eitaa logo
𝑨𝒏𝒐𝒕𝒉𝒆𝒓 𝑳𝒐𝒗𝒆
751 دنبال‌کننده
394 عکس
299 ویدیو
24 فایل
@anotherlovee چنل محافظ ✨ نفس هایت شاعرانه ترین احساس ها را درون رگ هایم جاری می‌کند. من در کنارِ تو تمام معشوقه های افتاده روی پرد‌ه‌ی سینما را درونِ قلبم احساس می‌کنم.✨
مشاهده در ایتا
دانلود
جایی در میان یک دشت بزرگ درگوشه ای از یک کتاب جمله ای زیبا نوشته شده بود "شاید این جهان اون جشنی نباشه که ما آرزویش را میکردیم ولی، حالا که بهش دعوت شدیم تا میتوانی زیبا برقص اِلا.
موسیقی ها بیش از واژه هایی که در ذهنت نهفته است حرف برای گفتن دارند ،همچون کلاویه هایی که منتظر دستانی با انگشتان کشیده و آرام هستند که آنهارا به صحبت کردن وادارد ،همچون گرامافونی خاک خورده در انتظار نواخته شدن در میان آوای شیار های خانه آوایی از کلمات نهفته در لابلای تک تک نوت هایش؛
آسمانی که به انتظار تو مینشیند.تا به خط آخر کتاب برسی تا هرآنچه بهتر بتوانی با هریک از جمله هایش زندگی کنی.. همراه خود نسیمی خنک را میفرستد تا گونه هایت که حال تنها مهمان سایه مژه هایت هستند را نوازش دهد.؛ تا به تو بفهماند زندگی می تواند تنها خلاصه شده در قهوه میان دستانت و غرق شدن در میان نامه ای به عطر مارسی در لابلای آخرین صفحه کتابت باشد؛
نفس هایش را همچون ریتمی در میانِ روح کلاویه ها به جریان در می آورد و حال دست هایش گرم بود گویی جایی درمیان خاطراتِ هزارال ساله نوشته هایش ،لحظه ای درنگ فاصله میانِ انگشت هایش را کامل میکرد گویی کلاویه ها این بار برای رنگِ روحش مینواختند؛
1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"در میانِ خزان بهاران همچون نسیم خواهی آمد و حال قلبِ تو نوشته های این جهان را خواهد گرفت و قلبِ من آن هارا میبخشد به تاریخ کهنسال این جهان و حال بنگر مسیر من از قبل ترسیم شده است!" -دزیره کلاری
گویی به هنگام غروب خورشید جایی درمیان تلاطم موج هایِ آرام آینه دریا و شن های گرم هنر پرتوهای نوازنده خورشید به هنگامی که در میانِ موج های آرام دریا نواخته میشود تنها داریی جهان رویاهاست؛
”تنها چیزی که لازم داشتیم تنها یه معجونِ جادویی و نشستن تو یه قطار و رفتن به مقصدِ زیباترین جای دنیاست شاید جایی درمیان نمایشنامه های شکسپیر در لابلای آوای رنگ هایِ پخش شده ونگوگ درمیان روحمان شاید هم جایی درمیان غزلواره های همان کتابخانه قدیمی. دیدن آدمهای جدید، و آشنایی با یه دنیای متفاوت. تنها چیزی که لازم داشتیم تنها و تنها همین بود.“ —تمامِ چیزهایی که میخواستم؛ ۵ آوریل ۲۰۲۲
دراز کش روی خاک های بی انتها و سکوت مطلقی که همه جا از اطرافت رو پر کرده همون لحظه تو همون حالت نگاه کردن به ماه و ستاره های دورش که مثل ریسه آسمون رو تزیین کردن دستی که به بالا میبری تا ستاره بزرگ رو به روی چشمات رو بگیری و بیاری پایین تا برای خودت نگه داری از جات بلند میشی و میری جلوتر تپه های کوتاه و بلند طی میکنی و تو دل صحرا ساحل پیدا میکنی ساحلی با خاک خیس قهوه ای تیره و آبی که تا مچ پات رو خیس میکنه و جلوت به رقص در میاد و تورو محو خودش میکنه انگار صحرا دست تو دست ماه شده و باهم تو رویای خودشون درحال رقصیدن هستن و هم رو به آغوش زندگی دعوت میکنن و کیه که بدش بیاد ساعت ها تو رویای خلوت و آرامش اون آغوش فرو بره و چه حس خوبی میشد اگه میتونستی یک همراه ببری تا علاوه بر ریسه های آسمون ، کهکشان زیبای خفته درون چشمان اون رو تماشا کنی و بپرستی _تماشای آغوش صحرا و ماه