eitaa logo
هیئت انصارالمهدی عج
172 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
296 ویدیو
15 فایل
حسینیه مجازی؛ هیئت انصارالمهدی (عج) شهرستان دلیجان زیر نظر مجموعه نخبگانی انصارالمهدی عج - کانالهای دیگر: @ansarolmahdi_delijan @ansarolmahdi_saqlain - ارتباط با خادمین: @ansar59_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸کرامات شهدا🌸 ابوریاض یکی از افسران عراقی میگه: توی جبهه جنوب مشغول نبرد با ایران بودیم که دژبانی من رو خواست، فرمانده مان با دیدن من خبر کشته شدن پسرم رو بهم داد، خیلی ناراحت شدم، رفتم سردخانه، کارت و پلاکش رو تحویل گرفتم، اونا رو چک کردم، دیدم درسته، رفتم جسدش رو ببینم، کفن رو کنار زدم، با تعجب توأم با خوشحالی گفتم: اشتباه شده، اشتباه شده، این فرزند من نیست، افسر ارشدی که مأمور تحویل جسد بود گفت: این چه حرفیه می زنی؟ کارت و پلاک رو قبلا چک کردیم و صحت اونها بررسی شده، هر چی گفتم باور نکردند، کم کم نگران شدم با مقاومتم مشکلی برام پیش بیاد، من رو مجبور کردند که جسد را به بغداد انتقال بدم و دفنش کنم، به ناچار جسد رو برداشتم و به سمت بغداد حرکت کردم تا توی قبرستان شهرمون به خاک بسپارم، اما وقتی به کربلا رسیدم، تصمیم گرفتم زحمت ادامه ی راه رو به خودم ندهم و اون جوان را توی کربلا دفن کنم، چهره ی آرام و زیبای آن جوان که نمی دانستم کدام خانواده انتظار او را می کشید، دلم را آتش زد، خونین و پر از زخم، اما آرام و با شکوه آرمیده بود، او را در کربلا دفن کردم، فاتحه ای برایش خواندم و رفتم، سال ها از آن قضیه گذشت، بعد از جنگ فهمیدم پسرم زنده است، اسیر شده بود و بعد از مدتی با اسرا آزاد شد، به محض بازگشتند، ازش پرسیدم: چرا کارت و پلاکت رو به دیگری سپردی؟ وقتی داستان مربوط به کارت و پلاکش رو برایم تعریف کرد، مو به تنم سیخ شد، پسرم گفت: منو یه جوان بسیجی ایرانی و خوش سیما اسیرم کرد، با اصرار ازم خواست که کارت و پلاکم رو بهش بدم، حتی حاضر شد بهم پول هم بده. وقتی بهش دادم، اصرار کرد که راضی باشم، بهش گفتم در صورتی راضی ام که بگی برای چی میخای، اون بسیجی گفت: من دو یا سه ساعت دیگه شهید میشم، قراره توی کربلا در جوار مولا و اربابم حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام دفن بشم، می خوام با این کار مطمئن بشم که تا روز قیامت توی حریم بزرگترین عشقم خواهم آرمید... شهید آرزو میکنه کنار اربابش حسین دفن بشه اونوقت جاده ی آرزوهای من ختم میشه به... 🌺شهدا شرمنده ایم 📚منبع: کتاب حکایت فرزندان فاطمه جلد 1 صفحه 54 ❤️ @masjednaby https://eitaa.com/joinchat/25559166Cec7e227166