشسته بودیم راجع به مسائل جبهه و کارهائی که فردا داشتیم، صحبت میکردیم؛ در باز شد، همین وارد شد. چند روزی بود من او را ندیده بودم. دیدم سرتاپایش گل‌آلود است؛ این پوتینها گل‌آلود، بدنش خاک‌آلود، صورتش خسته، ریشش بلند؛ اما چهره را که نگاه کردم، دیدم مثل ماه میدرخشد؛ نورانی بود. 🌷روزهای قبل، من این حالت را در او ندیده بودم. رفته بود در یک منطقه‌ی عملیاتی، آنجا فعالیت زیادی کرده بود؛ حالا آمده بود، میخواست گزارش بدهد. او بعد از چندی هم به شهادت رسید. بود، اما آمده بود وارد میدان شده بود؛ فعالیت میکرد، مجاهدت میکرد، حضور فداکارانه داشت - در همان مجموعه‌ی بسیجیِ شهید چمران - بعد هم به شهادت رسید. این نورانیت را خیلی‌ها دیدند؛ ما هم دیدیم، دیگران هم بیشتر از ما دیدند. این ناشی از همان حضور فوق‌العاده است.۹۱/۰۷/۲۴ ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ سرگرد بسیجی ارتش، ایرج رستمی در ۳۱ خرداد ۶۰ بشهادت رسید؛ همان روزی که هم آسمانی شد. آنها هر دو با هم به ملکوت اعلا پرواز کردند 🕊🕊
نامه‌اي چمران به ایرج رستمی نشان از ارادت و محبت عميق آن عارف وارسته به این ارتشی مومن و دلاور است. متن نامه مزبور به اين شرح است:: بسم الله الرحمن الرحيم دوست عزيزم! آقاي رستمي قهرمان پرافتخار ما هر وقت كه به تو فكر مي كنم از شدت شوق قلبم مي لرزد و اشك به چشمانم حلقه مي زند. اميدوارم كه هر چه زودتر، صحت و سلامت خود را بازيابي و با هم در كوه ها و دشت ها و دره ها و در خطرناك ترين سنگرها براي پاسداري از ايران و انقلاب فداكاري كنيم. دوست‌دار تو دكتر چمران ا┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ کانال
هدایت شده از آلبوم خاطرات
🌱 ۲۴ آبان ۱۳۴۲ -- سالروز ولادت شهید حاج سعید تراب فرمانده گردان امام حسن(ع) -- لشگر ۱۰ سیدالشهدا(ع) 🕊🕊شهادت: اول مرداد ۱۳۶۷
هدایت شده از آلبوم خاطرات
به یاد علمدار یک دست گردان امام‌حسن (ع) سهمیه‌ی حاج سعید از عملیات الی بیت المقدس ،دست راستی بود که از پیکر افتاد.. در جبهه شاخص شناسایی حاج سعید آستین خالیش بود و در عملیات‌هـا همه حیران بودند که این رزمنده تک‌دست چگونه با تیربار و آرپی‌ جی به دشمن حمله می‌کند!! مگر با یک دست و آن هم دست چپ می‌توان قلب دشمن را نشانه رفت .... 🌷شهید حاج سعید تراب🌷 فرمانده گردان امام‌حسن(ع) لشکر۱۰ سیدالشهداء شهادت: ۱۳۶۷/۵/۱ ،جاده اهواز_خرمشهر
27.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗓 ۲۴ آبان‌ ماه، سالروز عملیات فتح ۳ ⏳ سال ۱۳۶۵ 🎞
عملیات فتح ۳ این عملیات در تاریخ ۲۴ آبان ماه ۱۳۶۵ در منطقه‌ زاخو - دهوك‌ در عمق‌300 كيلومتري‌ جبهه‌ شمالي‌ جنگ‌ و عمق خاک عراق، و با هدف ضربه‌ به‌ مراكز پشتيباني‌ و عقبه‌ دشمن‌ به صورت هجومی انجام شد. 🔴 تهاجم به‌ عقبه‌ دشمن سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامي‌ با نزديك‌ شدن‌ «اتحاديه‌ ميهني‌ كردستان‌ عراق»- به‌ رهبري‌ «جلال‌ طالباني»- به‌ جمهوري‌ اسلامي‌ و در پي‌ تشكيل‌ قرارگاه‌ «رمضان»، به‌ برنامه‌ريزي‌ حركت‌هاي‌ نامنظم‌ در داخل‌ خاك‌ عراق‌ پرداخت. همكاري‌ با اين‌ اتحاديه‌ مي‌توانست‌ در راستاي‌ حركت‌ قرارگاه‌ رمضان‌ مفيد و موثر باشد و در همين‌ رابطه‌ سلسله‌ عمليات‌هاي‌ نامنظم‌ فتح‌ پايه‌ريزي‌ شد. در همين‌ راستا عمليات‌ «فتح‌3» در تاريخ‌24 آبانماه‌ 1365 در جبهه‌ شمالي‌ به‌ اجرا درآمد. نيروهاي‌ عمل‌ كننده‌ سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامي‌ با همكاري‌ معارضين‌ عراقي‌ و نفوذ به‌ عمق‌300 كيلومتري‌ خاك‌ عراق‌ در منطقه‌ «زاخو- دهوك» درشمال‌ عراق، ضمن‌ كشته‌ و زخمي‌ ساختن‌500 تن‌ از نيروهاي‌ عقبه‌ دشمن، مقر لشكر38 عراق‌ و شماري‌ تانك‌ و زره‌پوش‌ و20 خودرو نظامي‌ را منهدم‌ ساخته‌ و به‌ مراكز دولتي، مخازن‌ سوخت، گمرك‌ و ترمينال‌ بارگيري‌ نفت‌ زاخو، مراكز نظامي‌ و دولتي‌ شهر «حي‌صدام» عراق‌ و چند مركز دولتي‌ شهر دهوك‌ آسيب‌ كلي‌ وارد آورده‌ و يك‌ فروند چرخبال‌ را نيز ساقط‌ كردند. خلاصه گزارش عملیات : نام‌ عمليات: فتح‌ 3 (هجومي) زمان‌ اجرا : 24/8/1365 تلفات‌ دشمن‌ (كشته، زخمي‌ و اسير): 500 مكان‌ اجرا: منطقه‌ زاخو - دهوك‌ در عمق‌300 كيلومتري‌ جبهه‌ شمالي‌ جنگ‌ ارگان‌هاي‌ عمل‌كننده: نيروهاي‌ قرارگاه‌ رمضان‌ از سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامي‌ و معارضان‌ كرد عراقي‌ اهداف‌ عمليات: ضربه‌ به‌ مراكز پشتيباني‌ و عقبه‌ دشمن
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 ۲۵ آبان ماه ۱۳۶۱ روز حماسه اصفهان ، اصفهانی ها ۳۷۰ شهید عملیات محرم را بر دوش خود تا گلستان شهدا بدرقه کردند. سخنان تاریخی امام خمینی (ره) به مناسبت تشییع ۳۷۰ شهید در اصفهان: در کجای دنیا جایی را مثل اصفهان پیدا می کنید که چند روز پیش ۳۷۰ شهیدش را تشییع کردند. همین ملت شهید داده همچنان بر خدمت خود به اسلام ادامه می دهند. 📚صحیفه نور، جلد 17، سخنرانى3/9/61 ♦️ بخشی از سخنان امام خامنه ای در سالروز ۲۵ آبان در جمع مردم اصفهان: من لازم میدانم در همین زمینه (مناقب اصفهان ،مردم اصفهان) چند جمله ای عرض کنم، اینها شناسنامه این مردم مومن وغیرتمند و ایستاده پای کار به حساب می آید. مردم اصفهان در یک روز سی صد وهفتاد شهید را تشیع کردند، خم به ابرو نیاوردند، بماند که همان روز اعزام به جبهه داشتند پشتیبانی داشتند و حرکت کردند. @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 حدود دو هفته بعد از واقعه دويرج، پيكر 370 نفر از شهداي اين واقعه به اصفهان رسيد و در روز 25 آبانماه سال 1361 شهر شهید پرور اصفهان شهید آباد شد و حماسه ای رقم خورد که امام خمینی(ره) چند روز بعد و در سوم آذر 61 در وصف مردم اصفهان فرمود: در کجای دنیا جایی را مثل اصفهان پیدا می کنید که چند روز پیش ۳۷۰ شهیدش را تشییع کردند. همین ملت شهید داده همچنان بر خدمت خود به اسلام ادامه می دهند. @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹 در 10 آبانماه 1361 از زبان سردار ابوشهاب در رودخانه‌ دویرج و چیخواب جزو رودخانه‌های فصلی هستند یعنی همیشه آب ندارند ولی بر اثر بارندگی گاهی به جریان درمی‌آیند بر همین اساس، بنا به دستور فرماندهی قرارگاه کربلا، جهاد سازندگی مأمور زدن سدی بین رود دویرج و چیخواب شد، به محض شروع عملیات، 3 گردان از لشکر امام حسین(ع) در محور چم سری از عبور کردند ولی هنگام عبور رزمندگان سایر محورهای لشکر امام حسین(ع) از رودخانه دویرج، سدی که مدتی پیش از عملیات ساخته شده بود، به علت بارندگی شدیدی که همزمان با آغاز عملیات شروع شده بود، شکسته شد و درنتیجه ارتفاع آب رودخانه از ساعت 10 شب بالا آمد و به این ترتیب، تعدادی از رزمندگان توانستند از داخل رودخانه عبور کنند و تعدادی از آنها با افزایش ناگهانی سطح آب از نیم متر یعنی زیر زانو، به سه تا 10 متر و افزایش شدت جریان رودخانه با مشکل مواجه شدند و درنتیجه ما با تلفاتی از لشکر امام حسین(ع) و علی ابن ابی طالب مواجه شدیم. @alvaresinchannel
📷 نشسته، سمت چپ ؛ شهید حاجی پور (فرمانده تیپ عمار)دست به گردن معاون خود، شهید مهدی خندان
پیام مهدی این بود: 👇👇 💠 "وجعلنا" بخوانید .... آبان ماه ۱۳۶۲ عملیات والفجر چهار به رغم عبور رزمندگان گردانهای خط شکن لشکر ۲۷ از عرض رودخانه ،قزلچه همچنان مسیری ناهموار و پرخطر در برابر آنان قرار داشت که بایستی آن را یک نفس و بدون توقف طی میکردند و سپس به سمت اهداف خود پیش میرفتند. به روایت  جانباز گرامی حاج  فاضل ترک زبان کادر فرماندهی گردان مقداد : بعد از عبور از عرض رودخانه قرار بود گردانهای مقداد و عماریاسر هر دو جمعی تیپ ۱ عمار - به شکل ستون کشی وارد دشتِ قزلچه بشوند گردان عمار یاسر به فرماندهی اسماعیل لشکری مأموریت داشت تجمع تانکهای دشمن در آن دشت بی سرو ته را در هم بکوبد و همزمان، نیروهای گردان مقداد؛ به فرماندهی احمد نوزاد بایستی در یک خیز بلند، خودشان را به منتهی الیه سمت چپ ارتفاع ۱۹۰۰ کانی مانگا میرساندند، تا در آنجا ارتفاعی موسوم به یال ساندویچی» را تصرف کنند در صورت موفقیت این مانور، دیگر دشمن قادر نبود روز بعد، جناح چپ ارتفاعات کانی مانگا را دور بزند و گردانهای مستقر روی آنجا را، از پشت سر تهدید کند. هدایت این ستون دو گردانی با برادر عزیزمان مهدی خندان؛ معاون تیپ یکم عمار بود. در آن  شب دَلَنگ و دولونگ برخورد کلاه آهنی و اسلحه و کوله پشتی بچه ها، سر و صدای عجیبی به راه انداخته بود. به جایی رسیدیم که از سرستون؛ پیام برادر خندان با این مضمون؛ دهان به دهان و نفربه نفر به انتهای آن منتقل شد: به کمین دشمن رسیده ایم؛ آهسته و بی صدا حرکت کنید. ولی گذشتن ستونی مرکب از دو گردان نیرو؛ به استعداد نزدیک به هزار نفر از چند متری موضع کمین دشمن آن هم بی سر و صدا مگر امکان داشت؟! مهدی خندان به اسماعیل لشکری و احمد نوزاد گفت چاره ای نداریم؛ باید هر طور شده از بغل این کمین و این دوشکاچی بعثی که چهار چشمی مواظب ما هستند رد بشویم. طول ستون به بیش از دو کیلومتر بالغ میشد. در همان لحظه از سرستون دهان به دهان پیام بعدی خندان به عقب آمد با این مضمون آیه ی «وجعلنا» را بخوانید. بعد از آن بچه ها یکی یکی در حالی که زیر لب آیه ی و جعلنا را زمزمه میکردند از کنار آن موضع کمین دشمن رد شدند. خوب که دقت کردم دیدم لوله دوشکا دارد به این طرف آن طرف می چرخد و تیربارچی دشمن، انگار دارد به دنبال نیروهای ایرانی میگردد غافل از اینکه بچه ها داشتند از زیر لوله ی مرگبار آن تیربار رد میشدند البته اگر نفرات مستقر در آن موضع کمین دشمن می فهمیدند زیر پایشان چه میگذرد میتوانستند با آتش همان دوشکا کل آن هزار نفر را درو کنند. 📕برگرفته از کتاب کوهستان آتش ┄┅☫🇮🇷 دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها