eitaa logo
انجمن راویان فتح البرز
275 دنبال‌کننده
6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
269 فایل
فعال در عرصه روایتگری و راهیان نور ارتباط با ادمین @saleh425
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ مجموعه | مروری بر بیانات رهبر انقلاب در شرح دعای 💻 Farsi.Khamenei.ir
🔼 پیام حضرت امام خامنه‌ای...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔼🌹 پیام شهدا « خواهرم حجاب تو کوبنده‌تر از خون سرخ من است .» ،، 🌹 شهید بهرام یادگاری ،،
📜 | 《حسین ناجیان》 هر عملی ولو موثر «هباء منثورا» است مگر... 🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت امام علی النقی الهادی (ع) را به مسلمانان جهان خصوصاً شیعیان آن حضرت تسلیت عرض می نماییم.
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷 مراسم گرامیداشت شهدای عملیات بیت المقدس ۲ یادبود شهیدان حاج احمد آجرلو و مجید کلانتری🌹 روایتگر : حاج علی ساسان نژاد مداح : کربلایی مهدی عبادی زمان : سه شنبه ۲۶ دی‌ماه ۱۴۰۲ ساعت : ۱۹:۰۰ مکان : معراج شهدای استان البرز (یادمان شهید گمنام بیلقان)
🔥 حمله موشکی به مدارس !!! روایت 📛 در طول هشت سال جنگ تحمیلی, صدام جنایتکار بارها به مناطق مسکونی کشورمان حمله کرد و مردم بی پناه رابه خاک و خون کشید. در روز ۲۰ دیماه ۶۵ اینبار نوبت دانش آموزان شهرستان بروجرد بود که آماج موشکباران رژیم سفاک بعث عراق قرار گیرند. این حمله ددمنشانه در تاریخ 20 دی ماه 1365 و به تلافی شکست های پی در پی ارتش صدام در عملیات کربلایی ۵ صورت گرفت که منجر به شهادت ۶۸ دانش آموز بیگناه شد. حمله به دو مدرسه 🔥🔥 در این روز دانش‌آموزان مانند همیشه با کیف و کتاب راهی مدرسه شده بودند، صدای شادی‌های کودکانه و قهقهه‌های آنان شنیده می‌شد، ساعت 13 ظهر دانش‌آموزان با نظم و ترتیب برای رفتن بر سر کلاس‌ها به صف می‌شوند که ناگهان صدای انفجار شنیده می‌شود در این لحظه فقط دود و گرد و غبار از دو مدرسه فیاض بخش و امام حسن مجتبی (ع) دیده می‌شود، خانواده‌های دانش‌آموزان سراسیمه به محل حادثه می‌روند، صدای ناله و شیون مادران شنیده می‌شود، هر کدام به دنبال غنچه‌هایی می‌گردند که با جنایت صدام پَرپَر شدند.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 امشب شب عملیاته شب رمز عملیات نام مقدس بی بی دوعالم عملیات در سرمای منفی 20 درجه بچه ها رفته اند که بعد از نیمه شب به دشمن بعثی حمله کنند 🔴🔴 شرح حماسه عملیات را در کانال دنبال کنید @alvaresinchannel
🍃🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🔴 روایت یک شهید از 🌷 🌷🌷ساعت 15/10 شب است و لحظات حساس و پرشوری را پشت سر میگذارم ، صدای خواندن دعای کمیل از رادیو به گوش میرسد.آخر امشب شب جمعه است . چند دقیقه پیش که بیرون سنگر بودم هوا بهتر از شبهای دیگربود. هوا ابری بود اما باران و برف نمی آمد و بسیار تاریک،صدای خمپاره ها هراز چندگاهی سکوت را برهم میزد و نورانفجارات که درفاصله نه چندان دور منفجرمیشد چندلحظه ای کوتاه فضا را روشن میکرد. هنوز آتش زیاد نشده و تبادل آتش سبک است. امشب برایم شب بزرگی است، گویی گیج شده ام گاهی قرآن میخوانم،گاهی بچه ها را دعا میکنم. گاهی صلوات میفرستم و گاهی هم دعا میخوانم. آخرامشب شب عملیات است. و بچه ها همه برای عملیات سرازیر شده اند ومن هم با چند نفر از بچه ها بنا به مصلحتی که حاج آقا روح افزا تشخیص دادند جلو نرفتیم. آری امشب برایم شب بزرگی است.و بسیار بسیار پرارزش،شب عملیات برای من شب وصل است شب دیدار است.شب لقاء عاشق خسته دل با معشوق مشتاق است. شب عملیات برای من شب رها شدن ازتمام رنجها و وابستگی هااست.شب پرواز از عالم خاکی به سوی ملکوت،شب رستگارشدن است.شب دیداراست،آری دیدار!! چه اسم زیبایی،دیدار با آنکه دوستش دارم و بزرگش میشمارم. دیدار با آنکه به خاطر او هرکار توانستم کردم و میکنم.شب عملیات شب نتیجه گرفتن است.شب برات گرفتن است.شبی است که دیگرخیلی ها راحت میشوند. خیلی ها میروند پیش آنها که زودتر پرکشیدند و ما را تنهای تنها درغم خود گذاشتند. هنوز چند صباحی از پرواز ملکوتی حاج قاسم وحاج رسول نمیگذرد و هنوز داغ آنها دل و روح ما را از اشتغال به خود وانگذاشته که باید در فراق چندتن دیگر باز هم بسوزیم. هنوز سوز دوری از شهید صادقیان و شهید دادو و آقا سید محمد از دلمان برطرف نشده که سوز دیگری برآن وارد می آید. راستی خدا!!!! امشب که شب عشقبازی است امشب که شب دیدار است. چه کسانی را به حضور می پذیری.؟ کدامیک از دوستانم را میخواهی از بینمان ببری؟ ای کاش دل بی طاقتم صبر میکرد و این سوال را نمی کرد. اما ای خدا.. آیا من را هم میبری؟؟؟ آیا بعد از چند سال آشنایی با تو دوری از تو ، بعد ازچندسال گدایی کردن و سعی کردن ، امشب شب دیدار ما هم میرسد یا نه؟ آیا امشب من را هم می بری یا نه؟؟ به خدا ای خدا.. به خودت قسم ،که خسته دلم ،سوخته دلم، دیگربرایم سخت شده است ،هرروز درآتش فراق یک یک یاران سوختن سخت است. بی سروجان به سر شود بی تو به سر نمیشود ای خدا چه بگویم با تو و از این حرفها کدام را بر زبان بیاورم که هرچه بگویم هم تو میدانی و هم من.. منتهی هرچند وقت یک بار که دلم خیلی میگیرد مجبور میشوم درد دلم را در روی کاغذ با تو در میان بگذارم زیرا کسی ندارم که با او این سخنان را بگویم. محمد مهدی ضیایی ماووت 24/10/66 ساعت 11 شب جمعه 🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
✳️🌟✳️🌟✳️🌟 🌟✳️🌟🌟🌟 ✳️🌟✳️🌟 🌟🌟🌟 ✳️🌟 🌟 🌱🌱🌱🌿🌿 روایت هایی که نشنیده اید 🍃🌹🌹🌹عبور از پل افسانه برروی رودخانه لشگر10سیدالشهداء(ع) مشخصات پل ارتفاع:80متر عرض:70سانتیمتر طول:140 متر 🍃🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✍🏿✍🏿✍🏿 راوی: هیچ رزمنده ای مطلع نبود که ما از کجا عبورش میدهیم برای عبور رزمنده ها از پل مسوولی گذاشته بودیم و تاکیدشده بود که نگذارید رزمنده ها متوجه شوند پل عبورشان به سمت ساحل دشمن در چه شرایطی هست.. بچه های رزمنده با همان ستونی که می آمدند بدون معطلی با فاصله یک یا دو متری از روی پل به سمت ساحل دشمن عبور میکردند . به شکلی که هیچ رزمنده ای در لحظه اولیه متوجه نمی شد که روی پلی با ارتفاع حدود 80 متر ، طول 140 متر و عرض 70 سانت عبور میکند و جالب بود که خود بچه ها به هم روحیه میدادند و گاها شده بود حدود 40 تا 50 نفر روی پل بین زمین و آسمان با تجهیزات کامل در حال عبور بودند. و در شب عملیات به حول و قوه الهی بیش از 2000 رزمنده ا زروی پل عبور کرده وبه سمت دشمن راهی شدند . و جالب تر این که گروهی از اسرای عراقی را که عقب می آوردند فرمانده تیپ عراقی که در بین اسرا بود اعتراض میکند که چرا ما را به بی راهه میبرید و مسیری که به سمت نیروهای ایرانی میرود غیر از این مسیر است. وقتی این فرمانده تیپ عراقی با اصرار زیاد ما به سمت ساحل می آمد دائم اصرار می کرد به رزمندگان ما که ، این مسیر راه به جائی ندارد اما وقتی به ساحل رودخانه رسید و نگاهش به پل افتاد. حیرت زده شد و گفت: همه چیز را فکر می کردیم الا این که رزمندگان ایرانی ریسکی به این بزرگی را انجام بدهند و پلی ابتکاری روی این رودخانه خروشان بزنند وعبور کنند. 🍃🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷 🍃🌹 @alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 🔴 توسط سردار فضلی فرمانده لشگر10 25 دیماه 1366 ✅ عملیات در سرمای 20 درجه زیر صفر در حال بارش برف @alvaresinchannel
-علیه_السلام تاریخ عملیات: 25 دیماه 1366 منطقه عمومی ماووت @alvaresinchannel
برروی رودخانه لشگر10سیدالشهداء(ع) مشخصات پل ارتفاع:80متر عرض:70سانتیمتر طول:140 متر @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 مهدی ضیایی از تخریبچی های عارف گردان تخریب ل۱۰ بود . هم اهل رزم بود و هم مرد عبادت و مناجات. او خیلی اهل سجده بود و هر وقت هم از سجده بلند میشد چشمهاش از شدت گریه سرخ بود این شکل بندگی مهدی اون رو در کار آبدیده کرد بود و مهدی شده بود یک پای کارهای شناسایی…… مهدی در کربلای ۵ جزو غواصان خط شکن بود و اون شب هم به سختی مجروح شد به طوریکه ما گفتیم بعید است به اورژانس پشت خط برسه موج انفجار ، داخل آب همه وجودش رو گرفته بود . او عقب رفت اما زود برگشت و خودش رو مهیا برای شناسایی عملیات کربلای ۸ کرد . همه ی شبهای عملیاتی که در اون شرکت کرد برایش شب وصل بود اما اون شب آخر سیمش هم وصل شد و مناجاتنامه اش رو با خدا دربالا خواندید……. مهدی با خدایی حرف زده که از رگ گردن بهش نزدیک تر بود . بقول بچه های جبهه خدا خیلی حرف گوش کنه. میگی نه ؟؟؟ سندش این که حرف مهدی رو گوش کرد و صبح عملیات بیت المقدس ۲ و در روز جمعه ۲۵ دیماه ۶۶ مهدی از روی ارتفاعات قمیش در سلیمانیه عراق با تنی غرق خون به دیدار محبو بش رفت و از خود سندی به جای گذاشت که حق بودن این کلام امام (ره) را تائید میکند که گفت : اینها ره صد ساله را یک شبه طی کردند ✅(جعفر طهماسبی) @alvaresinchannel
🔼 پیام حضرت امام خامنه ای « و تواصوابالحق »
🔼 پیام حضرت امام خامنه ای « مسئله جهاد و شهادت از کتابهای درسی حذف نشود »
😂😂😂😂😂😂😂 😂 ☺️☺️عجب حکایتی🌴 👈🏿✍🏿✍🏿✍🏿 روز قبل از برای نهار ظهر چلوگوشت توی کیسه نایلون ریخته بودند و توی خط و عقبه بین رزمندگان توزیع کردند و خوشبختانه و یا متاسفانه به ما نرسید و ما ظهر رو با نون لواش و خرما و کشمش سر کردیم. تا اینجا رو داشته باشید که خبر رسید توی موقع درگیری با دشمن بعضی ها برای قضای حاجت به اینور و اونور میرفتند. زیر بودم که بچه های تیم انفجار از ماموریت برگشتند. همه سالم بودند.تا چشم به من افتاد صدا زد جعفر... تو رو خدا لباس های من رو با یه پتو بیار جلوی حموم... و خودش با لباس غواصی دوید سمت حموم صحرایی. حموم که چه عرض کنم آبش تگری بود. از اون موقعی که دوش رو باز کرد از شدت سردی آب سرو صدا کرد تا خودش رو شست... خودتون حدس بزنید چی شده بود... لباس پوشید و هنوز کاملا خشک نشده بود که برگشتیم توی خط. تا هوا روشن شد چندین با رفت دشتشویی... هردفعه هم که میرفت آفتابه رو جا میگذاشت و مجبور بود دوباره برگرده و آفتابه رو بیاره.. بعد از نماز صبح هم آفتابه پر آب رو از خودش جدا نمیکرد و خیلی هم مواظب بود آفتابه ترکش نخوره. خلاصه اون شب و روزش بر ما گذشت و بر اونهایی که چلو گوشت خراب شده خورده بودن گذشت برای اون هایی سخت تر بود که سعی میکردن دائم الوضوء باشند مجبور بودند توی اون سرمای استخون سوز هی آستین ها رو بالا بزنند و وضو بگیرند. به اونهایی که قرار بود با وضو شهید بشن که چه عرض کنم. 🌹 @alvaresinchannel
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌷 🌷 25 دیماه 1366 ✅مجروحی که از سرما یخ زد و شهید شد ✍🏿 راوی: تو ی عملیات بیت المقدس 2 فکر کنم من سر تیم بچه های تخریب مامور به گردان پیاده بودم شاید گردان حضرت علی اصغر علیه السلام. فرمانده گردان برادر رضا پور بود شهید حیدری از بچه های تخریب مامور به واحد اطلاعات بود و از اون واحد مامور به گردان پیاده شده بود وقتی رسیدیم بالای خیلی سرد بود تا صبح توی نیم متر برف یخ زده خوابیدیم نزدیکهای صبح رفتم پیش فرمانده گردان که اجازه بگیرم تیم 3 نفره تخریب رو بیارم عقب دیدم مجروح ها رو تو یه سنگ چین کنار هم خوابوندن شهید حیدری مجروح بود به نظرم دستش با جاهای دیگه تیر خورده بود و باند پیچ بود باهاش صحبت کردم گفتم میبریمت عقب با بچه های تخریب گشتیم پتو پیدا کردیم که بیاریمش عقب که پتو پاره شد درد زیادی داشت لازم بود با برانکارد اون مسیر کوهستانی رو بیاد پایین با رضاپور صحبت کردم گفت بچه های تعاون دارن میان بالا گم شده بودند یه گلوله کلت منور زدن دیدم خیلی نزدیکن حداکثر نیمساعت راه داشتن که به ما برسند و قطعا اونا اگه مجروحها رو برمیگردوندند سریعتر به پایین میرسیدند من هم اعتماد کردم و بعد از خداحافظی با حیدری و فرمانده گردان با بچه ها اومدیم پایین وقتی حدود ظهر رسیدیم به غار چیزی شنیدم که پاهام سست شد بچه های تعاون راه رو گم کرده بودند و برگشته بودند به غار که متاسفانه دیگه حیدری شهید شده بود با اینکه اگر حیدری رو میاوردیم پایین و نزدیکهای غروب میرسیدیم به غار و اون شهید میشد هرگز خودم رو نبخشیدم سرمای شدید خستگی و بیخوابی باعث شد اون تصمیم رو بگیرم 🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @alvaresinchannel
ایستاده - شهید ابوطالب مبینی نشسته شهادت:عملیات محل شهادت: ارتفاع قمیش شهادت:25/10/66 تخریبچی 19 ساله @alvaresinchannel