✨شمیم عطر غذای حسین میپیچد
در خیمه عزای حضرت سیدالشهدا علیه السلام، هر کسی برای خودش عالَمی دارد؛ روضهخوانها یک جور، خادمها یک جور، سینهزنها یک جور و خلاصه هر کسی اینجا ارتباط مخصوصی با آقا دارد. از جمله آشپزها که در هر روز از این دهه، چند ساعتی را در فضای گرم آشپزخانه در کنار آتش اجاقگازها میگذرانند تا وقتی مجلس تمام میشود، یک غذای خوشمزه و خوب یا همان تبرکی روضه را به دست عزاداران برسانند و آنها را با رضایت بدرقه کنند. حالا بماند که خیلی وقتها خودشان هم بدون غذا به خانهشان میروند و هر چه هست و نیست، همه را نثار تمنای نگاه عزاداری میکنند که با التماس آمده و میگوید:«یک لقمه غذای تبرکی باقی نمانده؟ به خدا خانه مریض دارم»، یا آن دیگری از پدر و مادر پیری میگوید که چشمشان به در است تا یکی بیاید و ظرف غذای نذری که به قول خودشان مزهاش با تمام غذاهای دنیا فرق میکند را سر سفرهشان بگذارد.
اما قصه آشپز هیئت ما امسال خیلی فرق دارد؛ قصه عاشقی است؛ از همان قصههایی که با شنیدنش ابتدا برق از سرَت میپرد و بعد، گوشهای مینشینی و یک ساعت به حال خودت گریه می کنی که ای بابا، امام حسین چه عاشقهایی دارد و من پر مدعایِ بیسر و پا، در این دستگاه عاشقی چه حرفی برای گفتن دارم؟؛
چند روزی است دکترها تشخیص دادهاند در سرش رگی متورم شده و هر لحظه ممکن است پاره شود و او را به حالت اغما ببرد و... دکتر به او تاکید کرده اصلا نمیتوانی بیخیال این بمب ساعتی مغزت باشی، امروز را به فردا و الان را به یک ساعت بعد نباید موکول کنی، اما آشپز هیئت خیلی راحت و بدون نگرانی میگوید:«من که نمیتوانم در دهه عاشورا آشپزخانه و دیگ و غذا را رها کنم، اصلا من زندهام برای نوکری امام حسین، یک سال و دو سال که نیست، من عمرم را پای خدمت به عزادارها گذاشتهام. حالا روضه و تکیه را کجا ول کنم و بروم؟! یا آقا همین جا من را شفا میدهند یا در آشپزخانه هیئتش میمیرم یا بعد از دهه عاشورا میروم و عمل میکنم».
آری، حسین جان! هیئت خانه حقیقی ما و شما همان حیات واقعی ما هستی و دیگر هیچ...
امروز زندهام به ولای تو یا حسین...
✍ مصطفی ترابی
#محرم
#هیئت
#عزاداری
#لبیک_یا_حسین
https://eitaa.com/damghan220
🏴عضویت در کانال هیئت انصار الرضاع دامغان 🏴
👇👇👇
╭──┅────•❀✾❀•────┅─╮
@ansaroreza_damghan
╰──┅────•❀✾❀•────┅─╯
✨شمیم عطر غذای حسین میپیچد
این شبها و روزهای همیشهپرخاطره، شاهد اجتماعات باشکوهی از سیاهپوشان عزای سید شهدا است که در هر هیئت و تکیه و حسینیه، فراوان در فراوان دیده میشوند. اگرچه بعضیها تراکم جمعیت در وقت پذیرایی و توزیع غذا را مورد نقد و اشکال قرار میدهند، ولی من در همین صفهای عریض و طویل غذای نذری، گاه چیزهایی دیده یا میشنوم که گمان میکنم شیرینیاش میارزد به تمام تلخی برخی رفتارها.
این بار هم میخواهم خاطرهای را از یک آشپز هیئت روایت کنم؛
«تکیه ما هر سال ظهر در روز یازدهم محرم، غذا توزیع میکند. جمعیت زیادی در اینجا سر سفره آقا اباعبدلله مینشینند و پذیرایی میشوند. در بین جمعیت، هر سال یکی از سرمایهدارهای شهر را میبینم که قابلمه به دست در جلو پنجره آشپزخانه میایستد. به قول امروزیها اینقدر باکلاس هست که در وقتهای دیگر تا دعوتش نکنی، سر میز غذا هم نمینشیند، چه رسد به اینکه قابلمه به دستش بگیرد و گاهی چند دقیقهای در صف غذا هم بایستد. یکبار خودش راز این ماجرا را اینطور برایم تعریف کرد؛
این قابلمهی غذای تبرکی آقا را که به خانه میبرم، تمام دانههای برنجش را در پلاستیکهای کوچک بستهبندی میکنم و در فریزر قرار میدهم و چند روز بعد، برای هر کدام از بچههایم که در چند کشور اروپایی زندگی میکنند میفرستم. آنها هم هر بار که برنج پخت میکنند، یکی، دو تا دانه از این برنج متبرک را در ظرف غذا قرار میدهند تا به این ترتیب، در تمام سال، خودشان را بر سر سفره غذای سیدالشهدا علیه السلام مهمان بدانند.
بعد هم اضافه کرد:
من هر سال در روز یازدهم محرم این کار را انجام میدهم تا فرزندانم در آن کشور غریب هم خودشان را مهمان آقا بدانند».
✍ مصطفی ترابی
#محرم
#هیئت
#عزاداری
#لبیک_یا_حسین
https://eitaa.com/damghan220
🏴عضویت در کانال هیئت انصار الرضاع دامغان 🏴
👇👇👇
╭──┅────•❀✾❀•────┅─╮
@ansaroreza_damghan
╰──┅────•❀✾❀•────┅─╯
✨در عزایت روز و شب نشناختیم...
آیین تکیهگردی در دامغان در شبهای تاسوعا و عاشورا با آن رسمها و سبکهای مخصوص به خودش، یک نوستالژی فراموشنشدنی برای هر دامغانی است، در هر گوشه از این جهان پهناور که باشد. برای همین، سعی میکند شب تاسوعا و عاشورا خودش را به زادگاهش برساند.
اما راستش از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان، دو سالی هست که این رسم آیینی، حالوهوای سالهای گذشته را برایم ندارد. خودم فکر میکنم دلیلش این باشد که نگین این انگشتری را دو سالی هست گم کردهایم؛
آقای بامعنویت شهر، مرحوم آیتالحق حاج آقا سیدمحمود ترابی را میگویم.
شب تاسوعای امسال هم حضور آقا را خیلی کم داشت، در جلوی دسته حسینیه محله امام در جمع چند نفرهای که با رسیدن به هر تکیه قدیمی، یکی، دو مدح قدیمی را با هم میخوانند؛ مثل:
«شب تاسوعاست امشب
محشر کبراست امشب
بیپسر زهراست امشب»
امشب در مسیر راه، حسینآقای امینیان، همان همراه همیشگی آقا در شبهای تاسوعا میگفت:
«یک سال مانده به فوت آقا، شب تاسوعا با ایشان راهی برنامه تکیهگردی شدیم؛ مثل هر سال، ولی حالا آقا دیگر پیرمردِ پیرمرد شده بود، دستانش میلرزید و گاهی یکباره قدمهایش از حرکت بازمیماند.
به زینبیه که رسیدیم، همین اتفاق افتاد، راستش برای سلامتی آقا نگران بودیم، پیشنهاد کردند تا به خانه برگردیم. با هم به خانه آمدیم.
خواستم خداحافظی کنم و برگردم که آقا مرا صدا و گفت:
نه، من هم میآیم، امشب را باید هر جور شده در بقیه تکیهها حاضر بشوم، تماس بگیر ببین کجا هستند تا برویم».
آقا کمال، مداح ثابت پیشخوان دسته حسینیه محله امام هم برایم خاطراتی از نگرانی همیشگی شبهای تاسوعا و تکیهگردی آقا گفت.
شاید درست حدس زده باشید؛ آقا حسابی نگران نماز صبح خودش و شرکتکنندگان در این برنامه بود که مبادا برای انجام یک عبادت مستحب، عمل واجبی را ترک کنند و نماز صبحشان قضا شود.
✍ مصطفی ترابی
#محرم
#هیئت
#عزاداری
#دامغان
#لبیک_یا_حسین
https://eitaa.com/damghan220
🏴عضویت در کانال هیئت انصار الرضاع دامغان 🏴
👇👇👇
╭──┅────•❀✾❀•────┅─╮
@ansaroreza_damghan
╰──┅────•❀✾❀•────┅─╯
✨ اینجا خودش کربلاست...
محرم نشده صدای شیپور جنگ با یزیدیها به صدا درآمد و همه؛ از مرد و زن و پیر و جوان را آماده برای تماشای یک کربلای مجسم کرد. روزهای آخر شهریور ۱۳۵۹ بود. خیلیها که خون غیرت و عزت در رگهایشان موج میزد، از بهشت خانهها و کاشانهها دل کندند و رهسپار جهنم آتش شدند؛ هم آتش جنگ و هم گرمای تابستانی جنوب ایران. حاج ابراهیم هم، یکی از همان غیرتیها بود.
بعد از حدود پنجاه روز، با نزدیک شدن به ماه محرم، حالا دیگر وقت آن بود که حاج ابراهیم به خانه برگردد تا پدر و مادرش با فرزند ارشد خود، دیداری تازه کنند. او حتما خودش را میرساند، اصلاً جای تردید نبود، چون دامغانیها قله قاف هم که باشند، تاسوعا و عاشورا باید در تکیه قدیمی محله خودشان سینه و زنجیر بزنند. خصوصاً حاج ابراهیم که نوحهخوان جوان شهر بود و سینهزنهای تکیه معصومزاده و زنجیرزنهای تکیه خوریا هم چشمانتظار آمدنش بودند.
اهل خانه داشتند برای آمدنش آماده میشدند که از پادگان حمیدیه اهواز زنگ زد و گفت:
«دفترچههای نوحهام را راهی کنید برای اهواز».
با تعجب پرسیدند:
«مگر قصد آمدن به دامغان نداری؟ تو که قبل از رسیدن محرم، صبر آمدنش را نداشتی و برای نوکری آقای شهید کربلا سر و دست میشکستی؟! پس چه شد آن هم شور و شوق؟!».
پاسخ داد:
«راستش اینجا خودش کربلاست، آقا اباعبدلله اینجا ما را صدا میزند، امسال میخواهم همینجا دمِ یا حسین بگیرم».
آقا رضا، پسردایی حاج ابراهیم، مامور شد دفترچهها را ببرد اهواز و به دستش برساند.
دو، سه روزی از محرم گذشته یا نه، با کلی اینور و آن ور زدن، بالاخره حاج ابراهیم را پیدا کرد و دفترچههای نوحه، که بگو سرمایه عشق و صفای او را به دستش رساند. انتظار داشت برق شادی را در چشمان حاج ابراهیم ببیند و از دیدن دفترچههای نوحهاش حسابی ذوق کند، ولی اینطور نشد، بلکه او با گفتن فقط یک جمله، آب سردی را ریخت روی صورت آقا رضا:
«من دیگر به این دفترچهها احتیاجی ندارم».
آقا رضا خسته و کوفته و حالا کمی ناراحت و عصبانی گفت:
«مرد حسابی! برای پدرت پیغام میفرستی دفترچهها را بفرستید اهواز، حالا میگویی نمیخواهم؟!»
دوباره حاج ابراهیم حرفش را تکرار کرد:
«گفتم که، حالا دیگر به آنها نیازی ندارم».
آقا رضا که از حرف پسرعمهاش سر در نیاورده بود، با حالت کلافگی از او جدا شد تا به کارهای خودش برسد، اما چند روز بعد، فهمید که راز این خواستن و نخواستن چه بوده است؛ حاج ابراهیم رجببیکی، ذاکر با اخلاص اهل بیت، جوان پای کار جهاد دامغان، در ششمین روز ماه محرم با گلوله مستقیم دشمن بعثی، در اطراف شهر اهواز به شهادت رسید تا آخرین نوحهخوانیاش در روز پنجم ماه محرم در خاطرهها زنده بماند؛ نوحه جناب قاسم بن الحسن:
«بیا مادر از حرم بیرون رنگ رخسارت میرود میدان
کفن بنما بر تن قاسم راحت جانت میرود میدان»
✍ مصطفی ترابی
#لبیک_یا_حسین
#به_امید_پایان_کربلایغزه
#محرم
#هیئت
#عزاداری
#دامغان
https://eitaa.com/damghan220
🏴عضویت در کانال هیئت انصار الرضاع دامغان 🏴
👇👇👇
╭──┅────•❀✾❀•────┅─╮
@ansaroreza_damghan
╰──┅────•❀✾❀•────┅─╯
3.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥: شهید آیت الله رئیسی:
بزرگترین مدال برای حضرت ابالفضل علیهالسلام این است که...
#شهید_رئیسی
#علمدار_ولی
#روز_تاسوعا
#محرم
#عزاداری
https://eitaa.com/damghan220
🏴عضویت در کانال هیئت انصار الرضاع دامغان 🏴
👇👇👇
╭──┅────•❀✾❀•────┅─╮
@ansaroreza_damghan
╰──┅────•❀✾❀•────┅─╯
✨ سیلاب اشک بابا...
اسفند ماه سال گذشته همراه با جمعی از نخبگان فرهنگی شهر دیباج، توفیق دست داد تا به دیدار خانواده شهیدی از اهالی آن شهر بروم؛ شهید عباس رنگریز.
همسر و پسرش به گرمی از ما استقبال کردند. نوبت که به خاطرهگویی رسید، همسر شهید شروع به صحبت کرد و با خاطراتی از روزهای پیش از تولد همسرش، باب گفتگو را باز کرد:
پدر همسرم تا سالها صاحب فرزند نمیشده و بچههایش جز چند ساعت و چند روز، عمرشان به دنیا نبوده است، تا اینکه تصمیم میگیرد برای زیارت و عرض حاجت به کربلا برود. بار و بنهاش را جمع میکند و راهی کربلا میشود و به قول خودش، حرف دلش را به حضرت عباس علیه السلام میگوید. چند ماه بعد، خدا به او پسری میدهد که نامش را «عباس» میگذارد.
سالها یک به یک میگذرد و عباس پا به سن نوجوانی و بعد هم جوانی میگذارد. حالا دیگر آن عباس کوچک، برای خودش مردی شده، ازدواج کرده و صاحب دو فرزند دختر و پسر شده و در معدن ذغال سنگ مشغول به کار است.
یک شب او و پدرش در مسجد بحثشان بر سر رفتن یکی از آنها به جبهه برای دفاع از ایران اسلامی عزیز، بالا میگیرد و در آخر، عباس پدرش را راضی میکند تا او بالای سر دو خانواده بماند و عباس راهی جبهه شود. بعد از پایان دوره چهلوپنج روزه، عباس چند روزی ماندنش در جبهه را تمدید میکند و در همان روزها توفیق شهادت در راه خدا را به دست میآورد.
حالا پدرش مانده و یک دنیا آرزوی بدون عباس. کارش میشود شب و روز گریه کردن، بر سر سفره با برداشتن هر لقمهی غذا، آنقدر اشک میریزد که لقمه به اشک چشمش خمیر میشود. هر چه به او میگویند که خیلیها شهید دادهاند، جوانشان در راه دین خدا فدا شده، اما هیچکدام مثل شما اینقدر بیتابی نمیکنند! ولی او جواب میدهد:
شما که نمیدانید، من به زور نذر این بچه را از آقا ابوالفضل علیه السلام گرفته بودم.
پدرش تا سه سال پس از شهادت عباس، بساط اشک و آه را جمع نمیکند و عاقبت هم از سوز هجران فرزندش میمیرد، اما این معنا را همیشه برایمان مانا میکند که؛
درخت انقلاب اسلامی که ریشه در خونهای پاک شهیدان و اشکهای بیامان پدران و مادران ایشان دوانده، طوفان شیطنتکاریهای این و آن، هرگز نخواهد توانست لرزه بر اندامش بیاندازد.
✍ مصطفی ترابی
#لبیک_یا_حسین
#به_امید_پایان_کربلایغزه
#انقلاب_اسلامی
#محرم
#هیئت
#عزاداری
#دامغان
https://eitaa.com/damghan220
🏴عضویت در کانال هیئت انصار الرضاع دامغان 🏴
👇👇👇
╭──┅────•❀✾❀•────┅─╮
@ansaroreza_damghan
╰──┅────•❀✾❀•────┅─╯
#عزاداری
✔️ حیوانات وحشیِ صحرا بر او گریستند، مبادا ما در حقش جفا کنیم...
⚫️ حَدَّثَنِي أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي دَاوُدَ عَنْ سَعِيدِ بْنِ عُمَرَ الْجُلَّابِ عَنِ الْحَارِثِ الْأَعْوَرِ قَالَ قَالَ عَلِيٌّ (عليه السلام) بِأَبِي وَ أُمِّي الْحُسَيْنَ الْمَقْتُولَ بِظَهْرِ الْكُوفَةِ وَ اللَّهِ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى الْوُحُوشِ مَادَّةً أَعْنَاقَهَا عَلَى قَبْرِهِ مِنْ أَنْوَاعِ الْوَحْشِ يَبْكُونَهُ وَ يَرْثُونَهُ لَيْلًا حَتَّى الصَّبَاحِ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَإِيَّاكُمْ وَ الْجَفَاءَ.
حضرت امیرالمومنین «سّلاماللهعلیه» كه پدر و مادرم فدايش باد، فرمودند:
امام حسين «سلاماللهعلیه» در پشت كوفه #كشته خواهد شد.
بخدا قسم گويا میبينم كه #وحوش گردنهاى خود را بر #قبرش كشيده و بر او میگِريند و از شب تا صبح بر او #مرثيه میخوانند و وقتى حال وحوش چنين باشد پس شما انسانها از #جفاء به او حذر كنيد.
🗒کامل الزیارات، باب۲۶، حدیث۲
🏴🏴🏴
#اللہم_عجل_لولیڪ_الفرج
26.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت غریبیست...
روضهات، آرام نمیگیرد میان این دلهای شکسته.
آه ای سیدالساجدین، ای زینتالعباد...
کربلا با تو در مدینه ادامه یافت،
و اشکهایت، رساترین خطبهی مظلومیت بود.
📖 قال الإمام السجاد (ع):
«ما یُعبَأُ بِمَن قُرِبَ مِن الدّنیا إذا بَعُدَ مِنَ الآخرة»
📚 (الخصال، ج١، ص٢٧)
چه سود کسی را که به دنیا نزدیک، اما از آخرت دور است...
امشب، اشکها را وقف مظلومیت تو میکنیم...
ای وارث خون و صبر.
#امام_سجاد #روضه_امام_سجاد #عزاداری #سیدالساجدین #زین_العباد #کربلا #اشک_غربت #محرم #روضه_مذهبی #عاشورا #YaZainalAbidin
╭⬛@ansaroreza_damghan⬛
╰──────────
24.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌑 چهل شب، چهل اشک، چهل آه...
از محرم تا اربعین، هر شب حدیثیست از داغ دل زینب، از شرارهی لبهای عطشان، از تنهایی که افتادند و دلهایی که ایستادند.
چلهی اشک یعنی در هر شب، غباری از داغ کربلا بر دل بنشیند و نالهای آرام، به آسمان برود.
این آیین، فقط عزاداری نیست؛ تجدید عهد است با راه روشن حسین، با نهضتی که هرگز خاموش نمیشود...
📿 ما زندهایم اگر، به داغ حسین است...
📽️ مراسم شب هفتم / هیئت انصارالرضا(ع)(چله ی اشک) _ / ۱۴۴۷ هجری قمری
#چله_اشک #حدیث_سوگ #اربعین #محرم۱۴۴۷ #کربلا #هیئت #عزاداری #لبیک_یا_حسین #یا_زینب #مراسم_عزاداری #محرم #اشک_حسینی
╭⬛@ansaroreza_damghan⬛
╰──────────
42.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌙
شبی که دلمان را به مهر بانوی دمشق سپردیم،
و دلهایمان را به توسل به حضرت زینب (س) آراستیم،
آنگاه که ماه صفر آغاز شد و کاروان اسرا،
سایههای شام را به قدمهای خود گره زدند...
ما رأیت الاجمیلا،
زیباییای که در سختترین لحظهها تجلی میکند،
صبر و ایستادگی در برابر ظلم،
و نوری که در دل تاریکیها روشن است.
ای بانوی صبر وایثار، ما را به درس صبر و استقامتت مهمان کن،
تا در چله ی اشک ، آرام جان بگیریم،
و با یاد تو، دلهایمان را به نور ایمان روشن کنیم.
#ما_رأیت_الاجمیلا
#حضرت_زینب
#انصارالرضاع
#ماه_صفر
#اسرای_شام
#هیئت_عاشقان
#روضه_و_اشک
#صبر_و_وفا
#عزاداری
#عاشورا
#محرم
#اربعین
╭⬛@ansaroreza_damghan⬛
╰──────────
🌑 پانزدهمین شب چلهی اشک 🌑
در سوگ سیدالشهدا، آتشی در دل مؤمنان شعلهور است که تنها با اشک، تسکین مییابد...
📿 «قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى»
📖 بگو: از شما مزدی نمیخواهم جز دوست داشتن خاندانم.
— سوره شوری، آیه ۲۳
🖤 با قلبهایی سوگوار و چشمانی منتظر، شما را به پانزدهمین شب از چلهی اشک دعوت مینماییم؛
شبی به بلندای کربلا، به عمق اندوه زینب (س) و عطش طفلان حسین (ع)...
📌 زمان: دوشنبه ۶مرداد ۱۴۰۴
📍 مکان: بلوارآزادی -چهار راه باغ عالمی -دبستان شهید محمد منتظری
🎤با بیانات روشنگر خطیب گرانقدر :سید مهدی شاهچراغی
🎙️ با نوای دلنشین ذاکر اهلبیت (ع):حاج ابوالفضل خان محمدی
🕯️ حضور شما مایهی تسلای دل عزاداران و تجدید بیعت با کاروان عاشوراست...
#چله_اشک #محرم #عزاداری #حسین_شهید #یا_اباعبدالله #السلام_علیک_یا_حسین #محرم_۱۴۴۷ #مجلس_عزاداری #دعوتنامه_مذهبی #چله_اشک۱۵
╭⬛@ansaroreza_damghan⬛
╰──────────
بسم الله الرحمن الرحیم
🔰السلام علیک یا ابا جعفر محمد بن علی الجواد
ماه صفر، ماه داغها و وداعهاست؛ ماهی که آسمان مدینه و کاظمین، بار غم بر دل شیعه نهاده است.
در این شبهای غربت، به کرامت بابالمراد، حضرت جوادالائمه علیهالسلام، توسل میجوییم تا دلهایمان با اشک مصیبت جلا گیرد.
🔳 پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودند:
«إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ حَرَارَةً فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لَا تَبْرُدُ أَبَدًا»
همانا برای شهادت حسین(ع) حرارتی در دلهای مؤمنان است که هرگز سرد نمیشود.
هیئت انصارالرضا علیهالسلام
شما عاشقان و دلدادگان اهلبیت علیهمالسلام را به محفل سوگواری «چله اشک» در ماه صفر، به یاد مصائب اهلبیت(ع) و بهویژه توسل به جوادالائمه(ع)، دعوت مینماید.
🗓️ زمان:دوشنبه بیستم مرداد
📍 مکان:بلوار آزادی -چهارراه باغ عالمی -دبستان شهید محمد منتظری
🎙 سخنران:حجت الاسلام امین تولی
🎤 مداح:کربلایی امیرحسین قنبری
باشد که در این چهل روز اشک، دلهایمان جلا یابد و دست شفاعت آلمحمد(ص) سایهبان عمرمان گردد.
🔰نماز مغرب و عِشاء هرشب برگزار می گردد.
#روضه_ماه_صفر
#چله_اشک
#توسل_به_جوادالائمه
#هیئت_انصارالرضا
#باب_المراد
#روضه
#محرم_تا_صفر
#ماتم_آل_محمد
#روضه_سوز
#یا_جوادالائمه
#یاحسین
#هیئت
#عزاداری
#محفل_ذکر
╭⬛@ansaroreza_damghan⬛
╰──────────