eitaa logo
انجمن راویان فتح البرز
278 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3هزار ویدیو
280 فایل
فعال در عرصه روایتگری و راهیان نور ارتباط با ادمین @saleh425
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 دو سه روز آخر عملیات محرم، من در کانکس نشسته بودم و مجید(بقایی) روی کالک آویزان بـه دیــوار توضیحاتی می‌داد. به او اطلاع دادند که ارتشی ها آمده اند. بلند شدم تا بیرون بروم. گفت: «کجا می‌ری؟» گفتم می‌خوام برم بیرون، گفت بنده خدا بشین سر جات. گفتم: «نه، برم بهتره.» گفت: به تو می‌گم بشین. نشستم و فرماندهان تیپ‌ها و لشکرهای ارتش که در منطقه و عملیات حضور داشتند، آمدند. نزدیک به نیم ساعت مجید طرح مانور شب را تشریح کرد. مجیدی که حتی سربازی نرفته بود، دانشجوی پزشکی بود و فقط در دوره های آموزش اسلحه گروه منصورون شرکت کرده بود. مجید، پس از توضیح دادن طرح رو به جمع گفت: خب برادرا این طرح من بود. اگه شما هم نظری دارید، بفرمایید. هیچ یک از سرهنگ‌ها نظری نداشتند. فقط گفتند: «طرح شما هیچ نقصی نداره.» ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄