eitaa logo
انجمن راویان فتح البرز
275 دنبال‌کننده
6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
269 فایل
فعال در عرصه روایتگری و راهیان نور ارتباط با ادمین @saleh425
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 ورود آزادگان آزاده سرافراز، عباسعلی مومن معروف به عباس نجار هنگام استقبال مردمی بعد از آزادی از اسارت ۱۳۶۹/۶/۵ - مشهدمقدس - منطقه میدان بار نوغان - دروی - ده متری عطار - جاده سیمان 🔹 آزاده تکریت ۱۱ ─┅═༅𖣔○𖣔༅═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 برشی زیبا و دوست داشتنی از مستند «روایت فتح» در خصوص شهدا و... ♦️شاید تا حالا بارها این قطعه را تماشا کرده اما سیر نشده ام! 👇 @ravayatefathavini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🍂 خورشید مجنون ۲۴ حاج عباس هواشمی                •┈••✾❀🔹❀✾••┈•   بعد از ظهر همان روز احمد غلام پور پیغام داد که با من کار دارد. در حدود ده کیلومتری شمال پادگان حمید یک قرارگاه تاکتیکی داشتند. به آنجا رفتم. ایشان گفت: «آماده باشید فردا اول صبح به گُلف، (پادگان شهید محلاتی) بروید. در آنجا باید یک گزارش کامل از هجوم دشمن به هور و آخرین وضعیت سپاه ششم خدمت آقای هاشمی رفسنجانی بدهید.» - شما فرمانده قرارگاه کربلا هستید. فرمانده همۀ ما شما هستید، چرا من باید گزارش بدهم؟ منطقه هور خط حد سپاه ششم بوده است و الان بعد از علی هاشمی شما باید گزارش بدهید. دلم شکست! برادر غلام پور خجالت می‌کشید در آن جلسه حاضر شود و گزارش بدهد. برای فرماندهی مثل ایشان سخت بود بعد از این عقب نشینی و تلفات نسبتاً زیاد در جلسه حاضر شود و گزارش بدهد. از آنجا که احمد غلام پور خیلی برای من عزیز بود، دیگر چیزی نگفتم. هردوی ما از مفقود شدن علی هاشمی ناراحت و نگران بودیم. هرچه زمان نبودن علی طولانی تر می شد به ناراحتی ما افزوده می شد. غلام پور فرمانده باظرفیتی بود و در حضور من گریه نمی‌کرد. اما مطمئن بودم ایشان هم مثل من در خفا و زمانی که تنها بود اشک می‌ریخت. لحظه‌ای نبود که علی از ذهنم دور شود. خجالت می‌کشیدم به منزل‌شان سربزنم. اصلاً جرئت نداشتم با خانواده او، به خصوص مادرش روبه رو شوم.             •┈••✾❀🏵❀✾••┈• ادامه دارد از کتاب قرارگاه سری نصرت     
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
╭─┅🌿◇🌺◇◇🌺◇🌿┅─╮ 🍂 روزشمار سالهای دفاع مقدس شنبــــــــــــــــــــــــه ۱۳۶۱ تیـــــــــــــر ۲۶ ۱۴۰۲ رمضـــــان ۲۵ 1982 ژوئــــیه 17 ┄❅✾❅┄ در چنین روزی 👇 🔸 وقايع مرحله دوم عمليات رمضان تا ساعت ۲۴ ديشب در خبرهـای روز ۱۳۶۱/۴/۲۵ آمـده: "نصر ۶"كه با شكستن خط مقدم دشمن شروع موفقی داشت، با مقاومت نيروهای مسـتقر در خطوط بعدی و براثر آتش شديد توپخانه‌های آنها، نتوانست مثلثی اول را تصـرف كنـد و با آنكه مقداری از خاكريز مورد نظر (از مثلثی اول تا كانال ماهی) احداث شـد، ولـی فشـار دشمن ـ كه با روشنايی هوا شديدتر می‌شد ـ ادامه كار را ناممكن ساخت و نصر ۶ به ناچار بـه پشت جاده بوبيان ـ زيد بازگشته است. 🔸 "نصر ۴"در آخرين ساعات روز گذشته مجبور شد در محـور "تيـپ ۷ ولـيعصـر (عـج) يك گردان ديگر وارد كند ولی اين گردان نتوانست اقدام مثبتی انجـام دهـد و بـه محاصـره دشمن درآمد. با پيش آمدن اين وضعيت، دو گروهان از نيروهـای"تيـپ ۸ نجـف" كـه در احتياط بودند ـ به منظور كمك به نيروهای در عمق و انهدام دشمن ـ وارد عمـل شـدند و اگرچه چندين تانك و نفربر را منهدم و شماری از نيروهای دشمن را هلاك يا اسير كردند، ولی اين عمل نيز در وضعيت قرارگاه "نصـر ۴ "تـأثيری نداشـت و نيروهـای ايـن قرارگـاه همزمان با فشارهای شديد دشمن، به ناچار عقب نشـينی كردنـد در حالی كـه شماری از نيروهای يك گروهان از تيپ ۷ وليعصر (عج) در محاصره دشمن بودند. 🔸 در محور "نصر ۷،" تيپ ۱۴ امام حسين(ع) كه سريع خود را به كانال ماهی رسانده بود، در زير انبوهی از آتش انواع سلاح‌های دشمن، برای پدافند از مواضـع متفرقـه مشـغول اقـدامات مهندسی شد ولی عدم الحاق با جناح راست و نفـوذ دشـمن سـبب شـد تـا قرارگـاه دسـتور عقب‌نشينی بدهد. در محور "نصر ۸،" تيپ ۲۵ كربلا نيز كه با تأخير وارد عمل شده بود، موفـق شـد بسـياری از تانك‌های دشمن را منهدم كند ولی با توجه بـه اوضـاع كلـی عمليـات، ناچـار بـه پشـت جـاده بوبيان ـ زيد عقب نشست. بدين ترتيب مرحله دوم عمليات رمضـان نيـز بـدون دسـتيـابی بـه اهداف مورد نظر به پايان رسيد، هرچند آسيب‌های جدی به نيروها و ادوات دشمن واردشد. 🔸 در آخرين اقدام، بعدازظهر امروز چند دسته آر.پی.جی. زن برای شكار تانكهای دشمن بـه جلو اعزام شدند كه چندين دستگاه تانك و نفربر را منهدم كردند. در اين مرحله از عمليات ۱۷۰۰ تن از نيروهای دشمن كشته يا مجروح شدند و ۱۱۵ تانـك و نفربر و ۱۵ خودرو منهدم شد و ۱۰ تانك نيز به غنيمت گرفته شد، همچنين حدود ۲۰ تن نيز به اسارت نيروهای خودی در آمدند. 🔸 مرحله دوم عمليات رمضان امروز به پايان رسيد و وضعيت بوجودآمده عليرغم پيش‌بينی‌های قبلی پيروزی قاطع نظامی را در بر نداشـته اسـت. آقای محسن رضايی فرمانده سپاه در مصاحبه‌ای ضمن برشماری برخی معذوريت‌ها و محدوديت‌هـا، در تشـريح اهـداف عمليـات و‌اوضاع كنونی گفت: «خودداری ما از دست زدن به كارهايی است كه ديگران آن را در جنگ اجتناب ناپذير مي‌دانند، ولی به دليل اعتقاد اسلامی، ما نمی‌توانيم آن كارها را انجـام دهيم و ملزم به رعايت اصول اسلامی هستيم. حضور ما در ۱۰ كيلومتری بصره كه بارها اتفاق افتاده، هر وقت بخواهيم می‌توانيم آنجا باشيم. ╰─┅🍂◇•🌺•◇•🌺◇🍂┅─╯ ‎‌‌‌‌‌‎
یادمان شهدای عملیات رمضان
🔷 ۲۷ تیر سالروز پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و پایان ظاهری دفاع مقدس است (گرامی داشتنش برایم بسیار سخت است). ♦️شهید آوینی: «شاید جنگ پایان یافته باشد اما مبارزه هرگز پایان نخواهد یافت، زنهار این غفلتی که من و تو را فرا گرفته، ظلمات جهنم است!»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴به مناسبت سالروز پذیرش قطعنامه ۵۹۸؛‏ 🔶ناگفته‌های رهبر معظم انقلاب درباره کسانی که باعث شدند امام جام زهر بنوشد
🔷 ۲۷ تیر سالروز پذیرش قطعنامه ۵۹۸ 🔹امام خمينی (ره): «فرزندان انقلابی ام، بغض و کينه‌ انقلابیتان را در سينه‌ها نگه داريد، با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگريد و بدانيد که پيروزی از آن شماست.» 🔸منبع: «صحیفه امام، جلد ۲۱، صفحه ۹۲»
🔷 ۲۷ تیر سالروز پذیرش قطعنامه 598 و پایان جنگ ایران و عراق 🔹امام خمينی (ره): «فرزندان انقلابی ام، بغض و کينه‌ انقلابیتان را در سينه‌ها نگه داريد، با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگريد و بدانيد که پيروزی از آن شماست.» 🔸«صحیفه امام، جلد ۲۱، صفحه ۹۲» تکلیف و مصلحت اسلام این است می‌بینید آنچه که امام می‌کند در دلها جا باز می‌کند این مردمی که هشت سال گفته بودند جنگ جنگ، امام عزیزمان آن وقتی که مصلحت دانست قطعنامه را قبول کرد گفت نه آتش‌بس، ملاحظه نکرد که حالا من هفته‌ی قبل یا ده روز قبل یا یک ماه قبل، خود من چی گفتم نه تکلیف این است مصلحت اسلام این است، کی چه خواهد گفت برای امام مطرح نیست و چون برای خدا کار می‌کند خدا هم برای او همه‌ مقدمات را فراهم می‌آورد، «من کان لله کان الله له» دلهای مردم مجذوب سخن امام می‌شود همان مردمی که تا دیروز شعار می‌دادند به جنگ جنگ آنچنان صداقت و صراحت و خلوص امام در دلهای آنها کارگر می‌شود که آنها بر می‌گردند راهپیمایی می‌کنند شعار می‌دهند که نخیر امروز باید آتش‌بس باشد؛ این نشانه‌ی خلوص است. (بیانات امام خامنه ای در خطبه‌های نماز جمعه تهران - 11 فروردین 1368)
🍂 حال و هوای مشهد در دوران دفاع مقدس شب های چهارشنبه اطراف ضریح امام رضا (ع) قرق مجروحان جنگ می شد. حتی افرادی که سرتاپایشان را گچ گرفته بودند با تخت و ویلچر به حرم منتقل می‌شدند. برگزاری مراسم سینه زنی گروهی به سبک بوشهری و جمع شدن زوار برای تماشا و دیدن اشک‌های روان بچه‌های جبهه هم در نوع خود جالب بود و به یادماندنی. جمع آنها معنویت و نورانیت خاصی داشت که تکرار ناشدنی‌ست. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خاطرات باور نکردنی یک جانباز در محضر مقام معظم رهبری باورنکردنی است ولی حقیقت دارد..
مداحی آنلاین - بیایید بیایید اگر اهل مایید - مهدی رسولی.mp3
2.72M
🔳 بیایید بیایید اگر اهل مایید که خیری نبینید اگر جا بمانید 🎙 🏴 شبتون بخیر وسلامتی. 🌷نورالشهداء🌷 https://eitaa.com/joinchat/3110863002C487adfb92f
✅ مقام معظم رهبری (مدظله العالی): امام حسین (ع) را فقط به جنگ روز عاشورا نباید شناخت؛ آن یک بخش از جهاد امام حسین (ع) است. به تبیین او، امر به معروف او، نهی از منکر او و... باید شناخت. ۱۳۸۸/۵/۵ ✨🕋 @Ghebleh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 خورشید مجنون ۲۵ حاج عباس هواشمی                •┈••✾❀🔹❀✾••┈•  روز بعد که به احتمال زیاد روز هشتم تیرماه بود نعیم الهایی را که در این روزها مسئول اطلاعات ما شده بود، همراه خود بردم. اول صبح به گلف (قرارگاه کربلا)، که در اهواز واقع بود رسیدیم. در آنجا عده‌ای از فرماندهان، از جمله نبی رودکی، فرمانده لشکر ۱۹ فجر و چند تن از فرماندهان دیگر یگان‌ها و فرمانده گردان قائم آبادان هم حضور داشتند. ابتدا به اتاق علی شمخانی رفتم مرا که دید سراغ علی هاشمی را گرفت. جوابی نداشتم بدهم. برادر شمخانی گفت: «امروز شما باید گزارش بدهید! و اضافه کرد: «مواظب باشید؛ حال آقای رفسنجانی خوب نیست!» به اتفاق وارد اتاق جلسه شدیم. آقا محسن هم حضور داشت. علی شمخانی کنار آقای هاشمی رفسنجانی نشست و من هم کنار علی نشستم. حدود پانزده نفر در این جلسه حضور داشتند. ابتدا همه ساکت بودند. بعضی به من نگاه می کردند. همه می‌دانستند علی هاشمی را از دست داده ام. همه از دوستی و رفاقتم با او اطلاع داشتند. با دلسوزی به من نگاه می‌کردند. آقای هاشمی رفسنجانی هم سرش را پایین انداخته بود و چیزی نمی گفت. بعد از حدود پنج دقیقه علی شمخانی گفت: کسی قرآن بخواند. چند آیه قرآن تلاوت شد. بعد علی شمخانی چند جمله ای را به عنوان مقدمه و خیلی کوتاه بیان کرد خطاب به آقای هاشمی رفسنجانی گفت: آقای هواشمی گزارش می‌دهند. مجدداً سکوت کوتاهی بر جلسه حاکم شد. خودم را کمی جمع و جور کردم؛ «بسم الله الرحمن الرحیم گفتم و شروع کردم به صحبت. کمی از تجمع نیروی دشمن در جنوب و غرب هور گفتم و اینکه دشمن سه سپاه را برای تهاجم به ر آماده کرده بود و ما پس از طغیان آب و سیل زمستان و بهار امسال وضعیت هورا خوبی نداشتیم؛ ضمن اینکه شاهد نارساییهای زیادی از هر حیث بودیم؛ عقبه و پشتیبانی هم نداشتیم دشمن این ضعفها را میدانست زمان تهاجم نیز به طور بی سابقه ای روی منطقه آتش ریخت و همزمان با شلیک اولین گلوله های توپ بمباران شیمیایی را شروع کرد؛ به نحوی که بعضی از خدمه توپخانه، بعد از شلیک فقط دو یا سه گلوله شیمیایی و شهید یا مصدوم شدند. نیروهای ما منطقه به خصوص در جزایر واقعاً مظلوم بودند و جنگ نابرابری بود. همه حضور داشتند، همه پای کار بودند،" اما فشار بسیار زیاد بود. بعد اضافه کردم: «فرمانده سپاه ششم تا زمانی که هلیکوپترهای دشمن در قرارگاه تاکتیکی فرود آمدند پای بیسیم بود ولی حالا ما از سرنوشت ایشان و بسیاری از برادران دیگر بی اطلاع هستیم. پس از این صحبت در حالی که قصد داشتم باز هم ادامه بدهم، آقای هاشمی رفسنجانی زدند زیر گریه چنان گریه کردند که برادر شمخانی به من گفت: «دیگر ادامه ندهید؛ حال ایشان خوب نیست! با گریه آقای هاشمی رفسنجانی همه به گریه افتادند و جلسه حالت عزا به خود گرفت! چند دقیقه این وضع به همین صورت ادامه داشت. بعد قدری سکوت حاکم شد...             •┈••✾❀🏵❀✾••┈• ادامه دارد از کتاب قرارگاه سری نصرت