7.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#روزگار_وصل_یاران_یاد_باد
#پل_هفتی_هشتی
قرارگاه شهدای لشگر10
در #عملیات_کربلای_5 دیماه 1365
بازدید رزمندگان تخریبچی لشگر10 بعد از سال های دفاع مقدس از پل هفتی و هشتی
و ذکر خاطرات با شهدای کربلای 5
🔴 عملیات کربلای 5 در سحرگاه روز 19 دیماه سال 1365 در منطقه شلمچه انجام شد و گردان تخریب در این عملیات 9 شهید تقدیم نمود.
@alvaresinchannel
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
🌷🌿
شما #بچه_های_تخریب_امید_عملیات هستید
#15_روز_بیقراری
#بچه_های_تخریب برای
#شکستن #دژ_شلمچه
#عملیات_کربلای_5
✍️✍️✍️ راوی : #جعفر_طهماسبی
🌹شاید سخت ترین روزهای حضورم درجبهه روزهای بین #کربلای_4_و_5 بود هم روزهای سختی بود وهم روزهای سرد.
از روز 5 دیماه 65 برنامه #آموزش بچه ها شروع شد.
آموزش که نه تداوم آموزش بود.
عده ای از بچه ها پشت #اردوگاه_کوثر و کنار کانال #شهید_چمران چادر زدند و مشغول #آموزش_غواصی شدند.
عده ای هم درمقر #تخریب_لشگر 40 صاحب الزمان علیه السلام در تیم های انفجارات سازماندهی شدند و برای زدن دژ و خاکریز تمرین میکردند. یه تعداد بچه ها هم در #اردوگاه_کوثر لشگر10 مامور به گردان ها بودند و درمانور گردانها شرکت میکردند.
با شهید #حاج_سید_محمد_زینال_حسینی فرمانده تخریب لشگر10رفتیم دنبال جایابی برای مقری که نزدیک منطقه عملیاتی باشد.
چند جا رو سرزدیم تا رسیدیم به یک محوطه بزرگی که با چند تا جاده مرتفع محصور شده بود.
سید گفت همین جا خیلی خوبه.هم به جاده نزدیکه و هم میتونیم چادرها رو روی این جاده های متروکه برپا کنیم واگر هم بارون بیاد مشکلی پیش نمیاد.و هم جون میده برای میدون مین آموزشی و رزم شبانه...
برگشتیم اردوگاه کوثر و حدود 20 نفر با چند تا چادر و یک منبع آب پشت ماشین گذاشتیم و اومدیم و اینجا بود که #مقر_شهید_پیام_پوررازقی سرپا شد.
در این پانزده روز #مسوولیت_نانوشته_ای داشتم و اون هم جابجایی در مقرهایی که بچه ها مشغول آموزش بودند. چون به #ایام_فاطمیه نزدیک میشدیم فضای معنوی هم پررنگ میشد. صبح ها زیارت عاشورا و شبهای توی چادرها مجلس توسل به اهل بیت علیهم السلام رو داشتیم.
شهید سید محمد زینال حسینی فرمانده ما اصرار داشت که باید از فرصت باقی مانده برای عملیات جدید استفاده کرد و روحیه بچه ها که به خاطر #عملیات_کربلای_4 یه مقدار به هم ریخته بود بازسازی بشه.
کاربه جایی رسیده بود که توی #روضه_ها_و_سینه_زنی_ها خودش هم دست به کار میشد و دم میداد... روضه میخوند.
بچه ها سعی میکردند در معنویات کمک کار همدیگه باشند.
یه شب زیر #پل_هفتی_هشتی در #جاده_اهواز_خرمشهر بودیم که بین نماز مغرب و عشاء دقایقی شهید سید محمد رو به بچه ها کرد و گفت:
بسم الله الرحمن الرحیم و ایاک نعبد و ایاک نستعین. برادرها ما برای #انجام_تکلیف پا در این میدون گذاشتیم و مامور به وظیفه هستیم.به قول قرآن چه بکشیم وچه کشته بشیم پیروزیم و ادامه داد . مقدر شده در منطقه ای به زودی زود عملیاتی داشته باشیم که #امام_فرموده اند این منطقه از #مظلوم_ترین مناطق جنگ است. #بچه_های_اطلاعات_و_تخریب مشغول شناسایی هستند ودعا کنید که کار زودتر نتیجه بده..
و شهید سید محمد در انتهای صحبت هاش به تلاش #بچه_های_تخریب در کسب معنویت تاکید کرد و اشاره داشت که شما #بچه_های_تخریب_امید_عملیات هستید و در انتها هم خودش توسلی به مادر سادات حضرت زهرا سلام الله علیها داشت.
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
روز 18 دیماه سال 1365قبل از ظهر بود که #دسته_غواص_های_تخریبچی مامور به #گردان_علی_اکبر_علیه_السلام از زیر #پل_هفتی_هشتی با دو دستگاه وانت به سمت خط حرکت کردند میرفتند که به #دژ_شلمچه حمله کنند و عملیات کربلای 5 آغاز بشه. مسوول دسته ما حاج ناصر اسماعیل یزدی بود.
لباس های غواصی و تجهیزات رو برداشتیم و به اتفاق دوستان به سمت خط راه افتادیم.قبل از اینکه ماشین وانت از #مقر_پل_هفتی_هشتی جدا بشه این عکس رو گرفتیم
حاج محمد تیموری که همیشه با شوخ طبعی هاش همه رو سر حال می آورد گفت: همه تون امشب شربت شهادت رو نوش جان میکنید
بگذار قبل از رفتن ما یه عکس با شهدا بگیریم
حاج مجید سیب سرخی هم خودش رو رسوند و گوشه تصویر ایستاد
.#شهید_کلانتر که همون شب شهید شد با کلاه آبی و #شهید_آقا_سید_مهدی_تقوی که 12 ماه رمضان سال96در جریان حادثه تروریستی مجلس به شهادت رسید با کلاه قهوه ای مشخص است.
یادش بخیر
راوی: #جعفر_طهماسبی
@alvaresinchannel
😂😂😂😂😂😂😂
😂
☺️☺️عجب حکایتی🌴
👈🏿✍🏿✍🏿✍🏿 #جعفر_طهماسبی
روز قبل از #عملیات_کربلای_5 برای نهار ظهر چلوگوشت توی کیسه نایلون ریخته بودند و توی خط و عقبه بین رزمندگان توزیع کردند و خوشبختانه و یا متاسفانه به ما نرسید و ما ظهر رو با نون لواش و خرما و کشمش سر کردیم. تا اینجا رو داشته باشید که خبر رسید توی #پنج_ضلعی_شلمچه موقع درگیری با دشمن بعضی ها برای قضای حاجت به اینور و اونور میرفتند.
زیر #پل_هفتی_هشتی بودم که بچه های تیم انفجار از ماموریت برگشتند. همه سالم بودند.تا چشم #شهید_اربابیان به من افتاد صدا زد جعفر... تو رو خدا لباس های من رو با یه پتو بیار جلوی حموم... و خودش با لباس غواصی دوید سمت حموم صحرایی. حموم که چه عرض کنم آبش تگری بود. از اون موقعی که دوش رو باز کرد از شدت سردی آب سرو صدا کرد تا خودش رو شست...
خودتون حدس بزنید چی شده بود...
لباس پوشید و هنوز کاملا خشک نشده بود که برگشتیم توی خط.
تا هوا روشن شد چندین با رفت دشتشویی...
هردفعه هم که میرفت آفتابه رو جا میگذاشت و مجبور بود دوباره برگرده و آفتابه رو بیاره..
بعد از نماز صبح هم آفتابه پر آب رو از خودش جدا نمیکرد و خیلی هم مواظب بود آفتابه ترکش نخوره.
خلاصه اون شب و روزش بر ما گذشت و بر اونهایی که چلو گوشت خراب شده خورده بودن گذشت
برای اون هایی سخت تر بود که سعی میکردن دائم الوضوء باشند مجبور بودند توی اون سرمای استخون سوز هی آستین ها رو بالا بزنند و وضو بگیرند. به اونهایی که قرار بود با وضو شهید بشن که چه عرض کنم.
🌹 @alvaresinchannel
✅🔹🔹روز 18 دیماه قبل از ظهر بود که #دسته_غواص_های_تخریبچی مامور به #گردان_علی_اکبر_علیه_السلام از زیر #پل_هفتی_هشتی با دو دستگاه وانت به سمت خط حرکت کردند.
مسوول دسته ما حاج ناصر اسماعیل یزدی بود.لباس های غواصی و تجهیزات رو برداشتیم و به اتفاق دوستان به سمت خط راه افتادیم.
قبل از اینکه ماشین وانت از#مقر_پل_هفتی_هشتی جدا بشه این عکس رو گرفتیم
حاج محمد تیموری که همیشه با شوخ طبعی هاش همه رو سر حال می آورد گفت: همه تون امشب شربت شهادت رو نوش جان میکنید
بگذار قبل از رفتن ما یه عکس با شهدا بگیریم
حاج مجید سیب سرخی هم خودش رو رسوند و گوشه تصویر ایستاد
.#شهید_کلانتر که همون شب شهید شد با کلاه آبی و #شهید_آقا_سید_مهدی_تقوی که در جریان حادثه تروریستی مجلس به شهادت رسید با کلاه قهوه ای مشخص است.
یادش بخیر
راوی: #جعفر_طهماسبی
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹
🌹
#خاطرات_تخریبچی_ها
خاطرات_خواندنی
#از_کربلای_5
#شلمچه_19_دیماه_65
✍️✍️✍️✍️ راوی #جعفر_طهماسبی
روز قبل از #عملیات_کربلای_5 برای نهار ظهر #چلو_گوشت توی کیسه نایلون ریخته بودند و توی خط و عقبه بین رزمندگان توزیع کردند و خوشبختانه و یا متاسفانه به ما نرسید و ما ظهر رو با نون لواش و خرما و کشمش سر کردیم.
تا اینجا رو داشته باشید.
خبر رسید توی #پنج_ضلعی_شلمچه موقع درگیری با دشمن بعضی ها برای #قضای_حاجت به اینور و اونور میرفتند.
ادامه.......👇👇👇👇👇👇
نیمه شب روز 19 دیماه بود که بعضی از تیم های #بچه_های_تخریب از ماموریت برگشتند .
زیر #پل_هفتی_هشتی بودم که #بچه_های_تیم_انفجار از ماموریت برگشتند.
همه سالم بودند. تا چشم #شهید_اربابیان به من افتاد صدا زد #جعفر...
تو رو خدا لباس های من رو با یه پتو بیار جلوی حموم...
و خودش با #لباس_غواصی دوید سمت حموم صحرایی.
حموم که چه عرض کنم آبش تگری بود.
از اون موقعی که دوش رو باز کرد از شدت سردی آب سرو صدا کرد تا خودش رو شست...
خودتون حدس بزنید چی شده بود...
لباس پوشید و هنوز کاملا خشک نشده بود که برگشتیم توی خط.
تا هوا روشن شد چندین با رفت دشتشویی...
هردفعه هم که میرفت آفتابه رو جا میگذاشت و مجبور بود دوباره برگرده و آفتابه رو بیاره..
بعد از نماز صبح هم آفتابه پر آب رو از خودش جدا نمیکرد و خیلی هم مواظب بود آفتابه ترکش نخوره.
خلاصه اون شب و روزش بر ما گذشت و بر اونهایی که چلو گوشت خراب شده خورده بودن گذشت
برای اون هایی سخت تر بود که سعی میکردن #دائم_الوضوء باشند مجبور بودند توی اون سرمای استخون سوز هی آستین ها رو بالا بزنند و #وضو بگیرند. به اونهایی که قرار بود #با_وضو_شهید_بشن که چه عرض کنم.
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@Alvaresinchannel