eitaa logo
انجمن راویان فتح البرز
275 دنبال‌کننده
6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
269 فایل
فعال در عرصه روایتگری و راهیان نور ارتباط با ادمین @saleh425
مشاهده در ایتا
دانلود
ولادت : ۱۳۳۴ شهادت : ۱۳۶۰/۰۲/۰۸ بخشی از وصیت شهید: هنگامی که پرواز می کنم احساس می کنم همچون عاشق به سوی معشوق خود نزدیک می شوم و در بازگشت هرچند پروازم موفقیت آمیز بوده باشد، مقداری غمگین هستم چون احساس می کنم هنوز خالص نشده ام تا به سوی خداوند برگردم.اگر برای احیای اسلام نبود، هرگز اسلحه به دست نمی گرفتم و به جبهه نمی رفتم. پیروزیهای ما مدیون دستهای غیبی خداوند است. این کشاورز زاده تنکابنی، سرباز ساده اسلام است و به هیچ یک از حزب ها و گروه ها وابسته نیست. آرزو دارم که جنگ تمام شود و به زادگاهم بروم و به کار کشاورزی مشغول شوم. @alvaresinchannel
🌴 ما برای نعمتِ دین ؛ زیر دِین خیلی‌ها هستیم... اسفند ۱۳۶۳ ، عملیات بدر ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﭘﯿﮑﺮ ﺑﯽ‌ﺟﺎﻥ ﻗﻬﺮﻣﺎﻧﺎﻥ ﻭﻃﻦ ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﺟﺒﻬﻪ؛ پیکرهایی که با طناب بسته شدند تا به بیرون نیافتند ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ماجرای حضور آیت‌الله خامنه‌ای در خانه شهید شیرودی 🌷 ۸ اردیبهشت، سالروز شهادت خلبان شهید علی‌اکبر شیرودی 📥 فیلم کامل مستند در لباس سربازی را ببینید👇 khl.ink/f/46589
52.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم تیزر افتتاحیه راهیان نور مناطق عملیاتی غرب و شمال غرب کشور همزمان با صعود قله های عشق و ایثار بازی دراز زمان:چهاردهم اردیبهشت ۱۴۰۳ مکان:کرمانشاه /سرپل ذهاب/ ارتفاعات بازی دراز •شعارسال راهیان نور• @rahianenoor_news
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید ابراهیم هادی میگفت : طــوری زنــدگی و رفـــاقت‌ ڪن که‌ احترامت‌ رو داشته باشند.👌 بــی دلیل‌ از ڪسی چیزی نخواه عــــزّت‌ نفـس‌ داشته‌ بـــــاش!🙂 شهید_ابراهیم_هادی سلام صبح بخیر . روزتان شهدایی ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🌹شهید غلامرضا نادم رازلقی نام پدر: ماشاالله تاریخ تولد: 2-12-1341 شمسی محل تولد: البرز - کرج سرباز تاریخ شهادت : 6-1-1361 شمسی محل شهادت : چزابه عملیات:فتح المبین نام گلزار:چهارصددستگاه شهر:البرز - کرج
زندگینامه 🌹شهید غلامرضا نادم رازلقی 🌹شهید غلامرضا نادم در سال 1341 در شهرستان کرج در محله کارگر نشینی چهارصد دستگاه به دنیا آمد. مادرش هنگامی که او را حامله بود به زیارت امام رضا (علیه السلام) رفت و از خدا خواست تا پسری به او بدهد تا اسمش را غلامرضا بگذارد. سه سال بعد از آن به دلیل ظلم طاغوت به کارگران، پدر وی بعد از درگیری با متصدیان و مدیر کارخانه استعفاء داد و به تهران محله ی (نهم آبان سابق) سیزده آبان نقل مکان کردند. او از همان اوان بچگی بچه ای آرام بود به ندرت اتفاق می افتاد که با کسی دعواکند و یا کسی را ناراحت کند. در هفت سالگی به مدرسه در همان محله سیزده آبان رفت و در سال 1355 پدرش محل سکونت خانواده را به گنبد کاوس انتقال داد. در ایام انقلاب در تظاهرات و پخش اعلامیه ها شرکت می نمود. گاهی هم نوارهای امام امت را به مساجد می برد که چند بار نزدیک بود دستگیر شود. بعضی نوارهای امام را هم که در مسجد نمی توانست گوش دهد به منزل یکی از دوستانش می برد و در آنجا گوش می داد. پس از پیروزی انقلاب در درگیری گنبد او همیشه شب ها در محله ترک آباد گنبد کاوس که محله شیعه نشین است و اهالی محل از انقلاب حمایت می کردند، نگهبانی می داد. پس از آن دوباره پدرش منزل مسکونی را به کرج انتقال داده و در کارخانه جهان چیست دوباره به کار اولش بازگشت و چون شهید مذکور می خواست به پدرش در مخارج خانه کمک کند (چون تعداد عائله زیاد بود) او نیز استخدام کارخانه جهان چیت شده و به کار مشغول شد و ضمن کار، در بسیج کارخانه ثبت نام کرد و فعالیت می کرد. با شروع جنگ ایشان می خواست به جبهه برود و چون زمان خدمت سربازی رسیده بود به سربازی رفت و پس از طی سه ماه دوره آموزشی به جبهه تنگه چزابه منتقل شد و چهار ماه در جبهه جنگ بود که قبل از عملیات فتح المبین به او 10 روز مرخصی دادند که به خانه بیاید و حمله فتح المبین شروع شده بود که در فروردین 1361 دوباره به جبهه رفت. شهید نادم می گفت: من به خاطر خدا و برای دفاع از اسلام و ایران به جبهه می روم و اگر شهید شدم به خاطر من گریه نکنید و سرانجام در تاریخ 1361/01/06 در تنگه چزابه به شهادت رسید. روحش شاد و یادش گرامی باد.
وصیتنامه: به نام خدا و با سلام فراوان به رهبر کبیر انقلاب اسلامى وصیت نامه خویش را آغاز مى کنم. مادر عزیزم! من براى دفاع از میهن اسلامى به جبهه حق علیه باطل آمدم و تا آخرین قطره خون خود خواهم جنگید و تو باید افتخار کنى که پسرت را در راه اسلام قربانى کرده اى و من از تو تشکر مى کنم که با من موافقت کردى که به جبهه بیایم و امیدوارم که شیرى را که خورده ام حلالم کنى. و تو اى پدر مهربانم! هر چند که نتوانستم حق پسرى خود را ادا کنم، مى دانم که خیلى براى من زحمت کشیده اید ولى باید خدا را شکر کنید که به خاطر اسلام و حفظ مملکت پسرتان را فدا کرده اید. پدر عزیزم! خرجى را که براى من خواهید کرد بیشتر آن را به یتیمانى که پدر و مادرشان در این جنگ به شهادت رسیده اند، بدهید و همیشه شاد و خندان باشید و همینطور به یاد خدا. و تو اى برادر عزیزم! بعد از من اسلحه را بردار و با کفار بجنگ که خدا کسانى را که با کفار مى جنگند دوست دارد و در آخرت پاداش خواهند داشت. و تو خواهرم! باید همچو زینب باشى و نگذارى که برادران و خواهرانم ناراحت شوند. در خاتمه از خداوند متعال خواستار سلامتى شما و تمام رزمندگان اسلام مى باشم و خواهان عمرى بس طولانى براى رهبر عزیز بت شکن، خمینى کبیر. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
🌺 بنر اطلاع رسانی 🌺 🔻 سی و یکمین یادواره شهدای سرافراز روستای کندر 📖 با روایتگری : سردار رستم‌علی رفیعی 📣 نوای گرم : کربلایی محمد جواد سماوی 📢 با اجرای : بردار شفیع شعله کار 🕘 پنجشنبه ۱۳ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ 🕤 ساعت پانزده عصر 📍 سالن ورزشی شهدای کندر 🇮🇷 ستاد برگزاری یادواره شهدای کندر 🇮🇷پایگاه مقاومت بسیج شهدای کندر کانال اطلاع رسانی برنامه های معراج شهدای استان البرز https://eitaa.com/joinchat/3470197049Ced828f0f53
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 اردیبهشت ۶۵ مصادف بود با نیمه شعبان، برای اینکه روحیه بچه‌ها عوض بشود مراسم جشن مفصلی در حسینیه الوارثین بر پا شد. بچه‌ها سه ماهی بود مرخصی نرفته بودند. شهید زینال الحسینی فرمانده گردان تخریب لشکر 10 سیدالشهدا(ع) قول‌ داده بود که در صورت موافقت فرماندهی، بچه‌ها به مرخصی بروند. برگه مرخصی‌ها صادر شد و یک تعداد از دوستان رفتند ایستگاه راه‌آهن اندیمشک تا برای گردان به صورت دسته جمعی بلیت تهیه کنند که خبر رسید مرخصی‌ها لغو شده و گردان به حالت آماده باش صدرصد در آمده است. بچه‌ها یک مقدار دمغ شدند. دوست داشتند قبل از بروند و برگردند اما خبر آماده باش با پیغام امام‌(ره) همراه بود که فرموده بودند به رزمنده‌ها بگویید جلوی دشمن را بگیرند و به او امان ندهند. مقر ما که نام داشت در جاده فکه نرسیده به سایت ۵ در معرض خطر هجوم دشمن بود. صدای توپخانه دشمن که منطقه را بشدت می‌کوبید می‌آمد. نیروهای دشمن به استعداد ۲ لشکر پیاده مکانیزه و زرهی با پشتیبانی آتش توپخانه در محور فکه در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ماه سال۶۵ تعرض خود را به مواضع پدافندی نیروهای ما آغاز کردند. دشمن منتظر عکس‌العمل نیروهای خودی بود تا برای ادامه تعرض تصمیم‌گیری کند. در مقر الوارثین همه به حالت آماده‌باش درآمدند و خبر رسید از فرماندهی لشکر که به همراه برادران اطلاعات عملیات جهت شناسایی دشمن به منطقه اعزام شوند. شب یازدهم اردیبهشت ۶۵ بود که تعدادی از بچه‌های تخریب و اطلاعات برای شناسایی رفتند. هم رفته بود. وقتی برگشت از حضور پر حجم دشمن در منطقه فکه می‌گفت. از سعید در مورد عمق پرسیده شد گفت که ما به میدان مین نرسیدیم و گفت: احتمالاً دشمن هنوز وقت نکرده میدان مین و موانع ایجاد کند. صبح روز یازدهم فرمانده لشکر و بعضی از فرماندهان با هلی‌کوپتر منطقه را توجیه شدند و حد مانور عملیاتی گردان‌ها مشخص شد و مقرر شد از 6 محور به منظور باز پس‌گیری خطوط مقدم به دشمن حمله کنیم. دوازدهم اردیبهشت فرماندهان گردان‌ها به مقر فرماندهی لشکر فراخوان شدند. فرمانده تخریب رفت و بعد از برگشتن از جلسه، می‌گفت: بچه‌های ما جلو رفته‌اند و در مسیر به میدان مین نرسیدند. شاید فردا که به دشمن حمله می‌کنیم با میدان مین هم برخورد کنیم. ✍️✍️✍️ راوی: @alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚪️ 📽 برشی از مستند همراه با گفتاری از شهید آوینی : 🌊 رودخانه‌ی خرمشهر آن‌روزها هم بی‌وقفه می‌گذشته است و امروز نیز از گذشتن باز نایستاده است. یك روز ناگهان از آسمان آتش بارید و حیات معمول شهر متوقف شد. كشتی‌ها به گل نشستند ، اتومبیل‌ها گریختند و شهر خالی شد. چنین رفتنی كه رودخانه دارد ، ماندن است. رودخانه ماند و نظاره كرد كه چگونه حیات حقیقی مردان خدا ، ققنوس‌وار از میان خاكسترِ نخل‌های نیم‌سوخته ، خانه‌های ویران ، اتومبیل‌های آتش‌گرفته و كشتی‌های به گِل‌نشسته سر بر آورد و بعثتی دیگر آغاز شد. عجب از این عقل باژگونه كه ما را در جست و جوی شهدا به قبرستان‌ها می‌كشاند..! عجب از این چشم‌های كور و گوش‌های كر كه شهر آسمانی خرمشهر را نمی‌بینند و زمزمه‌ی ارواح جاویدان را نمی‌شنوند..! شور زندگی یك بار دیگر مردمان را به خرمشهر كشانده است. شاید آنان در نیابند ، اما شهر در پناه شهداست و این حقیقت را بر لوح محفوظ آب نگاشته‌اند...
27.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿 📽 فیلمی بسیار زیبا و خاطره برانگیز از دوران دفاع مقدس و حال و هوای رزمندگان اسلام در جبهه های حق علیه باطل با نوحه ای شنیدنی از مداح باصفای جبهه ها 🎙 عزت ما در این زمان جنگ و پیکار است روان به سوی کربلا خیل انصار است عزت ما در این زمان جنگ و پیکار است شعار رفع فتنه ها ذکر زوار است عزت ما در این زمان جنگ و پیکار است در این مسیر جمله را حق نگهدار است عزت ما در این زمان جنگ و پیکار است مقام این دلاوران قرب دادار است...
نهم اردیبهشت اولین پاسداشت علمدار جبهه ی فرهنگی انقلاب اسلامی «حاج نادر طالب زاده»🌷 شعر قزوه برای روح بلند نادر طالب‌زاده حاج نادر! پرچمت بالاست حاج نادر خاطراتت سبز حاج نادر پرچمت بالاست سینه ات طوفانی و مواج، چشم‌های آبی‌ات دریاست سهم تو از عاشقی بسیار، تا هنوز آن دیده‌گان بیدار چشم تو در چشم‌های ما، دست تو در دست‌های ماست ایستادی در کنار ما با همان آرامش زیبا خفته‌ای هرچند در تابوت، روح تو بشکوه و پابرجاست تو نمردی، تو نمی‌میری، قدس را از خصم می‌گیری با تو و ما قدس کی دلتنگ، با من و تو قدس کی تنهاست الوداع ای خاطرات سبز، الوداع ای راز و رمز عشق می‌روی و یاورت الله، می‌روی و شافعت مولاست ای ز نسل آفتاب و نور، روح تو با مجتبی محشور ای شهید آرمان قدس، در دلت چون کربلا غوغاست حاج نادر پاشو از تابوت، زود رفتی، بال وا کردی هرکجا هستی خدا با توست، هرکجایی پرچمت بالاست علیرضا قزوه ▪️ سالگرد درگذشت حاج هدیه محضر همه یاوران ودلسوزان انقلاب خاصاحاج نادرطالب زاده صلوات وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُم
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 پیش به سوی قدس ✅ در ۳۰ دقیقه بامداد روز ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱ با رمز مبارک "یاعلی‌ ابن‌ ابیطالب" با فرماندهی مشترک سپاه و ارتش در محور اهواز ــ خرمشهر ــ دشت آزادگان با هدف آغاز شد این عملیات در آغازین روزهای بود و به همین مناسبت نام مبارک مولود ماه رجب بر تارک این عملیات میدرخشد... @alvaresinchannel
🌷به یاد مردی که فرنگ دیده بود؛ اما "فرنگی" نشد نهم اردیبهشت __ سالروز درگذشت نادر طالب‌زاده است؛ مردی که فرنگ را با همه رنگ و لعابش در روزهای جوانی دیده بود، اما هیچ وقت تحت تأثیر یا شیفته آن نشد... نادر مثل بسیاری از رجعت­‌کنندگان از فرنگ که در همان جوانی و بعضاً با مدارک تحصیلی ناقص و تکمیل­‌‌نشده، به پست‌های مدیریتی بالا رسیدند و بعداً هم تکنوکرات، کارگزار و فلان و بهمان شدند، عمل نکرد و با وجود تسلط به زبان خارجی و تحصیلات و سابقۀ کار خارج از کشور، به کنج امن اتاق­های مدیریتی نرفت و راه جبهه‌­ها را در پیش گرفت، تا دین و تعهدی را که در خود به انقلاب و مردم احساس می­‌کرد، ادا کند. او نه‌تنها هیچ­‌گاه دنبال میزهای عافیت­‌دار و نان­‌های چرب و مزایای آن‌چنانی نبود، که حتی در سال 1368 در اقدامی عجیب، اموال پدری­‌اش را که خود او در آن ساکن بود، مصادره کردند و تا آخر عمر مستأجر بود و حتی توصیۀ رهبر انقلاب برای مساعدت در بازگرداندن اموال پدری هم توسط مسئولان امر نادیده گرفته شد! او تقریباً همه کار انجام داد، ایده‌­هایی مفصل و بلندپروازانه داشت، از خبرنگاران دنیا، برنامه‌سازان تلویزیونی دنیا، سیاست‌مداران، یا بعضی از مسائل خاص سیاست و فرهنگ آمریکایی اطلاعاتی داشت که برای خیلی از اهالی فرهنگ و هنر، حالت تبیین و روشنگری داشت. شاید مشکل نادر طالب­‌زاده این بود که خیلی از کارها را بلد بود و این «خیلی بلد بودن» باعث شد دشمنان آشکار و پنهان زیادی داشته باشد. او سرانجام در 68سالگی و در نهم اردیبهشت 1401 کنار دوست شهیدش سید مرتضی آوینی، برای همیشه آرام گرفت
نادر مرد رسانه.pdf
9.12M
🌷بمناسبت سالگرد نادر طالب زاده، کتاب مرد میدان رسانه، تألیف ناصرکاوه
نادر متن.pdf
3.03M
🌷بمناسبت سالگرد نادر طالب زاده، کتاب نادرترین یار انقلاب، تألیف ناصرکاوه
🌹 . ▪️اسمش‌سیف اله شیعه زاده بود.متولد سال ۱۳۴۸ محمودآباد مازندران,روستای ولم.۵ بردار و خواهر بودن.دو ساله که بود مادرش را از دست داد و پدرش ازدواج مجدد کرد و بدلیل ناتوانی مالی اش برای نگهداری فرزندانش؛پسر بزرگتر پیش پدر ماند، دو برادر و خواهر به سرپرستی ۲ خانواده درآمدند و سیف اله ۲ساله بهمراه خواهر ۴ساله اش به کانون نگهداری بهزیستی شهرستان آمل سپرده شدند. . ▪️سیف‌الله و خواهرش به مدت ۷ سال در بهزیستی آمل زندگی کردند و بعد به بهزیستی مشهد انتقال یافتند و طی این سال‌ها یک بار هیچ خانواده‌ و بستگانی به دیدن آنها نیامد‌ند. در واقع سیف اله تا زمان حیاتش برادر و خواهرهای خود را ندیده بود. در پرورشگاه مشهد به مدت ۱سال نگهداری شدند که براساس یک تصمیم‌گیری دختران را به پرورشگاه تهران انتقال دادند و پسران را به تربیت‌حیدریه و سیف‌الله از خواهرش جدا شد. . ▪️تا سن ۱۴ سالگی در پرورشگاه بود تا اینکه عمویش سرپرستی سیف اله را بعهده گرفت و تا سن ۱۶ سالگی او در خانه ی عمو بود تا اینکه تصمیم گرفت به جبهه برود.یک ماه در کردستان بود تا اینکه در جاده سروآباد یکی از روستاهای شهر مریوان بدست منافقان کومله به شهادت رسید.سیف اله را با طرق مختلف شکنجه داده بودند، از آتش سیگار، کابل داغ گرفته تا آب جوش و این شکنجه با شلیک تیر از ناحیه گردن بر سرش به پایان رسید که منجر به شهادتش شد.خواهرش میگفت :زمانی که وی را به منزل‌مان آوردیم در هنگام آخرین بدرقه از شهید با لمس بدنش هنوز آن تاول‌ها را با پوست دستم احساس می‌کردم.🇮🇷🌷 .