🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀
23 اردیبهشت ماه
✅ در سی و هفتمین سالگرد #عملیات_شرهانی
یاد و خاطره #شهید_سید_محمود_موسوی
تنها شهید #گردان_تخریب_لشگر_ده_سیدالشهداءعلیه السلام
را در این عملیات گرامی میداریم
نفرات تصویر از سمت راست
✅ #شهید_سید_محمود_موسوی
#شهید_علیمحمدی
#شهید_دهقان_سانیچ
و آخرین نفر#شهید_اصغر_کاظمی
@alvaresinchannel
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🍃🌺
#عملیات_شرهانی
اردیبهشت 65
لشگر10 سیدالشهداء(ع)
#تخریبچی_شهید_سید_محمود_موسوی
✍🏿✍🏿✍🏿 راوی : #ذبیح_الله_کریمی
به عنوان #تخریبچی با تعدای از بچه ها به #گردان_علی_اکبر (س) مامور شدیدم .
#فرمانده_گردان حاج حمید تقی زاده بود و لشگر 19 فجر هم حد سمت چپ ما رو داشت،.
در این عملیات بنده، #شهید_سهراب_جمشیدی، #شهید_سید_محمود_موسوی ، علی ملایی و چند نفر دیگر به یکی از گروهان های گردان علی اکبر (س) به فرماندهی شهید عاملی مامور بودیم و قرار بود با پاتک دشمن مقابله کنیم، لکن بدلیل هوشیاری دشمن عملیات غافلگیری ناقص انجام شد و مقاومت دشمن و عدم شکستن خط اول باعث عقب نشینی و جا ماندن اجساد مطهر شهدا و شهید موسوی گردید .
دشمن تا همانجا که آمده بود زمین گیر شد و نیروهای دیگر اومدن خط پدافندی تشکیل دادند و با ضربه ای که از رزمندگان لشگر10 سیدالشهداء علیه السلام در اون محور خورد به مواضع اولیه برگشت.
🍃🌺
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
@alvaresinchannel
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀
23 اردیبهشت ماه 1365
در سالگرد #عملیات_شرهانی
یاد و خاطره #شهید_سید_محمود_موسوی
تنها شهید #گردان_تخریب_لشگر_ده_سیدالشهداءعلیه_السلام را در این عملیات گرامی میداریم🌷
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#ماشین_فرمانده_لشگر
مقابل گلوله #مستقیم تانک
بخوانید
#خشم_حاج_علی
عملیات شرهانی
اردیبهشت 1365
✍🏿✍🏿 به روایت خادم حسینی
بهار سال 1365 بود که دشمن در هجومش که به عملیات دفاع متحرک معروف شد به خطوط نبرد ما در جنوب حمله کرد و لشگر سیدالشهداء (ع) را برای مقابله با پیشروی و مقابله با حمله دشمن ماموریت دادند.
لشگر مامور به مقابله با لشگر طلایی دشمن در منطقه شرهانی شد.
گردان حضرت علی اکبر علیهالسلام به خط زده بود و الحاق با گردان دیگر حاصل نشده بود و تقریبا گردان در محاصره قرار گرفته بود.
عملیات از اول شب شروع شده بود. درگیری خیلی سختی بوجود آمده بود و کار گره خورده بود. تمام نیروهای گردان علی اکبر علیهالسلام در آستانه شهادت یا اسارت بودند.
چیزی به سپیده صبح نمانده بود. من به عنوان فرمانده گردان حضرت زینب(س) رفته بودم قرارگاه لشگر که از حاج علی فضلی کسب تکلیف کنم. نیروهایم در منطقه دیگری در حال انجام ماموریت بودند.
دقیقا همان لحظه که من در قرارگاه بودم، لحظات بحرانی #عملیات_شرهانی بود. چهار پنج ساعت از درگیری شدید گردان علیاکبر علیهالسلام میگذشت. برای فرمانده تیپ لحظات سختی بود. او باید تصمیم میگرفت که چه کار کند. ناامیدی بر همه ما مستولی شده بود و هیچکس راه نجاتی را برای گردان علی اکبر در ذهنش نبود.
دقیقا همان لحظات، یکباره حاج علی فضلی تصمیمش را گرفت. بلند شد ایستاد و خطاب به آن حدود ۲۰ نفری که در محل قرارگاه حضور داشتند، گفت: همگی آماده شوید برویم بزنیم به خط! ما باید خودمان این گردان را از محاصره دربیاوریم و صحنۀ جنگ را عوض کنیم.
سر و صدای همه بلند شد. مسئول ادوات، مسئول توپخانه، مسئول بهداری، مسئول اطلاعات، فرمانده گردانهایی که آنجا بودند و… همه شروع کردند به مخالفت. همه میگفتند: حاج آقا! شما بمان. ما میزنیم به خط.
حاج علی اما قبول نکرد و گفت: نه. بنظرم میرسد که الان باید خودمان وارد صحنۀ جنگ شویم.
هرچه بقیه اصرار میکردند، بی فایده بود. یکی دو نفر، که بعدها خودشان به شهادت رسیدند، رفتند جلو و دستهای حاج علی را گرفتند تا مانع رفتنش شوند، اما او با سماجت، دست آنها را پس زد و رفت سوار ماشین شد.
حاج علی به راننده گفت: حرکت کن
راننده هم مثل بقیه، نمیخواست ایشان را به خط مقدم ببرد. گفت: من نمیروم حاج آقا!
حاج علی هم راننده را کنار زد و با آنکه یک چشمش جانباز بود و بخصوص در تاریکی خوب نمیدید، خودش نشست پشت فرمان و ماشین را روشن کرد.
فرماندهان که دیدند، نمیتوانند جلودار ایشان شوند، خودشان را رساندند و سریع پریدند توی ماشین تا حداقل همراهیاش کنند.
من هم ازجملۀ کسانی بودم که پریدم پشت ماشین و حاج علی فضلی هم شروع کرد به رانندگی و رفت تا دل آتش.
درگیری خیلی شدید بود…
هوا کم کم داشت روشن میشد.
حاج علی با همان یک چشم و دید محدودش، میتازید و میزد به قلب دشمن.
همین طور که مسیر ناهموار و پر از پستی و بلندی را پیش میرفتیم، در حین بالا رفتن از تپه با همان تویوتا بودیم که از روبرو هم تانک دشمن مقابلمان قرار گرفت. لولۀ تانک درست مقابلمان بود. شلیک هم کرد اما چون تویوتا پایین تر از آن بود، بهمان اصابت نکرد. حتی در همان لحظات هم ذرهای ترس در وجود حاج علی وجود نداشت. ما هم وقتی صحنۀ مواجهۀ تویوتا با تانک را دیدیم، دست به کار شدیم و هرکسی با هر چه که به دستش رسید، شروع کرد تیراندازی به سمت تانک و توانستیم به مدد شجاعت سردار فضلی و به فضل خدا، آن تانک و تانکهای بعدی را منهدم کنیم.
در طول آن ۲۰ دقیقه که شاید ۲۰ بار درگیری شدید از همه جهت داشتیم، حتی لحظهای تردید و ناامیدی در چهرۀ فرمانده تیپ ندیدیم.
و به این ترتیب، معبری باز شد و باقیماندۀ نیروهای گردان علی اکبر علیهالسلام را توانستیم بکشیم عقب.
@alvaresinchannel