🎙 خاطرات سردار شهید حاج #احمد_سیاف زاده مسئول عملیات سپاه خوزستان در روزهای آغازین جنگ برگرفته از کتاب #جنگ_شانزده_ساله به قلم #سعید_علامیان:
#قسمت_سیزدهم:
❌ به محمود[مراداسکندری] گفتم ادامه نده برگردیم ولی محمود رفت بالا و پشت فرمان قرار گرفت. یکباره یک خمپاره روی مهمات خورد و ماشین شعلهور شد. دیگر از او خبری نشد. بعد از عقب نشینی عراقیها به سمت ماشین رفتیم. جسد محمود سوخته و جمع شده داخل ماشین بود. یک جفت کفش تکواندو مشکی به صورت نیم سوخته پایش بود؛ جنازه اش را به اهواز منتقل کردیم.
🔅فردای آن روز به #علی_شمخانی خبر رسید که عراقی ها از تنگه چزابه خارج شدهاند و قصد دارند بار دیگر حمله خود را سازماندهی کند.
💢 او[علی شمخانی] به احمد پیغام فرستاد که با نیروهایش به شهر بستان بروند و مانع پیشروی دشمن به بستان، سوسنگرد، حمیدیه و اهواز شوند.
.
🔰 با نیروهای عملیات اهواز حرکت کردیم؛ حدود هشتاد نفر بودیم وارد بستان شدیم. بهترین جایی که میتوانستیم مستقر شویم مسجد بستان بود. مردم از اهواز امکانات میآوردند و به خط مقدم و به مسجد تحویل میدادند...
#ادامه_دارد
#روایت_احمد
#شهید_سیاف
#دفاع_مقدس
🆔 @shahid_sayafzadeh
🎙 به مناسبت فرارسیدن چهل و چهارمین سالگشت #هفته_دفاع_مقدس، خاطرات سردار شهید حاج #احمد_سیاف زاده مسئول عملیات سپاه خوزستان در روزهای آغازین جنگ برگرفته از بیانات، دستنوشتهها و کتاب جنگ شانزده ساله به قلم #سعید_علامیان را منتشر خواهیم نمود.
#قسمت_چهاردهم
🔸 شبها استراحت میکردیم و روزها در بیرون شهر مستقر میشدیم. شناسایی صورت گرفته نشان میداد که عراقیها عمده قوای خود را روی ارتفاعات الله اکبر مستقر کردهاند. قرار این بود که با این نیروها که تقویت میشدند به تپههای الله اکبر حمله کنیم؛ از پشت تنگه چزابه را ببندیم و ضربه نهایی را به عراقیها وارد کنیم.
🔺 #غیور اصلی با آقای #احمد_غلامپور از اهواز حرکت کردند که خود را به بستان برسانند و نیروهای ما را با خودشان هماهنگ کنند که فردا شب وارد عمل شویم. احمد غلامپور، علی غیور اصلی، آقای ویسی و حسین نظیری پنج نفری شبانه با یک جیپ آهو با چراغ خاموش حرکت کردند...
🔅 محورها به هم نزدیک بود و چراغ خودروها را روشن نمیکردند. بین راه تصادف کردند و غیور اصلی شهید شد. با شهادت #غیوراصلی آقای شمخانی بیشتر احساس تنهایی کرد. آقای غیور اصلی از دست رفته بود و محور حمله در بستان و سوسنگرد ضعیف شد.
🔻 روزی شد که عراقیها نزدیک نورد رسیدند؛ هیاهوی بزرگی شد؛ وضع اهواز بهم ریخت. پس از این ماجرا، آقای شمخانی به من گفت محور بستان را تحویل #حمید_معینیان بده، خودت به اهواز بیا، همه کارها از هم پاشیده شده؛ بیا ببینیم باید چکار کنیم...
#ادامه_دارد
#روایت_احمد
#شهید_سیاف
#دفاع_مقدس
🆔 @shahid_sayafzadeh
🎙 به مناسبت فرارسیدن چهل و چهارمین سالگشت #هفته_دفاع_مقدس، خاطرات سردار شهید حاج #احمد_سیاف زاده مسئول عملیات سپاه خوزستان در روزهای آغازین جنگ برگرفته از بیانات، دستنوشتهها و کتاب جنگ شانزده ساله به قلم #سعید_علامیان را منتشر خواهیم نمود.
#قسمت_پانزدهم
#حسن_باقری در ابتدای ورود به اهواز دانست که بار زمین مانده جبههها، شناخت دشمن است. کسی اطلاعات دقیق ندارد که بتواند رفتار عراقیها را تحلیل کند. او بنیان اطلاعاتعملیات را گذاشت و با استفاده از نیروهای بومی شروع به شناسایی کرد.
🔅 کمتر از دو هفته پس از شروع جنگ دست اتفاق #احمد_سیاف_زاده و حسن را در کنار هم قرار داد تا توان و تجربه عملیاتی احمد با شناخت و اطلاعات حسن شبیخونی را علیه ارتش متجاوز شکل دهد؛ بهخصوص که احمد پس از فقدان #علی_غیوراصلی به دنبال اجرای شبیخونی نظیر عملیات حماسی #غیور_اصلی بود.
🔺 #حسن_باقری در همان روزها به عملیات اهواز آمد. پیراهن سپاهی و شلوار معمولی تنش بود.
گفت چه قدر نیرو داری؟
گفتم یک اتوبوس پاسدار دارم.
🟣 #حسین_علم_الهدی با گروهی از سپاه هویزه مترصد عملیات علیه عراقیها بود. گفت من هم قدری نیرو دارم. #محمد_حجازی دو اتوبوس پاسدار از اصفهان آورده بود. #علی_هاشمی هم گروهی از سپاه حمیدیه داشت. بیشتر نیروهای عرب سپاه اهواز برای #حسن_باقری کار میکردند...
#ادامه_دارد
#روایت_احمد
#شهید_سیاف
#دفاع_مقدس
🆔 @shahid_sayafzadeh
🎙 به مناسبت فرارسیدن چهل و چهارمین سالگشت #هفته_دفاع_مقدس، خاطرات سردار شهید حاج #احمد_سیاف زاده مسئول عملیات سپاه خوزستان در روزهای آغازین جنگ برگرفته از بیانات، دستنوشتهها و کتاب جنگ شانزده ساله به قلم #سعید_علامیان را منتشر خواهیم نمود.
#قسمت_شانزدهم
⭕️ #حسن_باقری با شناسایی #حمید_تقوی و #حمید_سیدنور در اطراف دب حردان در جایی به نام سید یوسف محلی پیدا کرده بودند که میشد دشمن را به تله بیندازیم و جاده اهواز خرمشهر را از پشت قطع کنیم.
🔻 آنها با دو اتوبوس و ما هم با یک اتوبوس حرکت کردیم، خیلی هم بد رفتیم. یعنی اوج بیسوادی ما در جنگ بود؛ کسی با اتوبوس نمی رود آنجا بایستد! اگر صبح خیلی زود حرکت نمیکردیم و برنمیگشتیم دشمن اتوبوسهای ما را میدید!
🔸به نتیجه کار هم اصلاً فکر نمیکردیم؛ فقط میخواستیم به عراق بزنیم. کما این که کسی قبل از تک #غیوراصلی حسابی برای نتیجه باز نکرده بود.
🔺پنجاه نفر از را سپاه اهواز، شصت نفر از اصفهانیها، با افراد علی هاشمی و علم الهدی در مجموع صد و پنجاه نفر- یعنی نیم گردان میشدیم. حسن باقری محورهایی را شناسایی کرده بود. گفت عراق خیلی باز ایستاده جای رخنه زیاد دارد...
#ادامه_دارد...
#روایت_احمد
#شهید_سیاف
#دفاع_مقدس
🆔 @shahid_sayafzadeh
🎙 خاطرات سردار شهید حاج #احمد_سیاف زاده مسئول عملیات سپاه خوزستان در روزهای آغازین جنگ برگرفته از بیانات، دستنوشتهها و کتاب جنگ شانزده ساله به قلم #سعید_علامیان:
#قسمت_هفدهم:
🔅 نمیدانستیم چه میشود. فقط کافی بود آنها ما را نمیدیدند و بین تانکهایشان قرار میگرفتیم در این صورت با نارنجک به تانکهایشان میرفتیم و اسیر میگرفتیم.
🔰 من، #حسن_باقری و #حسین_علم_الهدی با یک جیپ آهو جدا رفتیم؛ اتوبوسها پشت سر ما بودند. اتوبوسها را از جاده سید یوسف داخل بردیم. دیگر حسن به ما میگفت که چه کار کنیم. سید یوسف به کرخه کور میخورد. در آن جا یک تیپ عراق مستقر بود.
💢 میخواستیم در تاریکی شب عملیات کنیم چرا که پاتک #غیور_اصلی هم در شب انجام شده بود. تک شبانه اینگونه رایج شد. حسن که حجم تانکها را دیده بود به ما گفت یک تیپ از یک لشکر در این جا مأموریت دارد.
⭕️ اگر بین آنها برویم یک تیپ را منهدم میکنیم. این برای عراق قابل جبران نیست. اگر لشکر یک تیپش خورد، یک طرفش خالی میشود. روی کرخه دو پل بود باید از پلها عبور میکردیم...
#ادامه_دارد
#روایت_احمد
#شهید_سیاف
#دفاع_مقدس
🆔 @shahid_sayafzadeh
🎙 خاطرات سردار شهید حاج #احمد_سیاف زاده مسئول عملیات سپاه خوزستان در روزهای آغازین جنگ برگرفته از بیانات، دستنوشتهها و کتاب جنگ شانزده ساله به قلم #سعید_علامیان:
#قسمت_هجدهم
🔻 نیروها تا اذان صبح رفتند و پلها را پیدا نکردند. نمیخواستیم با اتوبوس از روی پل بگذریم ولی ستون نیروها را باید از پل عبور میدادیم عملیات نکردیم و برگشتیم چون خطرناک بود.
▪️فهمیدیم به این راحتی نمیشود نیرو برد. حسن گفت باید سازمان دهی بهتری کنیم و با شرایط بهتری برویم.
🔸آن دو پس از مدتی با گروه دیگری و به همراه نیروهایی از سپاه اهواز که با شروع جنگ از کردستان بازگشته بودند با سازماندهی بهتر بار دیگر به همان منطقه رفتند.
🔹ارتش عراق پلهای روی کرخه را خراب کرده بود. سراغ پلهای بومی رفتیم. نهرهای بزرگی از کرخه منشعب میشوند. عربها به آن عباره میگویند. عبارهها حدود هفت متر عرض دارند که آب زیادی را برای کشاورزی میآورند. میشد از داخل آنها به سمت عراقیها رفت. الوار دوازده متری تهیه کردیم و شب از روی آنها رد شدیم...
📸 اطلاعات تصویر:
عبدالله مومن زاده، حمیدی، علی شمخانی و شهید احمد سیاف
محسن فرخ نژاد و شهید دهبان
📌تابستان سال ۱۳۵۹ منطقه کردستان
#ادامه_دارد...
#روایت_احمد
#شهید_سیاف
#دفاع_مقدس
🆔 @shahid_sayafzadeh
🎙 به مناسبت فرارسیدن چهل و چهارمین سالگشت #هفته_دفاع_مقدس، خاطرات سردار شهید حاج #احمد_سیاف زاده مسئول عملیات سپاه خوزستان در روزهای آغازین جنگ برگرفته از بیانات، دستنوشتهها و کتاب جنگ شانزده ساله به قلم #سعید_علامیان را منتشر خواهیم نمود.
#قسمت_بیستم:
🔸 با #حسن_باقری بحث کردیم و به نتیجه رسیدیم که حتی برای عملیاتی درحد یک گردان یا نیم گردان هم باید مناسباتی طرح شود. حسن دانست با سرعتی که میشود به شناسایی رسید نمیشود به عملیات رسید.
🔹 از اینجا به بعد حسن باقری شروع به تشکیل شناسایی تیمهای محلی کرد. موتور در اختیار آنها قرار میداد که بتوانند تمام رفتارهای یگانهای عراق و سازمانهای رزم زرهی، مکانیزه، پیاده و ترتیب حجم نیرو و استعداد دشمن را به دست بیاورد؛ تا جایی رفت که اسم فرمانده یگانها را هم به دست آورد...
#ادامه_دارد...
#روایت_احمد
#شهید_سیاف
#دفاع_مقدس
🆔 @shahid_sayafzadeh