eitaa logo
𝑨𝒏𝒐𝒕𝒉𝒆𝒓 𝑳𝒐𝒗𝒆
750 دنبال‌کننده
394 عکس
299 ویدیو
24 فایل
@anotherlovee چنل محافظ ✨ نفس هایت شاعرانه ترین احساس ها را درون رگ هایم جاری می‌کند. من در کنارِ تو تمام معشوقه های افتاده روی پرد‌ه‌ی سینما را درونِ قلبم احساس می‌کنم.✨
مشاهده در ایتا
دانلود
من از میان تمام روزها منتظر روزی بودم که باران با آهنگ صدای تو نامِ کوچک مرا در گوشِ کوچه فریاد کند ولی افسوس هر بار بارانی آمد جز صدای پای رهگذران چیزی نشنیدم...
"مارسی جای عاشقی نبود..ولی حداقل ما تلاشمان را کردیم..دزیره کلاری."
+آرامش رو درون چی میبینی ؟!، -شاید ...دراز کشیدن بر روی زمین نرم‌ قهوه‌اي و علف‌‌هایي که در بالاي سرت تکان میخورند و خالصانه به سکوتت گوش میدهند،،نداشتن دیروز و نداشتن فردایي؛براي فراموش کردن زمان... کافیست زندگی رو ببخشی ... همه این ها راه هایی برای در آرامش بودنه.
درمیانِ کدام زمان لابلای کدام یک از صفحه هایِ کتاب قدیمی میانِ عطر کدام قهوه های مارسی و در کدام یک از شعر های نانوشته این جهان پنهان گشته ای ؛ خیابان های سنگفرش شده شانزلیزه به دنبالِ قدم هایت بر روی سنگفرش هایش انتظار خواهد کشید .
دست هایش را آرام بر روی قفسه کتاب های خاک خورده میکشید و زیر لب زمزمه میکرد هر آنچیز که سالیانِ زیادی را در میان زمان سپری کرده باشه ممنوعه خواهد شد و هر جهانِ ممنوعه ای خواستنی تر خواهد بود همانند همان اخرین کتاب قفسه کتای های ١٨٥٤ میلادی که در لابلای صفحه هایش داستان های زیادی نهفته بود ،داستان هایی به جنسِ آرامش به عطر کاغذ های کهنه و در آخر به قلم رهگذرانی که روزی کلمه هایشان را زندگی کرده اند؛
1.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"آن لحظه را به یاد می آوری آنه،همان لحظه گذرا در میان برگ ریزان درخت هایِ پاییز بود؛همان لحظه که حال ثانیه ای درمیانِ رقص برگ های زرد و نارنجی اش محو گشته بودي ،مینگریستي به نسیمِ گذرایي که همچون رهگذري شالیزار ارام گرفته را نوازش میکرد گویی تنها دستانِ نوازش گر او این چنین تورا محو خود میساخت و کتابِ کهن میان دستانت رد نگاه هایت را در خود جاي داده بود گویي گلبرگ ها درمیان باد به وزش درمی آمند تا آرام جایي درمیانِ کلمات میان انگشت هایت بنشیند؛ آري تک تک گلبرگ هایش خلق گشته بودند تا در میانِ زمان لابلاي صفحات کتابت آرام بخوابند." زمزمه آوای صدایشان را بشنو! -پس از برگ ریزانِ خیالش "٦ دیسمبر ١٩٩٣"