؛
🍂 گریه برای اعزام
┄┅┅┅❀🌴❀┅┅┅┄
گریه میکرد.
همه سوار اتوبوس میشدند اما او را از اتوبوس پیاده میکردند.
باز فرار میکرد و وارد اتوبوس میشد.
مسئول اعزام با مهربانی آمد و گفت:
"بیا این تفنگ ژ-۳ رو بگیر و باز و بسته کن؛ اگر بلد بودی اعزامت میکنیم."
□
بستن ژ-۳ را تمام کرد.
وقتی با خوشحالی بلند شد تا آن را به مسئول اعزام نشان بدهد،
اتوبوس حرکت کرده بود!
•┈••✾○✾••┈•
از کتاب وقتی سفر آغاز شد
#اعزام
#دانش_آموزان
21.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️دعای عرفه
📌فکه موقعیت شهید
سیدمرتضی آوینی
🔸کمیته خادمین شهدا استان البرز🔸
https://eitaa.com/khademin_alborz
🍂
🍂 خورشید مجنون ۴
حاج عباس هواشمی
•┈••✾❀🔹❀✾••┈•
🔸 پس از تهاجم عراق به شبه جزیره فاو و سپس به منطقه کربلای ۵ همه فرماندهان، تهاجم بعدی عراقیها را در منطقه هور احتمال میدادند. یک روز حدود عصر محسن رضایی به اتفاق برادران علی شمخانی و رحیم صفوی و شاید احمد غلامپور و غلام محرابی که مسئول اطلاعات قرارگاه کربلا بود و چند نفر دیگر به قرارگاه تاکتیکی سپاه ششم آمدند. همه آنها به خصوص آقا محسن بسیار ناراحت و گرفته بودند. ایشان دستور داد: "فرماندهان یگانها و مسئولان محورها را فراخوان کنید، ساعت نه امشب جلسه داریم." برادران دعوت شدند. تعداد آنها حدود بیست نفر یا بیشتر بود. در سنگر عملیات نشسته بودیم و همه چیز برای شروع جلسه آماده به نظر میآمد. ساعت دقیقاً نه شب بود همین که یکی از برادران شروع به گفتن "بسم الله الرحمن الرحیم" کرد، یک باره توپخانه دشمن منطقه را زیر آتش گرفت. آتش دشمن زیاد بود. مانند یک آتش تهیه. حدود بیست دقیقه ادامه داشت. زمانی که توپهای سنگین در اطراف قرارگاه فرود می آمدند، زمین به شدت می لرزید و سنگرها تکان میخوردند. آن شب احتمالاً چند فروند موشک ۲۴۰ میلی متری هم به اطراف قرارگاه زده شد. بالای سنگر رفتم. همه جا تیره و تار بود. دود ناشی از باروت و سوختن نیزارها فضای منطقه را پر کرده بود. اصلاً چیزی دیده نمی شد. فقط صدای غرش توپخانه ها به گوش میرسید. آتش دشمن که تمام شد چون احتمال میدادم دشمن قصد پیشروی داشته باشد،
🔸 صبح روز پنج شنبه ۲ تیرماه ۱۳۶۷ بچههای اطلاعات قرارگاه سپاه ششم و بعضی از یگانها خبر دادند که تردد نیروهای دشمن از روزهای قبل در منطقه بیشتر شده است.
حدود ظهر همان روز پای دکل بچه های اطلاعات قرارگاه رفتم؛ یک دکل نسبتاً بلند پشت ضلع جنوبی جزیرۀ شمالی که دید خوبی روی جنوب و غرب جزایر خیبر داشت. صحبتی با بچه های دکل درباره خبری که در خصوص رفت و آمد غیر عادی دشمن نسبت به روزهای قبل گزارش شده بود داشتم. قانع نشدم. خودم بالای دکل رفتم و با دقت ابتدا بدون دوربین و بعد با دوربین حدود نیم ساعت مواضع دشمن را مشاهده کردم. پشت خاکریز اول دشمن در جزیره جنوبی وضع خاصی را دیدم. به فاصله هر چهارصد، پانصد متر، شکافهایی در لجمن دشمن به چشم میخورد. در چپ و راست این شکافها چند فروند قایق و چند دستگاه نفربر دیده میشد. پشت خط دوم دشمن هم تانکها و انواع خودرو از جمله تعداد زیادی آمبولانس مشاهده می کردم؛ اما نفرات و سربازان به صورت زیاد و چشمگیر دیده نمی شدند و دشمن کمتر تردد داشت. در عقبه دورتر ،دشمن گرد و خاک ناشی از رفت و آمد وسایط نقلیه مشخص بود. تردد در جنوب جزیره جنوبی غیر عادی به نظر می رسید. بچه های اطلاعات گفتند در روزهای قبل هم دشمن همین رفت وآمد را داشته است.
•┈••✾❀🏵❀✾••┈•
ادامه دارد
از کتاب قرارگاه سری نصرت
#قرارگاه_نصرت
#شهید_هاشمی
ده چيز که مانع ١٠ چيز ديگر است
۱ غرور، مانع يادگيری
۲ تعصب، مانع نوآورى
۳ کم رويی، مانع پيشرفت
۴ ترس، مانع ايستادگی
۵ تخيل، مانع واقع بينی
۶ بدبيني، مانع شادی
۷ خودشيفتگی، مانع معاشرت
۸ شکايت، مانع تلاش گری
۹ خودبزرگ بينی، مانع محبوبيت
۱۰ عادت کردن، مانع تغيير
#خواندنی
🌷نورالشهداء🌷
https://eitaa.com/joinchat/3110863002C487adfb92f
بهشتی می شود هرکس حسینی است.pdf
حجم:
476.2K
📜 فیش راوی
📖عنوان: بهشتی ملت و ملت بهشتی
✅موضوع: سالروز شهادت شهید بهشتی و هفتاد و دو یار ایشان
👥مخاطب: عموم مذهبی و انقلابی
تهیـه شده در معاونت پژوهش
مؤسسـه روایت سیره ی شهـدا
🆔https://eitaa.com/ravianerohani_ir
مراسم پرفیض دعای عرفه
در یادمان شهدای فتح المبین
بانوای ذاکران اهل بیت
کربلایی سعید مسحنه
کربلایی رضا نیسی
چهارشنبه ۷تیر ماه ۱۴۰۲ساعت ۱۷:۰۰
یادمان شهدای فتح المبین
[کانالرسمییادمانشهدایفتحالمبین]
#یادمان_شهدای_فتح_المبین
#فتح_المبین_سرزمین_لالههای_زهرایی
اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است👇
🆔http://eitaa:@fatholmobinshosh
🆔https://rubika.ir/fatholgholoob313 🆔https://instagram:fatholmobin.ir
📸 #گزارش_تصویری
💠 همراه با #خادمین_شهدا، تابستان۱۴۰۲
🔰 #فضاسازی #یادمان #شهدای_زریوار
#خادم_مثل_قاسم
#ما_ملت_امام_حسینیم
#راهیان_نور
🔶کمیته مرکزی خادمین شهدا👇
@khademinekoolebar
در مکتب انسانیت
🔹حاج حسن بهعنوان فرمانده گردان جا و مکان مشخصی نداشت. چون معمولا سنگر فرماندهی در بیشتر جاها با سایر سنگرها فرق میکند، ولی وضع ظاهری حاج حسن با کسی فرق نداشت، بلکه بیشتر اوقات از همه خاکیتر و روغنیتر بود. در همه کارها حتی در سفره انداختن، نان پخش کردن، غذا پخش کردن شرکت داشت.
#معرفی_شهید
#شهید_دفاع_مقدس
@AkhbareFori