eitaa logo
انصار الشهدا
91 دنبال‌کننده
933 عکس
305 ویدیو
23 فایل
بالهایم هوس با تو پریدن دارد بوسه بر خاک قدم های تو چیدن دارد من شنیدم سر عشاق به زانوی شماست و از آن روز سرم میل بریدن دارد ... تاریخ تأسیس ۲۰ فروردین ۱۳۹۷ کانال انصارالشهدا در پیامرسانهای سروش وایتا sapp.ir/ansarshohadaa Eitaa.com/ansarshohadaa
مشاهده در ایتا
دانلود
‏انقلاب اسلامی و نظام مقدس جمهوری اسلامی ظهور صغرای حضرت بقیة الله الاعظم و بین الطلوعین حکومت جهانی امام زمان ارواحنا فداه است. سالروز ورود امام خمینی (ره) و ‎ مبارک.
این سوال را همگانی کنید که اگر خروجی و ثمره برجام ختم شود به فروش نفت و وارد کردن غذا و دارو از اروپا (با خفت)، در این میان چرا صنعت هسته ای نابود شد؟ https://twitter.com/ebrahim_nezh70/status/1091744227564883973?s=19
اروپا بعد از ۹ ماه دو کانال مالی (بخوانید غذایی) ایجاد کرده تا کالاهای خود را به ایران صادر کند! این دو به هیچ عنوان سدی در مقابل تحریمهای آمریکا نیستند! https://twitter.com/ebrahim_nezh70/status/1091774935377297409?s=19
هدایت شده از انصار الشهدا
پوپولیسم یعنی اینکه SPV و INSTEX را دو کانال #مالی بنامی در حالیکه قرار نیست هیچ پولی وارد کشور شود در عوض دارو و غذا وارد می شود. این دو کانال #غذایی هستند.
قول داده بودی که مرا هم ببری « امشب اول سلام می‌کنم سمت بقیع، به چهار مزار بی‌نشانهء بی‌زائر. به جای بقیع، آمده‌ام سر بر خاک تو بسایم، و بلند بلند بر غربت بقیع گریه کنم. آنگاه بر تو سلام کنم از زبان خودت که چون تویی را فقط خودت لایق سلام دادنی: «سلام علیک یوم ولدتُ»؛ سلام مجاهد، سلام عباس حریم زینب، سلام بسیجی، سلام شهید، سلام سیدابراهیم. به جای هدیه برایت شمع آورده‌‌ام، بسپارم به دستانت تا روشن نگاهشان داری. آمده‌ام زیارت بخوانی من گوش کنم، گریه کنم، استخوان سبک کنم دوری بقیع را. سلام سیدابراهیم، دمت گرم. نوشته ( ) به شهید ( )
شیشه ها از سرما یخ زده است، موسی برف پاک کن ها را روشن میکند، اما آنها هم هیچکاری نمیتوانند بکنند همت ، کلید برف پاک کن را خاموش میکند و میگوید اینها برف پاک کن است، نه یخ پاک کن سرما رفته رفته به درون استخوان ها نفوذ میکند و آن سه نفر را در خود مچاله میکند همت که از ناراحتی سینوزیت رنج میبرد،دستش را روی پیشانی میگذارد،موسی متوجه میشود و چفیه اش را به او میدهد ، ببند دور پیشانی ات،اگر گرم بشود،دردش ساکت میشود همت چفیه را میگیرد و آن را با دستهای لرزانش محکم به دور پیشانی اش میبندد لندکروز از سربالایی جاده به سختی بالا میرود موسی لرزش تن همت را احساس میکند، در حین گذر از پیچ جاده،پاهای یخ زده کسی را میبینند که از برف ها بیرون زده کاک سیروس و همت صحنه را میبینند، کاک محکم میزند رو داشبورد و میگوید نگه دار موسی میزند رو ترمز، همت و کاک سیروس از ماشین بیرون میپرند همت لوله سلاحی را میبیند که از زیر برف بیرون آمده، فوری برف هارا کنار میزنند و پیرمرد سلاح به دستی نمایان میشود کاک سیروس میگوید این کاک نایب است نگهبان جاده همت صورتش را به سینه پیرمرد چسباند و به صدای قلبش گوش داد، سپس شروع کرد به دادن نفس مصنوعی و میگوید باید زود برسانیمش بیمارستان همت زیر بغل های حاج نایب را میگیرد و از زمین بلندش میکند میخواهند اورا پشت لندکروز سوار کنند، اما همت اورا جلو میبرد و میگوید اگر پشت ماشین سوارش کنیم آنجا میمیرد،باید تا بیمارستان بدنش را گرم نگه داریم همت پشت ماشین سوار میشود موسی بلافاصله میگوید ابراهیم تو سینوزیت داری، همینجوریشم حالت خوب نیست، من میرم عقب ماشین میشینم همت میپرد وسط حرفهای موسی گفتم جان این پیرمرد در خطر است، سوار شو و تا بیمارستان تخت گاز برو همت پشت ماشین مچاله شده است، هر لحظه لایه ای از برف بر سر و روی او مینشیند و اورا سفیدپوش میکند وقتی به بیمارستان میرسند موسی از ماشین پایین میپرد و به سراغ همت میرود، هرچه صدا میزند صدایی نمیشنود، روی همت را کنار میزند، ابراهیم یخ زده بود در حالیکه از دلشوره بغض کرده بود پرستارها را صدا زد همت همچنان بستری بود و موسی به راز جذابیت او فکر میکرد، اینکه چگونه عاشق همت میشوند. صدای پا میاید، موسی به خود آمد و اسلحه اش را کشید و گفت کی هستی ؟ آرام بیا جلو چند مرد مسلح آمدند، یکی که از همه مسن تر بود با صدای بغض آلودی گفت من کاک نایبم، با پسرهایم آمده ایم سرباز کاک همت شویم، آمده ایم صادقانه در رکابش بجنگیـم کتاب فرماندهان، معلم فراری
🔻مراسم پرفیض دعای ندبه 🔰سخنران:حجت الاسلام ماندگاری 🔸بانوای: سیدرضانریمانی 🔹جمعه ۱۹بهمن ۹۷ از نماز صبح 🔹اصفهان، برخوار، دولت آباد ، امامزاده نرمی پخش از شبکه یک
توی خط مقدم کارها گره خورده بود خیلی از بچه ها پرپر شده بودند خیلی مجروح شده بودند. بی قرار بود ، اما به رو نمی آورد ، خیلی ها داشتند باور میکردند اینجا آخرشه ، یه وضعی شده بود عجیب، توی این گیر و دار حاجی اومد بیسم چی را صدا زد… حاجی گفت : هر جور شده با بی سیم را پیدا کن. خلاصه تورجی زاده را پیدا کردند ، حاجی بیسم را گرفت با حالت بغض و گریه از پشت بیسیم گفت : تورجی زاده چند خط روضه برامون بخون…  تورجی زاده فقط یک بیت زمزمه کرد  که دیدم حاجی بیتاب شد… خدا میدونه نفهمیدیم چی شد وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارند تکبیر میگویند.. الله اکبر  الله اکبر ، خط را گرفته بودند ، عراقی ها را تارو مار کرده بودند ، با توسل به حضرت زهرا(س) گره کار باز شده بود. شهید محمدرضا تورجی زاده دوخط روضه حضرت مادر (س) از عمق جان و با تمام اخلاص خواند و بر جان و دل شهید خرازی نشست. شهید تورجی زاده سوخته در عشق خدا بود ،‌ فرمانده گردان شد و شهادتش هم مثل حضرت زهرا رقم خورد. وصیت کرد روی قبرش بنویسند: «یا زهرا (س)». در بین آن دیوار و در         زهرا صدا می زد پدر دنبال حیدر می دوید         از پهلویش خون میچکید زهرای من زهرای من        زهرای من زهرای من
شهیدتورجی زاده،روضه حضرت زهرا(س) .mp3
2.69M
در بین آن دیوار و در زهرا (س) صدا میزد پدر زهرای من زهرای من ... روضه با نوای شهید محمدرضا تورجی زاده
با همان دست ورم کرده دعایی کن تا گره از کار تمامی جهان باز شود
‌ یَا فَاطِمَةُ کَلِّمِینِی! فَأَنَا ابْنُ عَمِّکَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ قَالَ فَفَتَحَتْ عَیْنَیْهَا فِی وَجْهِهِ وَ نَظَرَتْ إِلَیْهِ وَ بَکَتْ وَ بَکَی ... ای فاطمه، با من سخن بگو! من پسر عموی تو علی بن ابی طالب هستم. فاطمه چشمان خود را به روی او باز کرد، "آنگاه آن بانو گریست و علی(ع) هم گریان شد" [بحار الأنوار، ج۴۳، ص۱۷۸] @tabtil_ir