eitaa logo
انجمن راویان فتح البرز
283 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
4.3هزار ویدیو
335 فایل
فعال در عرصه روایتگری و راهیان نور ارتباط با ادمین @saleh425
مشاهده در ایتا
دانلود
روایتگری حجت‌الاسلام مهدوی ارفع1_9447223519.mp3
زمان: حجم: 2.92M
.. 🎤 روایتگری: حجت‌الاسلام‌والمسلمین‌مهدوی‌ارفع 🍃در مورد علمدار روایتگری شهید حاج عبدالله ضابط (پیشنهاد گوش کردن)
10.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 | 🔸بچه ها!‌ به نیت تون میدن.. 🎙به روایت حاج حسین یکتا کاری از مجموعه فرهنگی تربيتی شهید احسان فتحی بهبهان اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است👇 🆔 @Rahianenoor_News
7.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.. مَعْرُوفونَ فِی الْسَّمٰاء مَجْهُولُونَ فِی الْاَرْض... خوشنام ترین گمنام ها... اهواز_معراج الشهدا
49.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.. ✅ خوشا آنان که جانان می شناسند طریق عشق و ایمان می شناسند بسی گفتیم و گفتند از شهیدان شهیدان را شهیدان می شناسند عملیات راهیان نور_1402 کربلای چهار_یادمان علقمه 🎤راوی: حجت الاسلام و المسلمین
🌷شهید مصطفی صدرزاده: وقتی کار فرهنگی را شروع می کنیم با اولین چیزی‌که باید بجنگیم خودمان هستیم. وقتی که کارتان می‌گیرد و دورتان شلوغ می‌شود، تازه اول مبارزه‌است؛ زیرا تازه شیطان به سراغ‌تان می‌آید. @khadem_koolebar
🌷 جعبه‌ی شیرینی را جلویش گرفتم، یکی برداشت و گفت: می‌تونم یکی دیگه بردارم؟ گفتم: البته سید جون، این چه حرفیه؟ برداشت ولی هیچ کدام را نخورد. کار همیشگی‌اش بود، هر جا که غذای خوشمزه یا شیرینی یا شکلات تعارفش می‌کردند، برمی‌داشت اما نمی‌خورد. می‌گفت: می‌برم با خانم و بچه‌هام می‌خورم. می‌گفت: شما هم این کار رو انجام بدید. اینکه آدم شیرینی‌های زندگیشو با زن و بچه‌ش تقسیم کنه خیلی توی زندگی خانوادگی تاثیر می‌ذاره. به نقل از کتاب هدیه به روح مطهر شهید
....!! 🌷بعد از پذیرش قطعنامه توسط ایران، شاخ شمیران بودیم که پاتک شد. ما جلوی شاخ شمیران روی تپه المهدی (عج الله تعالی الشریف) مستقر بودیم. پاتک که کردند توی محاصره افتادیم؛ تقریباً از یک گروهان ما حدود ۶۰ نفر مانده بودیم و کل منطقه را پوشش می‌دادیم. 🌷شبِ پاتک، گردان علقمه که آخرین آموزشی‌های اعزام شده به جبهه را داخل گردانشان داشتند، در دشت جلوی ما بودند و صبح دشت رو از بالا که نگاه می‌کردیم پر بود از پیکرهای تکه تکه شده بچه‌ها‌. 🌷عراقی‌ها چند نفری را اسیر گرفته بودند و جلوی تپه‌ای که ما روی آن مستقر بودیم به خودرو می‌بستند، به این ترتیب که یک دست و یک پا به یک ماشین و دست و پای دیگر به ماشین دوم و از دو طرف می‌کشیدند تا طرف بدنش قطعه قطعه شود و به شهادت برسد و در کمال قساوت قلب این کار را می‌کردند تا روحیه بچه‌ها تضعیف بشود. : جانباز سرافراز مهدی شاه‌بیک فرزند شهید محمد شاه‌بیک منبع: سایت تابناک
⭕️سکانس یک: - حسین خاکی و خسته از خط برگشته بود و می‌خواست بره قرارگاه. از یک راننده‌ی تانکر آب خواست که شلنگ رو روی سرش بگیره تا شسته بشه. حسین با یک دست سرش رو می‌شست که راننده برای شوخی آب رو گرفت تو یقه حسین و خیسش کرد! وقتی حسین رفت راننده هنوز نمی‌دونست چه کسی رو خیس کرده! ⭕️سکانس دو: - الو سلام. - سلام علیکم، بفرمایید! - من علی سُلگی هستم از روستای کهریز، نزدیکی نهاوند، سال ۶۵ با جهاد اعزام شده بودم فاو. خاطره‌ای نوشته بودید از شهید خرازی که من در روزنامه خوندم. - بله، هجده سال از اون زمان گذشته. من آن راننده‌ی تانکر آب هستم، تماس گرفتم که بگم: جز لبخند چیزی نگفت! من منتظر واکنش بودم، ولی او فقط خندید.. | 🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
7.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔼 ″مدل‌ چمران″ ◇ این‌مدل‌زندگی‌کردن،آسان‌نیست⁉️ 🌷