فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ | #شهید_کشوری
🔸 چرا احمد کشوری اسطوره هوانیروز شد؟
کاری از فرزند ایران
اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است👇
🆔 @Rahianenoor_News
#راز_این_عکس
🍃مهمان حبیب خداست🍃
🔵شما بیا و قضیه گلوله خمپاره شصت داخل بازوی رزمنده دوران دفاع مقدس را برای جوانان امروز توجیه کن .تا سند تصویری نشان ندهی کسی قبول نمیکند تیری که با صدای سوتش همه سنگر میگیرند صاف به درون بازوی رزمنده آذری زبان میرود و ایشان تنها لبخند میزند و میگوید مهمان حبیب خداست حتی اگر گلوله خمپاره شصت باشد.
12.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#راز_این_عکس
#خاطره_ناب
🔵راز عکس بالا را از زبان
آقای فرید محمد صالحی
رزمنده آذری بشنوید.
#راز_این_عکس
🔷عکسی ماندگار از
بازویی که با یک عمل
جراحی موفق، گلوله
خمپاره ی شصت از آن
خارج می شود.
🍂 طنز جبهه
" سهیل "
•┈••✾✾••┈•
🔸 یادش بخیر، ماموریت ماووت
....روز سوم یا چهارم بود، وسط روز آتش بسیار سنگین خمپاره ها نفس گیر شده بودند. جرات دستشویی رفتن هم نداشتیم.
من و آقای معینیان و صالح زاده و...... توی سنگر فرماندهی نشسته بودیم.
سنگر بغلی ما یه دسته ذخیره از گروهان نجف بودند. توی اون آتیش سنگین که هیچکس جرات بیرون رفتن نداشت ، یهویی یه اعجوبه و عتیقه زیرخاکی که همه گردان دوستش داشتن و از همه به زور هم که شده یادگاری میگرفت......
بعععععله جونم بگه واستون آقا سهیل یادگاری که القاب دیگری هم داشت....
یهویی از سنگر پرید توی سنگر ما و نفس نفس زنان هی می گفت...
آقای معینیان.....
آقای معینیان....
آقای معینیان.....
و بچه ها هم که ترس ورشون داشته بود مرتب میگفتن: سهیل چی شده؟ سهیل چی شده؟
همه فقط به یه چیز فکر می کردند.... سنگر رفته تو هوا و سهیل زنده مونده و اومده که کمک ببره
یه دفعه نفس عمیقی کشید و بعد از سکوت بچه ها گفت:
آقای معینیان چای میخوای؟😄😄😄
و همه افتادن به جونش😄😄😄
امان از چای خورهای معتاد
واقعا توی اون فضای سنگین و نفسگیر وجود اون بچه ها نعمت بود.
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این سهم تمومی نداره!
🔹 خاطره ای از شهید غلامرضا اعتباریان
مادرشهیدمیگفت: من مظلوم ترین مادر شهید ایرانی هستم
🌹مادر شهید: پسرم یوسف بعد از عملیات آزادسازی خرمشهر برگشت کوموله ها ریختند و یوسف رو دستگیر کردند ، گفتند به خمینی توهین کن یوسف این کار رو نکرد.به من گفتند توهین کن.
👈گفتم چنین کاری نمیکنم. گفتند: بچه ات رامیکشیم بازهم قبول نکردم.پسرم رو بستند به گاری و جلو چشمم سر از تنش جدا کردند و با ساطور دست ها و پاهاش را قطع کردند، شکمش را پاره کردند و جگرش را درآوردند گفتندبه خمینی توهین کن بازم توهین نکردم
من رو با جنازه تکه پاره شده پسرم در یک اتاق گذاشتند و در رو قفل کردند ؛بعداز ۲۴ ساعت در را باز کردند گفتند: باید خودت پسرت را دفن کنی.گفتم : من طاقت ندارم خاک روی سر پسرم بریزم
گفتند:دستانت را میبندیم پشت ماشین و تو روستاها میگردانیم شروع کردم با دستان خودم قبر درست کردن، با گریه میگفتم: *یافاطمةالزهرا، یا زینب کبری.
انگار همه عالم کمکم میکردند برای حفر قبر پسرم.
دلم گرفت، آخه پسرم کفن نداشت که جنازه اش را کفن کنم گوشه ای از چادرم را جدا کردم و بدن تکه تکه پسرم را گذاشتم داخل چادر. فقط خدا خودش شاهد هست که یک خانم چادری بالای قبر ایستاده بود و به من دلداری میداد و میگفت: صبر داشته باش و لا اله الا الله بگو. کنار قبرش نشستم و با دستان خودم یواش یواش رو صورت یوسفم خاک ریختم.. به همین خاطر من مظلوم ترین مادر شهید ایرانی هستم. به راستی مثل کوه پای نظام جمهوری اسلامی و امام خمینی (ره) ایستادندما چه قدر پای ارزش هایمان خصوصا پای ولایت فقیه ایستاده ایم
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌷 #شهید #مهدی_باکری
از تیری که به کتفش خورده بود، درد جانکاهی برایش مانده بود. یک روز که داشت از انبارهای لشکر بازدید میکرد، چند جوان بسیجی را دید که با حاج امرالله، مسئول انبار، داشتند بار یک کامیون را خالی میکردند. وقتی حاج امرالله، مهدی را میبیند که کناری ایستاده، خطاب به او میگوید: آهای جوان، چرا ایستادهای و ما را تماشا میکنی؟ تا حالا ندیدهای بار خالی کنند؟ یادت باشد آمدهای جبهه که بار خالی کنی. مهدی گفته بود: بله؛ چشم.
بعد، گونیهای سنگین را روی آن کتف دردخیز انداخت و کمک کرد. بعد از چند ساعتی که حاج امرالله را متوجه میکنند که این جوان، کسی جز فرمانده لشکر نیست، به عذرخواهی جلویش میایستد. مهدی باکری فقط میگوید: حاج امرالله، من یک بسیجیام.
به نقل از کتاب #صنوبرهای_سرخ
💎سلسله برنامه های از«مقتل تا مدفن»
#قرارعاشقی/ #قراربیقرارها/ #خانهشهید
✅به همت کمیته خادمین شهدا نواحی و شهرستانهای استان
🗓پنجشنبه ۱۶ آذرماه ۱۴۰۲
📩 برنامه ها درحال بروز رسانی است
❣کمیتهخادمینشهدا🌱
https://eitaa.com/joinchat/2206924833C5d9a375e2f
«اگه با محتوا موافقین، پس لطفاً»
♡ ❍ㅤ ⎙ ⌲
ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
🎨 #لوح | #وصیت_نامه
《 محسن وزوایی 》
والله قسم وقتى کمى از فشار کارم کم مىشود در خود احساس ضعف و کوچکى مىکنم. آخر میدانید اى امت شهیدپرور ایران امروز در شرایطى هستم که لحظهاى غفلت، خیانت به اسلام و قرآن است.
🆔 @Rahianenoor_News